عصر نو
www.asre-nou.net

خيزش جهان عرب و موقعیت ایران


Mon 4 04 2011

فرهاد یزدی

به پا خاستنِ و خيزش جهان عرب علیه استبداد و پيامدهای آن مانند فساد، عقب افتادگی اقتصادی و اجتماعی، همراه با آینده‌ای ناروشن، همچنان ادامه دارد. در حالی که خواست ملت های عرب روبه سوی آزادی خواهی دارد، نیروهای مرتجعی که حتا تاب تحمل کوچکترین آزادی اجتماعی را ندارند، با درجات مختلف بسته به رشد اجتماعی هر کشور، در آن جامعه‌ها به طور فعال حضور دارند و آماده به دست گرفتن قدرت می باشند. نیروهای مذهبی و بخش‌هائی از آنان که اراده‌ای قوی برای به دست گرفتن حکومت دارند، ميان نیروهای نظامی و قبیله ای، در مقایسه با دیگر گروه ها، از آزادی نسبی بیش تری در حکومت های خودکامه اين کشورها برخوردار بودند. آنان تشکیلات گسترده‌تر و انظباط بیش‌تری زیر لوای فعالیت مذهبی به وجود آورده‌اند که امروز با درهم شکستن قدرت حکومت مرکزی دست بالا را به این گروه ها، برای شکل بخشیدن به آینده، می دهد. عامل دیگری که می تواند این سرزمین ها را به سوی نظام‌های ديکتاتوری ديگری سوق دهد، ادامه بی ثباتی و ناآرامی می‌ باشد. نیاز به امنیت بر آزادی خواهی در دراز مدت غلبه می کند. با وجود این با در نظر گرفتن شرایط جهانی جای خوشبینی وجود دارد. امروز در مقایسه با سال 1357، سال انقلاب ایران، مردم سالاری و اجرای حقوق بشر در جهان پیش رفت به سزايی داشته است. سرزمین های امپراتوری شوروی در اروپای شرقی آزاد شده‌اند. بیش‌تر کشورهای این نقطه از جهان را می توان در زمره کشورهای دمکرات طبقه بندی کرد. چند کشوری که در آن هنوز مردم سالاری به طور کامل جا نیافتاده است، در مقایسه با قبل رفتارشان در برابر بخش هائی از حقوق ملايم‌تر شده است. در کشورهایی که شوروی سابق را تشکیل می‌دادند، به ویژه در جمهورهای آسیایی آن، با وجودی که به طور محسوس اوضاع نسبت به گذشته بهبود یافته، برای رسیدن به دمکراسی هنوز راه درازی در پیش دارند. پرجمعیت ترین کشور جهان که در روزهای انقلاب ایران، به طور کامل جامعه‌ای بسته بود، امروز با آزادی‌های اقتصادی (سیاسی بسیار محدودتر) که براثر اصلاحات در آن شکل گرفت، به بزرگ ترین صادرکننده جهان بدل شده است. دیگر در جهان کسی از دیکتاتوری - حتا به صورت پرولتاریایی آن - سخن نمی گوید. همه‌ی خودکامگان، تلاش می کنند که در ظاهر هم شده، دست به انتخابات "آزاد" زنند. امروز به ميزان زیادی، مشروعیت ناشی از رای ملت در فرهنگ و افکار عمومی جای شايسته‌ای يافته است. با وجود اين خوشبينی در نگاه به منظره‌ی عمومی نبايد پرده‌ای بر ديدن برخی واقعيت‌های هشدار دهنده باشد:

