امیره هس
«حاکمیت دوگانه» ای که موجب جدائی فلسطینی ها شده ...
برگردان: بهروز عارفی
Mon 17 11 2008
«آخرسر از خود می پرسیم: چرا در این دنیا، صاحب کودک شده ایم؟»
«حاکمیت دوگانه» ای که موجب جدائی فلسطینی ها شده ...
امیره هس، Amira HAASخبرنگار اعزامی لوموند دیپلماتیک
امیره هس، خبرنگار ساکن رام الله (فلسطین) است و از جمله کتاب «مکاتبات رام الله»، (2003-1997) را منتشر کرده است (انتشارات لا فابریک، 2004)
برگردان: بهروز عارفی
اوایل ماه ژوئیه بود. یک خبرخوب موجب تسلی خاطر اهالی غزه و کرانه باختری شد. نتیجه امتحانات نهائی دبیرستان ها هم زمان در دو منطقه اشغالی فلسطینی اعلام خواهد شد. شایع شده بود که وزارت آموزش غزه میخواهد نتیجه را یک روز پیش از کرانه باختری اعلام کند. این شایعه بیانگر نگرانی مردم در مقابل منطقی است که دو گانگی «قدرت» از ژوئن 2007 به این طرف بوجود آورده است. یعنی نتیجه منطقی وجود حکومتی در رام الله به رهبری الفتح و حکومت حماس در غزه. کسانی که به محافل تصمیم گیری دسترسی ندارند، شتاب زده نتیجه گرفتند که «ملاحظه میکنید، دوگانگی به وزارت خانه هائی که مسئول خدمات اساسی اند[نظیر آموزش، بهداشت و بیمه های اجتماعی]، سرایت نکرده است». جنون دوگانگی هم حدی دارد.
در همه جا می توان شنید که «همه می دانند که قطع رابطه به اشغال اسرائیل خدمت می کند. و هر دو «حکومت» مسئولیت های محدودی دارند و در حقیقت، قدرت در دست اشغالگران اسرائیلی است.». در اواخر ماه اوت، هنگامی که قرار بود با زعامت مصر، الفتح و حماس سازش کنند، سندیکاهای وابسته به الفتح در رام الله، کارمندان دولت در نوار غزه را به اعتصاب فرا خواندند.
چندی قبل، در نیمه های ژوئیه، جامعه فلسطین به مدت چند روز به روستائی بدل گشته بود که همه می دانستند چه کسی موفق شده و چه کسی در امتحان رد شده است. در کرانه باختری، چون همشه، برگزاری امتحانات نهائی را با شلیک گلوله های هوائی جشن گرفتند. با وجود عدم رضایت مردم، سازمان های امنیتی تشکیلات خود گردان نتوانستند از این رسم خطرناک جلوگیری کنند. اما در غزه، حتی صدای شلیک یک گلوله به گوش نرسید. حکومت حماس و شهربانی او شلیک تیرهای هوائی را در رویدادهای غیر نظامی ممنوع کرده است.
رام الله، شهری زیاده از حد بشاش ... و وقیح
اسماعیل هنیه، درست مثل روزهائی که هنوز نخست وزیر حکومت قانونی بود که در پی انتخابات ژانویه 2006 تشکیل شده بود، یک بورس تحصیلی ویژه به بهترین دانش آموز غزه اهدا کرد. او وعده داد که ده ها جایزه دیگر و از جمله به دانش آموزان کرانه باختری اعطا خواهد کرد. در ژوئن 2007، پس از این که حماس نیروهای امنیتی وابسته به الفتح را در نوارغزه به کنترل خود در آورد،محمود عباس، رئیس تشکیلات فلسطین، وی و کابینه وحدت ملی او را از کار برکنار کرد.
تقریبا، یک و نیم میلیون جمعیت غزه، بصورت لاینقطع از پیامدهای دوگانگی و خصومت میان حماس و الفتح رنج می برند. آنان، همچنین بهای تحریم اسرائیل را می پردازند که بیش از هر زمانی مسئول مستقیم تشدید فقر است. میزان فقر در غزه، 4/79درصد(بر پایه سطح درآمد) یا 8/51 درصد ( بر پایه سطح مصرف) در مقابل به ترتیب7/45 و 1/19 در صد در کرانه باختری است (1).
