زن ...
Thu 7 04 2011
پيرايه يغمايی
در تابوت روشن آيينه می نشيند
تصوير زن.
رد پای چابک سواری،
که با شتاب رانده است،
ديری است
بر شيار مورب گونه هايش پيداست.
آب با صدای يکنواخت
قليا و کف را می شويد.
جوراب تا شده ی مردانه
در ميان رخت های تور
زنانگی ساکن را
به غارت می برد.
در تابوت روشن آيينه
تصوير او،
با غربت چشم من
ديداری دوباره دارد.
*
زن سرشار از ويرانی است.
|
|