تیتر دكترا و استفاده جعلی آن
Fri 19 12 2008
افسانه خاکپور
«این مقاله را به خواهرم فریده؛ مادر چهار فرزند که چند ماه پیش براثر سهل انگاری یک پزشک در ایران جان خود را از دست داد تقدیم میکنم.»
شایسته جامعه ای با ساختار سالم و سازنده این است كه هر كس كه در پی كسب علم و دانش وپژوهش رفت و حتی اندكی با زحمت تحقیق وتفکر علمی واستدلالی آشنا گشت؛ طبیعتا نمیتواند به روش های غیر اخلاقی یا غیر قانونی با انتساب تیتریا عنوان دروغین به خود اعتبار بخشیده وبه این ترتیب نه تنها به خود فریبی بلكه به مردم فریبی بیهوده دامن زند.
کاربرد تیترهای واهی دکتر؛ پژوهشگر؛ استاد دانشگاه؛ نویسنده؛ روزنامه نگار و غیرو به منظور کسب اعتبار یا بدتر از آن برای رسیدن به مقام و مرتبه؛ تبلور فرهنگی کژپندار؛ جعل انگار و بیمارگونه ای ست که در دهه گذشته گریبان عده ای ازهموطنان ما را گرفته است.
از همین رو پدیده «خود دکترخوانی » یا اشاعه فرهنگ « بخوان مرا دکتر» به نحوی مضحک در چند ساله اخیر در میان بعضی از ایرانیان داخل و خارج کشور شیوع یافته و برای بعضی به یک ترفند بی معنا تبد یل شده است.
خطرناک ترین نمود مادی این جعل فرهنگی ؛ خرید دیپلم تقلبی در ایران یا در خارج از کشور توسط یا برای کسانی است که هدفی جز پرش به پست های کلیدی و ارتفاعات قدرت و سوء استفاده از امکانات دولتی یا خصوصی را نداشته اند.
و گاه با استفاده از همان تیتر جعلی به جنگ فكری یا فیزیكی با منتقدین یا مخالفین خود نیز رفته اند.
این کنش ناهنجار نمودی از سقوط اخلاقی و علمی جامعه ایرانی درسالهای اخیر ست.
از طرفی دیپلم سازی آسان در پاره ای از دانشگاه های بعد از انقلاب که بجای پرورش علمی دانشجویان به فابریک دیپلم سازی تبدیل شده اند روشی است قانونی و بی درد سر برای داوطلبان بی صلاحیتی که جهت ورود به دانشگاه تنها توان پرداخت شهریه ای کلان را داشته اند.
سیستم آموزشی ایران راه یابی به دانشگاه را برای كسانی كه منتسب به خدمت به نظام بوده اند از جمله خانواده شهدا و بسیجی ها هموار كرده است.
این امکان مورد سو استفاده فرصت طلبانی قرار گرفته كه با پرداخت پول یا پارتی و بدون هیچ استحقاق علمی به انواع و اقسام مدارك و تیترها مزین گردیده اند.
راه یابی عده ای سفارشی بدلایل ایدیولوژیك یا نزدیكی به اشخاص با نفوذ، سیستم علمی و دانشگاهی ایران را دچار اغتشاش كرده است.
چرا که دانشجویان ممتاز؛ درس خوان و زحمت كش در كنار كسانی قرار میگیرند كه كوچكترین زحمتی برای راهیابی به دانشگاه بخود نداده و با دادن پول یا با داشتن پارتی و حتی بدون حضور در كلاسها به دریافت مدرک در حساس ترین رشته ها از جمله انواع رشته های پزشکی, قضایی, مهندسی ومدیریت و اداری نایل گردیده اند.
تاسیس صدها دانشگاه آزاد توسط سرمایه داران جمهوری اسلامی و اخذ هزینه های سنگین از دانشجویان و تنزل كیفیت علمی و آموزشی و تخصصی یكی از ضایعات سیستم آموزشی ایران است.
افت كیفیت آموزشی و علمی؛ شیوه های ناسالم برای كسب دیپلم دانشگاهی و حتی دكتری، سیستم دانشگاهی ایران و دیپلم صادره از آنرا آسیب پذیر و بی اعتبار كرده است.
بی شک نا بخشودنی ست كه عده ای از برگزیدگان برای اشغال پستهای وزارت؛ مدیریت و ریاست به خرید دیپلم و مدرك دانشگاهی نه تنها در داخل بلكه در خارج از ایران پرداخته و با این روش ارزش تلاش؛ اندیشه و تحقیق علمی را از سكه بیاندازند.
