‍‍‍‍جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۵ اوت ۲۰۰۸

جنگ های صلیبی در هالیود

 

فیلم های تخیٌلی هر روزه بیشتر اسلحهً دست بنیادگرایان مسیحی می شوند.

 

هیچ نوع از هنرو یا کار های فرهنگی را نمیتوان یافت که باندازهً هنر تخیٌلی ( داستان، فیلم، .کارتون...) هدف و معنی نهفتهً  خود را بعنوان یک نمونه و یا مدل  ایده آل به مردم حقنه کند. هدف اصلی  از نمایش آنان این است که از یک طرف تمام بازار سرگرمی ها را شامل:  کتاب،  سینما ، فیلم ، تلویزیون، بازی های کامپیوتری،  اینترنت  رابدست آورده و بهره گیری مالی کنند و از طرف دیگر بتوانند بر مذهب، سیاست، تعلیم و تربیت و آموزش، زیبائی ، اخلاق جوامع تاًثیر گذارند.

در نظر اوٌل در فیلم های تخیٌلی  مادران خوب بر علیه مادران بد و ظالم، پدران خوب بر علیه پدران اهریمنی، خواهران، برادران، دوستان خوب و اهورائی بر علیه شیطان های گوناگون می جنگند. کسانی که به شیطان تبدیل شده اند بر علیه کسانی که به راه راست هدایت شده اند می جنگند. در یک کلام ، جنگ اهورا بر علیه اهریمن. مبارزه فرشته صفتان با زشت خویان. مبارزه ابدی و همیشگی نیکی و پلیدی.( حدٌاقل جای شکرش باقی است که  در این دنیا ی پیچیده وگونه گونی اشتباهی اتفٌاق نمی افتد آدم های خوب همیشه خوب هستند و آدم های پلید هم همشه بد می مانند!!!! ) .

 

در نظر اوٌل  کمی تعٌجب برانگیز است  در زمانه ای که مردم از جنگ، کشتار، خونریزی ، تقٌلب و دغل بازی خسته شده و به دنیای تخیٌلات پناه میبرند تا کمی از بار این ملالت ها را بکاهند باز هم در دنیای تخیٌل  با چنین دنیائی روبرو  میشوند.

بنابراین میتوان ادٌعا کرد که امروزه دنیای تخیٌلات هم آیینه برگردان همان واقعیت های روزمره است که ما هر روزه با آن روبرو هستیم. در ضمن با ید در کنار این تفٌکر سئوال کرد که این نوع سینما  تا چه اندازه « بی گناه وساده »  است. زیرا بالاخره ما در این نوع فیلم های تخیٌلی  نه فقط بچه ها و فرزندان  خود را که مشغول  طیٌ  دورهٌ گذار به بزرگسالی هستند و دارند تلاش میکنند که با به جا آوردن مراسم خاصٌی وارد دنیای بزرگتر ها بشوند را میبینیم، بلکه آنان را نیز می بینیم که چگونه به آدم های دلمرده، پرخاشگر و زورگوی رعب انگیزهم تبدیل می شوند.

 

جنگ های مذهبی و ادبیٌات سنتی خود را در یکدیگر پیدا می کنند.

 

این قضاوت در مورد داستان تخیٌلی« وقایع نگاری نارینا»  نوشتهً کلیو استاپلس لویس  نویسندهً انگلیسی بخوبی صدق می کند، که به تازگی بر اساس آن فیلمی از طرف کارخانهً فیلم سازی دیسنی در هالیوود که متخصص ساختن فیلم های جادوگریست ، تهیٌه شده و در روی پردهً اکران سینما های اروپا و امریکا است.  این فیلم چنان ساخته و پرداخته شده که از نظر سبک و درآمد مالی تمام فیلم های  ساخته شده از این قبیل در طول تاریخ سینما تا به امروزرا در جیب خود گذاشته و سر آمد آنان است.

