کارنامه ی تبهکاران
(قسمت هفتم)
ما
بارگه دادیم، این رفت ستم برما
برکاخ
ستمکاران، تا خود چه رسد خذلان
این
نوشته ها، فریاد دادخواهی انسان روزگار من است، که شناسنامه و سرگذ شتش را
تبهکاران غارت و نابود می کنند.اینان، نخست اندیشمندان و هنرورزان این سرزمین را
سربریدند و تاراندند. سپس دانشگاه ها را ویران کردند و بستند. آنگاه که به گمان
خویش، امروزیان را از سر راه برداشتند و جهل و فساد را بر تمام بنیان های جامعه
استوار داشتند؛ بر آن شدند تا ریشه ها را بر کنند.اینک، کتابخانه ها و کتابفروشی
ها و دانشگاه ها از یک سو و از سوی دیگر
آثار تاریخی و فرهنگی ایران آماج این سیاهدلی و تبهکاری قرار گرفته است.
بیایید با هم
نگاهی بیندازیم به کارنامه ی سیاه ایشان، در زمینه ی آثارتاریخی: نگاهی به رسانه
های داخلی و آن هم به گوشه ای از آن. چنین است کارنامهی سیاه تخریب و نابودی آثار
تاریخی و فرهنگی سرزمین ما!
در همین رسانه ی عصر نو تا کنون من بیش از
بیست مقاله در این زمینه انتشار داده ام.
***
تل برمی( از نخستین شهرهای جهان باستان
تخریب شد)
محوطه باستانی تل برمی واقع در رامهرمز كه به
شماره 403 در سال 1347 به ثبت در فهرست آثار ملی رسید.
سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا
خوزستان با اعلام این مطلب افزود:« خانههای ساخته شده روی محوطه باستانی تل برمی
پس از جنگ توسط بومیان خریداری شد و اكنون همچنان محل سكونت ساكنان محلی است.
»
با آغاز سكونت در محوطه باستانی یاد شده تا كنون تعرضات
و تخریبهای وسیعی در عرصه و حریم محوطه صورت گرفته كه در صورت جا به جا نشدن
ساكنان این تپه باستانی، یكی از مدارك منحصر به فرد تاریخ ایلام از بین خواهد رفت.
این محوطه بنا بر شواهد و گزارش كارشناسان
"هو هنوز" باستانی یكی از شهرهای دوره ایلام نو است كه نابودی تدریجی آن
موجب نابودی یكی از مدارك مهم تاریخی كشور خواهد شد.
جندی شاپور ( نخستین دانشگاه جهان ویران
شد)
به
دلیل كشت و زرع روی محوطه باستانی جندی شاپور در دزفول چند محوطه تاریخی دچار تخریب
شدهاند.
اثر ملی جندی شاپور به عنوان نخستین دانشگاه جهان باستان و نخستین
مركز فكر جهان در سال 1310 و به شماره 46 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
ایوان كرخه
برابر شواهد موجود دانشگاه آزاد اسلامی واحد
دزفول اقدام به اخذ یكصد هكتار از اراضی محوطه ایوان كرخه از اداره منابع طبیعی ،
جهت استفاده به عنوان مزرعه آموزشی و اقدام به عملیات كشت و زرع كرده است كه در نتیجه
بخشی از محوطه دچار آسیب جدی شده است.
محوطه باستانی ایوان كرخه یكی از شهرهای
امپراطوری ساسانی بوده كه با سبك رومی ساخته شده و در سال 1313 و تحت شماره 47 در
فهرست آثار ملی به ثبت رسیده ، ادامه دخل و تصرفات دانشگاه آزاد میتواند موجب
نابودی این محوطه شود.
