عصر نو
www.asre-nou.net

اسارت عدالت!


Wed 27 10 2010

شهباز نخعی

nakhaei.jpg
snakh@live.com‍
روز دوشنبه 25 اکتبر، عمر خدر (عمراحمدخضر) پس از گذراندن 8 سال زندان در پایگاه نظامی امریکا در خلیج گوآنتاناموی کوبا، با پذیرش 5 مورد اتهام قبول تقصیر کرد. موارد اتهامی که عمرخدر پذیرفته عبارتنداز:
n جنایات جنگی
n قتل سرباز امریکایی (کریستوفر اسپیر)
n توطئه
n حمایت مادّی از تروریزم
n جاسوسی.
این پذیرش اتهامات، که به توصیه وکلای مدافع عمرخدر و درپی یک توافق و معامله با دادستانی نظامی امریکا انجام شد، به همان اندازه که موجب خشنودی دستگاه قضایی-نظامی ایالات متحده شد، انزجار و ناخرسندی محافل و سازمان های مدافع حقوق بشر را برانگیخت و تقریبا همه براین باورند که دستگاه بیدادگر قضایی-نظامی امریکا با 8 سال زندان بدون محاکمه، عملا عمرخدر را در وضعیتی قرارداده بود که راهی جز پذیرش اتهامات نداشت.
بنابر توافق بین وکلای عمرخدر و مقامات دادستانی نظامی امریکا، قراراست او در دادگاهی که با انتخاب یک هیئت منصفه 7 نفره نظامی برگزار می شود، به 8 سال زندان – بدون احتساب 8 سالی که قبلا در زندان بوده – محکوم شود، یک سال را در زندان امریکا بگذراند و سپس برای گذراندن بقیه مدّت محکومیت خود به کانادا تحویل داده شود.
همچنین گویا توافق شده که اگر دادگاه نظامی عمرخدر را به کمتر از 8 سال زندان توافق شده محکوم کند، رأی سبکتر به اجرا گذاشته شود. گفته می شود که پس از تحویل عمرخدر به کانادا، دستگاه قضایی این کشور مدّت بازداشت 8 ساله پیشین اورا به حساب می آورد و این احتمال وجود دارد که او تا پایان سال 2011 آزاد شود.
عمرخدر کیست و چرا محاکمه او صدرنشین خبرها شده است؟ عمرخدر در 19 سپتامبر 1986 در تورنتو کانادا به دنیا آمد. دوران کودکی خود را بین کانادا و پاکستان گذراند و در پاکستان به مدرسه رفت. درسال 1992 پس از این که پدرش در افغانستان به شدّت مجروح شد، خانواده خدر به تورنتو نقل مکان کرد. درسال 1995 احمد سعید خدر، پدر عمرخدر درپی بمب گذاری ایمن الظواهری – معاون اسامه بن لادن – درسفارت مصر در پاکستان به اتهام کمک مالی به توطئه گران دستگیر شد. احمدخدر اعتصاب غذا کرد و کارش به بیمارستان کشید و پس از یک سال به دلیل مستند نبودن اتهام آزاد شد. عمرخدر که در آن زمان 9 سال داشت، شب ها روی زمین نزدیک تختخواب خالی پدر زندانی خود می خوابید.
درسال 1996، پدرعمرخدر خانواده خود را به جلال آباد افغانستان منتقل کرد و در آنجا اعضاء خانواده غالبا به پایگاه اسامه بن لادن می رفتند و عمرخدر و فرزندان اسامه بن لادن بایکدیگر بازی می کردند و پدر گهگاه به آنها سر می زد. دریکی ازاین دیدارها، عمرخدر برغم مخالفت مادرش از پدر خواست اجازه دهد به یک گروه از جوانان بپیوندد. پدر موافقت کرد و یک ماه بعد به او اجازه داد که یک گروه عرب را که به یک مترجم زبان پشتو برای مدّت اقامت خود در ایالت خوست افغانستان نیاز داشتند همراهی کند. بنابر ادّعانامه کمیسیون نظامی، عمرخدر در ماه های بعد در مورد اسلحه و مهمّات آموزش خصوصی دید. در سحرگاه 27 جولای 2002 درپی یک درگیری 4 ساعته گروهی از مردم با نیروهای امریکایی در روستای ایوب خیل افغانستان دستگیر شد. مقامات نظامی امریکا اصرار دارند که این درگیری را یک جنگ قلمداد کنند تا بتوان عمرخدر را به جنایات جنگی متهم نمود. امّا، چنان که از جزئیات ماجرا می شود فهمید، درگیری درواقع نزاع بین نیروی اشغالگر و مردمی بوده است که نمی خواسته اند کلبه های خود را به نیروهای امریکایی واگذار کنند.
