عصر نو
www.asre-nou.net

مهرداد مشهدی

طیف خاکستری و جنبش


Wed 2 02 2011

دیرگاهی است که جوامع بشری انقلابات کلاسیک را پشت سر گذاشته، ولی بخاطراعتراض به افزایش روزمره ی شرایط سخت زندگی اجباراً در این جا و آن جا جنبش هایی خودجوش و مردمی پایه های حکومت ها را به لرزه در آورده که حتی بعضاً عاملی خواهند بود برای تغییر افراد در هیئت دولت و یا رهبری دولت.
دوام، حجم و کیفیت تغییراتی که این جنبش ها در جامعه ایجاد می کنند رابطه یی مستقیم با عمق اندیشه و دور اندیشی حاکم بر این جنبش ها دارد. متاسفانه تجربه نشان داده است که همگامی تازه بقدرت رسیدگان توسط همین جنبش ها زیاد طولانی نبوده و فقط در همان چهارچوب سیستم سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی سابق است که رفرم هایی ساده و سطحی انجام داده و پس از چند ماه و یا سالی بازهمان آش است و همان کاسه. چراکه: از کوزه همان تراود که دراوست.
اما چرا؟ مگر برای احیا و تعمیق یک جنبش به چه چیزی نیاز است تا که بتواند در انجام خود با جدیت، تغییراتی برگشت ناپذیرو بنیادی به بهانه و یا با توسل به همین رفرم ها برای منافع درازمدت ملت و یا مملکت ا ایجاد کند.
نیازهای حیاتی و یا جدی یک جنبش برای دستیابی به تحولاتی صحیح و معقول در راستای احیا و اعتلای ملت و یا مملکت در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کم نیستند ولی مهمترین آن ها عبارتند از:
1- وجود رهبری فرد و یا افرادی روشنفکر (روشنفکر به معنای داشتن سیستم اندیشه ی روشنگری که متاسفانه و به جرات می توان گفت در تمامی ممالک خاورمیانه از تعداد انگشتان دو دستت هم تجاوز نمی کند).
2- رهبری یک حزب و یا گروهی که دارای حیثیت و اعتباری واقعی و نه مجازی باشد.( که تقریباً در هیچ یک از کشور های این خطه یافت نمی شود).
فقط با چنین رهبریی است که می توان مکانیزمی از ارگان ها با افراد متخصص واقعی و نه ایمانی بوجود آورد تا در راستای منافع دراز مدت یک مملکت و یا ملت رفرم ها و یا تغییراتی بنیادی و بازگشت ناپذیر بوجود آورد و نه در راستای منافع این و یا آن شخص و یا گروه، چیزی که متاسفانه در انجام تمامی جنبش های رفرم طلبانه ی چند دهه ی اخیر در منطقه ی خاورمیانه دیده می شود.
اما چرا این مهم و این کلید ترقی و تعادل یک جامعه در این پهنه ی وسیع جرافیایی ( از کناره های هند تا شاخ آفریقا، از ازبکستان تا آن سوی امارات) کم و یا گم است؟ چرا از نظر فرهنگی نه در جنبش ها و نه در احزاب و نه در به اصطلاح روشنفکران تعادلی روشنگرانه نداریم؟
تنها علتی که می توان سراغ گرفت عبارت است از: غالب بودن اندیشه و فرهنگ ایمانی در این وسعت جغرافیایی که ریشه یی مشترک و عمیق در تاریخ کهن این خطه دارد. اگراز مشخصه های آن (که آقای دوستدار تحت عنوان فرهنگ مذهبی! از آن نام برده) بگذریم می شود نگاهی اجمالی به تاثیرات این بینش ایمانی در اقشار! جامعه انداخت. از جمله عواقب آن و یا بهتر بگویم بارزترین نتیجه ی مستقیم این سیستم اندیشه و فرهنگ در یک جامعه از بین بردن استقلال اندیشه و شخصیت و همچنین جلوگیری از رشد و تسلیح اندیشه در چهارچوب سیستم فکری روشنگری می باشد.
ریشه ی تفکر ایمانی را از نقطه نظر تاریخی می توان در بافت وسیع و بس طولانی مدت روستاها جستجو کرد، بافت شهرنشین که در نیم قرن اخیر اینجا و آنجابخصوص در میانه ی شهرهای بزرگ پاگرفته و حامل تفکر مدرنتری در جامعه است، اگر منزوی نباشد و اگر توان و اجازه ی ! گفتمان با سایر اقشار و سیستم های تفکری ( تفکر ایمانی، با و یا بدون ایدئولوژی، که معمولاً با پشتیبانی یک ایدئولوژی همراه است) در جامعه را داشته باشد، خود حامل بخش بزرگی از همین تفکر ایمانی است و تافته ی جدابافته یی از فرهنگ حاکم برجامعه نیست، چرا که "نماد آن" عناصر زبانی در ابعاد کاربرد وسیع خود درجامعه قادر به تغییراساسی در ابعادی کوچک نیستند و در نقش یک هنجار منطقه یی (شهری) باقی می مانند و به رشد لازمه از نظر کمی و کیفی نمی رسند.
افکار و اندیشه های جدید در هر حیطه یی برای بیان خود به زبان خاص خود نیاز دارد تا بتواند فرهنگ خود را بازسازی کند و این مهم را یک تفکر ایمانی حاکم بر جامعه برنمی تابد، یا با تهدید و زور و یا با تحقیر و تمسخر آن اندیشه و تفکر را منزوی و در نهایت به تغییر آن به سود خود و یا نابودی و انزوای آن می انجامد. به همین دلیل هرگونه تخصص واندیشه و یا تفکری خارج از محدوده ی ایمانی به همین سرنوشت محکوم است.
هدف اصلی و مشترک همه ی این جنبش ها حذف قدرت حاکمه است، و فقط و فقط در زیرپرچم همین هدف است که شعارها و سنگ پرانی ها و مسیر راهپیمایی ها شکل می گیرد و نه در راستای منافع درازمدت. و این پاشنه ی آشیل را بسیاری از رهبران کارکشته ی مذهبی بخوبی باز شناخته و سعی دارند رهبری حتی صوری آن را در دست بگیرند که بخاطر پایگاه اینان در بافت تفکرو اندیشه ی روستایی که از نظر کمی وجه غالب این جنبش ها را تشکیل میدهد، همواره موفقیتی بسیار بیشتر از گروه های کوچک شهر نشینی دارند که حتی زبان و فرهنگ خود را نیز ندارند و اگر هم داشته باشند، دلیلی بر مشترک بودن زبانشان با این حاشیه نشینان خشمگین و کوته بین نیست.

لاجرم تغییراتی که انسان های شریف و تلاش گر برای ممالک و ملت های خود آرزو می کنند، متاسفانه در فاصله ی یک، دو و یا سه نسل امکان پذیر نیست، کاری است بس طولانی و شاق، که باید پایه های این کارعظیم طولانی مدت گذاشته شود و کسی را تا کنون ندیده ایم که آگاهانه در این راستا عملی انجام داده باشد. شما دیده اید؟
*در فرهنگ ایمانی، همه چیز یا سیاه است و یا سفید. طیف خاکستری وجود ندارد. از همین رو با همه چیز و همه کس حتی در کوتاه مدت، با ایمانی خلل ناپذیر برخورد می کند.
مهرداد مشهدی فوریه 2011