***
یکی از خانه های مشروطه نابود شد
خبرگزاری میراث فرهنگی _ گروه میراث فرهنگی _
فاطمه علی اصغر_ آخرین باب از خانه اصلی مدرس كه گواهی از تاریخ مشروطه است در حالی
رو به ویرانی میرود كه 5 سال پیش مجلس ششم اعتباری بیش از یك میلیارد تومان در
اختیار سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قرار داد تا برای خریداری و تبدیل خانه به
موزه هزینه شود. اما خانه مدرس هرگز در فهرست خرید بناهای تاریخی قرار نگرفت
و این اعتبار صرف خریداری خانهای دیگر به نام نصیرالدوله شد.تهی از نشانه های حاكی
از تصمیم گیریهای مناسب و به موقع مسوولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و سرشار
از خاطرههای رنگ باخته و یادمانهای دیرینه دوران مشروطه ؛این وصف وضعیت كنونی
خانه دیرینه و فرسوده مدرس نماینده راستین ملت ایران در مجلس است.
خانهای كه در فترت شش ساله میان مجلس سوم
و چهارم با پیگیری مدرس در خیابان امیركبیر ، در فاصله میان سرچشمه و سه راه امین
حضور در سه باب ساخته شد تا پناه 4 كودك او اسماعیل ،خدیجه بیگم ، فاطمه بیگم
،زهرا بیگم باشد اما اكنون خانه دلگیر است با آن همه یادهای بی مانند . یادمانهایی
كه دورههای مهم تاریخ ایران را در برمیگیرد.
این خانه روزهای طولانی را پشت سر گذاشته و اكنون
دچار شكافهای عمیق میان خاطرهها و ارزشهای كنونی جامعه شده است .
خانهای كه اسناد و مدارك تاریخی نشان میدهد این
نماینده مشروطه طلب پس از آمدن به تهران به عنوان نماینده مجلس دوم خانهای مشخص
در پایتخت نداشت و بارها از خانه موقت او سرقت هم شده بود.
پس مدرس خواست زمینی بخرد . به این ترتیب
زمین خریداری و سه باب خانه در آن احداث شد. مدرس یك باب از این خانه را همان
ابتدا برای تامین هزینههای ساخت فروخت و باب مجاور نیز به دلیل بیتوجهی و فراموشی
مسوولان مربوطه در اثر گذر زمان فرو ریخت .
اكنون آخرین باب كه همان خانه اصلی مدرس است، به
عنوان سندی زنده و گواه تاریخ مشروطه باقیمانده كه آن هم در حال حاضر دارای
سرنوشتی مبهم و نامشخص است .
خانهای كه سال 1382 قرار بود با پیگیری مطبوعات
و به اهتمام دفتر مقام معظم رهبری، نمایندگان مجلس ششم ، رئیسجمهوری سابق و
سازمان مدیریت و برنامهریزی ، سامان بگیرد.
به دنبال تاكید مسوولان دوره ششم مجلس
اعتباری در حدود یك میلیارد و 150 میلیون تومان در اختیار سازمان میراث فرهنگی و
گردشگری استان تهران برای خریداری و تبدیل به موزه ای برای صیانت از
مهمترین صفحههای تاریخ كشور قرار داد. اما به دلیل بیتوجهی و نبود نظارتهای كافی
و بازرسی به موقع هرگز این خانه در فهرست خریداری بناهای تاریخی قرار نگرفت و این
اعتبار صرف خریداری خانه ای دیگر به نام نصیرالدوله شد.
نوه مدرس چه می گوید
«چگونه بگویم از روزهایی كه بر مدرس گذشت .روزهایی
كه آقا و بچههایش برای آزادی ملت در این خانه از سرگذرانند .با چه واژه هایی میشود
تاریخ را بیان كرد ؟ حالا بینید سر این خانه چه آمده است.مسوولان اقدام به خریداری
آن نمیكنند .خانه را به اشتباه ثبت می كنند . آخر خانه اشرافی نصیر الدوله را چه
به مدرس؟.»
این ها را نوه مدرس می گوید .
بیش از 80 سال سن دارد .با كمری خمیده و زانوانی
فرسوده عصا به دست از پله های خانه دیرینه پدر بزرگش بالا می رود .با هر قدمش گرد
و خاك بلند می شود.همه اتاق ها تار عنكبوت بسته است.آب انبار مدتهاست بدون قطره ای
آب مانده است.
