شرکت و پیام یک جمهوریخواه در کنگره مشروطه خواهان
Tue 16 12 2008
م. آذری
سخنی کوتاه در نقد محتوای سخنرانی آقای گنج بخش و نفس شرکت ایشان در کنگره مشروطه خواهان
قبل از شروع نگارش نکته ای را تاکید نمایم که شرکت ایشان در کنگره مشروطه خواهان با تصمیم شخصی وی صورت گرفته و برخلاف تصور برخی به نمایندگی از طرف اتحاد جمهوریخواهان ایران نبوده است.
واما در ارتباط با متن سخنرانی
ایشان در ابتدا با طرح و توضیح مقوله ای بنام دیالوگ باب سخنرانی را می گشایند. انتخاب چنین گزینه ای در ابتدای سخنرانی که خود ایشان دعوت به کنگره و پذیرش دعوت را " شگفت آور " می خوانند خارج از محاسبات سیاسی نیست.
حال چرا؟
قبل از پاسخ به این سئوال برای روشنتر شدن ذهن خواننده برداشت خود را از دو کلمه بطور اختصار توضیح می دهم.
دیالوگ و یا گفتمان
در دیالوگ حداقل دو فرد باید حضور داشته و گفت وشنودی را بر اساس موضوعی مورد توافق به پیش برند. در فلسفه حتی مکتبی نیز بدین نام موجود است که به آن دیالوگیسم می گویند که معتقد به گفتگو و بحث بعنوان زیر بنای تئوری شناخت و هر فرد را زمانی دارای شخصیت و قرار گرفتن در " خویشتن خویش" می داند که آن فرد در یک دیالوگ مشارکت کرده تا به " شخص " تبدیل شود. اما گفتمان و یا دیسکورس موضوع دیگریست که تعریف مفهوم آن چندان خارج از اشکال نیست.
برای نمونه هابرماس در تعریف گفتمان، آنرا یکی از اشکال ارتباطی دانسته که " خود نفس ارتباط " موضوع کار بوده و بطور ضمنی و یا آشکار در سمت برقراری توافق ، تفاهم و همگرایی شرکت کنندگان در همان گفتمان عمل می کند. اگر چنین تعریفی را مبنای درک نگارنده از این دو کلمه متفاوت قرار دهید می توانیم سفر خود را به ایستگاه های سخنرانی ایشان شروع کنیم. وی در قسمتی از سخنرانی در ارتباط با دیالوگ چنین می گوید:
" دیالوگ به معنای قبول واقعیت و موجودیت همه نیروهاست. و در ادامه میافزایند:" این حداقل معنای دیالوگ اگر در جامعه سیاسی ایران تفهیم و پذیرفته شود گام بزرگی ...برداشته شده". اما چند سطر بعد چرخش قلم داده و میگوید: " دیالوگ هیچ شرطی جز پذیرش دوطرف گفتگو نمی پذیرد. "
همانطور که مشاهده می کنید ایشان تعریف دقیقی از مفهوم دیالوگ در آن سخنرانی ارائه نداده اند و متاسفانه با تناقض نیز همراه است ـ
دیالوگ : پذیرش دو طرف گفتگو ؛
دیالوگ : قبول پذیرش همه نیروها
...
اما زمانیکه به محتوای اصلی سخنرانی نزدیکتر می شویم بخوبی پیام آقای گنج بخش را از لابلای سطور متوجه می شویم!
ایشان می گویند : " آنچه درباره اصل دیالوگ گفتیم مبانی استراتژی انتخابات آزاد را روشن می کند" و... " برای پیشبرد و تحقق این سیاست ....باید آماده گفتگو و مباحثه آشکار با تمام نیروهای سیاسی ایران بود" .
و در ادامه ..." باید استراتژی را پیش نهاد که ...هیچ نیروی سیاسی را اعم از موافق و مخالف حکومت کنار نگذارد . خودی و غیر خودی، پاک و نجس نشناسد. سیاستی باشد که بتواند تمامی نیروهای سیاسی را با حفظ برنامههای متمایز همسو کند".