در مصر هشتاد میلیونی که قلب جهان عرب است، و با وجود سابقه آزادی های اجتماعی درازمدت، اخوان مسلمین با این که هر گونه ادعا برای حکومت را در این برهه رد کرده است، از دیگر گروه های اجتماعی و گروه های سیاسی بالفعل، توانمندتر است. هر دولتی که در مصر قدرت را به دست گیرد، نخواهد توانست در برابر خواست‌های اخوان مسلمین که در ابتدا به احتمال زیاد، ملایم خواهند بود، بی اعتنا بماند. حکومت ائتلافی مصر، زیر فشار اخوان مسلمین در مقایسه با حکومت مبارک رنگ اسلامی تندتر و ضد غربی‌تر را برخواهد گزید. روابط با اسرائیل پر تلاطم‌تر و با حماس گرم تر خواهد شد. اخوان مسملین از انتخابات آزاد، رسانه های همگانی آزاد و کاسته شدن از نفوذ ارتش در سیاست و اجتماع نه الزاماً از روی عقیده و احترام به ارزش‌های دمکراتيک، بلکه برای گسترش نفوذ خود، استقبال خواهد کرد. هنوز روشن نیست که در نهایت، و نه در کوتاه مدت، آيا مصر به یک حکومت اسلامی تن در خواهد داد و یا مردم سالاری خواهد توانست بذرهای خود را بگستراند و ریشه ها را استوار سازد. وضعیت بد اقتصادی مصر براثر وقایع اخیر وهمراه با از دست دادن منابع ارزی قابل ملاحظه گردش‌گران خارجی، به احتمال رو به نشیب تندتر خواهد گذاشت که تهدیدی جدی است بر پايه‌گیری دمکراسی. البته غرب با تمام توان تلاش خواهد کرد که از بی ثباتی بیش‌تر در آن سرزمین با دادن کمک های اقتصادی، جلوگیری نماید. از سوی دیگر اروپا و به ویژه آمریکا به خاطر مشکلات موجود، از جمله بحران در یورو، رکود اقتصادی، کسر بودجه و بدهی هنگفت خارجی، در گیری در دوجنگ و اوضاع لیبی قدرت مانور محدودی خواهد داشت. ژاپن یک سرمایه گذار خارجی فعال، در حال حاضر از صحنه خارج است.

اوضاع کنونی لیبی و یمن به طور ویژه نمايه‌ی بی ثباتی در آینده‌اند. این دو جامعه هنوز به ميزان وسيعی قبیله‌ای هستند. ملیت و همبستگی ملی در درجه دوم اهمیت قرار داشته و در پيوند با وفاداری قبیله‌ای و منافع، مزایا و احترامی که از وابستگی قبیله ای برمی‌خيزد، قرار دارند. آنها اجتماعات واپس مانده‌ای هستند که مذهب در مناسباتشان نقش بسیار مهمی دارد. اين دوکشور هم‌اکنون درگير در یک جنگ داخلی شده‌اند که آینده ای ناروشن است. گرچه غرب عزم کرده قذافی را از صحنه بيرون کند، اما اين که آینده آن کشور که چه خواهد شد و آیا نیروهای هوادار مردم سالاری آینده‌ای خواهند داشت، هنوز پرسش‌هائی بدون پاسخند. البته صرف داشتن نفت و همسایگی آن با دریای مدیترانه و مصر وتونس، عواملی هستند مثبت که یاور نیروهای آزادیخواه خواهند بود. غرب تلاش خواهد کرد، دولتی به نسبت دمکرات در این سرزمین نفتی پا گیرد. اما باید توجه کنیم که نیروها و سنت قبیله‌ای داخلی تعیین کننده نهایی خواهند بود.

