رستن
Sun 27 06 2010
پریسا میم
آغاز، روشنایی پرواز
پايان اما ،
بی کرانگی ناشناس.
شعر طلايی خواب
در گريزو کشاکش
از فراسوی سرد شب.
کبوتران آبی احساس
بال هاشان
گسترده به پهنای بودن
ثانيه :
يافتن آرزويی دور،
دقيقه:
گل های کوچک اميد
و ساعت:
دشت شقايق!
پرواز اما
آغاز آبی رستن.