نفسی به تنگی می كشد و میگوید:« می بینید ! تعجب
آور است.چگونه یك اشتباه به این بزرگی از سوی مسوولان رخ داده است.آنها برای تهیه
پرونده ثبتی این خانه حتی یك بار هم به سراغ من نیامدند .»
میگوید:« برای آزادی مردم ایران حتی یك غزل هم
مهم است . تاریخ بستر عجیبی از حوادث است ،نمی دانم چرا برای این خانه ارزش نمیگذارند.
خانه مشروطیت دارد از بین می رود . حتی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان خانه
"سراوه آقا" را خرید اما نمی دانم وضعیت این خانه چه میشود . »
در این خانه مار لانه كرده است سال های طولانی و
همه كتاب هایش را موریانه زده . این را كسانی كه به خانه رفت و آمد می كنند،میگویند.آنها
حتی خاطره پنجره هایی را با چهار چوب آبی كه از پشت شفافیت نقرهای آن ، چهره رنگ
پریده و لاغر مدرس در حال امضا نامه هایش پیدا بود ،فراموش كردهاند.دیگر اثری از
درخت گیلاس و توت با ریشه های فرو رفته در اعماق زمین پیدا نیست.خانه روی آب است
انگار .
علی مدرس ادامه می دهد نجواهایش را و باز
سر تكان میدهد . در حالی كه نشسته، سر بر عصایش می گذارد.می گوید از حرف هایی كه
سال ها در دلش مانده است.
«در این محل بود كه برای نخستین بار قانون
دادگستری نوشته شد امضاهای این اسناد همه در این خانه انجام شد .شهید نابغه ملی ایران
در این خانه سال ها زندگی كرده است . افسوس.»
50 سال در زمینه مدرس تحقیق و تفحص كرده
و 15 جلد كتاب نوشته است ، 5 جلد مستقیما درباره مدرس و بقیه هم تاریخ هایی
در ارتباط با این شهید.
« كارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان
تهران برای تهیه پرونده ثبتی این اثر ملی حتی یك بار هم به نوهاش صحبت نكردهاند
.حتی یك بار برای تهیه یك اثر ملی با نوهاش گفت و گو نداشتهاند! این جای بحث
دارد.»
مدرس هنوز بسیاری از خاطرههای این خانه را به یاد
دارد یا در مورد آنها تحقیق كرده است.
تعریف می كند :«زمانی بود كه مختاری با دار و
دسته اش آمده بود كه مدرس را برای تبعید ببرد .خدیجه بیگم دخترش ناگهان
پرید . نشانه های او را در آورد تا از پدر دفاع كند . سربازها او را با خشونت به
كناری پرت كردند .پهلویش شكست . بعد از اینكه 20 روز در این خانه بدون دارو و
درمان زندانی بودند . به اصفهان منتقل شدند و این دختر به سختی و زجر به اعتقاد من
شهید شد . شما را نمی دانم چه فكر می كنید.»
"نظر شما با وجود این حوادث دردناك و یادمان
های غنی درباره اتفاقاتی كه پیرامون خریداری این خانه پیش آمد ،چیست؟" پاسخ میدهد
:« پیشنهاد می كنم به مسوولان هر اقدامی كه قرار است درباره خریداری ،نگهداری
این خانه انجام شود صادقانه باشد . حتی اگر این جا ویران شود بهتر است كه با كذب و
ریا همراه باشد یا تخلف.»
«این خانه نمونه ای از جریان زندگی و فعالیتهایی
است كه در آن دوران در این مكان رخ داده است. این مكان می تواند نمادی باشد از
مشروطیت و آزادی .حكم عصای نسل آینده است.سرمشق و راهنما برای نسل بعدی ما .چگونه
می تواند این شرافت ها را برای آیندگان ترسیم كرد وقتی كه به تدریج نابود
شود.»
