عصر نو
www.asre-nou.net

تا سرود عاشقانه ی شب های مهتاب را آزادانه در سرزمینمان فریاد کنیم...

به نام مرضیه و شبهای مهتاب سرزمین مان
Fri 15 10 2010

رضا دقتی



نمی دانم چندسال پیش بود دقیقا که خبر شدم به پاریس آمده است. پیغامی فرستاده بود که دلش می خواهد هم ببینمش و هم از او عکاسی کنم.
می گفت که می دانم که پیر شده ام، اما پیری فقط در ظاهر است و در چین و چروک صورت. راست می گفت. قلبش هنوز با آوایی حتی بلندتر و دورتر از خاک وطن شبهای مهتاب ایران زمین را می سرود.
قبل از آنکه عکاسی را شروع کنم مثل همیشه خواستم آوازی بخواند تا حالت و حس درونی هنرمند را در هنگام اجرای هنرش ببینم و آنچه را که در درون آشفته و پرجوش هنرمند است، در خطوط صورتش به تصویر بکشم.
سپس عکسی از جوانی اش نشانم داد. نه برای آنکه مثل بسیاری نشان دهد که چهره ی دیگر داشته است، بلکه از این سو که گذشت زمان را در تصویری واحد بیان کنم.
مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزاره ها و قرن هاست که با آتش بانگ نای شان شعله ی این فرهنگ را در مقابل طوفانها زنده نگه داشته اند و از نسلی به نسلی سپرده اند.
آری، هجوم این طوفان سیه دل بر دل این سرزمین همه ی ما را می خواند تا دوباره هم ندا شویم و با یاد مرضیه راهی را ادامه دهیم تا بار دیگر سرود عاشقانه ی شبهای مهتاب را آزادانه در سرزمینمان فریاد کنیم.

این تصاویر تقدیم به عاشقان شب مهتاب آزادی
رضا دقتی