پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۳ مارس ۲۰۰۸

رای را ارزان نکنید!

محمد اعظمی

 

در آستانه انتخابات مجلس هشتم قرار داریم. در مجموع طیف وسیعی از جریانات سیاسی داخل و خارج کشور  اعلام کرده اند که شرکت در این انتخابات فرمایشی را به سود استبداد و در خدمت تحکیم دستگاه ولایت فقیه می دانند. با وجود گستردگی و وسعت طرفداران سیاست تحریم، این بار هم اپوزیسیون آزادیخواه در برابر اتحاد، جان سختانه مقاومت کرد و این مشکل مانع شکل گیری کارزاری موثر علیه انتخابات فرمایشی شد. به نظر می رسد در زمان باقیمانده نیز، باز نتوان از نتایج عدم شرکت مردم در انتخابات، به سود جنبش دموکراتیک مردم و به زیان استبداد، بهره گیری نمود. همین وضعیت می تواند  دستاویزی برای شرکت نیروهای مردد را فراهم کند تا با شرکت در انتخاباتی غیر دموکراتیک، رای خود را بدون قید و شرط به کیسه کسانی واریز کنند، که نه دیروز عملکرد قابل دفاعی داشته اند و نه امروز سیاست قابل قبولی دارند و نه تضمینی وجود دارد که فردا بر موضع درستی بایستند. شکی نیست که سیاست عدم شرکت در انتخابات، زمانی به ثمر می نشیند، که به جنبشی فرا روید. هر چند که انتخابات مجلس هشتم به دلیل داشتن تمامی خصوصیات منفی و غیر دموکراتیک سایر دورها، به اضافه ویژگی های منفی این دوره، زمینه متحد کردن جریانات آزادیخواه را به بهترین وجه ممکن فراهم نموده است، اما باز اپوزیسیون ضعیف ظاهر شده و نتوانست از این امکان به سود رشد جنبش دموکراتیک بهره برداری کند. شواهد نشان می دهد به رغم تمام این ضعف ها، به دلیل سیاست تنگ نظرانه و به شدت غیردموکراتیک حکومت، عدم شرکت در انتخابات با استقبال بالائی در شهرها به ویژه در شهرهای بزرگ روبرو شود. در مناطق روستائی و شهرهای کوچک، حکومت مردم را به پای صندوق ها خواهد کشاند. با وجود این که رای این مناطق به لحاظ عددی آمار شرکت در انتخابات را بالا می برد، اما، هم برای حکومت و هم، برای اپوزیسیون، وضعیت شهرها به ویژه شهرهای بزرگ از اهمیت بالائی برخوردار است. این نیروست که در ساختن آینده نقش آفرین است و بلای جان استبداد و خودکامگی است. موفقیت سیاست تحریم و یا شرکت، با چگونگی واکنش این نیرو قابل سنجش است.

 

ویژگی های مجلس هشتم:

 

در انتخابات غیر دموکراتیک رژیم، تنها جناح های طرفدار نظام حق رقابت داشته و تا حدودی از شرایط و امکانات برابر برای انتخاب برخوردار بوده اند. این امکان رقابت، در انتخابات مجلس هشتم تقریبا مسدود شده است. اکنون سرنوشت بسیاری از صندلی های مجلس روشن شده و انتخابات هر چه بیشتر فرمایشی شده است. با فرمایشی شدن انتخابات، نیاز نامزدها به رای مردم کم شده، چشم آنها به تصمیمات دارو دسته های حکومتی دوخته شده است. از اینرو در این دوره کشمکش برای گنجاندن نام افراد وابسته به گرایش ها و گروه های مختلف در لیست ها، برجسته شده است. شاید در هیچ دوره ای نقش لیست در انتخابات، چنین تعیین کننده نبوده است. برای نخستین بار  است که در جمهوری اسلامی، لیست ها از چنین جایگاهی برخوردار شده و مرکز کشاکش و درگیری قرار می گیرند. اکنون ارائه برنامه در انتخابات، رنگ باخته و طرح آن توجهی برنمی انگیزد. معمولا در کشورهای دموکراتیک که احزاب مختلف با هویت و با برنامه شناخته شده، در رقابت ها حضور پیدا می کنند، به دلیل روشنی برنامه احزاب، لیست ها اهمیت بسیار زیادی دارند. چون برای مردم لیست ها هویت برنامه ای دارند. در جمهوری اسلامی که احزابی وجود ندارد و ائتلاف ها سیال و بی تاریخ اند، لیست ها بیشتر معرف ائتلاف جناح بندی های حکومتی است. این لیست ها، برای ورود به مجلس حرف اول را می زنند. در گذشته برای جلب مردم، شعارها و برنامه های جریانات حکومتی نقش داشتند. اکنون با فرمایشی شدن کامل انتخابات توجه به شعارها و برنامه ها رنگ باخته، جای خود را به تصمیمات در بالا، توسط  باندها و دار و دسته های حکومتی برای نشستن بر صندلی های مجلس داده است.

