logo





درس‌هایی ماندگار از جنبش ژینا

يکشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۲ - ۰۲ ژوييه ۲۰۲۳

س. حمیدی



جنبش اجتماعی ژینا هنوز هم پایان نگرفته‌است. چنین جنبشی حتا سال‌های سال پس از براندازی جمهوری اسلامی هم دوام خواهد آورد. اکنون نیز جریان پرقدرت آن در دل جامعه به زندگی خویش ادامه می‌دهد تا آن‌گاه که از خرگاه حکومت و حکومتیان چیزی بر جای نماند. با گذراندن قانون و تصویب آیین‌نامه هم نمی‌توان کارکردهای پردامنه‌ی اجتماعی آن را از فضای سیاسی کشور پس راند. چون مردم تنها از قانونی تمکین خواهند کرد که خودشان آن را بنویسند. دستگاه قضایی، مجلس و دولتی که مردم را نمایندگی نمی‌کنند هرگز نمی‌توانند برای ایشان قانونی عملیاتی بنویسند.

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای جنبش "زن زندگی آزادی" در آن بود که مردم هرچه بیشتر با چهره‌ی نامردمی پدیده‌ی اعدام آشنا شدند. اکنون تنفر از پدیده‌ی اعدام و تقاضای لغو همیشگی آن به خواستی همگانی برای شهروندان کشور بدل شده است. چون به تجربه دریافته‌اند اعدام با هر بهانه‌ای که صورت پذیرد تنها افرادی از لایه‌های زیرین جامعه را به کام مرگ میکشاند. در واقع بالاییهای نظام از فرآیند اعدام برای امنیت فردی و گروهی خویش سود می‌جویند تا شاید چند روزی بیش از این دوام بیاورند. مخالفت همگانی و عمومی با پدیده‌ی اعدام هرگز تا این اندازه در جامعه سابقه نداشته است.

مردم در شرایط حاضر با تحلیل‌های هیجانی و احساسی از جنبش "زن زندگی آزادی" میانه‌ای ندارند. چون همگی ضمن کنش و تجربه‌ی سیاسی خویش دریافته‌اند که در رویارویی با حکومت به حتم باید موضوع "توازن قوا" را جایی به حساب آورد. حکومت هرچند هر روز بیش از روز قبل شکاف برمی‌دارد و پایگاه اجتماعی خویش را در بین مردم از دست می‌دهد، اما به اتکای پول و ثروت بادآورده‌ی خود همچنان می‌تواند مزدوران جدیدتری را استخدام کند. استخدام مزدور برایش تنها در پهنه‌های داخلی خلاصه نمیشود. چرا که بدون استثنا از مزدوران سوری، عراقی، یمنی، لبنانی و حتا افغانستانی خویش هم در همین راه سود میبرد. چین و روسیه نیز از پشتیبانی‌های امنیتی خود در این خصوص چیزی کم نمی‌گذارند. اما شکنندگی این پشتیبانی‌های درون مرزی و فرامرزی بر کسی پوشیده نیست.

نفرت عمومی مردم از دین هیچ‌وقت تا این حد بالا نگرفته است. با این همه حکومت از کارکردهای سنتی دین در راه بقای خویش سود می‌برد. در همین راه است که عبارت‌هایی از نوع مفسد فی‌الارض، معاند، محارب و امثال آن خلق می‌شوند. عبارت‌هایی که هم‌چنان نقشی خشونت‌بار از اجرای اعدام‌ها را به پیش می‌برد. اما در فضای جامعه این اصطلاحات نامردمی چیزی جز نفرت و انزجار از خود برجای نمی‌گذارد.

