عصر نو
www.asre-nou.net

اسماعیل نوری علا کیست و چه می خواهد؟


Thu 11 12 2008

پرویز داورپناه

davarpanah.jpg
گر تو بهتر می زنی بستان بزن (مثنوی شریف)
هر گاه در زندگی، به کسانی برخورد می کنید که فکر می کنند بر کلیه امور واقفند و باید هر روز و هر هفته مطلبی بنویسند و در همه ی زمینه ها به مردم رهنمود دهند، کمی مراقب و مواظب آنان باشید.
این افراد معمولا" همه جا حضور دارند، راجع به هر مساًله ای صاحب نظرند، برای آنها مهم است که در نشست های احزاب شرکت کنند و یا برای آنها پیام بفرستند و در تعیین برنامه سیاسی و ساخت تشکیلاتی این سازمان ها دخالت کنند و به آنها راه حل نشان دهند، حال دیگر تفاوت نمی کند برگزار کنندگان این نشست ها و مجالس از چه گروه و فرقه ای باشند؛ به اصطلاح مردم ما چنین کسانی نخود هر آشی هستند.
ممکن است در ابتدا تصور کنیم با نابغه های خارق العاده ای طرفیم، که بر همهً امور آگاهی و احاطه دارند، از سیر تا پیاز اسرار و مسائل پیچیده ی این دنیای لایتناهی را می دانند؛ ولی رفته رفته، و گاه بسیار زود، معلوم می گردد که واقعیت بکلی بجز این است، و در وجود چنین کسانی به عکس، با افرادی طرفیم که آگر به شکل معینی از بیماری خود بزرگ بینی(folie des grandeurs / megalomania) مبتلا نباشند (امری که چون یک بیماری روانی است به خودی خود گناهی شمرده نمی شود)، آنگاه باید گفت که موجوداتی بسیار حقیر، پست و زبونند که اسیر افکار و خیالات مالیخولیایی و محجورانه ی خود گشته اند.
گر چه تا همینجا نیز زندگی با آنها مشکل است ولی هنوز می توان آنان را تحمل کرد و به صـِرف ِ این اوصاف، به آنان بدگمان نشد. اما هنگامی که کار بعضی از چنین کسانی به تفرقه اندازی میان دیگران، بالاخص احزاب و دستجات سیاسی می کشد، فی المثل با علم کردن موضوعاتی کاذب و تصنعی چون اختلاف " پیر و جوان" و نظائر آن حرفه ی شریف تفتین "یا دو به هم زنی" را پیشه ی خود می کنند و بدین منظور چنانکه گفته شد، نخود هر آشی هم می شوند و به هر صاحب نام سیاسی حمله می کنند و انگ و برچسب می زنند، هرچند هنوز شک و بدگمانی خود نسبت به آنان را نتوانسته ایم به یقین تبدیل کنیم ولی دیگر از آنان می بُریم و از حضورشان اجتناب و دوری گزیده و به حکم تجربه حس می کنیم چه بسا محل الهام آنان از عالم بالا باشد، فرضی که در پاره ای موارد بسیار زود، به مدد مدارک، به یقین تبدیل می شود.
... و چه زود دور این افراد خالی می شود، و جز همدستان و همکاران وابسته شان کسی در کنارشان نمی ماند.
یکی از این افراد پر چانه و عالم دهر(!) در خارج از کشور اسماعیل نوری علا می باشد که پرگوئی ها، و نخوت و جهالت او ورد زبانها شده است.
این نابغه ی نو ظهور عظیم الشاًن که مدیریت سایت "سکولاریسم نو" را بعهده دارد (بعلاوه ی اختیار چند وبلاگ و سایت رنگارنگ دیگر) شش ماه پیش در سایت خود نوشت:
"يکی از وظايف ما سخن گفتن مستقيم با زنان و مردان سياسی حاضر در صحنهء کشورمان ـ چه در داخل و چه در خارج کشور ـ و کوشيدن برای درک مواضع و نظرات آنهاست تا اگر بزنگاهی تاريخی از راه رسيد و قرعهء فال به نام رهبران جديدی خورد، مردم ما بدانند که با چه و چگونه کسانی روبرو هستند."
