عصر نو
www.asre-nou.net

فصل امید


Sat 1 10 2011

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
حسی از نگاه های پرسشگر آفتاب از لابه لای درزهای پنجره
شب را به یغما می بَرَد
شتابی نالان از پی دیوارهای دوان به دنبال سرنوشت مختومه
تابستان از ته کوچه سرک می کشد
پاییز چشمهایش را بسته و تا ده می شمارد
قلب بهار در تپش است
زیرآسمان پناهگاهی است چندین ساله
اما سرد است و نمور
یخ زدن یاس روی دیوار حکایتش می کند
گرما خرامان از پله های کاخ پایین می آید
سرما بر تخت سلطنت به انتظار نشسته است
ملکه ی نسیم آرام در کنارش جای می گیرد
دربار دوّار زیباترین صحنه را به شکوه می کشد
مورخان ِ سرو نشان می نگارند
و خواب گذاران به حسی ملموس تعبیر ش می کنند
داروغه ی فصل کیسه اش پر از سکه های طلایی برگ نشان است
اما زندانهای خاک خالیست
گیوتین فلک سالهاست که پوسیده
نفرت زیر خروارها خاک خوابیده
و بوی هیزم های گرم , کوچه ها را به شادی می رقصاند
بهاری در پاییز اتفاق افتاده
تنهایی باران و دریا آغوش می گشاید
صبر دیروز به سر رسیده
امروز آتش گردانی در دست می چرخاند
فردا خوب افروخته شده
باید غمها را دود کرد
فصل پیله اش را به دور کرمهای کاغذی نا امیدی می پیچد
امید در انتظار پروانه شدن می خندد

مهر 1390