....
همه با هم بسوی خدا برویم
آخر مگر شدنی ست!!؟
مگر می شود همه نیروهای سیاسی و یا بقول ایشان " اعم از موافق و مخالف حکومت " را کنارهم چید و دیالوگ برقرار کرد. برای یک لحظه تصور کنید که رضا پهلوی، خامنه ای ،حداد عادل، فرخ نگهدار ، خاتمی ،جندالله بلوچ ، رجوی و چند تای دیگر... در یک دیالوگ زنده و شفاف به بحث و تبادل نظر حول مسائل مملکتی می پردازند!
البته من تنها به تناقضات فاحش در سخنرانی اشاره کردم و به ارزیابی تحلیلی از جوهر "سیاست" ارائه شده نپرداختم که در جای خود بحثی مفصل است و در این اندک نمی گنجد.
ایشان با وجود تاکیدشان برآمادگی گفتگو با " تمامی نیروهای سیاسی اعم از موافق و مخالف حکومت" در خاتمه می افزایند : " جوانه های چنین مبارزاتی ....... جمهوری اسلامی را به خاطره ای تلخ در تاریخ پر فراز و نشیب ایران زمین تبدیل خواهند کرد" ! ( شعار سرنگونی با رنگ و لعابی دموکراتیک و ملایم ـ مقایسه کنید با آنچه که ایشان از خواست انتخابات آزاد و اینکه از "هیچ نیروی سیاسی اعم از موافق و مخالف حکومت کنار گذاشته نمی شود" )
البته حضور و سخنرانی در یک کنگره نه دیالوگ هست ، نه گفتمان و نه ضد " فرقه گرایی" ( اتفاقا تاثیر شرکت ایشان در کنگره حداقل فرقه گرایی را درون اتحاد جمهوریخواهان می تواند دامن زند ) !! پیام وی به کنگره بعنوان عضوی از اتحاد جمهوریخواهان ایران محتوای اصلی سخنرانی ایشان نیست ( هر چند با تناقض و اشکال همراه است ) بلکه صرف پذیرش شرکت، خود رساترین و شفاف ترین پیام است برای دعوت کننده ( یکبار دیگر تعریف هابرماس را از گفتمان بخوانید ). آنهم مهمانداری که خود به شدت محتاج چنین مانورهای سیاسی ست!
در خاتمه ذکر چند نکته نیز ضروریست :
هیچ نیروی دموکرات و آزاده ای نمی تواند مخالف حق فعالیت و برسمیت شناختن احزاب راست و میانه و چپ باشد، مگر آنهایی که روش مسالمت آمیز مبارزه سیاسی را در بعضی شرایط نپذیرند و به خشونت و ترور سیاسی روی آورند. برسمیت شناختن این ابتدایی ترین پایه دموکراسی سیاسی نیز بهیچوجه به معنای شرکت در کنگره هر حزب و سازمانی نیز نمی تواند تلقی شود.
حزب مشروطه خواه و دست اندرکارانش با جعل تاریخ و سوداگری سیاسی صرفا نام مشروطه را بعد از انقلاب بر خود نهاده اند تا از جیب مشروطه خواهان آزاده برای خود اعتباری جعلی کسب نمایند. بقول دوستی فرهیخته " این ها، مشروطه خواهان بعدازانقلاب اند. هنگامی که مشروطه خواهی خواستی برای آزادی ودموکراسی بود، این آقایان، طرفداران آن را به صلّابه می کشیدند. مصدق ها وبازرگان ها وبختیار وفروهرها درزندان بودند. این آقایان دستیاران چنین نظامی بودند. حالا پس ازسرنگونی رژیم پهلوی، مشروطه خواه شدن وبنام مشروطه روی کارآوردن مجدد سلسلۀ پهلوی راخواست برنامه ای خود قراردادن که هنرنیست واصالتی ندارد.
08 / 12 / 16
|
|