یمن، بخت لیبی را ندارد. نفت قابل ملاحظه ای ندارد و همسایه عربستان سعودی بزرگ ترین تولید کننده و صادر کننده نفت در جهان است. هیچ يک از کشورها از آمریکا و اروپا گرفته تا خاور دور و چین، در این دوره بحرانی خواستار افزایش تنش در عربستان نیست. به احتمال زیاد نیروهای خارجی برخی از اين کشورها پذيرا و دنباله رو سیاست عربستان در یمن خواهند بود و در کوتاه مدت به تماشاگری بسنده خواهند کرد. خيزش جهان عرب سبب تشدید فعالیت‌های ضد حکومتی شیعه‌های عربستان، تندروهای مذهبی وهواداران القاعده خواهد شد. عربستان با تکیه بردرآمد شگفت آور نفت و نیاز جهان به آن منابع، دستکم تا مدتی قادر به مهار موج خواستار اصلاحات خواهد شد. اما با گذشت زمان و روشن شدن اوضاع در دیگر کشورهای عربی، غرب به احتمال فشار خود را نيز بر عربستان برای دست زدن به اصلاحات افزایش خواهد داد. در عربستان برخورد میان تندروهای مذهبی، هواداران اصلاحات (با اتحاد شیعه‌های آن سرزمین) و هواداران وضع موجود، در درازمدت اجتناب ناپذیر خواهد بود. در حالی که عربستان سعودی، اردن وشیخ نشين‌های خلیج فارس برای ساکت نگاه داشتن مردم خود مجبورند که در ظاهر از غرب فاصله گیرند، اما هر روز بر وابستگی آنها به غرب برای ماندن در قدرت افزوده خواهد شد.

در بحرین که اکثریت بزرگ آن شیعه و از تبار ایرانی هستند، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، با استفاده از ضعف و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی، توانسته اند دستکم در کوتاه مدت، جنبش درونی اين کشور را ساکت کنند. بی‌ترديد دخالت‌های ناشيانه نظام اسلامی در داخل بحرین، مانند بسیاری مناطق دیگر، را نمی‌توان ناديده گرفت، اما اين دخالت ها را به هيچ روی نمی‌توان به نشانه قدرت اين نظام گذاشت: نخست آن که در آب های خلیج فارس، منطقه ای که در حیطه نفوذ ایران باید باشد، دو واحد سیاسی زاده‌ی استعمار با توانی بالقوه بسیار پائين‌تر از ايران به خود اجازه دهند، در اين حيطه نفوذ نیروی نظامی پیاده کنند و نظم موجود را برهم زنند. چنين روندی نشان از اوج زبونی و به حساب نیامدن نظام اسلامی در معادلات جهانی دارد. دوم آن که با در نظر گرفتن وظیفه ملی ایران که دفاع از منافع ایرانی‌تباران جهان در هر کجا که می باشند، حکم می کرد که در راه خواست‌های مردم بحرین در بر قراری یک نظم دمکرات درآن سرزمین، دست به اقدامات دیپلماتیک و تبلیغاتی شدید زنند. در مقابل دست زدن و تکرار براه انداختن دسته‌های چند سد نفری در خیابان ها تنها رفع تکليفی بيش نبود. بی‌حرکتی و سکوت آشکار و رسمی رژیم در سرکوب مردم بحرين و تنها دست داشتن پنهانی در وقایع خيابانی اين کشور، شاید افزون بر عدم تعهد نظام اسلامی در پی گیری منافع درازمدت ایران، باجی است که به عربستان و حامی اول آن، آمریکا داده می‌شود.

در همسایگی عربستان، در عمان و اردن با وجود نارضایتی عمومی (البته در عمان کم تر) احتمال بی ثباتی شدید چندان نیست. جامعه قبیله‌ای عمان با درآمد سرانه بیش از بیست هزار دلار در سال، هنوز به نقطه اشتعال نرسیده است. اردن با کم تر از شش هزار دلار درآمد سرانه در سال در موقعیت ضعیف‌تری به سر می‌برد. با وجود این اما حضور جنگ داخلی عراق در همسایگی اين کشور به عنوان نمونه‌ای هراس‌آور، همچنين آمادگی عربستان برای رساندن کمک های مالی و تمایل غرب و دیگر حکومت های عرب برای حمایت از حکومت اين کشور، تا مقدار زیاد از فوریت آسیب پذیری اردن کاسته است. به احتمال هردو حکومت های عمان و اردن ناگزير زير فشار روح زمان و عامل بپاخاستن مردمان اين منطقه دست به اصلاحات تدریجی آرام خواهند زد.

