عصر نو
www.asre-nou.net

زنانی دیگر: نه به ارتجاع! نه به سرمایه‌داری!

جدال جناح‌های درون حكومتی این‌بار رنگ وبویی دیگر گرفته است. كانون این منازعات این‌بار در بین اصول‌گرایان حامی ولی فقیه، بیت رهبری و روحانیون از یك طرف، و جناح دولت و طرفدارانش، یا به اصطلاح جریان انحرافی، از طرف دیگر است.
Tue 14 06 2011

جدال جناح‌های درون حكومتی این‌بار رنگ وبویی دیگر گرفته است. كانون این منازعات این‌بار در بین اصول‌گرایان حامی ولی فقیه، بیت رهبری و روحانیون از یك طرف، و جناح دولت و طرفدارانش، یا به اصطلاح جریان انحرافی، از طرف دیگر است.

ریشه این اختلافات چیست؟

بحران خاورمیانه و رشد جنبش‌های دموكراسی‌خواهی در ایران، سوریه، یمن، لیبی، مصر و بحرین نسیمی گذرا نیست بلكه طوفانی پرفراز و نشیب است. فساد اقتصادی دیكتاتورها و دولت‌های سركوبگر در این كشورها بی‌سابقه است. استثمار شدید كارگران و طبقات متوسط، سركوب مردان و زنان، زندان، شكنجه، سانسور و تحمیق فرهنگی و... فصل مشترك تمامی این رژیم‌هاست، لذا این اعتراضات و جنبش‌ها در عین تنوع روش‌هایشان عمدتا سمت‌وسویی مشابه و عمدتا ضد دیكتاتوری دارند. این جهت‌گیری تمامی دیكتاتورهای دنیا را به وحشت انداخته است، از جمله دیكتاتورهای خودكامه منطقه و به تبع آن غرب، وسرمایه‌داری جهانی كه منافع خود در منطقه را در خطر می‌بیند. خیزش‌های مردمی زمین زیر پای دیكتاتورها را به لرزه در ‌آورده و یكدستی و یكپارچگی آنان ترك برداشته است. هر گروه و جناح تلاش می‌كند برای سركوب و یا تغییر مسیر و ممانعت از رادیكالیزه شدن این جنبش‌ها در همدستی با غرب پیشدستی كند تا بتواند از مهلكه جان بدر ببرد. در مصر، تونس، یمن و لیبی نئولیبرال‌های درون و بیرون حكومت و ‍ژنرال‌های نظامی در یك نمایش هدفمند به مردم پیوسته‌اند و تلاش دارند جنبش‌ها را به راهی ببرند كه خود می‌خواهند. در ایران نیز حامیان ولایت فقیه كه عقبه‌اش از خمینی و بیت‌رهبری، خامنه‌ای و اعوان و انصارش، مجلس و سپاه و اطلاعات آغاز و به لمپن‌های مداح و چماق به دست ختم می‌شود از یك طرف با سركوب عیان و آشكار، و از سوی دیگر با تلاش برای حذف رقیب، سعی در حفظ حاكمیت عبا و عمامه براقتصاد و شیرهای نفت دارند. اما جناح رقیب، یعنی «جریان انحرافی» كه از حمایت‌های بیدریغ «رهبری» ناامید شده و خود را در خطری جدی‌تر می‌بیند برای آویزان شدن به دامان غرب بر رقیب پیشی می‌گیرد.

دلایل این رویارویی‌ها اگر چه این‌بار ظاهرا از جنس رابطه با امام زمان است، اما در واقع ریشه در همان رویارویی‌ها و تضادهایی دارد كه جنبش‌ سال 88 و جنبش‌ها و اعتراضات قبل از آن را برانگیخت. دعوای آنان بر سر سهم‌بری از خوان گسترده‌ درآمد ملی است و تضادشان با مردم است كه از فقر، گرانی و سركوب به جان آمده‌اند.

فساد شدید و بی‌سابقه اقتصادی، بیكاری، فقر و تورم، كشور را در شرایطی بحرانی قرار داده است. دسته‌بندی‌های درون حكومتی گرچه در فساد و ارتشاء، منافع دسته و گروه خود را مد نظر دارند، اما در حل تضادشان با مردم و سركوب تحركات اقتصادی و آزادی‌خواهانه آنان همداستانند. اگر احمدی‌نژاد كه خود دست‌پروده ولی فقیه و حامی بی‌چون وچرای دیكتاتوری بود حال به دشمنی توطئه‌گر تبدیل شده، نه بواسطه همراهی و یا همدلی او با منافع و مطالبات مردم، بلكه به واسطه زیاده خواهی او از این خوان گسترده است. وی و طرفدارانش فعلا سیاست كجدار و مریز پیشه كرده‌اند و از رقیب می‌خواهند دست از شماطت آن‌ها بردارد تا «كارشان را بكنند». اصول‌گرایان حامی ولایت فقیه نیز می‌دانند دمیدن بر این آتش ممكن است اوضاع بحرانی مملكت را بحرانی تر كرده و شعله‌های زیرخاكستر جنبش‌های مردمی را دوباره فروزان كند، بنابراین تلاش دارند تا جایی كه امكان دارد دم دراز احمدی‌نژاد را بچینند و او را تا پایان دوره ریاست جمهوری‌اش تحمل كنند.