و بعد دیدیم که در امر خطیر کشف "رهبران جدید" خیلی زود «قرعهء فال» سایت "سکولاریسم نو" به نام کورش زعیم خورد، چنانکه در این سایت خطاب به رهبر نوظهور و جدیدا کشف شده، می خوانیم:
"ما دليل اينکه چرا [(کذا فی الاصل)هر فارسی زبانی البته می داند که پس از" دلیل اینکه..." دیگر آوردن"چرا" زائد است، و به اصطلاح قدما "حشو قبیح"* نامیده می شود] شما را برای انجام نخستين گفتگو انتخاب کرده ايم [البته پیداست که مراد نویسنده این بوده که بگوید " دلیل اینکه ما (و، نه "ما دلیل اینکه ..." ) شما را برای... انتخاب کرده ایم [کذا فی الاصل**]
"ماجراهای قابل توجهی است که پس از کنفرانس اخير شاخه ای از جبههء ملی در شهر واشنگتن، و پس از گفتگوهای تلويزيونی دو تن از افراد وابسته به جبهه ملی پيش آمده. اين ماجراها، که بيش از انتقاد و رقابت به دشمنی و جنگ شبيه بوده اند ـ آن هم بين دو بخش از يک گروه شناخته شدهء سياسی ـ مرا موظف کرد [کذا] که اين مصاحبه را انجام دهم؛ به خصوص که نوک حمله اين جنگ ـ به دلايلی ناروشن بر من ـ متوجه شمائی [کذا] بوده است که اعمال و رفتارتان نشان داده که علاقه و دلسوزی آشکاری نسبت به مسايل امروز ايران داريد و، در عين حال، بيش از خيلی از سياستمداران داخل ايران صاحب حرف، هدف و شجاعت هستيد." [ما البته صفت "صاحب حرف" را انکار نمی کنیم!] تذکار های واقع میان علائم [] همه جا از ماست.
از تاریخ آغاز گفتگو تا امروز که بیش از شش ماه می گذرد، نورافکن مصاحبه ها روی کورش زعیم قرار گرفته و گویا سایر سیاستمداران داخل و خارج ایران صاحب نظر، دارای هدف و برخوردار از شجاعت نبوده اند، و باید ماهها و سالها در صف انتظار بسر برند تا نوبتشان برسد.
در این گفتگوی بی برنامه (یا مبتنی بر برنامه ای که باید کوشید و از آن سر در آورد) که شش ماه پیش، از دوران گهواره ی قهرمان داستان شروع شد، هفته از پی هفته به موضوعاتی پرداخته شد که بیشتر و بیشتر باعث خنده و مزاح می شد و اگر چنین ادامه یابد قطعا به گور خاتمه خواهد یافت! مانعی ندارد، چه گفته اند: "زگهواره تا گور دانش بجوی"
"سریال" گفتگو ادامه داشت تا در بخش نهم، اکتبر ماه ۲۰۰۸ آقای زعیم اظهار داشت:
"دکتر مصدق دو پسر و يک دختر داشت که دخترش در آسايشگاهی در سوئيس بستری بود و در جريان امور قرار نداشت. پسر بزرگ دکتر مصدق مهندس احمد مصدق بود و پسر ديگرش دکتر غلامحسين مصدق. که اين دومی هميشه، بعنوان پزشک ویژه، در کنار پدرش بود. او با دکتر مصدق به نيويورک سفر کرده و در دادگاه لاهه هم حضور يافته بود. و در سراسر دوران تبعيد هم اين رابطهء نزديک را با پدرش داشت. بهر حال، تا آنجا که من می دانم، پس از درگذشت دکتر مصدق، در مورد تعين تکليف آيندء احمد آباد بين دو برادر اختلاف نظر پيش آمد."
نگارنده، در شگفتی از بی اطلاعی آقای زعیم در باره ی خانواده دکتر مصدق، ناچار نوشتم:
"اگر کورش زعیم نمی داند، مصدقی ها، و حتی همه ی کسانی که اندکی با تاریخ معاصر کشور آشنا باشند، می دانند که مصدق پنج فرزند داشت."