سه و نیم میلیارد دلار فقط درآمد اولین فیلم از این سری« وقایع نگاری نارنیا» است  که درفقط حدود هفتصد و چهل و پنج میلیون دلاراز درآمد سینما بوده است. هر چند که در ظاهر آن شیفتگی و تحسین فیلم های مثل« ارباب حلقه» و « هاری پاتر » را نداشته است. بعنوان مثال می توان  از تیلدا سویتونس که نقش یک جادوگر مصمصم را بازی می کند انتقاد کرد. و از همه مهمتر در این فیلم جنگ های مذهبی  زمانهً ما و ادبیٌات سنتی خود را در آیینهً یکدیگر باز می یابند.

 

شخصیٌت و زندگی سی.اس.لویس نویسندهً کتاب « وقایع نگاری نارنیا »  مناسب باآنچه است که ما از یک نویسندهً داستان تخیٌلی و فانتزی در اواسط قرن بیستم  انتظار داریم.  او بعنوان یک پرفسورو متخصص ادبیات قرون وسطی، ملغمه ای از زیبائی مبالغه آمیز تاریخی و هنری قرون وسطی، کمی حسرت  دوران طلائی  سپری شده را و در عین حال شرح غیر مستقیم زندگی خودش که در تمام عمر در جستجوی پیدا کردن مذهب مناسبی برای پرستیدن خدا بوده ، را درکتاب خوددر هم آمیحته است..

 

سی. اس . لویس درآغازیک استاد صد در صد خدا ناباور« آته ایست» است و در سال 1929 به یک خداشناس تبدیل می شود و بالاخره در سال 1931 تحت تاًثیر و همراهی دوستش ج.ر.ر.تالکین که هم استاد دانشگاه و هم متخصص ادبیات است  مسیحی، کاتولیک موًمن و معتقدی می گردد. امٌا لویس از مسیحیٌت راست و یا افراطی تالکین دلزده می شود و از آن روی بر می گرداند وبه دامن کلیسای انگلیس پناه می برد که باعث اختلاف نظر با تالکین و رنجش او می شود. این دلخوری در مجامع عمومی دانشگاهی با همان روحیه مخصوص انگلیسی ها یعنی ظاهرآ بی تفاوت و از بالا خودش را نشان می دهد به نحوی که وقتی تالکین کتاب « وقایع نگاری نارنیا » را می خواند با همان سبک بلند نظرانهً انگیسی که هم بی تفاوتی در آن موج می زند و هم مغرضانه فرمولبندی شده است می نویسد: که خیلی باعث تاًسف است که کارهای سی.اس. ال در چهار چوب علاقهً من نیست همانطور که خیلی از کارهای من هم با سلیقهً او خوانائی ندارد. »

سی. اس . لویس در کتاب خود کمتر از طنز نوع « آلیس در سرزمین عجایب » در مقایسه با همکار مشهور خود لویس کارول نویسندهً کتاب  استفاده می کند. مثلآ زمانی که او با تعجٌب و تحسین به موجودات آن طرف آیینه توجه می کند و می بیند که چگونه ساکنان نارنیا دارند درباره اینکه اصولآ انسان واقعی وجود دارد یا نه بحث می کنند.  بعنوان نمونه یک جن را در حال خواندن کتابی با عنوان « افسانهً انسان» نشان می دهد و چنان در آن کتاب  فرو رفته که توجٌهی به اطراف خود ندارد. چنین نکاتی درداستان باعث می شود که این کتاب چهره ای انسانی تر بخود بگیرد و همین مسئله سبب  شده است که انتظارات تالکین با آن رفتار به ظاهر بی تفاوت ودر عین حال مغرضانه اش که منتظر ترسیم دنیای بسته با آن زبان و فرهنگ خاٌص الیگارشی مذهبی بوده است را بر آورده نکند.

در ضمن مذهب برای لویس فقط یک مسئله جانبی نیست بلکه هدف اصلی است. او همهً عمر می خواست به انسان ها بیاموزد و آنان را تسلٌی  و راه درست را به آنان نشان دهد بنابراین مذهب را تبدیل یک موسسهً ملی کرد. در دوران جنگ هر  چهارشنبه ها غروب یک ربع مانده به ساعت هشت شب او در رادیو بی بی سی برای مردم موعظه می کرد که چگونه در این شرائط سخت و در زیر بمباران اخلاقیات مسیحی خود را حفظ کرده و آداب و رسوم مذهبی را درست انجام دهند. در پایان دههً سی  هم  که  صنعت و هنرکارها ی تخیٌلی و فانتزی علمی رونق یافت، نشان داد که می شود از این نوع هنر هم برای شناختن خدا و مذهب استفاده کرد.