از زمان انتخابات دموکراتیک سال 2006، تا برکناری اسماعیل هنیه در ژوئن 2007، تحریم اقتصادی بین المللی و محاصره اسرائیل شامل کرانه باختری نیز می شد. پس ازجدائی سیاسی میان دوبخش فلسطین، لغو این تحریم تحمل زندگی روزانه را برای دو ونیم میلیون جمعیت فلسطینی کرانه باختری اندکی آسان تر کرد ولی شکاف میان کرانه باختری و غزه را افزایش داد.
اگر شمار اندک شرکت کنندگان در تظاهرات «همبستگی با غزه تحت محاصره» در شهر رام الله در بهار گذشته را ملاک قرار دهیم، «قدرت دوگانه» زندگی مردم را چندان هم بر هم نزده است. اگر در کرانه باختری، اسامی وزرای هر دو حکومت را از مردم بپرسید، پاسخی نخواهید شنید. چند تن هنرمند سی و اندی ساله با ظاهری بشاش، که در راهرو یک گالری جدید التاسیس مستقل (از جنبه مالی) جمع شده بودند، با لبخندی خاص می گفتند که «این موضوع ربطی به ما ندارد».
همکاران آنان در غزه، نام یوسف الرقاب معاون نخست وزیر امور مذهبی حکومت غزه که طعم عتابش را چشیده اند، یاد گرفته اند. وزیر نامبرده در اواخر آوریل گذشته علنا به سازماندهی فستیوال رقص در رام الله حمله کرد و آن ها را متهم کرد که در شرایطی که مردم غزه زیر حملات و محاصره اسرائیل رنج می برند، آنان می رقصند. در رام الله، گروهی از مردم گمان می برند که وی با پنهان شدن در پشت احساسات ملی، اختلاط زن و مرد را مورد حمله قرار داده است.
در غزه، و همچنین در گوشه و کنار کرانه باختری، پیش از پیروزی انتخاباتی حماس نیز اختلاط زن و مرد در مکان های عمومی نادر بود. تکاپوی ظاهری زندگی فرهنگی در رام الله از استثناهای کرانه باختری است. به عقیده کسانی که از جنین و نابلس می آیند، شهرهائی که مرتبا طعم حملات نظامی و محاصره ارتش اسرائیل را چشیده اند، رام الله زیادی مسرور بوده و بدوراز واقعیت است.
آقای «سی» واژه « وقیح» را نیز به تعریف بالا می افزاید. او لائیک، تحصیل کرده و متعلق به یکی از خانواده های برجسته از مبارزان سازمان آزادی بخش (ساف) در غزه است. او نیز نظیر بسیاری از همقطاران خود نسبت به تقدم تقویم مذهبی حماس با تردید نگریسته و مایل نیست که فرزندان خود را در لوای رژیمی اقتدارگرا و مذهبی تربیت کند. موقعیت شغلی وی به او اجازه می دهد که در کرانه باختری مستقر شود و چنین بر می آید که بتواند اجازه اسرائیل را نیز برای نقل مکان بدست آورد. (2) اما، او از رام الله نیز بخاطر «وقاحت» حکومت «ساف» دلخور است و معتقد است که این سازمان مبارزه رهائی بخش ملی را فدای یک موقعیت بین المللی مشکوک و امتیازات فردی کرده است. او و البته همراه با تاسف مصمم است که همچون شماری از دوستانش (وابسته به طبقه متوسط) مهاجرت کند.