با انتساب همین افراد آماده خور و بی توشه علمی و معنوی به پست های مهم و حتی استادی دانشگاه ؛ دولت ایران به هرج و مرج و بی مسولیتی در تمامی سطوح دامن زده و سیستم پول و پارتی به کلیه روابط اداری؛ اجتماعی و شخصی جامعه رسوخ کرده است.
به همان نسبت نیزگسترش فرهنگ بی مسوولیتی ؛ عدم پاسخگویی به اشتباهات فاحش جبران ناپذیر؛ سرکوب و تاراج سرمایه های انسانی؛ تولیدی و تاریخی بر آمد غم انگیز چنین سیستمی ست.
فقدان تنبیه و مجازات برای کسانی که به نادیده انگاشتن حقوق و ارزش برابر شهروندان به واژگونی قانون کمر بسته و واژه عدالت را در نگاه شهروندان بی رنگ و بی اعتبار کرده اند؛ نتیجه ای جز رشد سرسام آور فساد اداری؛ اخلاقی و اجتماعی نداشته است.
چگونه میتوان به دانشجو؛ دیپلمه؛ مدیر؛ وزیر؛ دانشگاه؛ اداره دولتی کشوری اعتماد کرد که مکان و مرتبه جمعی در آن با شیوه های شیادان بدست میآید.
آیا چنین کشوری میتواند به رقابت علمی؛ اقتصادی؛ تجاری و اجتماعی با سایر کشور ها بپردازد و در جهان امروز سر بلند کند.
از طرفی آنارشی مراتب و مكانها كه خود ناشی از مهاجرت میلیونها ایرانی به خارج از وطن بوده موجب در هم ریزی سیستم ارزشهای علمی و رد یابی آن در خارج از مرزها نیز گشته است.
به گونه ای كه انتساب خود سرانه تیتر دكتری , پژوهشگری , محقق و متخصص و انواع و اقسام تیتر های دیگر در میان پاره ای از هموطنان ما در خارج از مرزها نیز قابل تامل و برخورد است.
بدبختانه بعضی از شخصیتهای ادبی؛ فرهنگی و سیاسی نیز برای اعتبار بخشیدن به گفت یا نوشته های خود به تیتر دروغین علمی تخصصی دكترا یا پژوهشگر متوسل میگردند.
گویی قبو ل و معرفی خود با عنوان شاعر؛ نویسنده؛ روزنامه نگار یا فعال سیاسی پاره ای را بی هیچ دلیل دچار ضعف نفس و خود کم بینی می کند.
یکی از علل آنرا میتوان در احساس حقارتی یافت که بسیاری از ایرانیان پس از انقلاب را چون شبحی دنبال میکند .
دلیل دیگر آن عدم برخورد با فرهنگ دروغگویی و قمپزاست که این نیز نشان بی مسوولیتی در قبال خود بعنوان تحصیلکرده یا روشنفکر و دربرابر مخاطب خود یعنی مردم یا جامعه است .
با وجود اینکه هر یک از این عناوین به خودی خود؛ بازگوی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ویژه ای برای هر فرد میباشد.
چرا که هر یک از این حرفه ها اهمیت و جای خود را در ضمیر و فرهنگ مردم دارد و نداشتن تیتر دکترا کمترین خدشه ای به اهمیت شاعری که مشغله اش شاعری است یا فعال سیاسی که اهداف دیگری را دنبال میکند ؛ ندارد .
در شرایطی که استفاده از مدارک جعلی میبایست منجر به برکناری و تنبیه مقامات دولتی گردد؛ با اینهمه نمیتوان استفاده دروغین از تیتر های تخصصی بوسیله کسانی که حتی نفی مادی نیز از آن نمیبرند را نادیده انگا شت وبد ینگونه به سهل پذیری عمومی دامن زد.
گرچه ارزشیابی علمی همه تیتر های دكترای واقعی نیز كاری است بس دشوار.
زیرا عوامل چندی در اهمیت تیتر دكتری از جمله رشته درسی، سیستم دانشگاهی هر كشور، سطح علمی و تحقیقاتی دانشگاه مربوطه و استادان ناظر و در نهایت محتوای رساله یا تز دكترای فرد محقق، همچنین دستاوردها و تلاش علمی او برای تحلیل موضوع مورد تحقیق در ارزش گذاری نتایج تحقیق موثرند.
