مقوله ولایت فقیه و توازن قوای سیاسی
میزگرد رادیوئی با شرکت آقایان: رضا علیجانی- حسن شریعتمداری
زمینه ها و زمانه ها – رادیوی بین المللی فرانسه
Sat 3 01 2009
فرنگیس حبیبی
مقوله ولایت فقیه حداقل دو دهه است که یکی از مقوله های کلیدی در زندگی سیاسی ایران است. قانون اساسی، یک بار برای دقیق کردن این مفهوم تغییر یافت.
شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" هم ردیف با شعار "مرگ بر آمریکا و اسرائیل" در همه تظاهرات و تجمعات موافق حکومت ایران به گوش می خورد تا اهمیت این رکن نظام جمهوری اسلامی ایران را نشان دهد.
اخیراً بعضی رسانه ها از نظراتی خبر دادند که برخی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی درباره این مقوله داده بودند. مثلاً آیت الله منتظری از شرک آمیز بودن ولایت مطلقه سخن گفته بود. برخی دیگر، تمرکز قدرت برنامه ریزی کلان را در دست های یک فرد، در اینجا ولایت فقیه، مورد سوال و بعضاً انتقاد قرار داده بودند.
در میزگردی با شرکت آقایان رضا علیجانی در تهران و حسن شریعتمداری در آلمان، می کوشیم جایگاه نظریه ولایت فقیه را در دنیای معاصر شیعه – در نزد متفکران و علما – بررسی کنیم و ببینیم، تحقق این نظریه در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به چه شکل بوده و چه مصادیقی داشته است. و نیز دریابیم با گذشت زمان، پایبندی به ولایت فقیه تا چه حد از یک اعتقاد مذهبی سرچشمه می گیرد، به چه میزان یک گزینه سیاسی است و تا چه اندازه معرف منافع یک گروه در درون حکومت کنونی است.
رضا علیجانی به انواع مختلف شیعه در جهان اشاره می کند و می گوید: بحث ولایت فقیه نه در عراق و نه در لبنان، مطرح نیست. در انقلاب نیز در متن قانون اساسی اولیه، ولایت فقیه مطرح نشده بود. در مجلس خبرگان این بحث وارد و در تجدید نظر سال ۶۸، ولایت مطلقه وارد قانون شد.
از نظر تاریخی شیعیان همواره ۱۰ تا ۱۵ درصد مسلمانان بیشتر نبوده اند. شیعیانی که معتقد به غیبت امام زمان بودند، پس از اینکه می بینند که ظهور صورت نمی گیرد بیشتر به دوری از قدرت متمایل می شوند و تا صفویه هیچ گونه داعیه شرکت در قدرت وجود ندارد و تنها تائید حکومت به نیابت از امام زمان مطرح می شود، اما بعداً از اواخر قاجاریه، رگه هائی از ولایت فقیه بصورت محدود مطرح می شود تا دوره ای که آیت الله خمینی نظریه سیاسی ابداع می کند که روحانیون نه تنها باید حکومت را تأیید بکنند بلکه باید خودشان حکومت کنند.
علیجانی اشاره می کند که از نظر اجتماعی- سیاسی پیش طرح تحقق این نظریه را در کتاب "نهضت های اسلامی“ صد سال اخیر آیت الله مطهری می خوانیم، که می گوید روشنفکران در انفلاب مشروطه به علما خیانت کردند و اینبار روحانیون باید رهبری کنند.
از نظر سیاسی و طبقاتی نیز اوائل انقلاب، آیت الله خمینی و نیروهای خط امامی طرفدار ولایت مطلقه فقیه بودند. امروز نیروهای راست طرفدار این نظریه هستند که اختیارات فقیه همردی با اختیارات پیامبر است.
جوهره پدیده که در تمام لایه های حکومتی و اجتماعی بچشم می خورد، تمرکز قدرت است. از نگاه سیاسی اگر توازن قوا طوری باشد که روحانیت منافع خود را در تغییر این قدرت متمرکز ببیند، انعطاف لازم را بخرج خواهد داد.
در یک چشم انداز دراز مدت می توان دید که شاکله های ایدئولوژیک مسئله ولایت فقیه خیلی استحکام زیادی ندارد و دولت احمدی نژاد نتوانسته است پایه های خود را محکم کند...
میزگرد رادیوئی را بشنوید
|
|