دو برادر كتابچی كه اكنون مالك خانه مدرس هستند،
معترض و ناراحت از به نتیجه نرسیدن اقدامات خود در راستای تحقق خریداری این خانه میگویند:«
نامهای با امضا آقای حداد عادل زمانی كه رییس مجلس شورای اسلامی بودند به سازمان
میراث فرهنگی و گردشگری كشور بردم.حتی این نامه هم به نتیجه نرسید و هیچكس كوچكترین
توجهی هم در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران به ما نكرد. »
"جلال كتابچی" با حسرت به پیكر بی جان
و در و پنجره های كهنه و شیار برداشته آن نگاه میكند و ادامه میدهد :« دیگر از
پس هزینه های نگهداری این خانه قدیمی بر نمیآییم تا كنون هم به خاطر حرمت آقا اینجا
را حفظ كردیم نمیدانم چرا مسوولان فكری در این باره نمیكنند.مگر اینجا خانه
مشروطیت نیست ؟ »
وعده های نافرجام
اكنون خانه مدرس انباری است مملو از كتاب های
فرسوده و موریانه زده كه گویی نفسهای آخر خود را به سختی میكشد، در انتظار نابودی
و ویرانی.
"سیدرضا موسوی"، مسئول
روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی ،صنایع دستی و گردشگری بارها به خبرنگاران گفته
بود :«پس از انتشار اخباری در مورد خانه مدرس، اداره كل روابط عمومی از بازرسی
سازمان درخواست كرد كه این موضوع را پیگیری كند.»
سال گذشته هم تاكید كرده بود:« تا اواخر هفته آینده
نتایج این پرونده را در اختیار رسانههای گروهی قرار میدهیم و بعد از مشخص شدن نتیجه
آن، رئیس سازمان تصمیم لازم را اتخاذ خواهد كرد.»
12 تن از نمایندگان مجلس نیز در تذكری به
"محمود احمدینژاد" رئیس جمهوری از او خواستند تا جهت تملك و احیای خانه
شهید آیتالله مدرس به سازمان میراث فرهنگی دستور بررسی دهد و علت خرید خانه دیگری
به جای خانه مدرس با وجود تصویب بودجه 150/1 میلیارد تومان توسط مجلس را جویا
شدند.
"حمید بقایی "، قائممقام سازمان میراث
فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری كشور نیز در مصاحبه با روزنامه "تهران امروز
" درباره تخلف در پرونده خرید خانه آیتالله سیدحسن مدرس گفت كه سازمان میراث
فرهنگی استان تهران ملزم به پاسخگویی و ارائه توضیح در اینباره شده است.
وی در همان رسانه سال گذشته اعلام كردهبود: «عدم
اقدام سازمان میراث فرهنگی برای خرید خانه مدرس فقط و فقط به دلیل كمبود اعتبارات
برای تملك است».
5 سال است كه این وعده های مكرر در زمینه خریداری
و ساماندهی خانه مدرس داده میشود ،از زمانی كه اعتبار یك میلیارد تومانی در اختیار
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران قرار گرفت .از زمانی كه یكی از تخلف های
سازمان در زمینه ثبت و خریداری این خانه تاریخی رخ داد.تخلفی كه هنوز كه هنوز چرایی
آن معلوم نیست.
**
آخرین پناهگاه و سنگر مقاومت ایرانیان در برابر
تازیان تخریب شد
خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ محمدكشاورز، حسین
رجبیان_ طبیعتا هر فرهنگی یك ضدفرهنگ رادر پیرامون خود دارد و این دو عامل
موجب دگردیسی همیشگی فرهنگ در طول زمان میشوند؛ به نوعی كه اكثر فرهنگهای غالب
مكمل فرهنگهای مغلوب میشوند و اگر فرهنگ غالب به صورت مستقل عمل كند، تاوانهایی
را پس خواهد داد كه در پیشرفت و ماندگاریاش در درازمدت به چشم میآید و دچار
نوسان میشود كه آن هم خود میتواند به نوعی ضدفرهنگ باشد.