قاعدتا" از حقوق کورش زعیم بود که به این اشتباه زمخت در تاریخ و امور زندگی مرد بزرگی که ادعای پیروی از راه او را دارد جواب دهد یا ندهد ـ البته تاکنون نیز جواب نداده است ـ اما کسی که در چشم برهم زدنی به عنوان وکیل تسخیری و عقل منفصل کورش زعیم به میان میدان پرید، همین اسماعیل نوری علا بود که طی یک " توضیح"، به لحنی عامیانه [بدین مضمون که ما: "به کام دل رسیده ایم و مچ آقای زعیم را گرفته ایم"!] ،" به مقاله ی ما پاسخ داد و چنین نوشت:
"داستان به کام دل رسيدن يکی از مخالفين آقای مهندس کورش زعيم است که پس از سه ماه زيج نشستن و دنبال چاله چوله گشتن در گفتگوی من با ايشان (که نه به طرفداری از ايشان در دعوای تهوع آور داخلی جبههء ملی بلکه بخاطر آشنائی با يک چهرهء مطرح [!] اين جبهه انجام شده و [، چنانکه] گفتگوهای ديگری با چهره هائی ديگر هم در راه است) [،] بالاخره توانسته اند مچ ايشان را بگيرند [!] و افشا کنند که آقای زعيم نمی داند که مصدق سه دختر داشته و نه يک دختر و... توضيح در مورد چند و چون اين اشتباه (اگر قرار بر توضيح دادن باشد) بر عهدهء خود آقای زعيم است و من يکی صراحتاً اعلام می کنم که هيچگونه اطلاعی دربارهء زندگی خانوادگی هيچ يک از رهبران جبههء ملی ندارم."[در این جملات حروف شکسته از ماست]
چنانکه دیده می شود، نوری علا، این دائرِة المعارف ناطق تاریخ سیاسی و فرهنگ ایران، با اینکه اذعان می کند:
«من يکی صراحتاً اعلام می کنم که هيچگونه اطلاعی دربارهء زندگی خانوادگی هيچ يک از رهبران جبههء ملی ندارم»، به خود اجازه می دهد که بجای کورش زعیم، درباره ی امری که از چند وچون آن بی اطلاع است اظهار نظر کند، (شاید برای اینکه او را به رایگان از این مخمصه برهاند و از توضیح معاف سازد) می نویسد:
"در مورد چند و چون اين اشتباه (اگر قرار بر توضيح دادن باشد) [این کار] برعهدهء خود آقای زعيم است و من يکی صراحتاً اعلام می کنم که هيچگونه اطلاعی دربارهء زندگی خانوادگی هيچ يک از رهبران جبههء ملی ندارم"
(تاکید روی کلمات و [] از ما می باشد).
اگر منظور نویسنده این می بود که این "توضیحات" او کفایت می کند، و در حالی که همو با صراحت (!)اعلام می کند که "من هیچگونه اطلاعی در این باره ندارم"، پس باید پرسید دیگر اساساً چرا خود را وارد مسئله ای می کند که نه به او مربوط بوده و نه خود را در آن از مطلعین می داند؟
به نظر من چه او در این باره اطلاع داشته باشد، چه نداشته باشد، از آنجا که مخاطب مقاله، او نبوده است این عمل وی نوعی دخالت بیجا در امور دیگران است بطوری که انسان تصور می کند او صاحب اختیار امور همه ی مردم دیگر است.
اخیرا نیز آقای نوری علا دسته گل دیگری به آب داده است و به خیال خود خواسته است به محبوبیت و درستی راه "احترام آزادی" خدشه ای وارد کند. او ابتدا مقاله دریادار امیر هوشنگ آریان پور را از وبلاگ احترام آزادی نقل کرد و سپس با هو و جنجال، به اصطلاح و ادعای خود، "یک تصحیح لازم . . ."، بدین مضمون در سایت "سکولاریسم نو" منتشر ساخت:
"يک تصحيح لازم در مورد مقالۀ آقای اميرهوشنگ آريان پور:
روز گذشته، سکولاريسم نو مبادرت به انتشار نامه / مقاله ای از آقای امير هوشنگ آريان پور کرد که از طرف مدير وبلاگ «احترام آزادی» برای ما ارسال شده بود. چند ساعت بعد، آقای آريان پور، طی يک تماس تلفنی، در حاليکه توضيح می دادند که «من هيچگاه در نوشته هايم خودم را دريادار نمی خوانم»، از ما خواستند که متن مقالۀ ايشان را نه از وبلاگ «احترام آزادی» که از سايت «خبرگزاری جبهۀ ملی ايران» نقل کنيم تا متن درست تر به ديد خوانندگانمان رسيده باشد. اين خواست ما را کنجکاو کرد تا دو متن را با هم مقايسه کنيم. در اين مقايسه معلوم شد که علاوه بر چند اصلاح انشائی، جملات و عباراتی نيز به مقالۀ آقای آرين پور افزوده شده است. لذا، تصميم آن شد که، بجای جايگزين کردن متن اصلی با متن وبلاگ آحترام آزادی»، اضافات و تغييرات انجام شده بوسيلۀ اين وبلاگ را با حرف سرخ رنگ در همان متن منتشر شدۀ ديروز مشخص کنيم. استفاده از رنگ آبی کلفت شدگی حروف (برای تأکيد) نيز در متن سايت «خبرگزاری جبهۀ ملی وجود ندارند. در اينجا ما حذف شده ها را با رنگ سبز و داخل دو قلاب [ ] آورده ايم. در عين حال معلوم می شود که بر خلاف ادعای متن وبلاگ «احترام آزادی»، تأکيدها از نويسنده نبود و از جانب «ويراستار» بصورت داوطلبانه انجام پذيرفته است."