در این انتخابات ولی فقیه و فرماندهان نظامی که در دوره های گذشته از موضع گیری آشکار پرهیز داشتند، به شکل علنی به حمایت از اصول گرایان پرداختند. هر چند تا کنون ادعا می شد که ارگان های نظامی در سیاست دخالت ندارند و یا ولی فقیه جناحی عمل نمی کند، اما در جریان مجلس هشتم، پرده از این ظاهر سازی ها هم  برداشته شد.

افزون بر این، در جمهوری اسلامی سیاست حذف کاندیداها وظیفه شورای نگهبان بوده است. این بار، حذف داوطلبان توسط هیئت های اجرائی وزارت کشور پیش رفت. تیغ تصفیه چنان تیز  و قلع و قمع بدان اندازه وسیع بود که شورای نگهبان به عنوان ناجی وارد میدان شد و صلاحیت تعدادی از  نامزدهای حذف شده را برای گرم کردن تنور انتخابات تائید نمود.

 

شرکت در انتخابات به سود کیست؟

 

امروز عموم آزادیخواهان به این نتیجه رسیده اند که شرکت در انتخابات به تحکیم استبداد می انجامد. برخی از نیروها نیز از مشارکت در انتخابات دفاع کرده و بر این نظرند که تحریم انتخابات موقعیت جناح ولی فقیه را محکم می کند.- هر چند که توضیح نمی دهند چرا ولی فقیه با فشار و تهدید می خواهد مردم را به پای صندوق ها بکشاند- به رغم این که برخورد این دو نظر  با گذشت زمان و به برکت عملکرد جمهوری اسلامی به سود نیروی تحریم تمام شده است، اما این عدم انسجام و تفاوت نظری باعث شده است که اپوزیسیون نتواند یک پارچه در برابر استبداد ایستادگی نماید.

 دلایل من برای این حکم که، روی گردانی از انتخابات مجلس هشتم، به سود جنبش دموکراتیک مردم و به زیان استبداد تمام می شود، چنین است:.

اگر از طرفداران دستگاه ولایت بگذریم حتی اصلاح طلبان حامی جمهوری اسلامی نیز امروز از آزاد نبودن انتخابات سخن می گویند. برخی از آنها حتی انتخابات را فرمایشی هم می دانند. ائتلاف اصلاح طلبان متشکل از ۳۰ حزب و تشکل سیاسی و اجتماعی که خود را "یاران خاتمی" معرفی می کنند در این باره می گویند:

" شاید روا بود بگذاریم این بدعت زشت با تعیین ۱۹۰ کرسی پیش از انتخابات، آشکار شود. اما مصلحت بینی مومنانه به انقلاب و باور به این که جمهوری اسلامی از خود ماست، حکم می کند که تا آن جا که ممکن است در این عرصه حضور داشته باشیم"

