مصاحبه عصرنو با خانم ترنگ عابدیان کارگردان فیلم «نه یک توهم»
نه یک توهم،
برای امید و استقامت
Fri 9 07 2010
عصرنو - فرزانه عظیمی : فیلم «نه یک توهم» از خانم ترنگ عابدیان در روزهای ۱۸ و ۲۰ ماه ژوئن ۲۰۱۰ برای اولین بار در وین، توسط انجمن "چهره ایرانی وین" به مدیریت خانم دکتر ژاله گوهری و با حمایت آرشیو فیلم اتریش در سینمای مترو ، به نمایش در آمد.
پس از اکران فیلم، جلسه بحث و گفتگو با ترنگ عابدیان و میشأئیل هوداچک صورت گرفت . فیلمبردار این فیلم تورج اصلانی است و تدوین آن توسط ترنگ عابدیان و روح الله رضائی و با همکاری میشأئیل هوداچک تدوین گر شناخته شده ی اتریشی، به عنوان ناظر و مشاور تدوین انجام شده است. از جمله کارهای وی میتوان به تدوین فیلم پنهانی CASHE که در فستیوال کن ۲۰۰۵ حضور داشت و هوداچک جایزه بهترین تدوین گر اروپا را دریافت کرد، اشاره کرد. او در زمینه موسیقی هم فعالیت میکند.
فرصت را غنیمت شمردیم تا با ترنگ عابدیان در باره اولین فیلم بلند او به صحبت بنشینیم تا مشکلات و امیدهای او که اشاره میکند "امیدوارم شرایطی شود که ایرانی ها فارغ از ظاهربینی و تحقیر و به خاطر ارزش های انسانی، استعداد، هنر و تحصیلات با هم همکاری و زندگی کنند و از دشمنی و تبعیض بر علیه همدیگر دست بردارند. " آشنا شویم و درباره تلاش های قهرمانان فیلمش که «همچنان مشغول آواز خواندن و نواختن هستند، حتی در اتاق دربسته خودشان، حتی در قلب خودشان اگر جايی برای شنیدن صدایشان نباشد» بیشتر بدانیم.
- با تشکر از این که مصاحبه با ما را پذیرفتید. خانم عابدیان شخصیت اصلی فیلم «نه یک توهم» که اخیرا در وین نیز به نمایش در آمد، دختر جوانی است به نام سارا که قهرمان ژیمناستیک بوده و بعد به آوازخوانی روی می آورد. آیا داستان زندگی او در ساختن این فیلم بیشتر نقش داشت یا شما ساخت فیلمی را در مورد موسیقی آلترناتیو در نظر داشتید و اتفاقی به او برخوردید؟
- نه ایده و طرح «نه یک توهم» از اول این بود که در مورد چند موزیسین زیرزمینی در شهر تهران فیلم بسازم ، در مورد علاقه کار، مشکلات و آرزوهایشان و شرایطی که در آن زندگی می کنند و راهی که می خواهند طی کنند و با تمرکز روی این قسمت از جامعه به تصویر کلی تری دست پیدا کنم .
در طول تحقیقات با گروه های موسیقی مختلفی آشنا شدم که بسیاری از آنها در طول ساخت فیلم به انواع مختلف به من و تهیه این فیلم کمک کرده اند ، و در این میان از طریق دوستی از اهالی موسیقی با سارا نائینی آشنا شدم.
این طوری بود که تصمیم گرفتم از طریق سارا به عنوان محور داستان و گروهی که او با آنها همکاری میکرد، وارد داستان فیلم نه یک توهم بشوم. همانطور که دیدید در فیلم مخاطب از طریق داستان سارا ، با یک گروه ، گروه پیکولو و بعد با بچه های دیگر، موسیقی زیرزمینی - آلترناتیو ، با شهر تهران و همین طور شرایط کلی موسیقی و در نهایت با جامعه عمیقا آشنا می شود . خوب البته می شود گفت که شخصی مثل سارا، دختری که میخواهد آواز بخواند آن هم از نوع پاپ - راک و جاز خودش زیرزمینیترین موزیسین این جامعه موسیقی آلترناتیو می تواند حساب شود ... بله سارا از طرفی هم قهرمان ژیمناستیک بوده و موسیقی در خانواده او به طور جدی حضور داشته، بنابراین از این نظر هم امکان این بود که به جنبههای انسانی و جهانی هم در فیلم پرداخته شود .