در نتیجه داشتن یك تیتر دكترای حقیقی نیز به خودی خود موجب كسب اعتباری برای بیان نظرات فرد نمی گردد.
چه بسا محققینی كه با نوشتن هزار صفحه و با مطالعه و بررسی صدها كتاب و با خوردن دود چراغ چند ساله، به تیتر دكترا نایل میگردند و پاره ای دیگر با تحصیلات تفننی تنها با نوشتن دویست صفحه شلنگ تخته یا با کپی برداری از تحقیقات دیگران به همان تیتردر دانشگاهی دیگر و در دیاری دیگر دست میازند.
گذشته ار آنکه ارزش اندیشه و سخن, تلاش و شخصیت هر انسان ارتباطی به داشتن یا نداشتن فلان یا بهمان تیتر ندارد.
لازم به یاد آوری است که در كشورهایی كه همه چیز طبق قانون و مقررات و احترام به آنست جعل نام، تیتر، دیپلم و هرگونه كیفیت دروغین جرم محسوب گردیده و طبق قانون مجازات میگردد.
درآ لمان تیتر دكترای دانشگاهی جزیی از هویت شناسنامه ای شخص محسوب شده وافزودن غیر واقعی یا جعل تیتر مجازات سنگینی در بر دارد.
در سایر كشورهای اروپایی هرگونه جعل تیترقابل پیگرد و مجازات است.
در ایران طبق قانون جزا كسی حق استفاده مجعول از تیتر، مقام یا نامی را ندارد و طبق قانون كیفری مجازات میگردد.
اما بیماری خود دکتر خوانی در میان بعضی از ایرانیان تا جایی پیش رفته که حتی چند حقوقدان و وکیل آگاه به قانون ومجازات؛ بدون داشتن دکترا و به شیوه ای مغلطه آمیزدر بیانیه ها ی عمومی و رسمی؛ در کنفرانس و مجامع دکتر خوانده میشوند.
جا داشت که این مدرسین؛ دادخواهان و مجریان قانون به جای سکوت رضایتمندانه در باره تیتر توهم آمیز خود ؛ جهت احترام به حقیقت و قانون در صدد رفع اشتباه عمومی برآمده وتیتر واقعی خود را یادآوری می کردند.
برای رفع ابها م باید گفت که دکترا یک مدرک علمی و دارای اعتبار پژوهشی است که دستیابی به آن با گذر از مدارج مختلف تحقیقاتی یعنی نگارش یک رساله یا تز و ارائه یک نظریه علمی در یک موضوع پژوهشی خاص وتایید آن توسط هییت علمی دانشگاه و ثبت آن بعنوان حق مولف در بانک تحقیقاتی دانشگاه یا مرکز علمی میسر میباشد.
حال آنکه وکالت یک امتیاز حرفه ای پس از اخذ لیسانس؛ فوق لیسانس یا دکترا می باشد و با گذراندن دوره مخصوص وکالت عملی میگردد.
قابل توجه است که در بسیاری از کشورها از جمله ایران و فرانسه برای اشتغال به حرفه وکالت نیازی به دکترا یا حتی فوق لیسانس نیست. بنا بر این هر وکیلی دکتر یا حتی فوق لیسانس نیست.
تیتر دکترای افتخاری فاقد ارزش علمی است و تنها جنبه سمبلیک و معنوی داشته و بعنوان پاداش اعطا می گردد.
به همین دلیل كسانی چون خانم عبادی یا آقای خاتمی که تیتر دكترای افتخاری از دانشگاه یا نهادهای خارجی دریافت نموده اند؛ در صورت استفاده از این تیتراعطایی و فاقد ارزش علمی؛ جهت رفع ابهام می بایست " افتخاری" بودن آنرا قید نمایند.
انتظار صداقت پیشگی از دولتمردان در شرایطی ممکن است که افرادی که خود را منتقد دولت یا شرایط اجتماعی میدانند خود در همان موارد با جدیت و مسولیت به به عنوان علمی یا اجتماعی خود برخورد کنند.
درهردو حال كسانی كه بی دلیل به تیتر علمی یا حرفه ای متوسل میشوند خود بیانگر آنند كه كمترین اهمیت و احترامی برای دانش واقعی و كوشندگان علم نداشته و بالعكس با پوشش جعلی علم به جدیت علم و درایت نوشته های محققین و در یک کلام به حقیقت ریشخند مذبو حانه میزنند.
دکتر افسانه خاکپور
نویسنده و وکیل دادگستری در فرانسه
پاریس نوامبر 2008
|
|