بحران حکومتی وایدئولوژیکی به انشعابات قدیمی موجود میان دو بخش ، اضافه شده است. در غزه اغلب می گویند وبی دلیل هم نیست که اهالی کرانه باختری همواره با نخوت به اهالی غزه نگاه می کردند. این تنش بر روابط درونی الفتح نیز حکمفرما گشته و بصورتی پایدار در ساختار تشکیلات خود گردان نفوذ کرده است. کلیه امور درونی تشکیلات در غزه متمرکز بود (3)، به صورتی که در غزه، تشکیلات خود گردان را با زبانی پر کنایه به اهالی کرانه باختری و به «روحیه» ای مشابه با روحیات «ساف» در زمان استقرار درتونس منسوب می کردند. (4).
امروز، ده ها تن از اعضای بالای الفتح که در ژوئن 2007 از غزه فرار کردند، در رام الله زندگی می کنند. نفرت آنان از حماس کمتر نشده است. آنان گزارشات وحشتناکی از رخدادهای غزه پخش می کنند و البته اغراق نیز می کنند. (5) اما «پناهندگان غزه» در شهر پناهگاه خود نیز منزوی اند. حتی اگر «گفتار سیاسی» آن ها با گفتار رایج در رام الله مطابقت دارد، آنان تصور می کنند که به دو دلیل فراری و غزوی بودن تحقیر می شوند.
تنها احساساتی که عامل وحدت بشمار می رود، وضعیت زندانیان فلسطینی در اسرائیل است. نمیتوان کسی را یافت که نگران آنها و در آرزوی آزادی شان نباشد. ولی با وجود این، در هفته دوم اوت، فراخوان حماس در کرانه باختری برای استقبال از زندانیان آزاد شده با استقبال چندانی روبرو نشد. مراسم استقبال (مردان و زنان بطور جداگانه در دو سوی مختلف سالن) در سالن شهرداری البیره (مجاور رام الله) برگزار شد. سرپرستی نشست به عهده یکی از اعضای حماس بود. اما، در سالن، نه از روزنامه نگاران فلسطینی خبری بود و نه از اعضای الفتح و نه از نمایندگان وزارت خانه مربوط به امور زندانیان.
حضور کم رنگ اعضای حماس دلیل دارد. بسیاری از مقامات جنبش در زندان های اسرائیل بسر می برند. در مورد هواداران حماس نیز باید گفت که بدون تردید، آنان از خوردن مهر «حماسی» به خودشان هراس دارند. خانم ام محمد که معلم و از هواداران اسلام گراست، با گرفتن انگشتان در مقابل دهانش می فهماند که سکوت را برگزیده است. او در ملاءعام و بویژه در حضور همکارانش در مدرسه روستا ابراز عقیده نمی کند. او می گوید: «مردم می ترسند». منظورش ترس از دستگیری ، شکنجه، آزار، خبرچینی و بیکار شدن است.
تشکیلات خودگردان از همه توان خود برای تضعیف مراکز تحت نفوذ حماس در کرانه باختری استفاده کرده است. از جمله این اقدامات، تغییر امام مساجد، بستن موسسات خیریه و سازمان های غیر دولتی( ONG) و یا جابجائی مدیریت آن ها، پراکنده ساختن تظاهرات از طریق اعمال زور است. روزنامه های حماس در کرانه باختری ممنوع اند. در حوزه هائی که حکومت فلسطین، دخالت نمی کند، ارتش و سرویس های اطلاعاتی اسرائیل این وظیفه را به عهده می گیرند. گاهی، این دو با هدفی واهی متحد می شوند.
آقای م از دست خبرچین ها ذله شده است. او که در اردوگاهی واقع در غزه بدنیا آمده است، از اواسط سال1990، وارد پلیس فلسطین شد. در ژوئن سال 2007، هنگامی که محمود عباس به کلیه کارمندان بخش امنیتی در غزه دستور داد که در محل کار خود حاضر نشوند، م اطاعت کرد. او که متدین و دقیق است، از حماس حمایت نمی کند.ولی چقلی کرده اند که او سر کار حاضر می شد و یک دفعه، پرداخت حقوق او قطع شده است. البته بعدها، رام الله پذیرفت که او مورد تهمت واقع شده است ولی کارهای اداری چنان طولانی است که آقای م هنوز حقوق خود را دریافت نکرده است. همان طوری که در میان فلسطینیان رسم است، او با بهره مندی از کمک بردارانش زندگی می کند.
