عصر نو
www.asre-nou.net

انجماد


Wed 8 02 2012

بهمن پارسا

انجماد شب ِ بهمن شده از طاقت بیش
آتشی کو که زنم شعله از آن بر شب ِ خویش

کار ِ تحمیق گذشت از حرم و صحن و ضریح
علنن گشته به پا بت ز مقّوی و سریش!

فصلهای وطنم خسته و خاکستری است
قاتل شور و نشاط این فقهای بد کیش

منبری عقرب و مار است ندارد بد و خوب
مار و عقرب چه کند گر نزند مرد نیش

وطن آزادی و صلح است وعدالت طلبی
به فنا میبرد این قافله ی کج اندیش

مظهر فسق و ولی مدعی درویشی
همگی مدّعیانند بسی نادروش

بذر در مزرعه ی سنگی اینان مفشان
شخم در سنگ مزن بشکند این مزرعه خیش

خیمه در باد برافراشته جان در نبرد
روز آرام شما را شب ِ طوفان در پیش