آینده مه آلود کارگران مازنی
مشکلات جامعه کارگری مشکلات دیروز و امروز نیست، مشکلاتی است که سال های سال گریبان آنها را فشرده و تیشه به ریشه خانواده کارگری مان زده است.
Sun 6 02 2011
مرد در پیاده روی نزدیک خانه شان بر یک صندلی زوار در رفته ای- که گویی سال هاست شهرداری نگاهی به آن نکرده- چمباتمه زده، جسمش آن جا سکون یافته اما روح و ذهنش در پرواز است، پروازی که هرلحظه برایش خسته کننده تر از قبل است.
نمی دانست به دفترچه هاي اقساط عقب افتاده بانک سری بزند یا به فکر آخر برج و قیافه ترش صاحبخانه که البته او هم حق دارد، آخر چند ماه است که اجاره بهای خانه را نپرداخته، از سویی هم در فکر دخترش باشد که مدت هاست در خواست یک کیف نو را کرده یا پسرش که کتانی فوتبالش از رده خارج شده و ...
به همسرش چگونه فکر کند که با قناعتی که دارد با این زندگی پر از دغدغه و هزار و یک مشکل ساخته و با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد؟
آن سوتر، مردی دیگر را می بینم که از ناسازگاری همسرش و اینکه شرایط بد اقتصادی و حقوقی که ماه ها دریافت نشده طاقتش طاق شده از زنگ های مکرر بانک ، تذکر های همیشگی صاحبخانه و .... تحملش سرآمده و خیال برگشت به خانه پدری را در سرش می پروراند و عن قریب او می ماند و کوهی از مشکلات، تنهایی و از هم پاشیدن کانون خانواده اش ...
چند خیابان آن طرف تر در خانه ای که چراغ خانه تا نیمه های شب روشن است زنی را می بینم که آرام آرام اشک می ریزد، او سرپرست خانواده چند نفره اش است، چندسالی است همسرش را از دست داده و با حقوق کارگری چتری بر سر خانواده اش گسترانیده ، چتری که شاید زیبا و پر زرق و برق نباشد لیکن چتر است ...
اینها نمونه هایی اندک از جامعه امروز ما هستند. از این دست خانواده ها که دچار مشکلات عدیده اجتماعی، فرهنگی ناشی از شرایط بد اقتصادی هستند کم نیستند.
نمونه بارز آن وضعیت جامعه کارگری استان مازندران است که طی هفته هاي اخیر اعتراضات و گرفتاری های ناشی از دریافت نکردن حقوق طی چندماه و عواقب آن، آنها را به تجمع درخیابان کشانیده.
مشکلات جامعه کارگری مشکلات دیروز و امروز نیست، مشکلاتی است که سال های سال گریبان آنها را فشرده و تیشه به ریشه خانواده کارگری مان زده است.
بدیهی است اقتصاد خانواده تاثیر مستقیم بر سلامت روحی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی و بهداشت خانواده دارد.
آیا می توانیم برای لحظه ای خود را جای کارگری بگذاریم که بالغ بر نه ماه حقوق دریافت نکرده است و خود و خانواده اش در شرایط طاقت فرسایی به سر می برند؟
نبی مکرم اسلام بر دستان پینه بسته کارگر بوسه می زد، امروز مارا چه شده است که همین کارگر باید غرور و تکبر خودساخته خود را بر زمین نهد و گرسنگی اش را در انظار عمومی اعلان کند؟
خاطرم هست 9سال پیش، گزارشی با عنوان پیدا و پنهان از چیت سازی بهشهر تهیه کرده بودم ، یکی از کارگران آن روز گفته بود:« روزی دختر یکی از همکارانم را دیده بودم که مقابل خانه اش در میان نان های خشکیده به دنبال تکه نانی می گشت تا خود را سیر کند!» هرچند قسمت دوم آن گزارش هرگز به چاپ نرسید،چرا که آن شماره در چاپخانه توقیف شد.
امروز دیگر از آن چیت سازی که همان سالها قطعاتش علیرغم اینکه می گفتند قابل استفاده نیست همزمان به اصفهان و یزد فروخته... خبری نیست، در آن کارخانه و بسیاری از کارخانجات دیگر، عنکبوت ها تار بسته اند و زندگی می کنند.
عاطفه خیرخواه روزنامه نگار
منبع:مازندنومه