زمانی که اصلاح طلبان، که جمهوری اسلامی را از خودشان می دانند، با اشاره به تعیین ۱۹۰ کرسی پیش از انتخابات، فرمایشی بودن آن را اعلام کرده اند، تکلیف سایر جریانات طرفدار آزادی، در رابطه با انتخابات، روشن است. تقریبا چه آنان که مردم را دعوت به تحریم کرده و چه آنانی که هنوز هم در فکر مشارکت اند، همگی بر غیر دموکراتیک بودن و فرمایشی بودن آن اذعان دارند. بنابراین غیر طبیعی نیست اگر افراد و جریاناتی که جمهوری اسلامی را از خودشان نمی دانند و  نمی خواهند این بدعت زشت را لاپوشانی کنند، این نمایش مسخره را افشا کنند و بسیار طبیعی است تلاش کنند که مردم در این رای گیری شرکت نکنند. اساسا در یک انتخابات غیر آزاد و فرمایشی برای دعوت به عدم شرکت، به استدلالی نیاز نیست. بر مشارکت کنندگان در انتخابات است که، بگویند با شرکت خود چه هدفی را دنبال می کنند.

در جمهوری اسلامی به ویژه در شهرها، انتخابات مجلس قبل از هر چیز سیاسی است. رهبران درجه اول جمهوری اسلامی بارها پیرامون شرکت مردم برای مشروعیت دادن به نظام سخن گفته اند. علی خامنه ای شرکت در  این انتخابات را وظیفه مردم مسلمان ایران دانسته و شرکت در آن را مشروعیت نظام معنا کرده است. با این توضیحات، به چه دلیل باید چشم بر اعمال حاکمان ببندیم و رفتار آنان در واکنش ما بی تاثیر باشد. چرا باید خود را موظف کنیم که برای دادن رای به حکومتیان پای صندوق ها حاضر شویم. در کجای این گیتی نمونه ای دیده ایم که آزادیخواهان رفتارشان در یک انتخابات آزاد با یک انتخابات غیر دموکراتیک و فرمایشی یکسان باشد؟

مهمتر از همه این ها، سیاست در قبال انتخابات را نباید محدود به همین مجلس هشتم نمود. ما مجلس نهم و انتخابات رئیس جمهور را هم در پیش داریم. همان طور که اتخاذ سیاست در مجلس هفتم نتیجه اش بر تصمیم دست اندرکاران این انتخابات قابل رویت بود، اتخاذ سیاست در رابطه با این مجلس نیز، روی انتخابات آینده تاثیر خواهد داشت. شرکت به هرقیمت با ایستادگی در برابر انتخابات فرمایشی دو نتیجه به بار می آورد. اگر در مجلس هفتم انتخابات به طور گسترده تحریم می شد و  اصلاح طلبان نیز از زاویه منافع خودشان آن را تحریم می کردند، ولی فقیه نمی توانست  امروز چنین وسیع آنها را قلع و قمع کند. به چه دلیل باید دستگاه ولایت آن ها را برای مجلس نهم و یا انتخابات رئیس جمهوری آینده حذف نکند. مگر در برابر سیاست حذف چه واکنشی جز چند غرولند نشان داده اند، که دستگاه ولایت در تصمیم خود تجدید نظر کند؟ استبداد در کجای دنیا بدون ایستادگی و مقاومت، عقب نشسته است، که خامنه ای و طرفدارانش عقب بنشینند. هر فرد آزادیخواه و یا تشکل مدافع آزادی اگر بخواهد آینده را بسازد، امروز باید زحمت بذرافشانی به خود دهد. بدون تحمل درد و رنج، بذری در زمین سرد میهنمان کاشته نمی شود و نهالی بارور نخواهد شد. اگر قرار است همیشه ما از میان گزینه های نامطلوب موجود یکی را با اراده خود به قدرت برسانیم، گزینه مورد نظر ما امکان رشد پیدا نمی کند. ایستادگی در برابر تهاجم ولایت فقیه حداقل فایده اش این است که سرعت تهاجم به مردم را کند و یا سد می کند. از طرف دیگر مگر با شرکت در مجلس هفتم چه به دست آمد و جمع چند ده نفره اصلاح طلبان، چه دست آوردی داشتند که امروز مردم را دعوت به شرکت در انتخابات نمائیم.

 

رای را ارزان نکنید!