این مدیر سایت یا هنوز نمی داند، یا بدین امر تجاهل می کند، که یک سایت می تواند عنوان حرفه ای یا اجتماعی یک نویسنده یا شخصیت را در بالای مقاله بیاورد. مهم این است که دانسته شود آیا در پایان مقاله که نویسنده آن را خود بدون ذکر عنوان امضاء کرده است، این عنوان از طرف ناشر جلوی نام او اضافه شده، یا نه؟ و البته در مورد مقاله ی مورد نظر ما، پاسخ منفی است، یعنی آنچه در احترام آزادی منتشر شده، این عنوان در آخر مقاله، جلوی اسم نویسنده ذکر نشده است؛ از آن گذشته مقاله به شکلی که برای انتشار آماده شده بوده، یک روز قبل از انتشار برای نویسنده فرستاده شده بوده و نویسنده با آنچه در"احترام آزادی" درج شده است موافقت داشته است.
... و چه خوب بود مدیر سایت "سکولاریم نو"، که مدعی شده "نویسنده ی مقاله به او تلفن زده است"، اگر ریگی به کفش نداشت، (بجای اینکه به نویسنده ی مقاله تلفن کند) ابتدا دست کم با مدیر وبلاگ "احترام آزادی" یک تماس تلفنی می گرفت و از چگونگی امر پرسش می کرد و آنگاه در صورت تردید در صحت پاسخ ما به خود نویسنده نیز رجوع می نمود، نه اینکه پیش از این کار، خود به نویسنده مقاله تلفن کند و بعد مدعی شود که شخص ایشان به او تلفن زده اند، و کذا و کذا!
جالب توجه است که پس از این ادعا ی مدیر سایت "سکولاریسم نو" که: آقای آریان پور اظهار داشته اند:
«من هيچگاه در نوشته هايم خودم را دريادار نمی خوانم»، و "از ما خواستند که متن مقالۀ ايشان را نه از وبلاگ «احترام آزادی»، که از سايت «خبرگزاری جبهه ملی ایران» نقل کنيم تا متن درست تر به ديد خوانندگانمان رسيده باشد."
همین «خبرگزاری!»، درست، یک روز بعد از این ادعای مزورانه، و دروغ محض، خود، یک اعلامیه بمناسبت شانزدهم آذر با امضای افرادی انتشار داده و از جمله امضای شخصیتی به نام و با عنوان دریادار امیر هوشنگ آریان پور را نیز زیر آن گذاشته است.!
برای دیدن چگونگی امضای ایشان می توانید روی سایت زیر کلیک کنید:
http://www.jminews.com/news/fa/?mi=21&ni=5110
آیا میتوان باور کرد که شخصیت محترمی گفته باشد: «من هيچگاه در نوشته هايم خودم را دريادار نمی خوانم» و تنها یکروز بعد از آن، چنین آشکارا سخن خود را نقض کند، ما با آشنائی و شناختی که از این شخصیت محترم وطن پرست داریم، نمی توانیم این ادعا را باور کنیم و کاملا واضح است که در این امر دستی در کار بوده ( یعنی همان دست سایت خصوصی فوق الذکر و شرکایش).
باری، اگر مقصود نویسنده ی " تصحیح لازم" در سایت س.ن. جدّا روشن شدن حقیقت بود و او قصد دیگری، نداشت، یعنی نمی خواست، و مجددا ًبخود اجازه نداده بود که، به پیروی از مقاصدی که فهم و شرح آنها از حوصله ی این نوشته خارج است( و از آن جمله می توان آن را تفتین سیاسی دانست)، همچنان بجای دیگری سخن بگوید، عقل و حسن نیت حکم می کرد که از نزدیک ترین راه به جستجوی واقعیت برود، نه آنکه در قلب آن بکوشد.
بطوری که در نمونه های بالا مشاهده شد از زمانی که ما با سایت های رنگارنگ ایشان آشنا شده ایم گویا این حرفه و ماًموریت شریف اسماعیل نوری علا ست که در مقام یک ناظر بی طرف و ناصح بی غرض و معلم بزرگ و بی همتای سیاسی، و به تعبیر دیگری، چون وکیل وصی تام الاختیار مردمان عاقل و بالغ، از بالای کرسی خطابه ای که انتخاب کرده، با تکرار مداوم اینکه او خود «اینکاره» نیست، به دیگران درس مبارزه ی سیاسی «صحیح» دهد و بعد از سیاست ارسطو، سیاستنامه ی خواجه نظام الملک و شهریار نیکولو ماکیاولی، به اهل کار و میدان مبارزه روش درست را بیاموزد!
یا، آنچنانکه در بالا دیدیم، مانند یوحنای معمدان که به الهام از جانب یهوه باید عیسی مسیح را برای رسالتش غسل تعمید می داد، معلوم نیست از سوی کدام یهوه ی آسمانی یا زمینی باید کورش زعیم را برای ماًموریتش تعمید دهد.
اندرزنامه های او به کارکشتگان مبارزه در صفوف جبهه ی ملی که هر روز به بهانه ای و به مدد مضمون جدیدی، که اگر هم جدید است بدیع نیست، به حد مهوعی تکراری و خسته کننده شده است و تا کنون نیز کسی پیدا نشده است که به این استاد بی عمل تاریخ و سیاست یک بار بگوید که بقول شیخ اجل سعدی:
علم چندان که بیشتر خوانی / چون عمل در تو نیست نادانی
و باز هم از او
بار درخت علم نباشد مگر عمل / با علم اگرعمل نکنی شاخ بی بری
وآنگهی، ادعای علم چیزی است و برخورداری از آن، که تنها در میدان آزمون و عمل به ثبوت تواند رسید، چیز دیگر، و اینها دو مقوله ی کاملاً مجزا، و بل متعارض اند، چنانکه مولانا فرماید:
آن یکی نایی که نی خوش می زده است... / ناگهان از مقعدش بادی بجست
نای را بر ... نهاد او، که زمن / گر تو بهتر می زنی بستان بزن
(مثنوی شریف)
در تاریخ سی و یکم تیرماه ۱۳۸۷ دکتر مهدی مؤید زاده عضو هیاًت اجرائیه جبهه ملی ایران در بارهً خبرگزاری کذائی مورد استناد "سکولاریسم نو" اظهار داشته است:
"در سایتی شخصی که خبرگزاری جبهه ملی نامیده میشود (میگویند معرف دو فرد مذکور به رادیو تلویزیون امریکا صاحب همین سایت بوده است)"۱
در تاریخ ۱۹ /۶ /۲۰۰۸ دکتر محمد علی مهر آسا عضو اصلی جبهه ملی ایران ـ تهران، در نامه ای به مدیر و دارنده همین سایت کذائی به نام "خبرگزاری جبهه ملی" اعلام داشت:
"من گفتم:«این یک وب سایت شخصی است و آقای مهر هر آنچه که صلاح خویش و دوستان خویش میداند بدون مشورت و تأیید اکثریّت در این سایت می آورد و بیشترین رفتار و منش ایشان ربطی به جبهه ملی ایران ندارد. پس این سایت نباید نام جبهه ملی داشته باشد...» که اکنون نیز تکرار میکنم."
"من در مورد تکروی های شما و تصمیماتی که می گرفتید و اجرا می کردید، گفتم «این دیگر جبهه ملی ایران نیست بلکه جبهه ی آقای بیژن مهر است... و من در چنین جبهه ای نیستم» اکنون نیز آن را تکرار میکنم." ۲
آری، متاسفانه چنین است "رسالت تاریخی" یا ماموریت میهنی" روشنفکران" بسیار بسیار "مستقل" ما که از برکت مراحم محافل خیرخواه وطن(!)، صاحب سایت و به گمان خود دارای"نامی" شده اند!
دکتر پرویز داورپناه
۲۱ آذر ۱٣٨۷ - ۱۱ دسامبر ۲۰۰٨

پا نوشت:
*) مانند اینکه فی المثل بنویسیم :" این مقاله پر از اشتباهات زیاد است! تنها در یک جمله ی آن ما دو خطا می بینیم، یکی خطابی، دیگری دستوری)؛ حال آنکه یک نویسنده ی واقعی یکی از دو عبارت زیر را بکار می برد: ۱ ــ دلیل اینکه ما شما را...؛ ۲ ــ اینکه چرا ما شما را...]
**) اینجا هم البته پیداست که مراد نویسنده این بوده که بگوید " دلیل اینکه ما شما را (و ، نه" ما دلیل اینکه شما را...(!)" ) برای...انتخاب کرده ایم؛ البته محل فاعل در جمله برای این مدعیان فرهنگ ایرانی و دفاع از مواریث ایران باستان چندان اهمیتی ندارد!]
۱)http://www.jebhemelli.net/htdocs/Political_Articles/2008/July/Moayedzadeh_Attention.htm
۲ )http://www.iran57.com/MehrAsaa,JebheMelli,06,20,08.doc