در رمان« وقایع نگاری نارنیا»  اصلان، شیرمعروف،  نقش یک نجات دهنده را دارد که باید در هر مکان و زمان که احتیاج به کمک است  از او تقاضای یاری و همراهی کرد.  او همیشه آماده اشت که ظاهر بشود و به دیگران کمک کند ، خودش را فدا کند امٌا دوباره زنده می گردد.

همانطور که در پایان قسمت هفتم  داستان « وقایع نگاری نارنیا »  نوشته شده است چهار خواهر و برادر پیتر، لوسی،  ادموند و سوزان   در دوران جنگ و بمباران های هوائی لندن در طول جنگ جهانی دوٌم توسط پدر ومادر خود به دهات فرستاده می شوند تا از خطر دور باشند.  در خانهً یک پرفسور مسن  کمد لباسی کهنه ای راپیدا می کنند که از آنجا دری به  امپراطواری نارینا باز می شود که در آن سرزمین حیوانات سخنگو ، جادوگران، پریان، اجنه، موجودات کوتوله  و دیوان زندگی می کنند. ادامه و دنبالهً فیلم « شاهزادهً کاسپین» ماجراهای دیدار دوبارهً بچه ها از این سرزمین جادوئی است. که در این فاصله در سرزمین نارنیا بر اثر تسلٌط انسان و حاکمیٌت آنان بر آنجا خوشبختی از آن امپراطوری رانده شده است.

بچٌه های قهرمان فیلم که در ایستگاه قطار لندن هستند ناگهان بر اثر یک صدای جادوئی که تقاضای کمک دارد به سرزمین نارینا برده می شوند. با کمک این چهار بچٌه قهرمان، شاهزاده کاسپین که یک موجود افسانه ای  است و شدیدآ بر ضٌد انسان ها است دوباره به فرمانروائی امپراطوری نارنیا بر گرداننده می شود و شٌر راهم  از آنجا دفع می کنند. هدف اصلی در این جا مبارزه بر علیه بدی و ایجاد دنیائی بهتر است که با سلسله جنگ های پی در پی  و وحشت انگیز فقط می تواند به انجام برسد که صد البته فقط با کمک اصلان شاه، شیر مقٌدس و نجات دهنده میٌسر است.

 

کتاب «وقایع نگاری نارنیا»  چندین بار تابحال بصورت فیلم های سینمائی و یا تلویزیون به بازار عرضه شده است: اوٌلین بار در سال 1967 از روی آن فیلمی ساخته شد. ده سال بعد یک فیلم کارتونی برای بچٌه ها و ده سال بعد دوباره یک فیلم سینمائی با هنرپیشگان واقعی که به شکلی ساخته شده بود که  برای بچًه ها مناسب بود. از یک سرگرمی بعدازظهری  برای کودکان با آمدن هنر کامپیوتری و درآمیختن با بازی واقعی هنرپیشگان فیلم جدیدی تولید شد و به بازار آمد که با حمایت و توانائی مالی میلیونی شرکت دیسنی  یک فیلم غول پیکر ساخته شده که تابحال در این زمینه چنان فیلم عظیمی ساخته نشده است.

حتی چاپ جدید داستان هم همراه با تصاویری است که تبلیغی برای فیلم هالیودی است و صد البته کاست موزیک فیلم ، بازی کامپیوتری وسری کمیک این رمان بهمراه آن به خریدار عرضه می شود. در عین حال هم پوسترهای بزرگ مربوط به این قهرمانان ، عکس برگردان ها در انداره های مختلف و مجسمه هائی گوناگون از همهً شخصٌیت های داستان باندازهً کافی در بازار مصرف موج می زند.  ولی چیزی که از همه بیشتر خواهان دارد  وسیله ای که بعنوان حائل کتاب در قفسه های کتاب از آن استفاده می شود و این حائل ها به شکل جادوگر سفید و یا اصلان شیر معروف ساخته شده و بفروش میرسد. مسئله ای که باعث تعجب و یا نگرانیست ، این است که این کتاب از زمان عرضه به بازار تابحال در حدود هشتاد وپنج میلیون بار بفروش رفته است.