سوریه تنها حکومت متحد نظام اسلامی در منطقه با وضعیت سخت تری روبروست. مردم سوریه نیز نمونه عراق را پیش رو دارند و خواهان جنگ داخلی نیستند. اما از سوی دیگر اقلیت پانزده درصدی علوی شیعی که با در دست داشتن مهار ارتش آن کشور بر اکثریت سنی حکومت می‌کند، نمی‌تواند خوشایند مردم آن کشور باشد. با وجودی که حکومت سوریه تلاش می کند که با درپیش گرفتن عرفی‌گرائی، مساله سنی و شیعه را هر چه بیش تر کم رنگ نمايد، اما تندروهای مذهبی از طرح و تبليغ اين محور و چالش حکومت اين مجرا خودداری نمی کنند. وضعیت بد اقتصادی، هزینه سنگین نظامی و درآمد پایین سرانه زیر پنج هزار دلار آن کشور همراه با نبود آزادی‌های سیاسی (هنوز بعد از گذشت نزدیک به پنجاه سال وضعیت فوق العاده برداشته نشده است)، آن جامعه را به وضعيت انفجار کشانده است. بشار اسد می داند که دیگر قادر به استفاده از زور، در ابعادی که پدرش استفاده می کرد، نخواهد بود. سخن‌رانی اخیر او پس از موجی از ناآرامی در اين کشور که بیش از پنجاه کشته برجای گذارد، بيش ازنمایشی نبود در دوسو، از يکسو دادن رشوه سیاسی به ملت در اذعان به اینکه خواست‌های تظاهر کننده‌گان به حق است و از سوی دیگر، مانند هر دیکتاتوری، دست تنگی در دادن امتیاز ناکافی و دیرهنگام بودن آن. رئيس جمهور سوريه در اين سخنرانی هيچ برنامه‌ی ویژه‌ای برای انجام اصلاحات، مبارزه با فساد و برداشتن فشار اختناق ارایه ننمود. سخن‌رانی وی بیش از تعبیر به عزم و اراده صاحب قدرت در کشور برای دست زدن به اصلاحات، به نشانه‌ی ضعف و ترس او گرفته خواهد شد. و اما نظام اسلامی در ايران که می داند سست شدن پایه های اتحاد با سوریه، آن رژیم را در انزوای کامل در ناحیه قرار داده و راه ارتباطی «حیاتی» آن با حزب الله و حماس آسیب فراوان خواهد دید و از اعتماد به نفس آن به شدت خواهد کاست، سرگردان خواهد ماند که در برابر رستاخیز مردم سوریه چه موضعی باید در پیش گیرد. در اين ميان نشانی از ميل به سفر و بازدید سران نظام اسلامی از دمشق و اعلان حمایت بدون قيد و شرط از رژیم بعثی آن کشور دیده نمی شود. اين سکوت را نه به نشانه همدلی رژيم با مردم سوريه و پشت کردن به رژيم آن کشور، بلکه به احتمال قوی بايد آن را به خواست سوریه دانست که احساس می کند ابراز چنین تمايل ملاقات و ابراز حمایتی، از سوی رژيم اسلامی ايران، در ميان ملت سوريه نتیجه‌ای عکس خواهد داد.

** *

تند شدن جنبش‌های عربی و درگیری نظامی در بخشی از اين کشورها، با تعطیلات نوروزی در ایران همزمان گردید. این تعطیلات به رژیم فرصت لازم را داد تا به تواند برای آماده شدن در برابر موج تظاهرات و نا آرامی‌هائی که در راه هستند، برای نجات خویش برنامه ریزی کند. اما پرسش اساسی این است که آیا در اين ميان رژیم اسلامی امیدی به نجات دارد؟