- شما در این فیلم به فرهنگ حاکم در مورد موسیقی در بین مردم اشاره کرده اید، از جمله اینکه مثلا از قول کاوه که گروه را مدیریت می کند، گفته اید که اگر موسیقی مجوز هم داشته باشند، اهالی محل مشکل درست می کنند. لطفا بیشتر روی این موضوع و اینکه آینده آن را چه می بینید صحبت کنید.
- البته کاوه رمضان زاده خواننده و سرپرست گروه پیکولو میگوید" اگر روزی همه مجوزها هم برداشته شود هنوز بین خود مردم مشکلاتی هست وشاید نخواهند این اتفاق بیفتد ".
و خوب این کاملا درست است ، موضوع فقط محدودیت از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست ، هر نوع موسیقی و مخصوصا نوع متفاوت که سمبل هر نوع تفکر یا نوع زندگی متفاوت با جامعه سنتی و مذهبی ایران است، از طرف نصف بیشتر مردم دچار مشکل است و متأسفانه پذیرای این نیستند.
یعنی این مردم و فرهنگ ما هستند که وزارت ارشاد را می سازند و بعد هم خود آن را محکوم می کنند، ولی به آن رفتار و تفکر در بخش های دیگر اجتماع ادامه می دهند.
راستش یک تضاد عجیبی در فرهنگ ما حکمفرماست ... و کاملا هم درونی شده حتی با کمال تاسف بسیاری از کسانی که از قشر روشنفکر محسوب می شوند هم از این مساله مبرا نیستند. سال هاست مردم برای کارهای هنری و هنرمندها ارزشی قائل نیستند و در ادامه بسیاری هم که در این زمینه فعالیت می کنند بیشتر از این که به خود کار توجه کنند، به فکر درآمد مالی و یا شهرت هستند، به نظرم این یک فاجعه فرهنگی است که ارزشها تغییر پیدا کرده و این موضوع تقصیر فرد یا گروه خاصی نیست. در مورد موسیقی۳۰ سال بعد از انقلاب هنوز مساله این که چه نوع موسیقی حرام است یا حلال مطرح است ، خوب این تفکر در بین خود مردم هم هست؛ اصلا عادت به حمایت از موسیقی و هنرهای نمایشی به طور کلّ در جامعه ایرانی وجود ندارد و این برخورد با هنرهای نمایشی نماد وضعیت زندگی ما در جامعه ایرانی مشکل عمیق فرهنگی ست. این ها مسائل اصلی است که ما در قرن ۲۱ و به عنوان ایرانی با آن روبه رو هستیم .
- نکته جالب دیگر در این فیلم اشاره مشخص به مشکلات زنان در آوازخوانی است. مثلا این که خواننده زن حتما باید همراه چند نفر دیگر بخواند و یا فقط آوا داشته باشد. وقتی سیر این موضوع را در این سی سال و حتی بیش از ۶ سالی که ساختن فیلم طول کشیده دنبال کنیم، شاهد چه تغییراتی می توانیم باشیم؟
- بعد از انقلاب که سال ها موسیقی کلا ممنوع بود. غیر از آهنگ های مذهبی و نوحه و سرودهای انقلابی یعنی حدود ۱۰ سال هنرستان موسیقی هم اصلا تعطیل بود. در دوران آقای خاتمی وقتی که موسیقی پاپ برای اولین بار مجوز گرفت، زنان هم توانستند کنسرت هایی برای بانوان برگزار کنند که البته به نظر من این نوع برخورد مضحک و برای کل مردم تحقیر آمیز است. به هرحال کم کم خان مها توانستند به عنوان همخوان و گروهی هم، به روی صحنه بروند یا در آلبوم هایی بخوانند . این ها هم البته بستگی به نوع موسیقی و زمان اجرا داشت، در این دوره مدتی هم اجازه خواندن سولو ولی بدون کلام و به صورت آوا برای خوانندهٔ زن میسّر شد و همان طور که همه می دانند در چند سال گذشته هم که این روند کاملا به عقب برگشته و حتی خواندن گروهی هم توسط خانم ها مدت هاست اتفاق نیفتاده و اگر عمیقا به این موضوع نگاه کنیم در واقع به کل جامعه موسیقی لطمه خورده.
