"وِنیزِ من غرق نمی شود"

نظری کوتاه بر اشعار شاعره ی آلمانی زبان Rose Auslaender  "رُزِ آوسلِندِر"

 

ـ متنِ زیر و ترجمه اشعار:

 مـه نـاز طالبی طاری ( برلین)

 

*****************

 

نامهــا شعـرنـد.  و نامِ Rose Auslaender  "رُزِ آوسلِندِر"  نیز شعر است، به تمامی.

رُزِ (گُلِ رُز) آوسلِندِر (خارجی) به تاریخ ١١ ماه مـه سال ١٩٠١ در Czernowitz "چِرنُوویتس" ـ که در آن زمان هنوز متعلق به کشورِ اُتریش بود ـ  با نام  "رُزالی  بِآتریس  روت  شِرتسِر"  Rosalie Beatrice Ruth Scherzer متولد شد (نام خانوادگی او "شِرتسِر"  ـ  Scherzer  ـ  به مفهومِ "شوخ" یا "شوخ طبع" است).

او پس از تحصیل در رشته ی ادبیات و فلسفه بهمراه Ignaz Auslaender "ایگناتس آوسلِندِر" به آمریکا (USA) مهاجرت کرد و پس از جدایی از ایگناتس، در سالِ ١٩٣١ به وطنش، که در این زمان دیگر به کشور رُومانی تعلق داشت، بازگشت. هنگامی که گارد SS "اس اس"  در سال ١٩٤١ چِرنُوویتس را به اشغال خود درآورد، رُزِ در آنجا ـ در Getto "گِتُو" (محله ی یهودیها) ـ زندانی بود و پس از نابودی محله نیز اجازه ی ترک کردن شهر را نداشت. زندگیِ او در این دورانِ تاریک تنها مخلوطی از کار در اردوگاههای کارِ اجباری، ترس و هراس از مرگ، و بسر بردن در مخفی گاههای زیرزمینی بود.

پس از رهاییِ یهودیانِ چِرنُوویتس بدست روسها در سال ١٩٤٤ رُزِ دوباره به آمریکا (USA) بازگشت و از آن پس، سالهای سال، فقط به زبانِ انگلیسی نوشت. در سال ١٩٦٥ به Duesseldorf "دوسِلدُورف" شهری در آلمان نقلِ مکان کرد. در همین جاست که او از سال ١٩٧٨ به بعد در بسترِ بیماری بسر برده و در تاریخِ سوم ژانویه ی سال ١٩٨٨ دیده بر جهان فرو بست.

رُزِ برای مدت زمانی طولانی در ادبیات آلمانی زبان واقعاً یک "خارجی"  ماند. یکی از دلایلِ آن شاید نامِ یکی از هموطنانِ او ـ Paul Antschel  "پاول آنچِل" ، معروف به "پاول سِلان" Paul Celan ، یکی از شاعران بزرگ و معروف آلمانی زبان ـ باشد که رُزِ او را خوب میشناخت. این نام مدتی همه چیز را ـ و همچنین اشعارِ رُزِ را نیز ـ تحت شُعاعِ خود قرار داده بود.

امروز اما، شرایط دیگریست. نوشته های بسیاری درباره ی رُزِ آوسلِندِر نیمی از برخی کتابخانه ها را پُر کرده است. رُزِ از سال ١٩٦٥ بار دیگر شروع به نوشتن به زبانِ آلمانی کرد. ـ "نـامِ نَفَسم "اکنون" است"  Mein Atem heisst jetzt  ـ نام یکی از آخرین کتابهای شعر اوست. اَشعار رُزِ نَفَسی سَبُک دارند، آنچنان دِلبازند و آزاد که میتوانند در نظرِ اول براحتی یادآورِ سَبکهای مُختصر و کوتاهِ شعری در ادبیات کلاسیک ژاپُنی ـ به نامهای Haiku "هایکو" و Tanka "تانکا" ـ شوند. اما اگر دقیقتر به آنها بنگریم، با وجود همه ی سَبُکی و اختصار، در آنها رَوابطی پیچیده از عرفان و تَصَوُفِ یهود، تئوریهای "کُنستانتین برونِرز" (روانشناس)  Konstantin Brunners ، از فلسفه ی اسپینُوزا  Spinosa  و از عشقِ رُزِ آوسلِندِر به کلمه، که هر کلام را به نامی مُبَدل میکند، می یابیم.  شعـرهــا نامنـد.

 

****************************************************

 

اشعار ترجمه شده از آخرین کتاب رُزِ آوسلِندِر (هفتمین و آخرین جلد مجموعهِ ی اشعارش) تحت عنوان: ـ Und preise die kuehlende Liebe der Luft ـ  " و ستایش کن خنکای عشقِ هوا را"  برگزیده شده اند.

 این مجموعه که حاویِ اشعارِ سالهای ١٩٨٧ ـ ١٩٨٣ او میباشد، در سال ١٩٨٨ در انتشارات فیشِر ـ S. Fischer Verlag ـ در شهر فرانکفورت ـ Frankfurt am Main ـ به چاپ رسیده است.

 

 

ـ ١ ـ

 

زمانی طولانیست که مفقود شده ام

اما

زندگی میکنم هنوز

در یک

اتاقِ گُمشده

و بازی میکنم

با کلمات

چون

کودکی اَبله

 

 

ـ ٢ ـ

 

کلمه ای پیدا کرده ام

که نمی گِرید

 

آنهای دیگر عزادارند

برای از دست دادنِ

وطن

 

 

 

ـ ٣ ـ

 

(آنکه) از گور برخاسته

می بوسد

کلمه ی یخ زده ام را

اَرواحِ مُرده

شعری وفادار

از من طلب میکنند

شعری که

کِرمها را خفه کُنَد

 

 

 

ـ ٤ ـ

 

روی

کفه های

ترازوی غمِِ من

مرگِ تو آرمیده

 

بِبَند

حلقه ی دایره را

 

مغناطیس وار

جذب میکند سرودت

مرا

 

جلای طاووس

سقوط ستاره ها

 

ـ ٥ ـ

 

بر پیشانی ام

می نشانمت

جوهرِ زندگی

 

تو

آگاهیِ مُطلقی

که جهان ها

بنا میکند

 

 

 

ـ ٦ ـ

 

من بدنبالِ

مرزی

میانِ

تو و من

 

سوزنهای نور

موها

سایه های مبهم

 

ما رِخنه میکنیم به درونِ خویش

آنجا که اندیشه ناتمام میشکند

هیچ

آینه ای

باز نمی تاباندمان

 

 

 

ـ ٧ ـ

 

میخواهم بگویم

اما نمی توانم

یک فرشته ی سیاه

مرا گرفته است

 

اکنون باید

سکوت کرد، هماره عمیقتر

تا آخرین

باقیمانده های خاک

 

چند عکس از رُزِ آوسلِندِر