درقسمت دوٌم فیلم  بالاترین پیشرفت بازی های کامپیوتری را ما شاهد هستیم و در عین دو عنصر مهم فیلم های قبلی یکی آداب و رسومی که کودکان باید انجام دهند تا به دنیای بزرگتر ها وارد گرددند که از فیلم « هاری پاتر»  گرفته و دیگر جنگ و کشتار های که در فیلم « ارباب حلقه»  به بیان اسطوره ای به نمایش آمده است به بهترین وجهی استفاده شده است. به وضوح هم می توان دید که فیلم باندازهً کتاب ، مذهبی و ایدهً لوژی زده است. حتی قسمت دوٌم بخوبی خود را در خدمت جنگ افروزی نشان می دهد.مثلآ: چگونه می شود از کودکان در جنگ های مذهبی استفاده کرد. زمانی که پاپانوئل درایام کریسمس ظاهر می گردد برای کودکان شمشیر، نیزه ، کلاهخود ، سپر وسایر وسائل جنگی به ارمغان می آورد.

 

موضوعی راکه فیلم و داستان بر روی آن تاًکید دارند مسئله دفاع از خود نیست بلکه برگرداندن حاکمیٌت امپراطوری  بدست صاحب اصلی آن است که جادوگر سفید سعی می کند با دادن شیرینی به بچٌه ها فکر آنان رااز مبارزه اصلی منصرف کند.

شاید منتقدان خرده گیرند که این کتاب یادآوری خاطرهً جنگ و عوارض بعد از آن است و باید شرائط آن دوران را هم در نظر گرفت. ولی این کتاب در اواسط دهه پنجاه میلادی یعنی بعد از جنگ نوشته شده که شاید بتوان گفت دوران امید بخشی برای مبارزه در راه صلح بوده است.  در این کتاب نه تنها از خاطرات سیاه دوران جنگ یادی نشده بلکه بیشتر تاًکید دارد بر مصائب دوران مستقیم بعد از جنگ که برای خیلی از انگلیسی ها مسئلهً صلح بی تفاوت شده بود.

در این کتاب به موضوعی می پردازد که نه ما می توانیم ریشهً تاریخی آن را منکر شویم ونه معالجه کنیم و بهمین دلیل  بطور ساده می گوییم که این ارزش های کهنه مثل ارزش های رفتاری و اخلاقیات و نقش انسان ها در زندگی همه بر می گردد به دورانی که این اثر خلق شده است.

در روی پردهً سینما و فیلم « وقایع نگاری نارنیا » ما ملغمه ای می بینیم از حقوقی که در امریکا در رابطه با استفاده از مذهب و تبلیغات مذهبی برای پیشبرد اهداف خود واز طرف دیگر همکاری شرکت دیسنی با شرکت والدن ، شرکتی که سرمایه دار اصلی و در حقیقت صاحب آن خودش را با نام فیلیپ آنشوتس و لقب بیدار کنندهً مردم از خواب غفلت معرفی می کند و صاحب بیست در صد از سینماهای امریکا است.  او فردی دست راستی مادر زاد و عضو فعٌال جناح راست و تندرو حزب جمهوریخواه امریکا، که در آرزوی بازار آزاد تجاری و بدون هیج قید وبندی شب را به روز می رساند.  در ضمن در کلیسای پرسبی تر ( کلیسای وابسته به کلیسای آنگلوساکسون انگلیس و امریکا ) بعنوان یک مذهبی افراطی و بنیادگرا فعٌال است. او در یک مصاحبه اعلام کرده است : ما  اساسآ فیلم هائی می سازیم که فقط آموزشی است.

تولید فیلم برای این میلیادر فریضه و عملی مذهبی است « میسیونری» و تمام همکاران و کارمندان او قسم خورده اند که بر علیه هر چیزی که به نوعی مربوط به آزادی، غیر مسیحی و دموکراتیک است تا آخرین لحظه بجنگند.