به نظر من مساله خواندن زنان که تا به حال عمیقا به آن پرداخته نشده، نمایانگر مسائل فرهنگی کلی تری است. موضوع این است که مشکلات و مسائل زنان و مردان به هیچ وجه از هم جدا نیست و من این ها را کاملا مربوط به هم می بینم. ما همه اول انسان هستیم، هر مشکلی برای عدهای از انسان ها به بقیه هم مربوط می شود و در کل جامعه تاثیر دارد. در فیلم «نه یک توهم» هم این مساله را به روشنی میبینید، که البته بسیاری با این تفکر من و نگاه در طول ساخت فیلم موافق نبودند. مساله، مساله تبعیض است به مفهوم کلی کلمه!
امیدوارم شرایطی شود که ایرانی ها فارغ از ظاهربینی و تحقیر و به خاطر ارزش های انسانی، استعداد، هنر، تحصیلات با هم همکاری و زندگی کنند و از دشمنی و تبعیض بر علیه همدیگر دست بردارند.
- آیا مشکلاتی که به آن در زمینه آواز خوانی برای خانم ها اشاره کردید، در سایر عرصه ها هم برای زنان بیشتر است. مثلا در عرصه فیلم سازی که خود شما هم بدان مشغول هستید و اگر آری این مشکلات از چه نوعی است؟
- بله متاسفانه از نظر فرهنگی مسائل زیادی هست چه از طرف مردان و چه زنان، این مساله کلی جامعه ماست. در این حرفی نیست که شرایط کاری و خصوصا کار فرهنگی همه جای دنیا سخت است، کار حرفهای در زمینه موسیقی و سینما بسیار سخت است و در ایران البته خوب از نظرهایی سخت تر. اما بله شرایط برای زنانی که بخواهند کار جدی فرهنگی و هنری انجام دهند واقعا طاقت فرساست.
چون خانم ها نه تنها از طرف قانون حمایت نمی شوند، بلکه اکثر مواقع از طرف همکار، پدر، برادر و دوستان، دوست پسر و شوهر خود هم حمایت نمی شوند - اگر بخواهند کار متفاوتی انجام دهند و به نوعی پیشرو باشند هم تحقیر و تخریب می شوند و به انواع مختلف جلوی کارشان گرفته می شود .
البته تربیت تاریخی و فرهنگی زنان در جامعه ما هم این موضوع را تشدید می کند. چون به ما یاد دادهاند این طور فکر کنیم و یا رفتار کنیم... این موضوع پیچیده ای است که به تحلیل و بررسی و تخقیق فراوانی از جانب مردان و زنان احتیاج دارد، چون در کار فرهنگی که قرار است آزاد اندیشی وجود داشته باشد، زیاد دیده شده که خود آن آدم هایی که از محدودیتها و بی انصافیها ناله می کنند و به آن اعتراض دارند، همان رفتار را با بقیه و مخصوصاً زنان انجام می دهند - البته باز خود زنان هم از این مساله مبرا نیستند.
من در مورد تجربه شخصی خودم میتوانم بگویم که در طول ساخت این فیلم به مسائل مختلفی برخوردم و درشرایط عجیب و گاه واقعا غیر انسانی کار را ادامه دادم. تحقیرها و رفتارهای آزاردهنده ای را تحمل کردم، روح جمعی و تفکر حاکم فشار زیادی روی من داشت و هنوز هم دارد ... خود این مساله نسخه برداری و بازسازی بی اجازه از اولین فیلم بلند من هم توسط آقای بهمن قبادی، سند دیگری بر شرایط وحشتناکی ست که در آن زندگی میکنیم (۱). من در مصاحبه با مجله زیرزمین (۲) هم به این موضوع اشاره کردم که متأسفانه ایشان با این کارشان نشان دادهاند که حتی در بین کسانی که میگویند به شرایط اجتماعی فرهنگی و تبعیض قائل نشدن اهمیت می دهند، مردان باور دارند هر کار بخواهند، می توانند انجام دهند و برای اهداف خود از هیچ کاری فروگذار نمی کنند - در واقع مثل خس و خاشاک با من رفتار کردند.
