عصر نو
www.asre-nou.net

سه سروده‌ از رِیزِل ژیچلینسکی

برگردان: مه‌ناز طالبی طاری
Tue 8 03 2011

مـه نـاز طالبی طاری

Rajzel-Zychlinksy.jpg
۱

داستانِ من داستانِ توست


داستانِ من داستانِ توست،
همسایه‌ی روبرو در ساب‌وِی.
آنچه را که فکر و خیالِ تو را می‌آشوبد،
من دیگر فراموش‌ کرده‌ام،
آنچه که قرار است تو را نشانه گیرد،
دیریست به من اصابت کرده،
به آینده‌ای که به آن امید بسته‌ای،
اکنون لبخند می‌زنم
با لبانِ بسته.
سرنوشتِ مرا
رگانِ آبیِ دستانِ تو ترسیم می‌کنند،
تو می‌توانی سرنوشت‌ات را
در شیارهای ژرفِ چهره‌ی من بخوانی.


۲

در شهرِ تاریک شده


زنی در ظلمات می‌گرید،
در شهرِ سیاه، ماهِ آوریل است.
من در خیابان می‌ایستم،
دُور تا دُورم تاریک است و سکوت.
صدای قدم‌های زنِ آنسوی خیابان هم -
ناگهان قطع می‌شود،
اما گریه‌اش هنوز در ظلمات منتشر است
و در خونِ من به جریان می‌افتد.
ای زن، تو کیستی؟ چشمان‌ات را نمی‌توانم ببینم،
چهره‌ات را نمی‌توانم تصور کنم.
می‌ایستم، و بدقت گوش می‌دهم: آنجا،
پشتِ تمامِ آن پنجره‌های سیاه پُر از نور است!


۳

یک بار مرا صدا می‌زنند


یک بار مرا مادربزرگ صدا می‌زنند
یک بار مادر
یک بار خانمِ جوان،
و یک بار دخترکِ کوچولو!
و من به همه‌ی آنها مودبانه لبخند می‌زنم
و می‌شنوم که چطور
این دخترکِ کوچولو در من
به همه می‌خندد.

--------------------------------

رِیزِل ژیچلینسکی شاعره‌ی لهستانی
(۲۷ جولای ۱۹۱۰، گُمبینِ لهستان - ۱۳ جون ۲۰۰۱، کُنکُوردِ آمریکا)
Rajzel Zychlinksy
(July 27th 1910 in Gombin, Poland - June 13th 2001 in Concord, U.S.A.)