 

مدافعان شرکت در انتخابات فرمایشی را فقط حکومت تحقیر نکرده و نادیده نمی گیرد. بزرگ ترین توهین و تحقیر از ناحیه خودشان بر آن ها روا می شود. کدام توهین بالاتر از این که حکومتی ابتدائی ترین حق انسانی ما را لگدمال کند، آن گاه ما به دعوت اش برای شرکت در انتخابات و رای دادن به دستچین شده های شورای نگهبان، پاسخ مثبت دهیم. چه توهین و تحقیری بالاتر از این که، رای خود را بدون گرفتن امتیازی، مفت و مجانی به دیگران بدهیم. سیاست شرکت در انتخاباتی غیر آزاد و فرمایشی که دو سوم کرسی های مجلس اش پیشاپیش تعیین شده است نابخردانه است. ولی این کار زمانی نابخردانه تر می شود که، رای خود را بدون هیچ امتیازی واگذار نمائیم. همان کاری که  گروهی از جمهوریخواهان مقیم خارج کرده اند. آن ها طی نامه ای سرگشاده، خطاب به نامزدهای انتخابات و مردم، ظاهرا خواسته اند، برای شرکت در انتخابات شرط بگذارند و در برابر دادن رای خود، امتیازی را به سود مردم، طلب کنند. اما آن ها رای خود را ارزان نداده اند، مجانی تقدیم کرده اند. افزون بر این، توهم پراکنی هم کرده اند. آن ها در فراخوان خود چنین گفته اند: 

"ما امضاء کنندگان این فراخوان از همه هم میهنان شریف، در سراسر کشور دعوت می کنیم که در روز ۲۴ اسفند در هر یک از حوزه های انتخابات ، که امکان رقابت جدی میان نامزدها وجود دارد، حاضر شده و رای خود را به سود کسانی به صندوق بریزند که از حق همگان براي برخوردار شدن از حقوق بشر ، از جمله حق شرکت در انتخابات آزاد، سالم عادلانه و رقابتي دفاع می کنند؛ به نظارت استصوابی معترض وخواستار لغو آ ن هستند؛ به کسانی رای دهد که خود را به متحقق کردن "شعار ایران برای همه ایرانیان" متعهد و وفادار می دانند."

تنها خاصیت این شروط  غیر واقعی، ایجاد شکافی هر چند کوچک، در صفوف سیاست تحریم است. این دعوت، اختلالی است در صفوف اپوزیسیون در مبارزه علیه استبداد حاکم. امضا کنندگان خود بهتر از هر کس دیگری می دانند که بسیار مشکل است بتوان افرادی را در بین نامزدهای تائید شده یافت که از " انتخابات آزاد و سالم عادلانه و رقابتی دفاع کند" و" به نظارت استصوابی معترض وخواستار لغو آ ن" باشد. قابل تصور نیست که چنین کسانی از زیر تیغ شورای نگهبان سالم گذشته باشند. این دوستان بعید است بتوانند یک نفر را نمونه بیاورند. بگذریم از این که اگر یک یا چند نفر هم در بین این ها وجود می داشت باز دعوت به شرکت قابل قبول نبود. من در این جا آن ها را خطاب قرار داده تقاضا می کنم اگر یک نفر را، فقط یک نفر را در میان کاندیداها می شناسند که این شروط را داراست، آن را معرفی کنند. اگر چنین کسی وجود ندارد، دعوت به شرکت در انتخابات، جز توهم پراکنی چه معنائی دارد؟ این کار هم فریب مردم و هم اخلال در کار اپوزیسیون آزادیخواه است. این دعوت به کام دستگاه ولایت شیرین می آید. این دوستان شنیده اند که در انتخابات ها شرط می گذارند، اما توجه ندارند که شرط با پذیرش اش، معنا دارد، نه با نادیده گرفتن آن. نمی شود هم شرط گذاشت و هم شرط را خود نادیده گرفت. شرطی که پذیرفته نشده است، اجرای یک طرفه آن عملی دنباله روانه است. نتیجه چنین شرط و شروط بی پشتوانه ای، تیزتر شدن تیغ حذف است. اساسا یکی از دلایل عقب نشاندن اصلاح طلبان حکومتی این بود که، در پس هر یورشی هیچ مقاومتی شکل نگرفت و کارها به روال همیشه پیگیری شد. اکنون اصلاح طلبان غیر حکومتی ما هم بدون درس گیری از شکست اصلاح طلبان حکومتی، همان روش را پیشه کرده اند.