- من البته به این موضوع دوباره برمی گردم. اما در پایان فیلم می بینیم که علیرغم همه مشکلات و از جمله مشکل مالی و بن بست های دیگر برای ادامه کار، سارا هم چنان مصمم به ادامه آواز خوانی است. آیا این روحیه را در اکثر جوانانی که به این کار روی آورده اند و با چنین مشکلاتی مواجه اند شما می بینید یا این که سارا یک استثناست؟
- نه سارا از جهتی آدم متفاوتی هست ولی استثنا نیست، همه آدم ها با امید زنده هستند و موسیقی و علاقه به هنر در ذات انسان هست. آدم ها علاقه دارند که زندگی بهتری داشته باشند، پیشرفت کنند و به رویاهایشان برسند. موسیقی و هنر به طور کلی و به عنوان یک نوع بیان مسالمت آمیز تعطیل نخواهد شد و همانطور که میبینید در فیلم سارا به نمادی از ایرانی هایی که میخواهند هویت خود را پیدا کنند، آنها که برای آزادی فرهنگی و شناخت قدم برمی دارند، در این راه تلاش می کنند، تبدیل میشود و به آواز خواندن ادامه می دهد. واقعیت این است که بقیه کسانی هم که در فیلم می بینیم همچنان مشغول آواز خواندن و نواختن هستند، حتی در اتاق دربسته خودشان، حتی در قلب خودشان اگر جايی برای شنیدن صدایشان نباشد. این انرژی و امید در همه جوانان ایرانی هست و با توجه به اینکه به زنان در طول تاریخ کمی بیشتر ظلم شده، فکر می کنم انرژی و پشتکار و امید در دخترها و زنان جوان ایرانی حتی مقداری هم بیشتر باشد.
در پایان میبینید که سارا و دوستان موزیسینش خسته بنظر میرسند . اما ادامه میدهند و از این نظر فیلم یک موضوع جهانی را مطرح میکند. این بنظرم کاملا منطبق بر واقعیت است- سعی کردن، پشتکار و تلاش انسان ها هرچند کوچک اهمیت دارد و قابل ستایش است .
- ساخت این فیلم بیش از شش سال طول کشیده است. آیا از اول می خواستید داستان را در این فاصله زمانی دنبال کنید یا اینکه این امر دلایل دیگری داشته است؟
نه ( خنده ) وقتی شروع کردم فکر نمیکردم ۶ سال لازم باشد . در دو سال اول امیدوار بودم که پایان فیلم جور دیگری باشد، ولی خوب واقعیت همین است که میبینید و مساله اصلی این بود که فیلمی که میخواهم بسازم و داستانی که بنظرم با ارزش است خوب و عمیق از آب در بیاید، یعنی مثل آینه ایی آنطوری که هستیم و بدون هیچ گونه قضاوتی حق مطلب را بتوانم ادا کنم و خب این در فیلم مستند به این فرم زمان میبرد ... همانطور که میبینید این فیلم مثل یک فیلم داستانی پرداخت شده و مسائل سیاه یا سفید نشان داده نمیشود. در ضمن هدف این بود که به واقعیت وفادار باشم و مخاطب با من و آدمهای این فیلم همراه شود و مهم اینکه احساس در این شرایط بودن، منتقل شود. شما در فیلم میبینید که همراه با سارا که به شناختی در مورد خودش و اطرافش دست یافته ما هم به عنوان بیننده با او همراه هستیم و شناخت پیدا کرده ایم .