آیا سرمایه‌داری جهانی طالب دموكراسی در منطقه است؟

سرمایه‌داری جهانی برای تامین منافعش در منطقه نیاز به خاورمیانه‌ای امن دارد. جنبش‌های منطقه و نارضایتی‌های اقتصادی – سیاسی مردم عرصه را نه تنها بر دیكتاتورها كه بر سرمایه‌داری جهانی نیز تنگ كرده است. اگر زمانی نه چندان دور سرمایه‌داری جهانی برای تامین منافعش، به بهانه تولید سلاح هسته‌ای و یا مبارزه با ارتجاع ِ طالبانی به منطقه نیروی نظامی ‌فرستاد، حال با همان انگیزه، اما با بهانه‌ای دیگر، سعی در كنترل جنبش‌های منطقه دارد. سرمایه‌داری برای كنترل جنبش های منطقه، در جهت منافع خود، در هر كشور بنا بر موقعیت ِ نیروهایش در آن كشور سیاستی متفاوت اتخاذ كرده است. برای سرنگونی قذافی و به بهانه همراهی و همدلی با جنبش‌دموكراسی خواهی مردم لیبی، هواپیماهای بمب‌افكنش را عازم لیبی می‌كند و اصلا هم دلش برای مردم نمی‌سوزد كه گاه روی سرشان بمب بریزد. از جنبش‌های ضد دیكتاتوری مصر و تونس حمایت می‌كند، اما برای سركوب جنبش‌های ضد استبدادی بحرین همدست عربستان سعودی می‌شود. بنابراین آنچه كه تعیین كننده سیاست غرب در برخورد با جنبش‌های منطقه است نه مطالبات این جنبش‌ها كه منافع سرمایه‌داری جهانی است، كه همانا چپاول منابع طبیعی، استثمار كار ارزان، تامین بازار برای كالاهای تولیدی‌اش در منطقه و ... است، و هیچكدام از این‌ها نصیب غرب نخواهد شد مگر اینكه مردم این كشورها تحمیق شوند، جنبش‌هایشان سركوب شود یا به بیراهه رود و هرگز دموكراسی در آن‌ها برقرار نشود.

به كدام نیرو باید متكی باشیم؟

در این شرایط مردم ایران، به ویژه نیروهای پیشرو در شرایطی تعیین كننده قرار گرفته‌اند. بحران‌های سیاسی و اقتصادی و شكاف‌های روزافزون درون حكومتی گرچه باعث سست شدن پایه‌های حاكمیت جمهوری اسلامی شده اما از طرف دیگر باعث افزایش شدت سانسور و سركوب نیز شده است و این امر بازبینی سیاست‌های مبارزاتی و اتخاذ تاكتیك‌های جدید مبارزه را الزامی می‌كند.

از طرف دیگر رشد و همه‌گیر شدن جنبش‌های مردمی در منطقه و وحشت سرمایه داری جهانی از به خطر افتادن منافعش در این كشورها، باعث حضور آشكار و نهان آن‌ها در منطقه، توسعه و افزایش رسانه‌های مدافع سیاست‌های غرب و تلاش عوامل اطلاعاتی آنان برای نفوذ در جنبش‌های مردمی و كنترل و به انحراف كشیدن این جنبش‌ها شده است.

همه از مردم و خیزش‌های مردمی می‌ترسند: اصول‌گرایان بیت رهبری و روحانیون ، «جریان انحرافی»، «فتنه‌گران» ِ حامی ولی فقیه، سرمایه‌داری جهانی و مدافعانش. بنابراین باید بدانیم برای برزمین كوفتن این ترسویان از كجا باید نیرو بگیریم: از خودمان، از نیرو و جنبش‌های مردمی. بنابراین تمام نیروی خود را باید در جهت اعتلا، ارتقا و استقلال این جنبش‌ها هزینه كنیم. باید بدانیم كه حمایت از این یا آن جناح جمهوری اسلامی و یا دل بستن به دست نشانده‌های غرب، چون كرزای یا نوری‌المالكی، قربانی كردن مطالبات و منافع خودمان، یعنی مردم، در مسلخ ارتجاع و سرمایه‌داری است.

زنانی دیگر
22/3/1390