صادقانه این بود که امضا کنندگان در خارج کشور، شرطی پیش نمی کشیدند و مردم را دعوت به شرکت در انتخابات می کردند. همان کاری که اصلاح طلبان در داخل کرده اند. گذاشتن شرط های دهن پر کن اگر خود فریبی نباشد، به توهم دامن می زند.   

 در دفاع از شرکت در انتخابات، دوست روزنامه نگار، عیسی سحرخیز نیز مطلبی دارد با عنوان"ما و انتخابات، چالش عقل و احساس" در این مطلب پس از مدتها بالا و پائین آمدن ها و "چالش عقل و احساس" عیسی سحرخیز تصمیم می گیرد بالاخره در انتخابات شرکت نماید. آن چه که اهمیت دارد نه شرکت او در انتخابات، بلکه دلایلی است که او را به شرکت مجاب کرده است. او اولین ضربه را از سخنان محمد خاتمی می خورد، در رابطه با برهم زدن "نقشه اقتدارگرایان". او از خاتمی چنین نقل می کند:

"نقشه ای وجود دارد که باید آن رابرهم زد. ما باید این بازی را به هم بزنیم به هر صورتی که میسر است. بر این اساس با همه وجود در انتخابات مظلومانه اما با نشاط شرکت می کنیم. خیلی ها نقشه های بزرگی کشیده اند که با حضور مردم در انتخابات خنثی می شود".

نمی دانم عیسی سحرخیز بر چه اساسی فکر می کند که محمد خاتمی می تواند برهم زننده نقشه اقتدارگرایان باشد. خاتمی با ۲۲ ملیون رای و حمایت گسترده روشنفکران و فرهیختگان و در شرایطی که اقتدارگرایان در بهت و ترس فرو رفته بودند تسلیم نقشه اقتدارگرایان شد و گام به گام عقب نشست، حالا چه اتفاقی رخ داده که او می خواهد نقشه آن ها را برهم زند. مگر فراموشمان شده است که محمد خاتمی در جریان تدارک مجلس هفتم اعلام کرد که انتخابات غیر رقابتی برگزار نمی کنیم. آیا انتخابات مجلس هفتم رقابتی بود که آن را برگزار نکرد؟ مگر همین محمد خاتمی نبود که اعلام نمود که لوایح دوگانه خط قرمز ماست و از آن کوتاه نمی آئیم. مگر خط قرمز او نادیده گرفته نشد، آیا ایستادگی کرد؟ حالا چه شده است که باور کرده اید که او اهل به هم زدن نقشه است. در ثانی چه کسی گفته است که این نقشه با شرکت در انتخابات به هم می ریزد؟ آیا نقشه ولی فقیه را تحریم خاتمی بیشتر به هم می ریزد یا شرکت او و دوستانش در انتخابات دستچین شده؟ و اساسا آیا قابل تصور است که آقای خاتمی بتواند روزی در صف تحریم قرار گیرد که حالا رهنموداش برای شرکت در انتخابات، فکر انگیز شود.

او شکل گیری نظرش برای شرکت در انتخابات را با این سئوال توضیح می دهد:

