وطنم
Tue 26 04 2011
محمود علی آبادی
حتي اگر
در چاله اي مرا دفن كنند
يا كه
اين تن را قطعه قطعه اش كنند
هر قطعه اش در نقطه اي دفن كنند
باز هم
مي توانم زنده شوم
با فريادي
ويا حتي يادي
شايدتنها با كشيدن آهي
ازسينه يك هم وطن
اگر
پشت ديواري بلند حبسم كنند
ياكه
وادارم كنند
تا هزاران فرسنگ از وطنم دور شوم
باز مي توانم
در كوچه پس كوچه هاي اين شهر قدم زنم
مي توانم
بامردمم هم آواز شوم
حتي اگر
در پيچا پيچ سانسور خفه ام كنند
قلمها بشكنندو كتابها بسوزانند
باز مي توانم
طلوع خورشيد وطن را
روي تنم حس كنم
حتي اگر
بنام ترك و لر و بلوچ
فارس و عرب
شيعه و سني
اين وطن را از هم جدا كنند
باز مي توانم
ببينم
روز
يكي شدن را
روز
رهايي از من و ما شدن را
روز بر افراشتن
پرچم آزادي ايران زمين را