ضمن جنبش همگانی ژینا بود که بخش‌های منفرد و تکروی اصلاح‌طلبان در وحشت از جنبش براندازی نظام هرچه بیشتر به درون حکومت خزیدند. اما این وحشت در لایه‌های زیرین اصلاح‌طلبان نتیجه‌ای عکس بخشید و آنان قرار گرفتن محتاطانه در صفوف مردم را فرجه‌ای مناسب یافتند. چنین شکافی به لایه‌هایی از بالایی‌های حکومت هم راه برده است. چنانکه طیف‌هایی از همین لایه‌های بالایی نظام از رهبر خویش برای همیشه بریدند. حتا زندان‌های حکومت از وجود چنین افرادی بی‌نصیب نماند. در واقع گروه‌هایی از خانواده‌های پاسداران، جانبازان و بسیجیان برای همیشه حساب خود را از نظام جدا کردند و هزینه‌های بزرگی را در این راه متحمل شدند. گفتنی است که حکومت زندان و چوبه‌های دار خود را برای شماری از ایشان نیز به کار گرفت.

هکرهایی که علیه حکومت فعالیت دارند طی ماههای گذشته به دفعات به منابع محرمانه‌ای از بایگانی‌های اسناد نظام دست یافته‌اند. این اسناد نیز به سهم خود در رشد و اعتلای جنبش اعتراضی زن زندگی آزادی، نقش وافری بر جای نهاده است. پدیده‌ای که هم‌چنان پس از این هم دوام خواهد آورد.

تفکیک جنسیتی حکومت در دانشگاه‌ها برای همیشه ورافتاد. چنین موضوعی به فضای اتوبوس‌های شهری نیز راه یافت. همراه با آن پوشش زنان و مردان نیز تغییر یافت و مردم شکل‌های ویژه‌ای از پوشش اختیاری را برای خویش برگزیدند. توده‌های مبارز و کنشگر هم‌چنین در هرجایی از جامعه که بگویی همدیگر را یافتند و تشکل‌های آشکار و پنهانی خود را به سامان بردند که پیش از این هرگز سابقه نداشته است. ترس سنتی مردم از داغ و درفش حکومت هم فروریخت و چنین رویکردی به تودهای شدن جنبش عمومی نیز یاری رسانید. حکومت هم شیوه‌های نوتری از سرکوب را دنبال کرد. استفاده از داروهای شیمیایی علیه مبارزان اجتماعی ابعاد تازهای یافت. تفنگهای آلوده به ساچمه‌های مسموم باب شد. چیزی که پیش از این هرگز سابقه نداشت. مدارس دخترانه نیز مورد حمله‌ی انواع ویژه‌ای از گازهای شیمیایی قرار گرفت. حکومت تجربه‌ی دوستان روسی خود را در این عرصه نیز به کار گرفته است. پس از تعطیلی مدارس، نوشابه‌های الکلی سمی را راهی بازار کردند تا وحشت‌آفرینی حکومت هم‌چنان در دل جامعه باقی بماند.

نیروهای راست فاشیست‌مآب از خارج کشور نیز به یاری جمهوری اسلامی آمدند. آنان کاربرد همان شیوه‌های ایذایی حزب‌اللهی‌های نظام را بر خود لازم می‌دانند. به همین دلیل هم شاه‌اللهی نام گرفتند. شاه‌اللهی‌ها از پیش شاه خود را برگزیده‌اند و در الگویی از رفتار خمینی قصد دارند رضا پهلوی را بر تخت موریانه خورده‌ی سلطنت بنشانند. البته همان تجربه‌ی متظاهرانه‌ی خمینی پیرامون صندوق رای را در اینجا نیز به کار خواهند بست. توهم انحصارطلبانه‌ی سلطنت‌طلبان حتا برای سایر نیروهای دست راستی قابل تحمل نبوده‌است و بسیاری از ایشان خیلی زود راهشان را از مابقی همراهان دیروزی خویش جدا کردند. باقی ماندههای این جریان واپسمانده اکنون از ته دل باور دارند که راه دموکراسی در ایران از درون قصرهای رییسان جمهور و یا پادشاهان فرامرزی ایران می‌گذرد. در نتیجه همگی منتظرند تا همین ارباب فرامرزی نام انحصاری ایشان را در فهرست خود بگنجاند. آنان دموکراسی نمی‌خواهند چون برای حکومت کردن، مرکزیتی خودمانی از شاهپرستان اجق وجق را باور دارند و مخالفان رادیکال خود را هم تجزیه‌طلب می‌نامند. حربه‌هایی زنگ زده و کهنه که حتا همتایان فرامرزی ایشان نیز از پذیرش آن سر باز می‌زنند. چنین اصطلاحات بی‌محتوایی را جمهوری اسلامی نیز همواره ضمن نسخه‌برداری از تبلیغاتچی‌های رژیم پیشین، به کار می‌برد.

