عصر نو
www.asre-nou.net

به بهانه ۸ مارس روز جهانی زن
و نگاهی کوتاه به نقش زن در فیلم جدائی نادر از سیمین


Wed 7 03 2012

سرور علی محمدی

بی تردید موفقیت فیلم اصغر فرهادی، شادکامی هر ایرانی را به دنبال داشته است. من در این نوشته نمی خواهم زبان به شتایش و قلم در نیایش نگارم، چرا که در این خصوص به حق بسیار گفته و نوشته شده است. اما در مقام مادر و زن این فیلم با تمام جوایزش، مرا واداشت تا در لابلای همه سطوری که در تمجید این اثر نوشته شده بیشتر بکاوم به این امید که شاید پاسخی بر چراهای خود بیابم، تصور من بر این بود که فعالین زنان، با نگاهی منتقدانه این فیلم را به چالش بکشند. اما چنین نشد، در میان نوشته ها، خانم پرتو نوری علا" با اشاره درست به نادیده گرفتن خواست های به حق زنان به بیراهه رفته و فیلم را مصلحت اندیش و آلوده به قدرت می داند." (۱)

من در سرتاسر نقش سیمین مصلحتی نیافتم، که زبان به اعتراض بگشایم. اصغر فرهادی زن ایرانی را آن چنان که می خواهد، می بیند. او حتی به صراحت به من بیننده القا می کند که سیمین، زنی است که همه تلاش خود را به کار می برد تا به شوهرش بگوید من هم هستم. اما او چنان زبونانه این خواست را بیان می کند که درماند گی از هر حرکتش نمایان است. از خانه می رود اما به دخترش می گوید که به انتظار می نشیند تا نادر به او بگوید برگرد، اما نادر به درستی دلیلی نمی بیند که از او بخواهد تا بار دیگر به خانه بازگردد، حتی در برابر تقاضاهای مکرر دخترش هم می گوید: "بابا نمی توانم" نه این که نخواهد، نمی تواند چون او بهتر از دخترش می داند که بازنده اصلی سیمین است. نه به این خاطر که از بخت بد، سیمین در سرزمینی زندگی می کند که شاه و شیخ او را ناقص العقل دانسته و از حقوق انسانی محرومش کرده اند، نه! سیمین آن جا که قرار است کاری کند تا نادر در زندان نماند سراسیمه همه کار می کند تا وجودش را اثبات کند، در صحنه های بعد ملاقاتش با زن خدمتکار و....... فاجعه برای من بیننده آن جا به اوج می رسد که سیمین تنها در نقش همسر بلاتکلیف نیست، او حتی فاقد عشق و محبت مادری است.

نگاه کنید به صحنه ترک خانه، که دخترش با چشمانی حیرت زده مادر را می نگرد، در حالی که سی دی شجریان را محکم در دستش نگاه داشته، و می گوید: که آن را با خودش می برد، انگار که تنها وابستگی او به این خانه همین است. او حتی زمانی که دخترش را از خانه می برد تا شاید با این ترفند نادر را وادار کند که به او بگوید برگرد به زور متوسل می شود و او را کشان کشان با خود می برد.

فرهادی حتی از یک جملهء توام با محبت و عشق مادرانه هم دریغ دارد که سیمین به دختر نوجوانش بگوید. چه کسی به این فیلمساز جوان و متعهد القا کرده که اگر زنی در پی دست یابی به حقوق اولیه خود باشد، اولین شرطش این است که با نگاه سرد و بیروح به همه چیز پشت پا بزند و حتی از فرزندش هم بگذرد.

دردناک ترین صحنه آنگاه که سیمین اشکریزان تکرار می کرد:"حتی یک کلمه هم نگفت که برگرد" اشتباه نکنیم اصغر فرهادی محبت و تعهد را خوب می شناسد، مرد خانواده آن چنان است که باید باشد.

نادر فرزند ی متعهد است که تحت هیچ شرایطی حاضر نیست پدر بیمار خود را تنها بگذارد. پدر مهربانی که دخترش را در انجام تکالیف مدرسه یاری می دهد ،و در عین حال از هر فرصتی برای نشاط و شادمانی فرزندش کمال بهره را می برد، به یاد بیاورید صحنه ای را که آن ها از پله ها بالا می روند. نادربا ظرافتی دلپذیر می کوشد تا شادی را هرچند گذرا جانشین غم و انده کند.

شاید برای همه کسانی که در ستایش فیلم گوی سبقت را از یکد یگر ربوده اند، دشوار باشد بپذیرند که میان دانستن و نگفتن فرسنگ ها فاصله است. اما فیلمساز مستعدی چون فرهادی به خوبی می داند که باید ناگفته ها را در گوش ناشنوایان فریاد زند.

________________________________
۱- یادداشتی بر فیلم جدائی نادر از سیمین( یکشنبه ۲ بهمن ۹۰ اخبار روز)