چندی پیش به عنوان یك عكاس خبری در كنار بزرگترین
دهانه طبیعی غار دنیا تقابل فرهنگ و ضدفرهنگ را دیدهام. تقابل دو اندیشه تقابل دو
زندگی و تقابل هرآنچه كه فرهنگ و ضدفرهنگ را میسازد.
سرگردانیام دیدنی بود. صدای شنیدن گلوله از یك
طرف و بلندگوی جناب فرمانده كه میگفت: كل گروهان به سمت سیبل مقابل ... آتش ...
سیبل مقابل كجاست؟ چیست؟ او فرهنگ است یا ضدفرهنگ
؟ تشخیص رخت بربسته. گاهی پایه نه فرهنگ است و نه ضدفرهنگ، گاهی نیاز است آدمی جدای
از این دگردیسی قرار گیرد از این گردانه كاذب مصنوعی.
بعد از چندبار رد شدن در خواستم از جانب
فرمانده از جناح موردنظر به سمت دیگری رفتم تا بتوانم عكس دلخواهم را از سوی دیگر
بیندازم. البته اجازه عكاسی در اماكن نظامی كه در جوار اماكن فرهنگی ساخته شدهاند
ممنون است.
در جناح دیگر غار گرد بزرگی همه جا را فراگرفته
بود. احتمالا تندبادهای سیستان سری به سوادكوه زدهاند. حتی تند بادهای سیستان هم
به عظمت این دهانه غار پیبردهاند و تعدادی راننده كامیون به همراه تعدادی از
دستگاه خاكبرداری (به روایتی فرهنگبرداری) درست در زیر این عظمت فرهنگی در حال
كارند... كامیونها فرهنگ ما را به كدام سو میبرند؟ دیگر قدرتی نمانده تا شاتر را
بفشارم و چیزی را برای آیندگان ثبت كنم. چه چیزی را باید ثبت كرد؟ دایم كه خودم میپرسم
كه چرا باید این صحنه را روایت كرد؟
مدتها پیش در مجلهای با تیتری روبرو شدیم كه نام
آن سكوت 1300 ساله بود. بزرگترین دهنه غار طبیعی دنیا با نام اسپهبد خورشید واقع
در استان مازندران شهرستان سوادكوه و در بخش دوآب كه بر روی كوهی به نام خطیر كوه
قرار دارد. شعاع 50 متری این غار همگان را به حیرت وا میدارد و در اینجا بود كه
اعراب گرفتن ایران را به پایان رساندند و این غار آخرین سرپناه ایرانی بوده و ما این
دایره با ارزش را جزیی از تاریخ جداییناپذیر خاك ایران می دانیم و نابودی آن میتواند
سرنوشت را طور دیگری رقم بزند. غاری كه برای رفتن به داخلش باید از شیب تند كوه خطیر
كوه بالا رفت و در محیط دایره بزرگ غار قرار گرفت. اطراف دهانه دیوارهایی به شكل
سنگ چین قرار دارد كه در گذشته برای رفت و آمد بوده و این غار كاملا جنبه دفاعی
داشته و هیچ كس به راحتی نمیتوانست به دهانه غار نزدیك شود. به همین خاطر اعراب
سالها درگیر این نقطه بزرگ بودند. دید زیبای غار و تمركز آن برای دیدبانی بسیار زیاد
است و در ورودی جاده ما برج دیدبانی ای نسبتا بزرگ با سه اتاق و یك اتاقك
كوچك در زیر سه اتاق میبینیم. این برج دیدبانی كاملا رو به نابودی است. برج دقیقاً
به غار مربوط میشود و باید در حفظ آن كوشا بود.