گروه شاه‌اللهی‌ها حالا خودشان را مشروطه‌طلب می‌نامند. یعنی می‌خواهند پس از این، از قانون پیروی کنند. در واقع شاه و پدرش آنقدر ب‌یقانونی از خود بروز دادند که حتا هواداران او نیز حالشان از این همه ب‌یقانونی به هم میخورد. ناگفته نماند که شاه‌پرستی و شکل جدید آن یعنی مشروطه‌طلبی برای همیشه تاریخ مصرفش در سیاست ایران به پایان رسیده‌است. ولی آنان در آینده‌ی ایران هم‌چنان نقشمایه‌هایی از ترور و بمبگذاری را به پیش خواهند برد. طیف‌هایی از سیاستمداران دست راستی غربی هم امروزه انواع و اقسام تسهیلات را به مشروطه‌طلبان و شاه‌اللهی‌ها ارایه می‌دهند تا از مزایای تفرقه افکنانه‌ی آن در فردای جنبش سود ببرند.

شاه‌اللهی‌ها از سویی همه را دعوت به اتحاد می‌کنند. همان اتحادی که خمینی از آن با عنوان "وحدت کلمه" یاد می‌کرد. این‌ها نیز همانند خمینی قصد دارند تا اتوبوس جنبش را خودشان برانند. از پیش راننده‌اش را هم مشخص کردهاند. حتا برای تشویق دیگران، سوار شدن بر این اتوبوس خودمانی را مجانی اعلام نموده‌اند. ولی رادیکال شدن جنبش ژینا در آینده، تمامی توهماتی از این دست را به دور خواهد ریخت.

نام ژینا حقوق تضییع شده‌ی ملیت‌های ایرانی را هم با خود به همراه آورد. چنین حقوقی را اکنون تمامی ملیت‌های کشور ضمن همبستگی خویش فریاد میزنند. تا آنجا که ژرفای آن مرکزیت‌طلبان جمهوری اسلامی و وامانده‌های فرامرزی ایشان را به وحشت انداخته است.

ناگفته نماند که اتحادهای مردمی و دموکراتیک تا کنون در جاهای دیگری از جنبش پا گرفته است. احزاب و سازمان‌های سیاسیِ همسو، هرچه بیشتر عملیاتی شدن چنین اتحاد عملی را قدر می‌دانند. نمونه‌های فراوانی از این اتحاد را در بین دانشجویان و نیروی کار کشور هم میتوان نظاره کرد. دفاع جانانه و مقتدرانه‌ی تشکل‌های هنرمندان، ورزشکاران، دانشجویان، دانش‌آموزان، معلمان، وکیلان و پزشکان به چنین اتحادی اعتلای بیشتری می‌بخشد. آنان همگی در رفتار سیاسی خویش صداهای خودخواهانه‌ی فردی را وامی‌نهند تا به نمونه‌ای راستین و جمعی از دموکراسی راه بیابند. جنبش ژینا نیز چنین حقانیتی را پشتوانه می‌گیرد تا در امواج بالنده‌ی آن، خذف‌های تحمیلی و هنجارهای عاریتی به دور ریخته شوند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد