عصر نو
www.asre-nou.net

ناگزيري يا باگريزي؟ مسئله اين است!


Tue 21 12 2010

سام محمودي سرابي

sam-mahmoudi1-s.jpg
sampuraziz@gmail.com
با انتشار دير هنگام نوار گفت‌وگوهاي رهبران دو سازمان چريكي پيش از انقلاب اين پرسش ذهن تمامي تاريخ‌پژوهان و حتي اعضاي قديمي اين دو سازمان را به خود مشغول كرده و آن اينكه چرا نوار گفت‌وگوهاي في‌مابين رهبران اين دو سازمان با اين تاخير منتشر مي‌شود؟ طبعا پاسخ به اين پرسش و پرسش‌هايي از اين دست را بايد از تراب حق‌شناس1 پرسيد هرچند كه وي به هنگام انتشار اين اسناد مهم تنها به بازگويي شمه‌اي از سرنوشت نوارها اكتفا كرده، دليلي براي تاخيرش نمي‌آورد. به هر رو در مورد اين اسناد صوتي كه شامل جمعا 12ساعت و 27 دقيقه و 53 ثانيه در 31 فايل است تنها چند گمان مطرح مي‌شود؛ گمان‌هايي فارغ از هرگونه پيش‌فرض يقيني. البته تا زماني كه حق‌شناس، خود، دلايل انتشار ديرهنگام اين نوارها را توضيح دهد.
پيش از گمانه‌زني در پيرامون دلايل انتشار ديرهنگام اين اسناد لازم است سير تاريخي اين مذاكرات و عواقب به بن‌بست رسيدن آن‌ها در مورد وحدت براي هر دو سازمان مورد واكاوي قرار گيرد.
---
موضوع مطرح در اين مذاكرات كه پاييز سال 1354(كمى پس از انتشار «بيانيهء اعلام مواضع...») با حضور دو تن از اعضاي هر سازمان(حميد اشرف به‌همراه بهروز ارمغاني از سوي چريك‌هاي فدايي خلق و تقي شهرام و جواد قائدي به نمايندگي از سازمان مجاهدين خلق) در شرايط بسيار دشوار امنيتى (به طورى كه حتى براى اجتناب از شناسايى يكديگر، در دو سوى پرده مى نشسته اند) 2در يكي از خانه‌هاي تيمي چريك‌هاي فدايي در حوالي خيابان حسيني3 (بین تهران نو و نظام آباد) در تهران صورت گرفته؛ بررسي امكان‌هاي وحدت دو سازمان است. البته لازم به توضيح است كه اين نخستين باري نبود كه رهبران دو سازمان درباره اين مسئله و لزوم وحدت بر سر ميز مذاكره مي‌نشستند. نخستين بار ابراهيم داور و بعدها مصطفي شعاعيان (كه به مبارزه جبهه‌اي تمامي نيروهاي مبارز اعم از مذهبي، ماركسيست، ملي‌گرا و... باور داشت) به عنوان رابط اين دو سازمان عمل كردند.
در اين ميان نبايد از خاطر دور داشت كه اين ارتباط پيش‌تر در زمينه همكاري‌هاي في‌مابين مطرح و به منصه ظهور رسيده‌بود و اين دو سازمان در طي مدت همكاري‌ گاه مضيقه‌هاي تسليحاتي و گاه تنگناهاي مالي و علي‌الخصوص دشواري‌هاي حفاظتی ٬ اطلاعاتی و امنیتی خود را به‌واسطه كمك‌هاي همديگر رفع و رجوع مي‌كردند. اما مسئله وحدت پس از تغيير ايدئولوژي مركزيت سازمان مجاهدين خلق پيش آمد و چريك‌هاي فدايي نيز در بادي امر علاقه‌مندي خود را نسبت به مسئله وحدت دو سازمان در نشريات خود نشان داده‌بودند. با اين توضيح كه نحوه تغيير ايدئولوژي و تصاحب سازمان مجاهدين از سوي رهبران ماركسيست شده آن، مورد تائيد چريك‌هاي فدايي خلق نبوده است و حميد اشرف كه از موضعي مقتدرانه با شهرام سخن مي‌گويد و در بادي امر اصولي نبودن حركت شهرام و دارو دسته‌اش را گوشزد مي‌كند. شايد بتوان اين موضعگيري مقتدرانه اشرف را دليل اصلي به بن‌بست رسيدن مذاكرات دو سازمان دانست.
باري درست پس از اين مذاكرات بود كه چريك‌ها ناگهان مسئله تشکیل جبهه را منتفی دانستند...
به بن‌بست رسيدن مذاكرات اما روابط اين دو سازمان را كه پيشتر در حوزه‌هاي مختلف همكاري‌هايي نيز باهم داشتند تحت‌الشعاع قرار داد. دستگيري عفت و ابراهيم محجوبي از سازمان چريك‌هاي فدايي خلق(در بهار 1353 و اعتراف آنها به شنود بي‌سيم كميته مشترك و ساواك توسط سازمان مجاهدين خلق و به تبع آن كدگذاري ساواك روي بي‌سيم‌هايش) از سويي و به بن‌بست رسيدن مذاكرات وحدت از سوي ديگر، بهانه‌اي به دست مجاهدين تازه ماركسيست شده داد براي قطع تمامي همكاري‌ها علي‌الخصوص در حوزه اطلاعاتي- امنيتي. به اين معني كه آنها از دادن اطلاعاتي كه (پس از شكستن كدها) به‌وسيله شنود بيسيم كميته مشترك كسب مي‌شد خودداري مي‌كنند. همين موضوع موجب مي‌شود تا چندماه بعد درتاريخ هشتم مردادماه سال 1355حميد اشرف در خانه تيمي مهرآباد به دام نيروهاي ساواك افتاده، كشته شود. روند تلاشي سازمان چريك‌هاي فدايي خلق با مرگ اشرف در مردادماه 1355 تسريع شد و جايگاه تقي شهرام نيز (به‌واسطه رويكرد استالينيستي‌اش در تصفيه مجيد شريف واقفي و صمديه لباف) در سازمان متزلزل شده تصفيه او را درپي داشت.