بلاهت فاحش این «حکومت دوگانه» کاملا هویدا ست. کارمندان دولت که از رهنمودهای رام الله پیروی می کنند، بدون این که کار کنند، حقوق شان را دریافت می کنند و به جز موارد استثنائی نظیر مورد آقای م، این مدت جزو سابقه خدمت شان محسوب می شود، اما اینان در اثر بیکاری در خانه هایشان دارند دیوانه می شوند. حقوق کسانی که کار می کنند، پرداخت نمی شود ولی حکومت غزه به عنوان تلافی مبلغی می پردازد. حکومت حماس در غزه، همچنین به هزاران کارمند جدید که برای پر کردن جای خالی ناشی از اجرای دستور محمود عباس استخدام شده اند، حقوق می پردازد. علاوه بر این، شوراهای شهر که وابسته به الفتح شناخته می شدند، منحل و توسط افراد حماس جایگزین شده اند.
در یکی از روستاهای غرب کرانه باختری، خ که وی نیز پلیس است، از کار اخراج شده است، زیرا فردی او را متهم به تعلق به شاخه مسلح حماس کرده است. در نیمه دوم سال 2007، موج مشابهی از اخراج، موسسات دولتی کرانه باختری را فراگرفت. بیشتر قربانیان این ضربه ها هنگام حکومت حماس استخدام شده بودند. و حماس همچون الفتح، طرفداران و نزدیکان خود را ترجیح داده بود. اما قرادادهای گروهی دیگر که قراردادهای پیمانی داشتند، پس از تشکیل دولت اضطراری سلام فیاض تمدید نشد.
تمام مواردی از تهدید و اختناق علیه حماس که در مورد کرانه باختری گفته شد، در مورد غزه نیز صدق می کند. در آنجا، حماس اعضای الفتح و نزدیکانشان را آزار می دهد. حماس اقدام به بستن نهادها، دستگیری های غیرقانونی، شکنجه در زندان، توقف مطبوعات و تعطیلی شعبه تلویزیون تشکیلات خودگردان و سرکوب خشن تظاهرات کرده است.
چندی پیش، در یک مکالمه تلفنی با یک دوست قدیمی مسلمان مومن اهل غزه ، به یک صحبت قدیمی که در جریان آن از سوءقصدهای انتحاری حرف زده بودیم، اشاره کردم. سال ها پیش، هنگام اقامت در یک اردوگاه فلسطینی، مهمان او بودم. او صحبت مرا قطع کرد و گفت «نگو هنگامی که پیش تو بودم» ، و با لبخندی اضافه کرد که «بگو وقتی که در خانه شما ماندم». «کسانی که گوش می دهند، گمان خواهند برد که من در منزل تنها بودم!:. اتفاق تازه ای نیافتاده است. سرویس های امنیتی تشکیلات «محترم»، درست مثل الفتح از همان نخستین روزهای حکومت شان به دستگاه های پیچیده شنود مجهز شده اند. بی دلیل نیست که آنان برای طی دوره های آموزشی به آمریکا و انگلستان اعزام می شوند.
برخی مخالفان حماس، به نوبه خود تایید می کنند که اعضای سازمان اسلام گرا در سوریه و ایران آموزش دیده اند و این امر را میتوان از جریان و روند بازجوئی ها فهمید. به ما گفتند که غزه پر از خبرچین است. آنان برای مثال ماموریت دارند که یادداشت کنند که چه کسی به مسجد می رود یا نمیرود. (این اطلاعات «هنوز » مورد بهره برداری قرار نگرفته است.) آنان همچنین خانواده ها را می پایند. در اوایل اوت، پلیس حماس در اواسط یک جشن به آن جا ریختند. کلیه مدعوین را زن و شوهر ها تشکیل می دادند. افراد پلیس، مردها را رو به دیوار نشاندند و همراه با دشنام بباد کتک گرفتند. پلیس نوشیدنی های الکلی را ضبط کرد و بدروغ شایع کرد که در جستجوی موارد مخدر بودند. دیگران درس گرفتند.