البته من متوجه هستم که این نوع کار، زیاد در جامعه ایرانی معمول نیست. کارها سریع انجام میشود و تعداد کارها مثل تعداد چیزهای دیگری که شاید یک فرد داشته باشد، مهم تر از خود نفس کار شده. یعنی همان "عدد" که محسن نامجو در قطعه گذر گذر به آن اشاره میکند و میگوید: "ببین احاطه کرده است عدد/ فکر خلق را..." و جالب تر این که در جایی که اصلا این کارها حمایت نمی شوند همه همچنان انتظار تعداد کارهای بیشتری دارند و اگر کسی چند سال وقت برای یک کار گذاشت، حتی این را به حساب تنبلی میگذارند. چون این سوال را چند بار از من پرسیده اند، میخواهم اضافه کنم که این مساله برای اهالی حرفه ی سینما یا اهل هنر غیر ایرانی که تازه این همه حمایت هم دارند، اصلا عجیب نیست. گاه برای ساخت یک آلبوم موسیقی ۲ تا ۳ سال وقت صرف می شود، فیلم هایی هستند که گاهی ۶، ۷ سال یا حتی ۱۰ سال ممکن است ساختنش طول بکشد و بستگی به شرایط اجتمایی، شخصی ،مالی، داستان و موضوع و پرداخت کار دارد.
حدود سال ۲۰۰۶ امکان این بود که از این فیلم یک کار گزارشی دربیاورم و بفروشم - اما نظرم این بود که این کار فیلم اصلی را خراب میکند. در طول این چند سال واقعا پافشاری کردم که فیلم کامل ساخته و پخش شود، مشکلات کار گروهی و انواع حوادث هم در این بین پیش آمد. اما در نهایت ساخت این فیلم هم خودش کار راحتی نبود.
- صحبتی که کردید کاملا درسته. من هم بعنوان یکی از بیننده ها می تونم بگم که واقعا شما توانستید این احساس را منتقل کنید و همین نزدیک به شش سال طول کشیدن فیلم، الان که توضیح دادید که هدفتان چی بوده، برای من روشن تر می کنه که کاملا با برنامه این کار رو کردید و فقط هم مسئله مالی علتش نبوده.
اینجا من می خوام برگردم به صحبت شما در رابطه با کپی . چون من فیلم دیگر "کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد" را هم پس از صحبتی که شب اجرای فیلم شد در اینترنت نگاه کردم و به نظر من نمی تونه کپی باشه یا اگر هست خیلی محدود است. چون در آن فیلم واقعا این عجله را می شه دید. داستانی به آن شکل وجود نداره و پیام هاش هم با پیام های فیلم شما کلا فرق می کنه و این احساسی که شما ازش صحبت کردید، با دیدن آن فیلم به من منتقل نشد. در فیلم شما از جمله سارا در ایران می مونه، با اینکه امکان رفتن به انگلیس را پیدا می کنه، ولی همان روز اول دلش برای ایران تنگ می شه و بعد به ایران برمی گرده، و هدفش اینه که با تمام مشکلات در ایران این کار را ادامه بده. ولی در فیلم دیگه داستان ده روز انتظار برای ویزاست و رفتن به خارج، حرفی از برگشت و تلاش برای ادامه کار نیست. مشکلات فرهنگی که شما در فیلمتون بهش اشاره کردید یا اینکه برخورد جامعه با زنان در فیلم دیگر به چشم نمی خوره. گرچه در آن فیلم هم یک زن در گروه هست، ولی خیلی روشن نیست که چه نقشی را ایفا می کنه و برای چی در گروهه.
- من وقتی مساله نسخه برداری بی اجازه توسط بهمن قبادی را مطرح میکنم، این به این معنی نیست که هر دو فیلم "نه یک توهم" و "کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد" عینا مثل هم هستند.
فکر میکنم مشخص باشد که بهرحال فیلمی که در طول چند سال ساخته میشود با فیلمی که در طی ۱۷ روز ساخته شده، حتما فرق دارد. من بر اساس شباهت های بی اندازه در ساختار، فرم فیلم برداری و تدوین برخی قسمتها، لوکیشنها، دیالوگها، فضاها و خط اصلی داستان اشاره میکنم- برخی صحنه ها بازسازی شده و خیلی از عناصر تصویری و حتی ایده های صدا هم از فیلم "نه یک توهم" برداشت شده و این را هر کسی که در کار حرفهای سینما باشد یا تماشاگر حرفهای باشه بخوبی میبیند .
