عصر نو
www.asre-nou.net

گونتر گراس

آن چه که باید گفته شود

ترجمه*: ف. قابوسی
Tue 10 04 2012

gunter-grass.jpg
چرا سکوت می کنم و زمانی چنین طولانی کتمان می کنم،
آن چه را که آشکارست و در رزمایش هائی تمرین شده،
که در پایانشان ما زیر نویسی بیش نخواهیم بود.

آن چه که ادعای حق به حمله نخستینی است،
که می تواند خلق به یوغ شده و بدل گشته به هوراکشان سازمانیافته ایران را به دست لافزنی نابود کند،
که در قلمرو قدرتش احتمال بمب اتمی می رود.

و چرا خودرا منع میکنم از بردن نام سرزمینی،
که در آن سال هاست ـ هرچند در خفا ـ ظرفیت اتمی رو به توسعه اما خارج از کنترلی موجود است،
چراکه راهی به امتحانش نیست.

من کتمان عمومی این واقعیت را که سکوت من تابعی از آن بوده،
چون دروغی سنگین و جبری حس می کنم،
که در صورت عدم رعایتش، به حکم متداول "گرایش ضد یهود"، مواجه با مجازات است.

اما اکنون می گویم آن چه را که باید گفته شود،
چون باز از سرزمین من که در مواجهه با جرم اصلی غیرقابل مقایسه اش هر از گاهی زیر سئوال برده می شود؛ به طرزی تاجرانه، هرچند زیرکانه به عنوان غرامت،
زیر دریائی دیگری به اسرائیل ارسال می شود،
که ویژه گی اش هدایت کلاهک های همه چیز نابود کننده به سرزمینی است،
که هرچند وجود بمب اتمی در آن جا ثابت نشده است، باز ترس از آن دلیل وجودش گرفته می شود.

اما چرا تاکنون سکوت کردم؟
چون می اندیشیدم تبار من که به عیبی جبران ناپذیرآلوده است،
مانع از آن است که انتظار مواجهه سرزمین اسرائیل،
که همبسته آن هستم و خواهم ماند، با این واقعیت معلوم را داشته باشم.

و چرا تازه اکنون می گویم، سالخورده با آخرین جوهر قلم:
که اسرائیل با قدرت اتمی صلح شکننده جهان را به خطر می اندازد؟
چون باید گفته شود آنچه که فردا گفتنش دیر تواند بود؛
وباز چراکه ما آلمانی های ـ به قدر کافی مجرم ـ
می توانستیم مباشر جنایتی شویم که قابل پیش بینی است.
چراکه این بار مشارکت ما در جرم با بهانه های معمول غیر قابل توجیه خواهد بود.

قبول: که من دیگر سکوت نمی کنم،
چون از تزویر غرب بیزارم؛ و چون امید است که بسیاری سکوت خودرا بشکنند
و عامل خطر آشکار را به خودداری از خشونت ترغیب کنند،
تا هر دو دولت اجازه مراقبت دائمی ظرفیت اتمی اسرائیل
و تاسیسات اتمی ایران را وسیله یک اداره بین المللی بدهند.

تنها این چنین میسر است که به همه کمک شود،
به اسرائیلیان و فلسطینیان
و فراتر از آن به همه مردمانی که تنگاتنگ به دشمنی باهم
در این سرزمین مجنون می زیند،
و سرانجام به خود ما.

.............................................................

