شارل بودلر
اعتکاف
رگردان از مانی
Wed 31 08 2011
آرام گیر درد و به کنجی نشین رام.
شب خواستی، نگر، فرود آمدت به بام!
کرده ست جو شهر سیه جامه ای به بر،
تسکین جان این یک و تشویش آن دگر.
آنجا که بی نشان پراز این خیل رفتنی،
از سوز تیغ لذت، دیو نخفتنی،
در بزم بندگی ست به گرد فسوس ها،
دستم بگیرتودرد، دور از همه بیا!
دریاب تماشای این مرده سال ها
خم، برلبه ی بام ، درکهنه جامه ها!
و افسوس خنده روی، خروشان زعمق آب!
واین زیر طاق خفته ی جان- نیمه آفتاب!
نازم، نگر چه سان کفن پوش عروس شام
از شرق خرامد به پیش، گام پشت گام!
Charles Baudelaire
(1821-1867)
برگردان از مانی