"آیا این تنها ملت و میهن دوستان ایران هستند كه برای انتخابات ۲۴ اسفند با چنین تصمیم گیری دشوار و موردی بدیع مواجه شده اند؟ آیا شهروندان دیگر كشورها در انتخابات خود در برابر چنین دو راهی یا حتی چند راهی دشواری قرار نگرفته اند؟ به عنوان مثال، آنگاه که در انتخاب ریاست جمهوری پیشین فرانسه،  قاطبه ی مردم وقتی شبح فاشیزم را در یک قدمی خود دیدند، یک پارچه به پا نخواستند؟ آیا رهبران احزاب، اختلاف ها و رقابت های سیاسی را كنار نگذاشتند و عزم خود را جزم نکردند تا مانع ورود لوپون نماینده ی راست افراطی به کاخ ریاست جمهوری فرانسه شوند؟ مسلما آن ها می توانستند برنامه ای دیگر را سامان دهند، اما چرا این كار را نکردند، و راهی خاص در تضاد با منافع حزبی و گروهی را برگزیدند؟ راهی بدیع تا بی سابقه ترین انتخابات را بعد از جنگ جهانی دوم فرانسه شكل دهند و ژاک شیراك نماینده ی راستگرایان را با ۸۳ در صد آرا در برابر ۱۷ در صد فاشیست ها راهی كاخ الیزه کنند؟"

در این رابطه نیز لازم می دانم بگویم که فرانسه کشوری است که انتخابات آن دموکراتیک است. هم شیراک و هم لوپن این قاعده دموکراتیک را رعایت کردند. در چنین شرایطی این دو، به دور دوم کشیده شده بودند. بالا آمدن لوپن اشتباه خود مردم فرانسه بود. مردم می دانستند در صورت شرکت رای آن ها منظور می شود. به همین خاطر در انتخابات علیه لوپن مشارکت کردند و او را از رسیدن به قدرت محروم نمودند. در ایران انتخابات یک رای گیری کاملا غیر دموکراتیک است برای انتخاب رئیس جمهور و یا نمایندگان مجلس. و سرنوشت آراء هم خصوصا برای مجلس هشتم، چندان روشن نخواهد بود.

از سوی دیگر در فرانسه مردم با شرکت خود در انتخابات نگذاشتند قدرت به دست لوپن بیفتند. در انتخابات مجلس به قول اصلاح طلبان ۱۹۰ کرسی مجلس یعنی دو سوم آن از پیش تعیین شده است. از این رو حتی اگر همه اصلاح طلبان برگزیده شوند، قدرت در دست حناح طرفدار خامنه ای قرار گرفته است. افزون بر این حتی اگر همه اصلاح طلبان هم به مجلس بروند باز قوانین جمهوری اسلامی سد راه می شود و مشکل ساختار حکومت، امکان اصلاح در بالا را بدون تکیه به جنبش مردم نمی دهد. و اصلاح طلبان ما بر اساس عملکرد دوره های گذشته، نشان داده اند که از جنبش مردم در هراس اند.

به این ها همه باید افزود که تا کنون از این کاندیداهای اصلاح طلب صدائی در دفاع از مردم و در محکومیت سرکوب و تجاوز به زنان، دانشجویان، اقوام و ملیت ها و ... شنیده نشده است. بعید است که این نیروها پس از دستیابی به کرسی مجلس بتوانند تازه وارد میدان مبارزه علیه استبداد شوند. 

عیسی سحرخیز به عنوان دلیل به عذر بدتر از گناه متوسل شده است. او می گوید:

"چرا راه دور برویم. در همین ایران چه شد که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، بسیاری که سال ها بود با صندوق های رای قهر کرده بودند، وقتی دریافتند که می خواهند احمدی نژاد را به آنان غالب کنند، با تمام نقدهائی که به هاشمی رفسنجانی و عملکرد وی داشتندبه ناچار روی برگه های رای نام او را نوشتند تا از فاجعه ای که در راه بود، جلوگیری کنند؟" رای دهندگان به رفسنجانی اکنون در برابر این وضع این حرف را می زنند و می گویند: "که ما به او رای ندادیم، آنان که در خانه نشستند با تنور بر سیاست تحریم دمیدند، راه را برای ورودش به کاخ ریاست جمهوری هموار کردند، ما بی گناهیم"

