مایکل مور
در باره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
برگردان ناهید جعفرپور
Fri 14 11 2008
توضیح مترجم: "مایکل فرانسیس مور متولد 1954 در داویسون آمریکا، فیلمساز و نویسنده مشهور آمریکائی است که فیلم های وی به نام های: Roger & Me و Bowling for Columbine و Fahrenheit 9/11 از شهرت خاص برخوردارند. کتاب معروف وی به نام: Stupid White Men بعنوان یکی از بهترین کتاب های جهان ارزش گذاری شده است. مایکل مور که به لحاظ سیاسی جزء چپ های آمریکا است، بخاطر انتقاداتش به دولت جرج بوش، مورد توجه افکار عمومی آمریکا قرار دارد.
در پایان مقاله مایکل مور، دو نقد به نظر وی هم ترجمه شده است".
****
چه کسی از ما هنوز حرفی برای گفتن دارد؟ اشک ها فوران می زنند. اشک های شادی. اشک های سبک شدن. این خود تکان دهنده ترین و شگفت انگیزترین پیروزی امید در زمان ناامیدی و لحظه ای غیر منتظره برای یک ملت است. ملتی که با نسل کشی بنیان گذاری و بر گرده بردگان بنا گردیده است.
به شکلی بسیار ساده شوک دهنده بود: باراک اوباما، این مرد خوب، این مرد سیاه می گفت که تغییرات را به واشنگتن خواهد آورد و اکثر مردم در این کشور از این ایده خوششان می آمد. نژاد پرست ها در تمامی مدت انتخابات بیدار و در مراکز انتخابات در حرکت بودند. اما آنها دیگر در اکثریت قرار نداشتند. ما مسلما این را هم تجربه خواهیم کرد که چگونه شعله های نفرت آنها کاملا خاموش خواهد شد.
دیشب اتفاقی افتاد که در تاریخ ما استثنائی بود. "برای اولین بار" یک کاندیدا که به صراحت موضع ضد جنگ دارد، آنهم در زمان جنگ، به ریاست جمهوری انتخاب گردید. من امیدوارم اوباما، رئیس جمهور انتخاب شده، با خود فکر کند که اگر قصد گسترش جنگ در افغانستان را داشته باشد و اگر موضوعات اصلی انتخابات را به فراموشی بسپارد، اعتمادی را که ما امروز به وی داریم از بین خواهد رفت، موضوعاتی وی توسط آنها رقبای دمکرات خود را در دور ماقبل انتخابات و مک کین قهرمان جنگ را در انتخابات اصلی شکست داد. انسان های ساکن در آمریکا از جنگ خسته و مریض شده اند. صدای آنها دیروز به صراحت و بلندی شنیده شد.
۴۴ سال طول کشید تا اینکه یک کاندید ریاست جمهوری از حزب دمکرات، مجددا ۵۱ درصد آراء را بدست آورد. ۵۱ درصد ناچیز. مسئله اینجا است که اکثر مردم آمریکا به واقع ازدمکرات ها خوششان نمی آید. مردم بر این باورند که دمکراتها از این جربزه برخوردار نیستند که مسئله ای را به آخر برسانند و یا برای مردمی که آنها را پشتیبانی می کنند، حرکت نمایند. حال دمکرات ها از این شانس برخوردار می شوند. افکار عمومی بر سر صندوق های انتخابات این شانس را به آنها داد. آنهم در شکل مردی که از برگزیدگان حزب و از بوراکرات های فربهی که با این جهان جور در می آیند، نیست. آیا اوباما هم شکل آنها خواهد شد؟ و یا اینکه آنها را مجبور خواهد ساخت که همشکلش شوند؟ برای مورد دوم دعا کنیم.
امروز پیروزی نجابت و صداقت را بر حملات شخصی، پیروزی صلح را بر جنگ، پیروزی هوش و دانائی را بر اعتقاد به آدم و حوا ( که گویا شش هزار سال پیش بر پشت دایناسورها سواری می کردند) جشن می گیریم. یک رئیس جمهور با هوش و روشن چه احساسی خواهد داشت؟ علوم، بعد از ٨ سال تبعید، باز می گردند. پیش خود مجسم کنید که ازمغزهای بزرگ کشور خواسته می شود که بر بیماری ها پیروز شوند و اشکال جدید انرژی خلق نمایند و این کره خاکی را با کارشان نجات دهند.
شاید ما زمان روشنگری و ابتکار و صراحت را تجربه کنیم. زمانی که هنر و هنرمند دیگر بعنوان دشمن نظاره نشوند. شاید از هنر استفاده کنند تا به "حقیقت های بزرگ" دست یابند. فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۲ پیروز شد و رئیس جمهور گشت و پیامد این پیروزی:Frank Capra, Preston Sturgis, Woody Guthrie, John Steinbeck, Dorothea Lange und Orson Welles بودند. تمامی هفته رسانه ها از من می پرسیدند: "هی مایک، بوش اکنون رفته است. حالا چه چیزی را آغاز می کنی"؟ من می گفتم آیا این یک شوخی است؟ در یک چنین فضائی کار کردن و ابتکار داشتن، هنر، فیلم ، دانش و تحقیق در فضائی که انسان آزادی خواهد داشت آنچیزی باشد که می خواهد؟ در این فضا هزاران گل شکفته می شوند. نگاه کنید! ما به عصری جدید وارد شده ایم. به عصری که همه چیز ممکن است.