برای تماشاگر عادی شاید چند بار دیدن فیلم و توضیحات بیشتری لازم باشد . برای برخی هم این سؤتفاهم پیش آماده که من فقط بر اساس اینکه هر دو کار به موسیقی و جوانان می پردازند، مساله را مطرح کردم، ولی اینطور نیست. فیلم های زیادی در مورد یک موضوع و حتی در یک کشور ساخته می شود که حتما شباهت هایی هم با هم دارند، ولی اینقدر شباهت بی سابقه است و نمیتواند اتفاقی باشد. با توجه به اینکه فیلم بردار هر دو کار هم یک نفر است و من طبیعتأ بسیاری از ایده ها و تحقیقات خودم را با آقای تورج اصلانی در میان می گذاشتم و حتی راف کات فیلم را برای ادامه کار به ایشان نشان داده بودم ، که در کار گروهی کاملا طبیعی ایست.
در مجله زیرزمین قبلا این موضوع را توضیح دادم و اینجا هم برای شما چند شباهت را میگویم تا قضیه کمی روشن تر شود .
۱- در فیلم نه یک توهم، صحنهای هست که سارا و مادرش با هم در حال خواندن یک قطعه محلی هستند و مادر سارا هم در حال نواختن تنبک است. در فیلم " گربه های ایرانی "دو زن با همین حالت و حتی نور پردازی شبیه مشغول خواندن یک آهنگ محلی هستند و یکی از آنها دف مینوازد .
۲- در فیلم نه یک توهم صحنهای هست که سارا و گروه پیکولو در محل تمرین هستند و برق می رود، شبیه یا بازسازی این صحنه را در فیلم گربههای ایرانی هم می بینیم .
۳- اکثر شخصیت ها در فایل گربه های ایرانی به نویی شبیه و یاد آور شخصیت های فیلم نه یک توهم هستند . مثلا یک نوازنده درامز که بسیار شبیه سهراب نوازنده پیکولو است .
۴- استفاده از نماهایی از پشت بام که در هردو فیلم هست - در نه یک توهم استفاده از پشت بام و نماهائی که گرفته شده معنی خاصی دارد - به عنوان مثل اینکه گروه های زیرزمینی دیگر به روی زمین آمده اند. اینکه گره پیکولو در طبقه ۹ ساختمان زندگی میکردند و ... و اینکه سارا هم از پشت بام به حیاط افتاده و به این ترتیب سرنوشتش عوض شده- یا اینکه مثل یک کنسرت که در آخرین لحظه کنسل میشود و ما لب پرتگاه هستیم.
۵- صحنه های تدوین شده از تهران با موسیقی و شعر گروه های موسیقی مثل دیگریست. در صحنهی قطعه اختلاف از گروه هیچ کس، تقریبا تمام نماها و برای منتقل کردن همان معنا، تضاد موجود، احساس و محتوا،از فیلم نه یک توهم برداشته شده است .
۶- در فیلم نه یک توهم راوی بیننده را به دیدن موزیسین های مختلف و به جاهای مختلفی در شهر تهران می برد. او به دیدن یک روحانی می رود، در جایی اشاره میکند که لندن را خوب بلد است و آنجا بوده، راوی همان فیلم ساز است و طبیعتأ به سینما علاقه دارد. همه اینها همان مشخصات نادر در فیلم گربه های ایرانی هم هست .
۷- گفتار و روایت فیلم نه یک توهم در نسخه ای قبل از نسخه نهایی به انگلیسی بود و جملات یا کلماتی به فارسی بود که این ایده هم دلیل داشت؛ ولی درنهایت من تصمیم گرفتم که فقط فارسی باشد. در گربه های ایرانی نادر که به فارسی حرف میزند، در جاهایی به انگلیسی صحبت میکند.
۸- فیلم نه یک توهم با صدای کارگردان در استودیو بدون اینکه تصویر او را ببینیم شروع میشود. همین هم در فیلم گربه های ایرانی در اوایل فیلم هست و آقای قبادی در استودیو مشغول ضبط صدا هستند .
۹- در فیلم نه یک توهم صحنهای در آشپزخانه است که سارا در حال سر زدن به غذا است و برادرش سیاوش هم حضور دارد، این صحنه را در آشپزخانه در فیلم گربههای ایرانی با حضور اشکان و نگار میبینید .