سی به ما میگوید که «تنها دلخوشی ما با دوستان دور هم جمع شدن در خانه بود. حالا، حتی برای این کار نیز می ترسیم». شایع است که نیروی انتظامی حماس جلو زن و مرد را در خودرو ها می گیرد و کنترل می کند که آیا زن و شوهرند یا نه... س می گوید که چنین اتفاقی برای او و همسرش نیافتاده است (همسر او مو هایش را زیر روسری نمی پوشاند) و خیلی ها مطرح می کنند که کم نیستند مردمان «عادی» که همچنان غر می زنند و در ملاءعام انتقاد می کنند.. . مثلا در تاکسی، در آرایشگاه، در بازار، پشت تلفن، و در بحث با طرفداران حماس. (6).
غزه پر از خبر چینان کوچک است.
بنظر میرسد که در میان گروه خاصی از مردم – مبارزین و هواداران الفتح – ارعاب شدیدتر شده است. پس از آتش بس میان اسرائیل و حماس در ژوئن 2008، رژیم یک پاسگاه بازرسی نزدیک معبر بیت حانون (گذرکاه به سوی اسرائیل شمالی) ایجاد کرد. اسامی کسانی که وارد و خارج می شوند و دلیل سفر آنان را یادداشت می کردند (در هر حال تعداد مسافران بسیار محدود است). دردروازه ورودی، دنبال نوشیدنی الکلی می گردند. به استثنای بیماران که با هزار درد سر اجازه خروج از اسرائیل برای معالجه خود در خارج از غزه را دریافت داشته اند، رهگذران عموما کارمندان سازمان های بین المللی یا کسانی هستند که تشکیلات خودگردان در رام الله خواستار عبورشان است. در اواخر ژوئیه حماس از خروج دو کادر الفتح که عازم کرانه باختری بودند، جلوگیری کرد.
در غزه، جوانی را دستگیر کردند که ادعا می شد پیامکی دریافت کرده که در آن گویا از قتل پنج رزمنده شاخه نظامی حماس در جریان یک سوقصد بر روی ساحل دریا در اواخر ژوئیه اظهار خوشحالی شده بود. البته حماس اعلام کرد که اسرائیل در پشت این سوء قصد قرار دارد و سپس با همدستی عده ای در مورد مجریان به بازپرسی پرداخت. اما، عامدانه یا از روی محاسبه غلط، درگیری را برگزید. حماس بلافاصله انگشت اتهام را بسوی الفتح دراز کرد و با امواج جدید دستگیری، یورش به شخصیت ها و مراکز اجتماعی، بستن نهاد های الفتح و رودرروئی های نظامی مرگبار در میان دسته ای وابسته به این جنبش که ادعا می شد که قاتلان در میانشان مخفی شده اند.
آقای ی که در سال های دهه 1990 دانشجوی روانشناسی در دانشگاه بیر زیت (کرانه باختری) بود، توضیح می دهد که «امید آن میرفت که آتش بس میان اسرائیل و حماس کمی آرامش بوجود آورد» . از ده سال پیش وی نتوانسته است غزه را ترک کند! او اضافه می کند «و سپس این قتل بر روی ساحل غزه رخ داد و عملیات تلافی جویانه حماس که دو سه هفته آرامش در پی داشت. و در این بین، دستور اعتصاب تشکیلات خودگردان پیش آمد». رام الله نیز رو در روئی را برگزید.
