عصر نو
www.asre-nou.net

هنگامه ی درو


Tue 16 08 2011

برزین آذرمهر

از جرزهای شهر به نفرت شده عجین
نفت غلیظ کینه کند نشت روز و شب
آتشزنه کجاست برادر ،
ببین که باز
در زاغه‌های ملتهب از زخمه‌های فقر
بر چهره‌های سخت تکیده براستخوان
گشته پدید موج عظیمی از انزجار…
دوران دوباره بار گرفته زخشم وکین
کشته زمانه باز به دل تخم انفجار…
یارا!
مگو زهمره هردم بهانه جو
وقتی دگر نمانده است
بهر بگو مگو
گردد به هر جرقه ای
این برج زیر و رو
اما به هوش باش و
درایت

به کار بر!
کاین شعله در نگیرد
یکسان به خشک و تر