کلیسای بنیادگرا و افراطی از این فیلم تبلبغاتی دیسنی آگاهانه و با برنامه استفاده می کنند. آن ها نمایشگاه های متعددی در کلیسا ها و سالن های عمومی ترتیب می دهند و در آنجا جزوه ها و متون اطلاعاتی در اختیار مردم قرار می دهند که چگونه و برای چه مقصدی از تولیدات نارینا در کلاس های درس و آموزش جوانان استفاده گردد.  مراسم مذهبی نارنیا بر گزار می شود و کلیسا ها از خانواده های بی بضاعت دعوت می کنند که مجانی با فرزندانشان فیلم را ببینند. برای استفاده از تولیدات نارنیا در خانه های مسیحی موًمن  یک شرکت معتبر تبلیغاتی کار خود را شروع کرده است.

کوتاه سخن : یک قضاوت و بررسی بی طرفانه با این پدیدهً تخیٌلی مذهبی در جهانی که مردم برای تفریح و فراموش کردن مشکلات روزمره به سینما می روند بسیار مشکل است.

درست در همین زمان در هالیود یک گروهی بوجود آمده که بخودش نام « گروه نیایش » نهاده است.  کلیسا هم  سخت تلاش می کند که به او اجازهً مخصوص داده شود تا از این ببعد بتواند و این حق را داشته باشد که فیلم ها ی سینما و تلویزیون را بر اساس محتوای مذهبی اشان کنترل و نظر خود را در قالب فتوا صادر کند.

بعد از فیلم مل گیبسن «رنج های مسیح» با محتوای مذهبی و بنیادگرائی مسیحی  حالا این فیلم « وقایع نگاری نارینا» دلیل بسیار خوب و موجهی است که می توان  هم با استفاده از موضوعات مذهبی مسیحی آنهم با افراطی ترین شکل آن درآمدی بسیار زیاد کسب کرد.

جیب بوش ، فرماندار سابق ایالت فلوریدا، برادر رئیس جمهور فعلی امریکا وکاندیدای احتمالی  آینده حزب  جمهوریخواهان امریکا اخیرآ اعلام کرد:  که باید به هر کودکی یاد داد که علاوه بر خواندن کتاب مفٌدس انجیل کتاب    « وقایع نگاری نارینا » را هم بخواند. حتی در مواد و مطالب آموزشی مسیحی از نام نارینا استعاره ای است برای مبارزه با جادوگر سفید بد جنس،  که بچه ها باید نام او را بشناسند و در هر حالتی با او مبارزه کرده و او را از پای در آورده و « حاکم بر حق » نارنیا را برجای خود، بر تاج و تخت پادشاهی بنشانند. ( ولی ما امیدواریم که در این فاصله انجمن های مذهبی مسیحی باین فکر نیفتاده باشند که برای این شعار آموزشی و تربیتی پر زرق و برق یک سری فعالیٌت های عملی  هم پیدا کرده باشند).

عکس این جریان هم وجود دارد: فیلیپ پولمن نویسنده،  داستان« وقایع نگاری  نارنیا »  را نژاد پرست، ضد زن و زن ستیزو تبلیغاتی در خدمت مرتجعین و سنتی ها می داند. در حقیقت هم اصلآ مشکل نیست که برای هر کدام از این مسائل  چه در متن کتاب و چه در فیلم باندازهً کافی مدرک پیدا کنیم. فیلیپ پولمن فقط به انتقاد کردن بسنده نمی کند بلکه تلاش می کند اثری خلق کند که کاملآ بر علیه آموزش های این کتاب و فیلم باشد.  او در سال 1995 داستان تخیٌلی ای نوشته به نام  « عنصر سیاه او » و مواضع شخصیٌت های این اثر همه بر ضٌد شخصیٌت های بنیادگرا و مذهبی نارینا است.