نمی دانم چرا رای دهندگان به رفسنجانی بی گناهند؟ این حکم را عیسی سحرخیز از کجا آورده است؟ آیا اگر همان رای دهندگان به رفسنجانی سیاست تحریم پیشه می کردند دستگاه ولایت اکنون چنین و در این ابعاد گستاخ می شد که بخشی از طرفداران نظام یعنی اصلاح طلبان را قلع و قمع کند. با این روش آیا چه دلیلی دارد در انتخابات ریاست جمهوری آینده، کاندیدای دوست گرامی عیسی سحرخیز یعنی محمد خاتمی را هم حذف نکنند. با تحریم همگانی در مجلس هفتم، حداکثر مجلس کنونی از ۶۰ نماینده بی بو خاصیت اصلاح طلب محروم می شد. ولی تحریم به دستگاه ولایت دیکته می کرد که نمی تواند هر تصمیمی بگیرد. افزون بر این، اگر در انتخابات ریاست جمهور آینده رقابت محدود به شکنجه گری چون حسینیان و احمدی نژاد شود، دوست عزیز روزنامه نگار ما با این متد خود کجا خواهد ایستاد. رفسنجانی در دوره ریاست جمهوریش کم سرکوب و توطئه نکرد. لیست جنایت های او طولانی است. عیسی سحرخیز به یقین از اعمال او بیشتر اطلاع دارد. اگر او کمی معتدل و "واقع بین" شده است، این به برکت واکنش آزادیخواهان و در اثر ضربه ایست که مردم در جریان مجلس ششم به گوشش نواختند. استبداد و نیروهای مدافع استبداد را فقط قدرت مردم به عقب می نشاند. پاسخ توهین و نادیده گرفتن اراده مردم در این ابعاد، تمکین به آنها و گرم کردن تنور انتخابات آن ها نیست. این استدلال که با شرکت در انتخابات یک کرسی هم از دست اقتدارگرایان خارج شود، مفید است، استدلال چندان محکمی نیست. در این شکی نیست که خارج کردن یک کرسی هم از دست آنان مثبت است. اما باید برای هر حرکت سیاسی حساب کرد که در مجموع چه به دست می آوریم و چه از دست می دهیم و برای این که دقیق تر حساب کنیم ضروری است که فقط امروزمان را مد نظر قرار ندهیم. نیازمندیم به فردایمان نیز بیاندیشیم.

و اما سخن آخر این که نمی دانم چرا دوست روزنامه نگار ما چشم بر ۸ سال عملکرد اصلاح طلبان می بندد و روی کار آمدن احمدی نژاد را به حساب تحریمیان می گذارد. آیا مماشات اصلاح طلبان با ولی فقیه و مقدس کردن منافع نظام، باعث افت آرای آن ها و روی کار آمدن احمدی نژاد شد و یا سیاست تحریمیان؟ آیا چشم به قدرت دوختن به هر قیمتی، باعث  پراکنده کردن ۲۲ ملیون رای مردم شد و یا سیاست تحریمیان؟ اصلاح طلبان نتوانستند دریابند که فاصله گیری آن ها از دستگاه ولایت فقیه برای آن ها در آن ابتدا اعتبار و محبوبیت به دست آورد. آن ها در قدرت این نقطه قوت خود را درک نکردند و به جای تکیه به مردم، خود را به تمایل دستگاه ولایت آویختند. این سیاست بلای جان آن ها شد. احمدی نژاد فرزند عملکرد اصلاح طلبان و  دست پروده رفتار آنان است.

دوست عزیز! تصور می کنم در اشتباهید. متد شما مشکل دارد. اگر آقای معین که این همه در آستانه انتخابات از اراده مردم سخن می گفت آن حکم حکومتی را نمی پذیرفت و اعلام انصراف می نمود، می دیدید آرای او و محبوبیت او چگونه جهش می کرد. او انتخابات را واگذار می کرد اما سرمایه عظیمی می اندوخت. سرمایه ای که امروز می توانست پشتوانه اصلاح طلبان شود. غرق شدن در لحظه و ندیدن آینده پاشنه آشیل او و شاید پاشنه آشیل فکر شما، دوست گرامی روزنامه نگار ماست. این همان مشکلی است که گروهی هم در خارج کشور بدان مبتلا هستند. سیاست کردنشان از آرمان تهی است. فکر می کنم در سیاست ورزی واقعیت باید مبنا و آرمان رهنما باشد. غیر از این به کج راه خواهیم رفت.

 

۱۳/۳/۲۰۰۸