روزنامه
Sun 12 06 2011
یوسف صدیق (گیلراد)
(۱)
کلمات تکیده
فکرهای فسیلی
روزنامهی صبح.
و صبحی
که چشمان سرخاش را نمی شوید.
کلاغها
دراز به دراز
میان سطور افتادهاند.
(۲)
دکههای دوزخ
روزنامههاشان را
حراج کردهاند.
تو در غبار کلمات
عطسه میزنی
و گرگها
زنجیر روزهایت را میبافند.
(۳)
روی ریل خطوط
خرچنگها، قطار شدهاند.
روزنامه،
ایستگاه متروکی را میماند
که صدای هیچ سوتی
در آن شنیده نمیشود.