یک آفروآمریکائی به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده است! پس همه چیز ممکن است. ما موفق خواهیم شد اقتصادمان را از دست های ثروتمندان بی ملاحظه آزاد سازیم و آن را مجددا از آن مردم سازیم. همه چیز ممکن است! او ضمانت نمود که تامین سلامتی و بهداشت برای تمامی شهروندان ممکن خواهد شد. همه چیز ممکن است! جنایتکاران جنگ به محاکمه کشیده خواهند شد. همه چیز ممکن است!
وقت زیادی نداریم و کلی کار برای انجام شدن وجود دارد. اما این هفته هفته ای است برای رویا دیدن. ما همه باید از این لحظه بزرگ لذت ببریم. زیاد سخت نگیرید. با جمهوری خواهان آن رفتاری را نکنید که آنها در ٨ سال گذشته با شما کردند. شرف و مهربانی از خود نشان دهید. درست بمانند اوباما در طول مبارزات انتخاباتی. آنها هر آنچه که ممکن است بر سر وی خراب کردند. اما او خود را هم سطح آنها نکرد. او کثافت را مجددا بسوی آنها پرتاب ننمود. نمی توانیم از او یاد بگیریم؟ میدانم که خیلی سخت خواهد بود.
من می خواهم از همه تشکر کنم. از تمامی کسانی که وقتشان و ذخیره شان را سرمایه نمودند تا این پیروزی حاصل شود. راه طولانی بود. این کشور دچار ویرانی ای اساسی شده است. گذشته از این که بسیاری مشاغلشان را از دست داده اند و یا ورشکست شده اند زیرا که آنها می بایست صورتحساب های پزشکی را بپردازند و یا کسانی که انسان عزیزی را از دست داده اند. عزیزانی که به عراق فرستاده شده بودند. ما باید حرکت کنیم و خسارات را جبران کنیم. آسان نخواهد بود.
اما چه شروع جدیدی! باراک حسین اوباما ۴۴مین رئیس جمهور آمریکاست.
مقاله اصلی: Pinch Me - مترجم به آلمانی: Andrea Noll
نقد شماره یک از claus pichlo :
" .... همه چیز ممکن است...."
آدم دلش می خواهد برای مایل مور و برای همه ما، اما برای او بخصوص، آرزو کند که حداقل بخش کوچکی از امید های وی برآورده شوند. وی بخصوص لایق این آرزو است!
اما او خودش هم می گوید "همه چیز ممکن است". همینطور هم هست. شاید اصلا برای اینکه این حال و هوا از بین نرود، اشاره نشود که همچنین این مستر اوباما با قبول کمک های نقدی انتخابات (که گفته می شود بزرگترین کمک های نقدی تمامی اعصار بوده است) وعده و وعید هائی را داده است و وظایفی را بعهده گرفته است. وظایف از سوی کسانی که برای این مصیبت های ٨ سال گذشته مسئول می باشند. بعلاوه اینکه آنها همان برگزیدگانی هستند که صنایع نظامی تا کنونی تاریخ آمریکا و جهان را رقم زده اند و تعیین کرده اند و همواره بر قدرت می باشند.
از کی مردم آمریکا توانسته اند برای سیاست کشورشان تعیین تکلیف کنند؟ بجز استثناء مورد خاتمه دادن به جنگ ویتنام که آن هم برگزیدگان، خواه ناخواه شکست خورده بودند. همچنین درجنگ عراق و افغانستان هم در حال حاضر شکست خورد اند و امیدواریم که این جنگ ها از سوی اوباما و یا جانشینش خاتمه داده شوند. تا کنون گفته های اوباما در باره این موضوع آنچنان دلگرم کننده نبوده است. همچنین آنطور که او در مقابل اسرائیل و لوبی های یهودی در کشورش حرکت می کند زیاد دلگرم کننده نیست.
اگر مایکل مور و آدمهای مانند او اکنون تلاش نکنند که از اوباما کاملا پشتیبانی کنند (او را به لحاظ اخلاقی مجبور کنند) این رویا می تواند خیلی سریع به پایان برسد. اوباما در معرض این خطر بزرگ قرار دارد که وعده هایش را "سریعا" فراموش کند. این موضوع قابل فهم تر می شود زمانی که ما مشاور آینده وی (نگهبانش) را می نگریم.
از این روی به این مسئله فکر کنید که هنوز همه چیز ممکن است!
نقد شماره دو از http://www.wahrheiten.org :
یک عروسک خیمه شب بازی می رود و عروسک دیگر جایش را می گیرد. عالی است!
در باره بوش همه می دانند که چه آدمی بود، در باره مک کین هم همینطور( بمب بمب ایران). اما آنچه که مرا می ترساند این است که اوباما می تواند سخنرانی کند و به نحوی، کاراکتر اجتماعی دارد. آیا در گزارش های قدیمی خبرگزاری ها به چشم های مردم آلمان نگاه کرده اید زمانی که از هیتلر آنچنان استقبال می کردند؟ آنها به واقع به او بعنوان ناجی و رها کننده اعتقاد داشتند. آقای اوباما بغیر از " تغییر" چه چیزی را بطور مشخص وعده می دهد؟ او می خواهد به این مسئله رسیدگی کند اما اینکه چگونه می خواهد این کار را کند هرگز نگفته است. هیچ پیشنهادی نشد مثلا مانند پیشنهادات: Kuccinich و Ron Paul من امیدوارم که کاملا در اشتباه باشم.
|
|