باري حال پرسش مطرح در اين ميان دلايل انتشار ديرهنگام نوارهاي مذاكرات است. طبعا نمي‌توان پذيرفت كه اين نوارها به‌صورت تصادفي يافته و منتشر شده باشند. چراكه حق‌شناس در يادداشتي كه به ضميمه اين نوارها منتشر كرده مي‌نويسد: «نوارها را سازمان مجاهدين ضبط مى كرده و پس از خاتمهء نشست ها، نسخه اى از نوارها را كه جمعاً حدود ۱۰ يا ۱۲ كاست مى شده، در اختيار رفقاى فدائى قرار مى داده است. از آنجا كه رفقاى فدائى در خارج كشور به دليل ضرباتى كه به سازمان چ. ف. خ. ا. وارد شده بود اين نوارها را دريافت نكرده بودند، رفيق شهيد محمد حرمتى پور كه نمايندهء سازمان چ. ف. خ. ا. در خارج بود در اواخر سال ۱۳۵۶ يا اوايل ۱۳۵۷ نسخهء ديگرى از نوارها را از ما خواست كه خودم در پاريس به وى دادم. در بهار سال ۱۳۶۱ كه من دوباره به تبعيد به خارج كشور آمدم، يك نسخهء ديگر از كل نوارها را به نمايندهء ديگرى از سازمان چ. ف. خ. ا (اقليت) كه از قديم مى شناختم يعنى رفيق حماد شيبانى، بنا به خواست خودشان دادم.» از اين حيث نمي‌توان انتشار اين اسناد را اتفاقي دانست.
حدس دوم بنا بر نوشته كيانوش توكلي كه آن را به واقعيت نزديك مي‌داند اين است كه:« اين نوارها تنها در اختيار سازمان پيكار و يا همان سازمان مجاهدين ماركسيست شده قرار داشت و انها از ترس جنبش سياسي ايران تا امروز از انتشار آن خودداري نمودند و از انجا كه قرار است در «كنفرانس دو روزه به مناسبت چهلمين سالگرد رويداد سياهكل»در 11 فوريه در دانشگاه آمستردام مورد بحث قرار گيرد _ نوار ها انتشار علني يافت.» البته نبايد از خاطر برد كه نوارها پس از اين كنفرانس منتشر شده است.
حدس سوم اما (كه ظاهرا به واقعيت نزديك‌تر است) اينكه با به نتيجه نرسيدن اين مذاكرات و مرگ اشرف تبعات بسيار وخيمي براي چپ ايراني داشت از سويي با مرگ اشرف چريك‌ها تضعيف شده بعدها دچار انشعاب مي‌شوند و از سوي ديگر مجاهدين نيز با ورود مسعود رجوي كه ظاهرا قصد احياي سازمان را داشت ره به فرقه گرايي بردند و چپ در دهه شصت دچار تلاشي شد.
شايد بتوان مدعي شد كه تراب حق‌شناس (كه از ماركسيست‌شده‌هاي اوليه اين سازمان به شمار مي‌آيد) با انتشار اين اسناد قصد اعاده حيثيت از م.ل را دارد چراكه اساسا با مرگ كمونيست‌هاي اوليه سازمان كسي نيست كه روند تلاشي و به هرز رفتن چپ ايراني را با استناد به مدارك مستند شرح دهد. چراكه شهرام با تغيير ايدئولوژي دست وحدت به سوي چريك‌هاي فدايي دراز مي‌كند ولي چريك‌ها و علي‌الخصوص حميد اشرف، با اتخاذ موضعي مقتدرانه (مبني بر كمونيست ناب بودن چريك‌ها و دواليستي فرض كردن م.ل بخاطر عدم انشعاب از مجاهديان مسلمان) اين تغيير ايدئولوژي را اصولي ندانسته و با برجسته ساختن اختلافات امكان‌هاي وحدت را از بين مي‌برند. از سوي ديگر عدم انتشار اين اسناد توسط چريك‌ها كه نسخه‌هايي از اين نوارها را در اختيار داشتند اين حدس را تقويت مي‌كند كه با مرگ كادرهاي اوليه ديگر كسي باقي نمانده تا از رويكردهاي اين طيف دفاع كند. نيازي كه متاسفانه دير احساس شد.
باري مجددا بايد اذعان داشت كه اين تنها يك حدس است و طبعا نمي‌توان آن را به‌مثابه واقعيت ارزيابي كرد مگر اينكه حق‌شناس در مورد اين حدس و گمان‌ها سكوت پيشه كند.

-------
پي‌نوشت:
1. تراب حق شناس در دهه سی شمسی طلبه قم و نجف بوده و بعدها از اعضای اولیه مجاهدین خلق شد. در دهه 50 همراه با حسین روحانی در نجف مذاکرات مفصلی با آيت‌الله خمینی داشت و البته نتوانستند ايشان را راضی به حمایت از مجاهدین کنند. در سال 54 او هم مارکسیست شد و سال 60 به اروپا رفته با پوران بازرگان؛ بیوه محمد حنیف نژاد ازدواج کرد.
2. توضيحات تراب حق‌شناس به هنگام انتشار اسناد صوتي گفت و‌گوهاى درونى بين دو سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران و مجاهدين خلق ايران
3. سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام ، گروهي از نويسندگان، موسسه مطالعات و تحقيقات سياسي1387، ص213