موج دمکراسی خواهی که سراسر ایران را درنورديد، امروز تمامی همسایگان و منطقه را نیز فرا گرفته است. برخلاف کشورهای دیگر منطقه که جایگزین حکومت های کنونی آنها مشخص نیست و آزاديخواهی و آينده دمکراتيک در ذهنيت و پيکر اين جامعه‌ها مه‌آلود و ناروشن است، جنبش سبز ایران که گذشت زمان هر روز بر انبوه هواداران آن می افزاید، جایگزین بسیار شایسته‌تری از نظام کنونی است. رشد اجتماعی و فرهنگی ملت ایران و سابقه جنبش سبز به ميزان بالائی ادامه تلاش برای دست یابی به جامعه دمکرات‌تر در آینده را برای ما تضمین می‌کند. ایران در درازای تاریخ یک ملت بوده و از پيدايش ذهنيت و خودآگاه و فعال نسبت به ملت بودنش ديرزمانی گذشته و ريشه های پايدار و محکم آن و تلاش خستگی ناپذير روان های فکری و فرهنگی در استحکام هر چه بيشتر اين خود‌آگاهی را نمی توان ناديده گرفت. عامل وابستگی قومی و ایلی و همچنين مذهبی، برخلاف برخی از کشورهای عربی، در تکه تکه کردن ملت ايران جائی ندارد. از این رو، آینده ایران در صورت دگرگونی، هاله ابهامی که بر دور کشورهای عربی منطقه کشیده شده را ندارد. از اين رو آينده ايران در سمت سوی افزايش حقوق و نفوذ ملت و دخالت فزاينده در سرنوشت کشورو تقويت آزاديها و حقوق فردی به درجه بسيار بالائی شفاف و روشن است.

عامل مهم دیگری که ایران را از کشورهای عرب منطقه متمایز می کند، نوع حکومت کنونی آنهاست. بر سرزمین های عرب حکومت های فردی يا خانوادگی برقرار که دستکم در ظاهر در درون خود متحد و از انسجامی برخوردار بوده اند. نظام اسلامی نه تنها مشروعیت خود را از دست داده بلکه در هسته اصلی آن چند دستگی قدرت و رقابت آشتی ناپذیر حکم فرماست. تلاش‌های مذبوحانه وگه گاهی "رهبر" برای ایجاد اتحاد بیش از چند روزی کارساز نیست. از همه مهم تر آن که رژیم خودکامه اسلامی با از دست دادن مشروعیت خود، هر روز، برای باقی ماندن در قدرت، بیش تر به نیروهای نظامی تکیه می کند، نیروی نظامی که هيچ معلوم نیست در روز سرنوشت ساز، آمادگی پشتیبانی از رژیمی را داشته باشد که ایران را ویران و آن کشور را در درازای عمر سی و دو سال خود دمادم به سوی لبه پرتگاه جنگ پيش برده است.

موج حقوق بشر و آزادی خواهی در ناحیه، به احتمال زیاد بر شتاب تحولات ایران خواهد افزود. سرنوشت کشورهایی که نیروهای مسلح آن در برابر ملت مقاومت کردند، مانند لیبی و یمن، الگو عبرت‌آموز و محرک فکری و اتکا به خرد مردم دوستانه دیگری برای نیروهای نظامی ایران خواهد بود، الگوئی که به آنان می‌آموزد با پيوستن به ملت ایران را از خطر یک جنگ داخلی خانمانسوز (مانند آنچه پیش روی ما در افغانستان و عراق می گذرد) نجات دهند. زمان باقی مانده برای تصمیم تاریخی که نیروهای نظامی ایران باید بگیرند، با درنظر گرفتن شتاب وقایع در ایران و منطقه به سرعت رو به پایان است. یک ملت تاریخی، از نیروهای نظامی خود که همیشه پاسدار یکپارچگی سرزمینی آن بوده اند، انتظاری به جز پیوستن به ملت و پیشگیری از یک فاجعه تاریخی را ندارد.
فرهاد یزدی – 31 مارس 2011
نقل از: http://www.talashonline.com/