عمرخدر که درجریان درگیری به شدّت مجروح شده بود ابتدا به پایگاه نظامی امریکا در بگرام افغانستان و 3 ماه بعد به پایگاه نظامی گوآنتانامو انتقال یافت. او جوان ترین زندانی گوآنتانامو بود و بسیاری از مراجع بین المللی او را مصداق "کودک-سرباز" می دانند. آنتونی لیک، مدیر اجرایی یونیسف (بنیاد کودکان سازمان ملل) در مخالفت با محاکمه عمرخدر در دادگاه نظامی می گوید: «هرجرمی که به یک کودک نسبت داده می شود، باید مطابق استانداردهای بین المللی عدالت برای کودکان باشد و حمایت های ویژه ای را تأمین کند. عمرخدر نمی تواند توسّط دادگاهی محاکمه شود که فاقد صلاحیت برای رعایت این استانداردهای ویژه است».
شوربختانه، دولت های امریکا و کانادا، که هردو نیز ادّعای رعایت حقوق بشر را دارند و کنوانسیون حقوق کودکان را امضاء کرده اند، درمورد عمرخدر به صرفه و صلاح خود ندانستند که در رفتار با او کودک بودنش را درنظر بگیرند. دولت کانادا که درپی تصمیم درست عدم مشارکت در اشغال عراق، نمی خواست درگیری تازه ای با امریکایی ها داشته باشد، وجود عمرخدر را نادیده گرفت و برغم درخواست های مکرّر او از هرگونه کمک سرباز زد. مقامات نظامی امریکا نیز به این دلیل که او پسر احمدسعیدخدر بود و با اسامه بن لادن ملاقات کرده بود، خیال کردند که به یک گنج دست یافته اند.
دلیل دیگر وضعیت عمرخدر چرخش به راستی بود که پس از 11 سپتامبر 2001 بر نظام حکومتی امریکا حاکم شده بود. در21 ژانویه 2003، زمانی که عمرخدر نخستین ماه های بازداشت خود در گوآنتانامو را سپری می کرد، دستورالعمل عملیاتی جدیدی به بازجویان نظامی امریکا ابلاغ شد که از آنان می خواست: «بطور رادیکال روش های جدیدی ابداع کنند که برای تکمیل مأموریت در دفاع از ملّت مورد نیاز است»!
از خشونت غیرقابل توجیه دستگاه قضایی-نظامی امریکا که بگذریم، سیاه ترین نکته در قضیه عمرخدر قصور و کوتاهی دولت کانادا در حمایت از اوست. درسال 2003 یک مأمور اطلاعاتی امور خارجه و مأمور دیگری از سرویس اطلاعات امنیتی کانادا (CSIS) اجازه یافتند که از عمرخدر در گوآنتانامو بازجویی کنند. از 3 هفته پیش از دیدار این مأموران کانادایی، به عمرخدر بیخوابی داده شده بود و مکرّرا سلول او تغییر می یافت تا حالش را هنگام گفتگو با مأموران کانادایی هرچه آشفته تر سازد. به هرحال این دیدار نیز راه به جایی نبرد و موجب نشد که دولت کانادا بنابر وظیفه به دفاع و حمایت از شهروند نوجوان خود برخیزد. درسال 2009 نتیجه یک گزارش نشان داد که دولت کانادا با وجود درخواست های مکرّر عمرخدر و اعتراض هایش به بدرفتاری با او در زندان گوآنتانامو، با ردّ پذیرش نوجوانی او، درباره اش کوتاهی کرده است.
درماه آوریل 2009، دادگاه فدرال کانادا رأی داد که منشور حقوق و آزادی های کانادا دولت را ملزم می کند که فورا خواستار بازگرداندن عمرخدر به کانادا شود. دادگاه تجدیدنظر نیز رأی دادگاه فدرال را تأیید کرد ولی دولت کانادا با خیره سری اعلام کرد که موضوع را به دادگاه عالی کانادا می کشاند. در ژانویه 2010، دادگاه عالی کانادا هم رأی داد که به حقوق اساسی عمرخدر آشکارا تجاوز شده است.
مجموعهء این شرایط بیدادگرانه، عمرخدر را که اکنون جوانی 24 ساله است ناگزیر ساخت تا با پذیرش 5 مورد اتهام به یک معامله با دادستانی نظامی امریکا دست زند. در مورد چگونگی محاکمه عمرخدر در دادگاه نظامی، آلکس نو، مدیرکل عفوبین الملل کانادا که از ناظران محاکمه است، می نویسد: «آنچه که از 2 روز گذشته (25 و 26 اکتبر، روند انتخاب اعضای هیئت منصفه دادگاه نظامی) در خاطر من خواهد ماند، شدّت عمل مقامات دادستانی نظامی برای حذف هرکسی است که دیدگاهی آگاهانه درباره وضعیت حقوق بشر در گوآنتانامو و دیگر جنبه های سیاست های امریکا پس از 11 سپتامبر 2001 داشته باشد».
ماجرای غم انگیز عمرخدر در آینده ای نه چندان دور به پایان می رسد امّا به انسان های آگاه یکباردیگر هشدار می دهد که درپایان نخستین دههء هزاره سوّم یکی از بزرگ ترین چالش ها این است که چگونه باید مانع از این شد که سیاست، با همه نابکاری ها و آلودگی هایش، عدالت را به اسارت بگیرد!