* توضیح: متاسفانه ترجمه هائی که از این شعر مهم به فارسی در "گویا نیوز" و "عصرنو" منتشر شده اند حاوی نادرستی های متعددی است که در صورت عدم تصحیح شان موجب سوء تعبیر خواهند شد. به عنوان مثال گراس در مورد رهبر ایران اصطلاح "لافزن" را به کار برده است و نه بر طبق ترجمه اول "پهلوان پنبه". چرا که "پهلوان پنبه" معادل "ماریونت" آلمانی است و نه معادل اصطلاحی که گراس در این شعر به کار برده است. و یا غرض گراس "مجرم بودن سرزمین آلمان" است و نه "بار به دوش داشتن" بر طق ترجمه مذکور. از سوی دیگر گراس در این شعر رابطه خود به خودی بین "زیر سئوال برده شدن گاه به گاه آلمان" و "ارسال زیر دریایی به اسرائیل" به طرزی که در ترجمه مذکور مطرح شده، برقرار نکرده است، مسئله ای که منجر به سوء تعبیر تواند شد. متاسفانه عیب ترجمه دوم از همان سطر اول شروع می شود که "کتمان طولانی" گراس را به "ناگفته گذاشتن زمان دراز" مترجم تبدیل کرده است، و قص علیهذا.
قابل ذکر این که: گراس روز بعد از انتشار این شعر توضیح داد که غرض وی از "اسرائیل" در این شعر دولت کنونی اسرائیل است و نه مردم آنجا.

******

Grass' Gedicht im Wortlaut
Was gesagt werden muss

Warum schweige ich, verschweige zu lange,
was offensichtlich ist und in Planspielen
geübt wurde, an deren Ende als Überlebende
wir allenfalls Fußnoten sind.

Es ist das behauptete Recht auf den Erstschlag,
der das von einem Maulhelden unterjochte
und zum organisierten Jubel gelenkte
iranische Volk auslöschen könnte,
weil in dessen Machtbereich der Bau
einer Atombombe vermutet wird.

Doch warum untersage ich mir,
jenes andere Land beim Namen zu nennen,
in dem seit Jahren - wenn auch geheimgehalten -
ein wachsend nukleares Potential verfügbar
aber außer Kontrolle, weil keiner Prüfung
zugänglich ist?

Das allgemeine Verschweigen dieses Tatbestandes,
dem sich mein Schweigen untergeordnet hat,
empfinde ich als belastende Lüge
und Zwang, der Strafe in Aussicht stellt,
sobald er mißachtet wird;
das Verdikt "Antisemitismus" ist geläufig.

Jetzt aber, weil aus meinem Land,
das von ureigenen Verbrechen,
die ohne Vergleich sind,
Mal um Mal eingeholt und zur Rede gestellt wird,
wiederum und rein geschäftsmäßig, wenn auch
mit flinker Lippe als Wiedergutmachung deklariert,
ein weiteres U-Boot nach Israel
geliefert werden soll, dessen Spezialität
darin besteht, allesvernichtende Sprengköpfe
dorthin lenken zu können, wo die Existenz
einer einzigen Atombombe unbewiesen ist,
doch als Befürchtung von Beweiskraft sein will,
sage ich, was gesagt werden muß.

Warum aber schwieg ich bislang?
Weil ich meinte, meine Herkunft,
die von nie zu tilgendem Makel behaftet ist,
verbiete, diese Tatsache als ausgesprochene Wahrheit
dem Land Israel, dem ich verbunden bin
und bleiben will, zuzumuten.

Warum sage ich jetzt erst,
gealtert und mit letzter Tinte:
Die Atommacht Israel gefährdet
den ohnehin brüchigen Weltfrieden?
Weil gesagt werden muß,
was schon morgen zu spät sein könnte;
auch weil wir - als Deutsche belastet genug -
Zulieferer eines Verbrechens werden könnten,
das voraussehbar ist, weshalb unsere Mitschuld
durch keine der üblichen Ausreden
zu tilgen wäre.

Und zugegeben: ich schweige nicht mehr,
weil ich der Heuchelei des Westens
überdrüssig bin; zudem ist zu hoffen,
es mögen sich viele vom Schweigen befreien,
den Verursacher der erkennbaren Gefahr
zum Verzicht auf Gewalt auffordern und
gleichfalls darauf bestehen,
daß eine unbehinderte und permanente Kontrolle
des israelischen atomaren Potentials
und der iranischen Atomanlagen
durch eine internationale Instanz
von den Regierungen beider Länder zugelassen wird.

Nur so ist allen, den Israelis und Palästinensern,
mehr noch, allen Menschen, die in dieser
vom Wahn okkupierten Region
dicht bei dicht verfeindet leben
und letztlich auch uns zu helfen.

http://www.sueddeutsche.de