دیدار
Sun 8 01 2012
رضا مقصدی

سال ِگذشته بود ، جان
باهمه ی غم ِ جهان
عاشق ِیک ترانه شد.
سال ِگذشته بود ،دل
در تپش ِ یگانه اش
شاعر ِاین زمانه شد.
خنده به خنده، با توام !
سال ِجوانه های سبز !
آبی ِبیکرانه را
در رگ ِمن ،روانه کن!
منتظران ِعشق را
شادی ِهر ترانه کن !
|
|