از نگاه ف، یک دختر دانش آموز دبیرستان، تعطیلات طولانی بود و او آزرده خاطر. او نمی دانست که واقعا به کجا برود. تنها دلخوشی اهالی غزه وجود دریا ست ولی پدر و مادر وی، او را از این کار بازداشته بودند. محاصره اقتصادی اسرائیل و جیره بندی مازوت و مقدار کم مواد سوختنی که اسرائیل اجازه ورود به غزه می دهد، باعث شد که دستگاه های تصفیه فاضل آب یا از کار بیافتند یا بصورت ناقص کار بکنند و در نتیجه فاضلآب ها مستقیما در دریا ریخته می شوند. در نتیجه ف بی تابانه چشم براه بازشدن مدارس در 24 اوت بود. اما، اعلام شد که باز شدن مدارس بتعویق افتاده است. اتحاد عمومی معلمان که در رام الله قرار دارد، با پیامی به دبیران مدارس دولتی در باریکه غزه، برای اعتراض به انتقال معلمان و مدیران مدارس وابسته یا نزدیک به الفتح، آن ها را دعوت به اعتصاب کرد.
اطلاعاتی که سازمان های دفاع از حقوق انسانی کسب کرده اند، حاکی از آن است که بخشی از این نقل و انتقال ها به مسائل حرفه ای ارتباط دارند. حکومت رام الله که کارفرمای! آنهاست، از اعتصاب حمایت می کند و هشدار می دهد که حقوق اعتصاب شکنان پرداخت نخواهد شد. بعدها، این تهدید را پس گرفتند.
خانم ل دبیر دبیرستان است. او با دلی سنگین دو روز نخست را اعتصاب کرد. او نمی توانست بخوابد و در این باره با نزدیکانش که هیچکدام عضو حماس نبودند، صحبت کرده است. آنان نتیجه گرفتند که دلیل اعتصاب سیاسی و نه حرفه ای بوده است. نظیر بسیاری دیگر، همان حکومتی که از اعتصاب غزه پشتیبانی می کند، درست چند ماه پیش، کارگران بخش دولتی در کرانه باختری را که برای محاسبه حقوق معوقه شان با در نظرداشت تورم اعتصاب کرده بودند، تهدید به مجازات کرد. (7)
در این فاصله، حماس چند اعتصابگر منسوب به الفتح را دستگیر کرد و برخی دیگر را نیز تهدید کرد. همانطور که انتظار می رفت، حماس با شتاب به استخدام طرفداران خود بجای اعتصاب گران پرداخت. استخدام شدگان اغلب معلمان جوان بی تجربه یا دانشجو بودند و امتیاز عمده شان تعلیمات مذهبی بود. تصویر یکی است: از روی محاسبه غلط یا عامدانه تشکیلات خودگردان در درون حکومت، ادارات و بخش های مختلف نوعی خلاء بوجود می آورد که حماس با شتاب به پرکردنش می پردازد.
خانم ل پس از دو روز به کار بازگشت. چندی نگذشت که نام خود را در روی یکی ازسایت های اینترنتی وابسته به الفتح دید. این سایت فهرست اعتصاب شکنان را پخش می کرد تا در رام الله بدانند که حقوق چه کسانی را باید معلق بکنند. وزیر بهداشت غزه، به نوبه خود به کارمندان فهماند که اجازه ندارند در کلینیک های خصوصی یا سازمان های غیر دولتی (NGO) کار بکنند. کارمندان بسیاری با بی اعتنائی به دستور کارنکردن، بی تردید از ترس در مقابل تهدیدها، و نیز با مخالفت اصولی با منطق اعتصاب در شرایط سخت وتحمیلی اسرائیلی ها که بحد کافی به وضعیت بیماران صدمه زده بود، بی اعتنائی کردند. (8)
حماس قول داده بود که حقوق غیر اعتصابیون را بپردازد. برغم محاصره اقتصادی اسرائیل، پیداست که حکومت غزه از راه های گوناگون به منابع مالی دسترسی دارد. یکی از آن ها کمک های مالی خارجی (از ایران و اخوان المسلمین) است، دیگری مالیات بر درآمد (عمدتا از کسبه که کالاهای خود را از طریق تونل های موجود میان مصر و رفح تامین می کنند) می باشد. این درآمدها برای توسعه کافی نیست. به هر حال، مواد اولیه ضروری برای ساختمان وجود ندارد. ناظرین معتقدند که بخش بزرگی از این درآمدها به صرف سازماندهی درونی و سیستم های امنیتی حماس می رسد. اما، چنین پیداست که جنبش حماس می خواهد و میتواند حقوق ها را بپردازد.