۱۰- شروین نجفیان در هر دو فیلم حضور دارد، صحنهای از کلاس موسیقی هست که دخترها هم حضور دارند، نما از قفس پرنده در هر دو فیلم هست. نما از جوی آب که تصویر بعدی آن کابل های برق در خیابان است و این دو مثلا به همین ترتیب در هر دو فیلم هست. در نه یک توهم ، محلی به نام استودیو پتو هست، که این صحنه با نمای کاملا شبیه و کل صحنه آرایی در فیلم گربه های ایرانی دیده میشود.
در این مورد می توانم لیست کاملی از شباهت ها برایتان بگویم ولی فکر میکنم چند مثال که در مصاحبه با مجله زیرزمین گفتم فعلا کافی باشد .
البته شما اگر روزی راف کات من یعنی تدوین قبل از تدوین نهایی را ببینید که نسخه بلند تری است، نماها و ایدههای اجرا شده بیشتری را خواهید دید که از همه آنها استفاده شده و ما در تدوین نهایی فیلم از آنها استفاده نکردیم.
در ضمن وقتی صحبت از خط اصلی داستان میشود باید به این توجه داشت که اینکه از طریق یک (یا چند موزیسین) جوان که اتفاقا به سبک غربی موزیک علاقه دارند و در تلاش برای ارائه کار خود هستند و به فستیوالی هم دعوت می شوند، که این کنسرت انجام نمیشود و ما در این مسیر با موزیسین های مختلف آشنا شده و شرایط کلی را می بینیم یا می فهمیم و البته شهر تهران با موسیقی و صدای این موزیسین ها به دقت به تصویر در می آید و ... الی آخر و در سینما هر نما و آنچه قبل یا بعد از آن نما می آید ، و برای القا کردن یک مفهوم است، و یا صدا و نور پردازی و لوکشین و زوایای دوربین، جزئیاتی هستند که یک فیلم را میسازند؛ و اینها محصول فکر و تحقیق و دید کارگردان و حتی نوع زندگی او و البته کار گروهی است که با او کار می کنند.
در آخر بگویم که شاید هم مرور قانون کپی رایت جهانی در مورد فیلم لازم باشد. چون جامعه ما در این مورد آگاهی لازم را ندارد و از این دست اتفاقات چه در زمینه تئاتر، چه موسیقی و سینما کم نبوده و من اتفاقا به همین دلیل، روی این موضوع پافشاری می کنم. چون حتی اگر قانونی نداریم و یا قانون اجرا نمیشود، هر شخصی خود هنوز قدرت تصمیم گیری و احترام به دیگران را دارد. در همه جای دنیا رعایت اصول حرفه و اخلاقی در هنر، وظیفه هر کسی ست که به طور جدی به این کار مشغول است؛ و معمولا فیلم ساز یا هنرمندی که شناخته شده و مطرح باشد به هر طریق که بتواند از بقیهٔ حمایت میکند، اما در جامعه ما بدبختانه همه چیز بر عکس شده است.
- در پاسخی که دستیار آقای قبادی و همچنین آقای تورج اصلانی به شما دادند، در باره ادعايی که شما کردید آنها پیشنهاد کردند که شما شکایتتان را به خانه سینما می بردید و یا از لحاظ قضائی آن را دنبال می کردید. آیا شما این کار را کردید؟ اگر نه چرا؟
- بله نامهٔ دستیار آقای قبادی (۳) باضرب المثل "نکره ی مضاف به معرفه، تبدیل به معرفه میشود" و ترجمه آن شروع میشود. اول هم من -یعنی آن شخص ناشناس را- البته به دروغگویی متهم می کنند و اینکه به دنبال شهرت هستم. ایشان در نامه میگویند که اگر من مدارکی دارم بهتر است به خانه سینما بروم و اصلا طرح این مساله در عموم کار درستی نیست. انگار که هیچ کس از اوضاع خبر ندارد و خوانندههای نامه ایشان هم از هیچ شعوری بهره نبرده اند. همه می دانند مسائل ساده تر از این هم در دادگاهها و حتی بعد از سالها دوندگی به نتیجه نمیرسند؛ که نه تنها در ایران قانون حقوق مولف اجرا نمیشود، بلکه آقای قبادی هم در ایران نیست و فیلم گربه های ایرانی به ۴۳ کشور فروخته شده است. به نظر من دراین شرایط طرح این پیشنهاد و کل این برخورد فقط توهین آمیز و تخریب کننده است. در زبان فارسی این همان دست پیش گرفتن است، برای پس نیفتادن! واقعا آزار دهنده است و من در حال گذراندن تلخترین روزها هستم، به حقوق من، به فکر و کار من بی احترامی و تجاوز شده؛ شور و شوق اکران اولین فیلم بلند از من گرفته شده و به پخش و اکران فیلم بسیار صدمه خورده. عده ای هم معتقدند من باید این قضیه را فراموش کنم؛ و اما واقعیت این است که من به خودم اجازه نمی دهم که سکوت کنم یا این موضوع را به فراموشی بسپارم .
