عصر نو
www.asre-nou.net

جهل


Thu 5 04 2012

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
ماری که زبان می کشد
پونه ی توبه را
و موشهایی که مدام
گوشهایشان را در شیارهای تاریکی
برای شنیدن اندکی توّهُم
تیزتر می کنند
و چقدر باطله ها
که میان خط نیشخند دیوار
دل ِ سیاه ِ چاه
و هزار دخمه ی دل مُرده
از سقوط ِ آزاد پرتگاههای خِرَد
رو سیاه می شوند
تمام ِ سلاحها را هم
که بر شقیقه شان بگذاری
تنها صدای تُهی بودن ِ انجمادی را می شنوی
و تمام ِ ارزشهایی
که فریاد می زنند
از خرسندی
برای نایب شدنشان !
چه بی شرمانه
رشته های وقیح
درون جمجه های خاکهای دور را
در پارچه های زربَفت
بر تن ِ افکار می پوشانند
و آنها را
در صدفهای مروارید نشان
به دریا دریا پاکی می سپارند
این است که اقیانوسها هم دیگر
سیاه شده اند
و به خاطر سپردن آنها
در کتابهای پوشالی
امتیازی فراتر از انسان دارد !
کاش این گرسنگان ِ شعور
می دانستند
رزق و فراوانی
در گندم نیست
در دیوار ِ فرو ریخته ی باطن نیست
و در چاهی بی آب و بی نور
تنها علفهای هرزند که قَد عَلم می کنند
زمین دلش می خواهد
تمام ِ آسمان ِ کهنه را
بر چوبی بسته
آتش بزند
و تمام ِ کوچه ها و بیراهه ها را حتا
نورانی کند
زمین دلش می خواهد
استوار بایستد
و مُدام دور ِ چشمهای بسته نچرخد
تا دیگر
کسی سردر گم نشود

کمی خاک را بنگرید
هیچ رَد ّ پایی هست !؟
سرها
همه
خاک آلودند!
آب هست
عطش هست
چرا به دنبال سیرابی
در کویر می گردید ؟
لحظه ای
تنها لحظه ای
نگاهها را بشویید و ببینید
تارهای عنکبوت
تمام گوشه های ذهن را گرفته اند

14 فروردین 1390