عصر نو
www.asre-nou.net

شارل بودلر

خواننده ی من*

برگردان از "مانی"
Thu 11 08 2011

* این شعر به عنوان مدخلی بر " گلهای شر" هشداری ست به خواننداز سوی بودلر نسبت به نگرش ویژه ی شاعر به انسان که در زمان خود تازگی دارد : محل تلاقی خیر وشر، جولانگاه نفس اَماره، پناهگاه بهائم و وحوش (" افعی سر گشته ") وعجیب آنکه از دل این پهنه ی غمزده گاه گلهای خوش بوئی سر برون میزنند!


اشتباه، حمق، خساست و گنه از بد بخت
کرده جان و تن ما را اسیرخود سخت!
خود بدین آتش جانسوز زنیم دامن بیش
چون گدایان که زجان فربه کنند انگل خویش!
گشته روزانه گنه، توبه ولی بی فردا
اعتراف بر گنهان را گران ست بها!
خوش نهیم گام به راهی پر از لای ولجن
به خیالی که ز اشک گِل بزدائیم از تن!
سر به بالشت شر ابلیس دهد در ننو
روح افسون شده را تاب به سحر و جادو!
و اراده که بود از فلزی خوش چون زر
میشود دود و بخار زآتش این افسونگر!
سر نخ ها همه اُفتاده به دست شیطان
او نهد دام زشر بر سر راه انسان!
قدمی بیش نهیم سوی جهنم هردم
و زبوی بد و از ظلمت چاه اش بی غم!
همچو زنباره ی مستی که زند بوسه و گاز
سینه ی خسته ی هر فاحشه ای را ازآز
در پی لذت دزدانه و بی فردائیم
تا چلانیم چو لیمویش و خوش آسائیم!
جمله لولند چو کِرمَک به هزار و به کرور
در مخ ما همه جن ها به شادی و سرور!
مرگ درسینه رود با نفس هر لحظه درون:
رود نادیده که آهسته کند گریه زخون!
گر هنوز زَهر،تجاوز،حریق و خنجر
ننمودند مزین به خود این دَفتر
همه بی معنی وپوچ، جُمله از آنست شاید
که نکردند گِل ما،حیف، زگند، چون باید!
لیک زین جمع سخیف بهائم و وحوش،
سگ و میمون و پلنگ و شغال و خرگوش،
عقرب و مار، یکی زوزه یکی نعره کشان
داردحیوان پَلشتی زما جُمله، نشان:
زشت تر از همه، خونخوار تر و بد خو تر،
نعره هر چند نزند هم نکشد پَنجه اگر،
کند این خاک همه ویران چو میل اش آید،
زند آتش همه عالم چو دهان بگشاید
و آن ملال است! هم او اشک به چشم مَخمور
خواب دار بیند و دود سینه کند از وافور.
دیو را خوب تو شناسی به دگر جاش مجوی
ای تو خواننده، برادر، چومن، مرد دو روی!

Charles Baudelaire
(1821-1867)
برگردان از مانی