بوف كور
Wed 22 06 2011
محمود علی آبادی
بياد تقي شهرام
همان روز
که کوران تولد خورشید را
می رقصیدند
و پرندگان
از سوراخ ها به بیرون می خزیدند
دیوارها فرو می ریختند
ولبخندها همه آواز
باورش نشد
فریادی که او را به نامش
عربده کشید
و آتش خشمی که او را
از درون چشمانی
دید
بلندگو ها
سرود رهایی را نماز خواندند
و دستهایش
سیر شدن دوباره اش را لبخندی سرد زد
حتی
صدای بسته شدن سلول
بیدارش نکرد
وکوران می رقصیدند
سپاهیان فتح بزرگ
در تدارک
آتش
شکرگزاری
در درگاه ناسپاس
و قربانی به پای بت بزرگ
و او هنوز در توهم
خلق و ضد خلق
و
کوران می رقصیدند
به آهنگ بلندگوها
|
|