اسپهبد خورشید فقط یك غار نیست، آنها از غار
استفاده جنگی بردند و میتوان آن را قلعه هم نامید. قلعهای كه دیواره دارد و
داخلش اتاقكسازی شده است. این غار بر روی یكی از كوههای آهكی منطقه به وجود آمده
و داخل غار شاهد سنگهای استامیك هستیم كه مانند قندیل به كف غار خیرهاند. تمام این
زیباییها میتواند هم جنبه توریستی داشته باشد و هم جنبه تاریخی. برای این كار
گروهی از انسانهای كوهنورد استان مازندران شروع به نصب میخهایی بر دهانه غار
اسپهبد خورشید كردهاند تا در آیندهای نه چندان دور حداقل گروههای كوهنوردی و
سنگنوردی بتوانند به داخلش بروند و با اسكن برداری و طراحی داخلی آن از غار بگویند
و كسانی كه قدرت و فرصت دیدن داخل غار را ندارند از حال و روزش با خبر باشند. تاریخ
برای تمام انسانها است و شناسایی و معرفی تاریخ وظیفه انسانهایی است كه احساس
مسوولیت دارند.
با تمام تفاسیر بالا به این نتیجه میرسیم
كه غار اسپهبد خورشید یك بنای تاریخی و با محوطه تاریخی مهمی است كه به وسیله
اعراب به یك فضای متروك رسیده. این غار جزو آثار ثبت ملی ایران است و به گفته یكی
از كارشناسان میراث فرهنگی مازندران برای ثبت جهانی آن پرونده سازی شده
است.
فاجعه از آنجا آغاز میشود كه وقتی در مسیر جاده
آسفالته خطیر كوه قرار میگیریم با گرد و خاكی روبرو میشویم كه گویی به میدان جنگ
نزدیك میشویم. به خاطر غنی بودن كوههای منطقه و خاك آن تمام دستگاههای سنگ شكن
شروع به خاك برداری كردهاند و این چیزی جز بیماری تنفسی برای بازدیدكنندگان از
غار نخواهد داشت و وقتی دستگاهها را میبینیم فراموش میكنیم كه به كجا آمدهایم.
ما میخواستیم غار اسپهبد خورشید را ببینیم یا اینكه نابودی توپوگرافی منطقه را؟ این
كوهها قرنها و هزارههای زیادی را پشت سر گذاشتهاند و جالب است كه به همین راحتی
در نابودیاند. انسانها حتی استقامت كوهها را به نابودی میكشانند. دستگاههایی با
رنگهای زرد و قرمز جلوهگر دید منظر غار اسپهبد خورشید شدهاند. به گفته یكی از
مسوولان میراث استان، حریم منظری كوهی كه غار بر رویش است تا رودخانهای است كه
حدودا در 300 تا 400 متری كوه است. اما امروز در زیر پای دهانه (حتی نه آنطرفتر)
ما شاهد خاك برداری هستیم. با توجه به وام بالا برای تأسیس كارخانههای شن و ماسه،
گویی تمام انسانها میخواهند شغل سنگشكنی را انتخاب كنند. در حال حاضر حریم منظری
غار رو به نابودی است و اگر به همین حالت پیش برویم این اثر تاریخی هم مانند ارگ
كریمخانی شیراز و هزاران هزار بنای ایران از ثبت جهانی هم خارج خواهد شد.
دستگاههای سنگ شكن و انسانهای علاقمند به شكست
سنگ در حال نابودی توپوگرافی و همچنین جلوه زیبای غار اسپهبد خورشید هستند. چه كسی
باید اقدام كند؟ با این اتفاق یكی از رههای رسیدن به دهانه غار بسته خواهد
شد.