اعتصاب برای بخش بزرگی از کارگران دولت در غزه امر آسانی نیست. بر خلاف قانون، وقوع اعتصاب فبلا اعلام نشده بود. آنان اعتصاب می کنند زیرا از حذف حقوق و سابقه کار و بازنشستگی خود می ترسند. امری که مایه حیرت است و بر خلاف فرضیه ای است که مدعی است در غزه، دوگانگی قدرت بزودی بپایان خواهد رسید.
اگر گفته غسان الخطیب، استاد ارتباطات دانشگاه بیر زیت و رئیس مرکز پژوهش های جامعه و افکار عمومی را بپذیریم، در کرانه باختری وضعیت برعکس است. او باشرکت استادان دیگر در کنفرانس های سمعی و بصری با همکارانش در غزه شرکت می کند. به عقیده وی، همکاران او در غزه نمی پذیرند که انشعاب سیاسی بتواند سال های درازی دوام یابد.
در غزه، آقای سی همین عقیده را دارد. او امکان دارد بتواند دو یا سه سال دیگر هم این شرایط را تحمل کند، بشرطی که یقین داشته باشد راه حل نزدیک است. آقای ب، چهل ساله دارای چهار فرزند که در یک اردوگاه پناهندگان بدنیا آمده، پژوهشگر علوم اجتماعی در یک موسسه مستقل است. او حاضر نیست در وضعیت انکارزندگی کند.ولی آماده مهاجرت نیز نیست. او می گوید «تابستان امسال، حتی نتوانستم دختر 9 ساله ام را برای گذراندن تعطیلات پیش عمویش در فرانسه بفرستم. دل مشغولی ما عمدتا گذران زندگی است، برق و دفع فاضلاب است. دست آخر، از خود می پرسیم که چرا صاحب کودک شدیم؟.»
-------
عنوان اصلی مقاله:
« On finit par se demander pourquoi on a mis des enfants au monde »
Cette « double autorité » qui écartèle les Palestiniens
-------
پاورقی ها:
1 – گزارش آژانس سازمان ملل متحد برای امداد و کمک به پناهنگان فلسطینی در خاورمیانه UNRWA منتشره در 2007 تحت عنوان:
« Prolonged crisis in the Occupied Palestinian Territory : Socio-economic developement in 2007 »
2 – از اوایل 1990، اسرائیل به بخش بزرگی از اهالی غزه، مسافرت به کرانه باختری را ممنوع ساخته است.
3 – پس از ژوئن 2007، حکومت رام الله با ترفندهای هوشمندانه توانست اطلاعات مرکزی وزارت کشور و ادارات مربوط به کارمندان بخش دولتی و همچنین چاپخانه گذرنامه را از غزه خارج سازد.
4 - اشاره به مبارزان و کادرهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که پس از اخراج از بیروت در سال 1982 در تونس مستقر شدند. آنان ، کادرهای تشکیلات خود گردان را پس از پیمان های اسلو در سال 1993 تشکیل دادند.
5 – ارتش اسرائیل به خبرنگاران اسرائیلی اجازه نمی دهد تا وارد غزه شوند. کلیه مصاحبه ها از طریق تلفن انجام می شود.
6 – ولی با وجود این وضع، مردم در غزه همچون کرانه باختری ترجیح می دهند هویت خود را ذکر نکنند. من هم همینطور.
7 – در هفته دوم سپتامبر، سندیکای معلمان در کرانه باختری کارزار اعتراضی جدیدی برای پشتیبانی از دبیران غزه براه انداخت. یکی از مطالبات آنان پرداخت حقوق بود.
8 – بر پایه آمار ادارات سازمان ملل متحد که خبرگزاری معان منتشر کرد، در پنجم سپتامبر، 48 درصد کارمندان دولت در بخش بهداشت و نیمی از معلمان در غزه در اعتصاب بودند.
لوموند دیپلماتیک، اکتبر 2008