 

در امریکا اولین سری از این مجموعه نام « قطب نمای طلائی » به خود گرفت. که در عین حال نام فیلم سینمائی آن هم همین است. این فیلم  از نظرزحمت تهیه، بازی هنرپیشگان و تاًثیر آن با فیلم نارنیا برابری  می کند. داستان کتاب و فیلم دربارهً دختری است بنام لیرا که در دنیای خیالی هم  زندگی می کند. دنیائی که در آن هر انسان نیروی اهریمنی او که بشکل حیوان است اورا به مانند یک روح قابل دیدن همراهی می کند. در این جهان گروهی حظرناک و بد جنس حکومت می کنند که شباهت فراوانی  با دارودستهً واتیکان و پاپ دارند وتلاش می کنند که پیوسته انسان ها در ظلمات نگه داشته و از هر گونه روشنگری جلوگیری کنند.

لیرا هم یک راه پر پیچ وخم و سخت در پیش دارد تا به دنیای بزرگتر ها راه یابد.

ولی لیرا  نمی خواهد که حافظ ازرش های پوچ و سنتی گذشته باشد بلکه یاد می گیرد که جلو رفتن با پذیرفتن مسئولیت و مقابله با ارزش های غلط و ارتجاعی شروع می شود. این داستان سه قسمتی همانطور که  انتظار می رفت با مقاومت و انکار مجامع مذهبی امریکا روبرو شد.هر چند که جنبه ضد روحانیٌت و ضد سی.اس. لویس آن در فیلمی که در سال 2007 از روی آن ساحته شده بسیار ضعیف تر از متن کتاب است  با این حال شدیدآ سانسور ، بایکوت  شد و تا آنجائی که امکان داشت سعی کردند با تبلیغ بر علیه آن امت مسیحی را از دیدن آن منع کنند.

انجمن کاتولیک ها با این دلیل که دیدن فیلم می تواند این کنجکاوی را در انسان  بوجود آورد که کتاب اصلی را بخوانند به مسیحی ها دستور دادند که خود و افراد خانوادهً خود را از این فیلم دور نگه دارند. و واقعا فیلم « قطب نمای طلائی » در تعداد زیادی از سینماها به نمایش گذاشته نشد و خیلی از مغازهً ویدئو هم این فیلم را از لیست خود حذف کردند.

 

قضاوت و برداشت  خانواده ها و علاقمندان در بارهً  فیلم  بسیار مثبت است و معتقدند که  این فیلم  سرگرمی سالم و گونه ای دیگراز فیلم های تخیٌلی را نشان می دهد که در آن سرزمین و طبیعت  زیبا( زلاند نو)  بهمراه  موجوداتی خیالی کامپیوتری ، جادوگران ، حیوانات افسانه ای، میدان جنگ،  سحرو جادو امٌا با برداشتی تازه و سازنده.

این فیلم در ایالات متحدهً امریکا تبدیل به صحنه ای  برای مبارزهً سیاسی و مذهبی شده  است. جنگی که هم زمان نه تنها برای فرمانروائی بر روح کودکان و جوانان است بلکه برای بدست آوردن سهم بیشتر از بازار مالی است.

فیلم « شاهزادهً کاسپین » نتوانست انتظارات سه گانه ای که سازندگان آن با ساختنش داشتند  بر آورده کند: اوٌلآ  سرگرمی جذٌابی برای خانواده ها نشد، دوٌمآ قوی تر کردن حس مذهبی در انسان ها و بالاخره سومٌآ ترسیم سیمائی زیبا و هنری از دورهً بوش و کارهای او در جهان که تصویری زیبا و نجات دهنده از او بجای گذارد.

موضوع فیلم هم بسیار بچگانه و ساده مایل به ابلهانه ، خشونت بی پایان و آزار دهنده وسپس بنیادگرائی افراطی مسیحی هر سه دست بهم دادند که فیلم به بدترین شکلی خودرا به نمایش بگذارند. البته عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد شاید فیلم یک حقیقت تلخ را باز گو می کند: اینکه درست است که ما علاقمند به قصه و اسطوره هستیم و با علاقه آنان را می شنویم و در پردهً سینما تماشا می کنیم ولی نه در قالب  تبلیغات وبرای هوچی گری « پروپاگاند»  سودجویان.

 

ترجمه: زری طبائی

دی زایت

Die Zeit 31.juli 2008

Von Georg Seessler