فاجعه دیگر آنجاست كه ارتش مازندران (پادگان دوآب)
سربازان آموزشی خود را برای میدان تیر به زیر غار اسپهبد خورشید میبرد. اینجا
بزرگترین سیبل تیراندازی دنیا معنا میشود. چندین و چند نفر تا به امروز گفتهاند
كه جای تیر بر روی دیوار دهانه غار دیدهاند و تعجب آنجا رو میشود كه لاشههای
آر پی جی هم بر دهانه غار ریخته و هیچ كس نیست كه بگوید آیا یك اثر تاریخی كه به
نوبه خود هم غار است و هم جنبه معماری و هم جنبه نظامی دارد باید زیر شلیك گلولههای
مختلف قرار گیرد؟ روزی با یكی از دوستان عكاسم به سمت غار رفتیم و ناگهان با جمعیت
زیادی سرباز و چند فرمانده در زیر دهانه روبرو شدیم و به ما اجازه بالارفتن ندادند
و وقتی اعلام كردیم كه به غار تیراندازی نكنید، فقط به ما خندیدند. ما تا آن روز
نمیدانستیم ارتش در حریم منظری غار و یا بر روی دیواره غار باشد و سربازان آموزشی
به سمت دهانه تیراندازی كنند، آیا كسی جوابگو است؟ آیا مرگ یك كوهنورد و یا سنگنورد
در این حالت مضحك نیست؟ مرگ اتفاقی كسانی كه سالها به سمت غار میروند تا راه را
برای همه باز كنند ساده نیست. قرارگیری پایگاه نظامی ارتش و همچنین در نظر گرفتن
غار برای تیراندازی باعث شده هر دو راه معمول رسیدن به دهانه غار نابود و بسته
شود.
در كل با این نتیجه مبحث را به پایان میبریم كه یكی
از آثار تاریخی ایران و شاید اگر بماند جهان، در حال نابودی است و قرار گیری این
دهانه غار در كشور میتواند رشد توریست را در كشور افزایش دهد و در كنار بناهای
باارزشی چون پارسه، پاسارگاد، میدان نقش جهان، شهرسوخته، چغازنبیل، تاق بستان و
... قرار گیرد.
به راستی كه فرهنگهای بزرگ هیچ گاه ضدفرهنگها را
به عنوان فرهنگ غالب قبول نمیكنند. چرا كه فرهنگهای غالب در برخورد با فرهنگهای
بزرگ به نوعی در آنها حل میشوند. این را تاریخ زندگی بشری ثابت كرده، از حمله
اسكندر گرفته تا اعراب و ...
***
نابود کردن کتیبه باستانی
انجمنهای دوستدار میراث
فرهنگی با انتشار بیانیهای انتقاد خود را نسبت به كم توجهی سازمان میراث فرهنگی
در ماجرای تخریب كتبیه تاریخی خارك اعلام كردند.
در این بیانیه آمده است:« به اینوسیله ما انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی مراتب
نارضایتی خود را از كمتوجهی به این میراث گرانقدر كه بهتازگی با نابودی كتیبههای
پای ستون مجموعهآثار هخامنشی شوش و سنگنوشتهی خارك شتاب بیشتری گرفته است اعلام
كرده، خواهان توجه و سختگیری بیشتر سازمان «میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری»
نسبت به تعیین حریمها و حفاظتهای لازم از آثار منحصر بهفرد تاریخی و باستانی
كشورمان هستیم تا با اتخاذ این تدابیر، جلو اقداماتی از ایندست گرفته شود.»
این بیانیه از طرف
نهادهای غیر دولتی انجمن ایلامشناسی ایران، انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز،
خانهی فرآوران ایران، انجمن اسپادانا، انجمن دوستداران یادمانهای باستانی آریابوم،
كانون فرهنگی پیشینه، مؤسسهی بینالمللی میراث پاك، انجمن میراث فرهنگی بیان سلیس،
انجمن پاسداشت مفاخر ایران، مؤسسهی آرته، انجمن فرهنگی بیستون، انجمن مفاخر معماری
ایران، كانون بارگاه مهر، کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ، انجمن دوستداران میراث
فرهنگی ایذه (تاریشا)، انجمن دوستداران میراث فرهنگی کاسپین، جمعیت دوستداران میراث
فرهنگی یادگارو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا منتشر شده است.
**
چنین
نمانده، چنین نیز هم نخواهد ماند .بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر.
خواهد گذشت
این شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
در مملکت چو
غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو
سگان شما نیز بگذرد
*
سبز باشید