عصر نو
www.asre-nou.net

وقتی تو بودی ، دردها ازتنم رفته بودند


Thu 16 02 2012

کامروز حسنی

آن روز که
با بوي دوست داشتنت از خواب برخواستم ،
ديدم خانه ام چقدر سرد است ،
و تو ديگر نيستي !
هرچه هست ،
در اين خانه ، گرماي زيباي توست ،
آري !
از ياد برده بودم ،
تو از اين شهر سرد رفته بودي
همراه
با سرمای زمستان
و
گیتارم زمزمه گردم :
در اين شهر سرد :
وقتی تو بودی ، تنها نبودم
وقتی تو بودی ،
دردها ازتنم رفته بودند
وقتی تو بودی ،
یک بغل ستاره کنار تنم خوابیده بود
وقتی تو بودی ،
دنیای پشت من بود
وقتی تو بودی ،
دلتنگی ها با من غربیه بودند
وقتی تو بودی ،
تنم در آغوش تنت گرمه گرم بود
وقتی تو بودی ،
پایم روی زمین و دلم به رنگ آسمان بود
وقتی که نیستی !
همه دردها هست
آری !
بازهم دوستت دارم عزیزم.

کامروز حسنی ، بهمن 90