- شما تا بحال در رابطه با نامه تان جواب مستقیمی از آقای بهمن قبادی دریافت کرده اید؟
- نه. مطمئن باشید اگر هر تماسی از طرف ایشان صورت گرفته بود، خود شما و بقیه هم از آن خبر می داشتید. هر چند که من واقعا امیدوارم ایشان هرچه زودتر اینکار را بکنند .
- در حال حاضر مشکلات عمده شما در ساختن فیلم چیست ؟ آیا فقط مشکل مالی است و اگر حل بشه می توانید به کارتان ادامه بدهید. در ضمن اگر امکانات بیشتری داشته باشید، در مورد چه موضوعات دیگری علاقه دارید فیلم بسازید.
- مشکل خاصی نیست !!! دچار خستگی مفرط هستم. بعد از این موضوع هم که همهچیز بدتر شد و همچنان به عنوان تهیه کننده فیلم نه یک توهم، تمام وقتم صرف پیدا کردن راهی برای اکران و پخش این فیلم می شود. هرچند پخش فیلم یک کار تخصصی ست و واقعا به حمایت نیاز دارد، ولی راه دیگری نیست. هر وقت این مساله حل شود، اگر امکانش باشد، مدتی باید صرف دوران نقاهت کنم و اصلا شاید هم چند وقت کارهای دیگری انجام دهم.
من به موضوعات و فرهنگهای مختلف علاقه دارم . دوست دارم راجع به آدم ها و سادگی و پیچیدگی زندگی معاصر فیلم بسازم. روابط آدم ها و بخصوص ایرانیها برام جالب است. از خیلی وقت پیش هم پروژههایی دارم برای ساخت فیلم در خارج از ایران، مثلا در لندن و در کالیفرنیا و یکی دو جای دیگر. البته اینکه فیلم بعدی در قالب چه داستانی خواهد بود را ترجیح میدهم به وقت دیگری موکول کنم.
- خیلی ممنون خانم عابدیان از توضیحاتتان و با آرزوی موفقیت برای شما و کارتان و امید اینکه کار بعدی تان را بتونیم بزودی ببینیم. امیدوارم کار فعلی تان هم بیشتر روی اکران بیاد و دیدنش را به همه دوستداران فیلم توصیه می کنم.
* خیلی ممنون.
اطلاعات بیشتر در مورد فیلم و فیلم ساز خانم ترنگ عابدیان:
اولین اکران فیلم "نه یک توهم" در سی و سومین فستیوال بینالمللی سائو پائولو برزیل در اکتبر ۲۰۰۹ در قسمت مسابقه کارگردانان با اولین فیلم بود.
همچنین این فیلم در فستیوال بینالمللی فیپا ، در شهر بیاریتز فرانسه، در قسمت مسابقه موسیقی و هنرهای نمایشی ژانویه ۲۰۱۰ حضور داشت .
و در چند فستیوال دیگر از جمله :
ASIATECH FILM MEDIALE در رم، نوامبر ۲۰۰۹
فستیوال انتیدوت (Antidot) در سائو پالو، در ماه مه ۲۰۱۰ ، که این فستیوال بطور تخصصی به تاثیر کارهای فرهنگی فیلم و موسیقی در جوامع دارای تضاد مربوط می شد.
لیست کامل را روی وب سایت خود فیلم در آدرس زیر می توانید ببینید: www.notanillusion.com
برای دیدن قطعه کوتاهی از فیلم و همچنین اطلاعاتی در مورد خانم عابدیان می توانید به وب سایت ایشان نیز مراجعه کنید: www.torangabedian.com
قطعه های کوتاهی از فیلم: