شکل ‌گیری و تحول سندیکاهای کارگری

 

۲

 

انقلاب مشروطیت و اندیشه حقوق کارگران

انقلاب مشروطیت در واقع انقلاب برای عدالت‌خواهی و علیه استبداد و حق‌کشی طبقه حاکم ایران بود که در اثر رهبری روشنفکران ابعاد تازه‌ای به عدالت‌خواهی سنتی ایرانی میداد. این نوگرائی منبعث از تعقل سیاسی غرب بود که به ترویج مشارکت مردم در امور خودشان پای می فشارد. چنانکه می بینیم به تشکیل عدالت‌خانه و پارلمان، دو نهاد بنیادین برای دگرگون‌سازی روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه سنتی ایران منجر گردیده، فراگرد رشد را در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری باعث می شود.

مبارزه برای حق و آزادی اگر چه بوسیله روشنفکران و مبارزین سیاسی پراکنده شده دامنه و وسعت پیدا می کند، اما چون طبقه تحتانی جامعه یعنی دهقانان، کسبه و پیشه‌وران جزء و کارگران بیش از هرکس دیگر فاقد این حقوق و آزادی‌ها بودند به عنوان فعال‌ترین نیروها وارد میدان مبارزه شدند تا برای احقاق حقوق پایمال‌شده خود مبارزه کنند. نظریه‌پردازان سوسیالیست و سوسیال دموکرات با شجاعت و آگاهی خود این طبقه را به مبارزه علیه ارتجاع و استبداد فرا می خواندند. مبارزه برای حقوق کارگری در اثر توسل به تشکیلات تعاونی‌ها، انجمن‌ها، شوراها و سندیکاها انکشاف پیدا می کند. از سوی دیگر اندیشه مبارزات کارگری و حقوق " طبقه " کارگر در ارتباط مستقیم با پیدائی صنف و " طبقه " کارگر می باشد که در مراکز تولیدی صنعتی بطور دسته‌جمعی بکار گمارده شده است. اما کم و کیف این مراکز، روند انکشاف و تعطیل‌شان در رشد مبارزات کارگری تأثیر بسزائی دارد.

بعللی که در مبحث پیشین بر شمردیم، این مراکز تولیدی در بدو امر قادر نبودند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند، یکی پس از دیگری تأسیس و ورشکست می شدند. عمده‌ترین مراکزی که میتوانستند به مدت‌های نسبتاً طولانی باقی بمانند، تأسیساتی بودند که به وسیله سرمایه‌داران خارجی ایجاد شده بودند و غالباً مخازن و معادن طبیعی ما را به یغما می بردند. نخستین جماعات کارگران ایران را در این عصر دهقانان، پیشه‌وران و صنعت‌گرانی تشکیل می دادند که به دلائل تغییرات در مناسبات تولید و دگرگونی ارزش‌های سنتی کار و سرمایه، بخاطر تأمین معاش و پیداکردن لقمه نانی حاضر بودند به کمترین دستمزد قناعت کرده مزدوری در کارخانجات را پذیرا گردند. این کارگران در شمار توده‌هایی بودند که در انقلاب مشروطیت علم عدالت و آزادی‌خواهی را بدوش کشیدند.

همانطوریکه گفتیم، بین پیدایش کارخانجات کوچک و بزرگ تولیدی و رشد تولیدات صنعتی و کارخانه‌ای از یک سو و پیدایش احزاب و سازمان‌های اجتماعی که برای حقوق و آزادی‌ها مبارزه می کردند از سوی دیگر رابطه مستقیم وجود داشت، نتیجه این رابطه تلاش مردم برای برهم‌زدن روابط قدیم و ایجاد روابط و مناسبات تازه بود.

انقلاب مشروطه حدود هفت سال بطول انجامید. (۱۹۱۲ – ۱۹۰۵ میلادی) – (۱۲۹۱ – ۱۲۸۴ هجری شمسی) – مراکز مهم این انقلاب شهرهای بزرگ ایران از قبیل تهران، تبریز، رشت، انزلی، مشهد، اصفهان، بودند. کارگران ایران در کنار سایر اقشار انقلابی اجتماع برای برقراری عدالت و آزادی مبارزه می کردند. هرجا کارخانه‌ای بود، هرجا عده‌ای از کارگران کار می کردند، به ویژه در چاپخانه‌ها، روحیه حق‌طلبی و عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی نیز حضور داشت، اگرچه تفکر انقلابی را روشنفکران به جامعه القاء می کردند، اما در اقدام انقلابی همه اقشار و طبقات جامعه سهیم و شریک و وارد عمل بودند. روشنفکر با خطابه و نوشته‌اش، آخوند با بستن مساجد و واعظ‌انش، بازاری و کسبه با تعطیل‌کردن بازار و حجره و دکانش، پیشه‌ور با قطع فعالیت تولیدی‌اش، کارگر با اعتصاب در کارخانه و کارگاه‌اش، همه و همه در میدان‌های مبارزه علیه آزادی و حق‌کشی آماده بودند. دست‌آورد این جان‌فشانی‌ها قانون اساسی ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ (اوت ۱۹۰۶) و تأسیس دو مجلس شورای ملی و دیگری سنا بود. در متمّم قانون اساسی از نهادهایی سخن رانده شده است که قاعدتاً موجبات رشد مبارزات اجتماعی را می بایست فراهم آورد از آنجمله تشکیل انجمن‌ها بود.

 

آزادی تشکیل انجمن

در متمّم قانون اساسی بموجب اصل بیست و یکم تشکیل انجمن آزاد بود:

" انجمن‌ها و اجتماعاتی که مولد فتنه دینی و دنیوی و مخل به نظم نباشد در تمام مملکت آزاد است ولی مجتمعین نباید باخود اسلحه داشته باشند و ترتیباتی را که قانون در این خصوص مقرر می کند باید متابعت نمایند، اجتماعات در شوارع و میدانهای عمومی هم باید تابع قوانین نظمیه باشد. " یعنی، آزادی انجمن‌ها و اجتماعات شناخته‌شده بود. پس با تشکیل انجمن‌ها و احزاب و اجتماعات مختلف جنبش‌هائی در طبقات مختلف پیدا شده و افراد روشن اعم از کارگر و غیرکارگر عضویت احزاب و اجتماعات مختلف را پذیرا شدند.

اما ماده اول نظام‌نامه انتخابات مورخه ۱۹ رجب ۱۳۲۴ قمری، صنفی بود و به هیچ‌وجه برای کارگران حق رأی قائل نمی شود؛ از کارگران کارخانجات نامی برده نشده، چنانکه گوئی اینان وجود خارجی ندارند یا هنوز صغیر‌اند و یا دیوانه و سفیه.

این ماده بقرار ذیل بود:

" انتخاب‌کنندگان ملت، در ممالک محروسه ایران از ایالات و ولایات، باید از طبقات ذیل باشند: شاهزادگان و قاجاریه، علما و طلاب، اعیان و اشراف – تجار و مالکین – فلاحین و اصناف. "

بدین‌ترتیب طبقات و اصناف مختلف نمایندگان خود را به مجلس اول فرستادند، ولی از دوره دوم این طرز انتخاب نماینده عوض شده و رأی عمومی در ایران شناخته شد و همگان با حائزبودن شرائط توانستند در انتخاب نماینده شرکت کنند.

کارگران تا این موقع، مشخصاً حق‌رأی نداشتند؛ تلویحاً چنین نتیجه گرفته می شد که کارگران بایستی در کنار اصناف در رای‌دهی شرکت کنند.

در این ماده از کارگران هنوز بعنوان قشر اجتماعی نام برده نمی شود.

همزمان با افزایش کارخانه‌ها و تأسیسات کوچک و متوسط تولیدی تعداد کارگران در سازمان‌های " صنعتی " بالا می رود. بتدریج در مراکز صنعتی انجمن‌های حرفه‌ای و تعاونی‌ها و بعد سندیکا بوجود می آیند.

در اوائل قرن بیستم، تبریز یکی از مراکز مهم صنعتی و کارخانه‌ای ایران به شمار می رفت. «پائولویچ» در این باره می نویسد:

" در اوائل قرن بیستم حدود یکصد کارخانه در تبریز وجود داشت که در این کارخانه‌ها قریب به ده هزار کارگر مشغول به کار بودند. در شهرهای دیگر از قبیل تهران و رشت نیز کارخانه‌هائی یافت می شدند که بر اساس شیوه‌های جدید تولید اداره می گردیدند. در تهران کارخانه برق، چندین چاپخانه، کارخانه‌های چوب‌بری، کارخانه‌های مکانیکی وجود داشتند. این کارخانه‌ها در سال بیش از سی هزار روبل درآمد داشتند.[i]

با تجمع کارگران در این کارخانه‌ها، مسائل صنفی و مطالبات اقتصادی و رفاهی بیش از پیش و با پا در میانی احزاب و دسته‌جات سیاسی مبارزات کارگری برای بدست‌آوردن حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بمرور، دامنه و وسعت پیدا می کند.

در همین سالها، ادبیات مربوط به روابط کارگر و کارفرما و حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی انتشار می یابد. چنانچه گفته شد، نخستین‌بار «میرزاعلی فروغی» در کتاب " اصول ثروت ملل " از کارگران ایران بعنوان طبقه کارگر نام می برد.[ii]  این کتاب، در ۱۲۸۴ شمسی (۱۹۰۵ میلادی) یعنی تقریباً همزمان با تشکیل حزب همت در بادکوبه، در تهران انتشار پیدا میکند. ناشر کتاب مانند بسیاری دیگر از روشنفکران هم‌عهد خود با مسائل کار و کارگری و مبارزات سندیکائی در اثر ارتباط با تفکرات غربی آشنائی پیدا می کنند. در این کتاب، درباره توسعه اقتصادی و صنعتی، جمعیت‌های کارگری، شناخت حقوق کارگران و طبقه کارگر، حقوق کار، حقوق مربوط به تأسیس سندیکاها، حقوق مربوط به اقدام به اعتصاب درباره دستمزد و ... گفتگو شده است. این کتاب از جمله نوشته‌هائی است که اثر زیادی در مبارزات کارگران و آشنائی آنها با حقوقشان می گذارد. تقریباً همه کسانی که درباره مبارزات و جنبش‌های کارگری و سندیکائی در ایران، مقاله یا کتابی نوشته‌اند به این اثر ارزنده، در زمان خود، هیچ‌گونه اشاره‌ای نکرده‌اند.

از دیگر اندیشمندان اجتماعی که درباره حقوق " طبقه " کارگر ایران قلم زده، کارگران را برای مبارزه تشویق می کرد، «رسول‌زاده» است. او در رساله اجتماعیت (سوسیالیسم) خود تحلیلی از اوضاع کارگری و تشکیلات آن می دهد. در این تحلیل به " نواقص آتی سرمایه‌داری " می پردازد، " عمله‌جات و صنف کارگران " را به تشکل و مبارزه علیه بورژوازی فرا می خواند. او با اعتقاد به مارکسیسم اظهار می دارد:" در میان کارگر و کارکن هرگز ائتلافی متصور نیست و تمام کشمکش‌های اجتماعی در دائره مبارزه طبقاتی بین سرمایه‌داران و کارگران قرار دارد. " او در همین نوشته، درباره اعتصاب کارگران علیه شرائط آهون کار؟؟؟ گفتگو می کند و از منافع پرولتاریا حمایت می نماید و آزادی پرولتاریا را از قید عبودیت سرمایه، آزادی تمام نوع بشر می داند.[iii]

اصل مساوات، حق‌رای عمومی بدون فرق اجتماعی ملیت، بدون تفاوت بین فقیر و غنی و همچنین انتخابات ملی برحسب تعداد جمعیت نه بر حسب طبقات، به علاوه انتخابات مجلس باید در زمان واحد شروع شود، هیئت وزیران را مجلس معین کند و در برابر مجلس مسئول باشد. در جهت دموکراسی اجتماعی این اصول را می شناسد: حق اعتصاب کارگران، محدود بودن ساعت کار، تقسیم اراضی، مالیات مستقیم بر ثروت، آزادی اعتصابات یعنی هرگاه کارگران به منظور سروسامان دادن به کار خود، اعم از اینکه این کار خصوصی یا سیاسی باشد اعتصاب کنند، دولت نمی تواند مانع آن شود و یا آنها را اجباراً به کار وا دارد. آن عبارت بدین معنی است که حق دست‌کشیدن از کار را هم برای بهبود وضع کارگری و هم بمنظور مقابله‌جوئی سیاسی تأئید کرده است. از دیگر حقوق کارگری اینکه مدت کار روزانه نباید از هشت ساعت تجاوز کند.

"اما در تقسیم اراضی دهات و املاک سلطنتی (خالصات) و هم چنین دهات و املاک مالکینی که علاوه بر احتیاج زندگی آنها باشد بایستی اولی بلاعوض و دومی توسط بانک خریداری شده بین اهالی و دهاقین تقسیم گردد." در فرض مالیاتی می گوید: "مالیات و عوارض باید به نسبت دارائی و سرمایه اخذ شود نه بطور سرانه یعنی مالیات‌های دولتی باید از عایدات تجارت و ملک گرفته شود. " هر شخصی چنین عایداتی داشته باشد باید از پرداخت هرنوع مالیات و عوارض معاف باشد. بدان مأخذ تلویحاً طبقه دهقان و کارگر روزمزد و پیشه‌ور را از هر مالیاتی معاف دانسته است.[iv]

 

مواضع احزاب سیاسی درباره حق تشکیل سندیکاهای کارگری و حق اعتصاب

پیروزی انقلاب مشروطه مولود یک سلسله تحولات حقوقی و قانونی در جهت منافع کارگران شد. کارگران و روشنفکران و مردم ترقی‌خواه به عضویت احزاب و اجتماعات در آمدند.

در این احزاب و اجتماعات حقوق کارگران محروم محترم شمرده می شد و بر اساس مقررات و موازین این اجتماعات، آنها پایگاه‌های سیاسی و اجتماعی خود را یافتند؛ مسئله طبقه و مبارزه طبقاتی طرح گردید.

فرقه دموکرات

    نخستین بار، بطور مدون، در دستورنامه فرقه دموکرات ایران که همان دستورنامه جمعیت اجتماعیون و عامیون مشهد می باشد، نسبت به حقوق کارگران علاقه‌مندی نشان داده شد. ماده چهارم از مرامنامه فرقه دموکرات ایران درباره حق تأسیس سندیکاها بحث می کند.[v]

" حق اعتصاب، محدود بودن ساعت کار در شبانه‌روز، محدودیت سنی، مسائل مربوط به شرائط کار، وضع درمانی و بهداشت در کارخانه مورد توجه قرار می گیرد، چنانچه در این مرامنامه گفته می شود." "شناختن" آزادی تعطیل، و از آنجا که در پاره‌ای ممالک حق دست‌کشیدن از کار، کارگران سلب شده، نمی توانند " بواسطه تعطیل، تقاضای زیادی مزد و یا کم‌شدن مدت کار بنمایند، مقتدرین و سرمایه‌داران به این خیال نیفتند که در ایران هم این حق مشروع را از کارگران سلب کنند." [vi]

اصل دیگر محدودبودن مدت عمل در شبانه‌روز منتهی به ده ساعت است. هشت ساعت کار کافی است تا ده ساعت هم ممکن است، بیش از این حتماً باید ممنوع باشد وگرنه برای حفظ‌ الصحه مضر است.

مزدور بیچاره به سایر کارهای زندگی خودش نمی رسد. بعلاوه کار مزدوری برای بچه‌ای که به چهارده سال نرسیده باشد، ممنوع است. مواظب به " لوازم عمل و حفظ الصحه کارخانجات " امری است ضروری؛ مقصود اینکه دولت مراقبت نماید که گاری شکسته مسافر سوار نکند و چوب بست بنائی محکم باشد، طناب مقنی استحکام داشته باشد، وضع کارگاه‌ها و کارخانجات قسمی باشد که کارگران و مزدوران از ناخوشی مسری مصون بمانند، هفته‌ای یک روز استراحت عمومی و اجباری برای همه افراد تصریح گردد.[vii]

البته بعدها بمرور قسمت کوچک مفاد این دستور، همچنین برخی دیگر از تقاضاهای کارگری جامه عمل می پوشد. لیکن هرچه تعداد کارخانجات بزرگ و در نتیجه تعداد کارگران افزایش می یابد، نیازهای تازه‌ای برای کارگران پدید می آید، که در اثر دست‌یافتن به این نیازها کارگران از طرفی تعلقاتشان به کارخانه زیاد می شود و از طرف دیگر نیازهای جدیدتری ظهور پیدا کرده و مطرح می شوند. برای اینکه وضعیت کار و کارگری، سازمان و روابط کارگر و کارفرما در جامعه بصورتی رضایت‌بخش ادامه داشته باشد، باید همواره روابط بین نیازهای تازه کارگران و وابستگی‌های آنها به کارخانه مورد مطالعه قرار گیرد و کارگران مبارزات خود را براساس این روابط و نیازها سامان دهند.

حزب سوسیال دموکرات (مارکسیست)

این حزب مورد حمایت قشرهای پراکنده کارگری و پیشه‌وران و کسبه شهری آذربایجان بود. در اصل چهارم از اساسنامه حزب سوسیال دموکرات ایران، آزادی حق تشکیل سندیکاها برای کارگران صنایع و پیشه‌وران در نظر گرفته شده است و اضافه گردیده: کارگران با ورود و فعالیت در سندیکا می توانند نیازها و مطالبات خودشان را در هر مورد خواستار شوند. آنها میتوانند برای بدست‌آوردن توفیق در برآورده‌ساختن نیازها و مطالباتشان دست به تشکیل تعاونی‌ها " Associations " و سندیکاها بزنند. [viii]

اساسنامه حزب فوق‌الذکر در ماده ۶ درباره حق اعتصاب چنین می نویسد: حق اعتصاب یعنی اینکه کارگران روزمزد و دائم اگر بخواهند، می توانند برای برطرف ساختن نیازها و مطالباتشان بطور متشکل دست به اعتصاب بزنند.[ix]

در ماده ۲، ساعت کار روزانه را برای کارگران صنایع چه کارگر باشند چه شاگرد (کارآموز)، کارمند باشند مثل میرزا یا حسابدار یا استاد کار یعنی برای همه کسانی که مزد بگیرند، ۸ ساعت کار در شبانه روز در نظر گرفته شده است. [x]

سازمان انقلابی مجاهدین مشهد (سپتامبر ۱۹۰۷/شهریور ۱۲۸۶ شمسی)

    در بند ۷ از ماده ۵ برنامه سازمان انقلابی ایرانیان مجاهد متشکله در مشهد که این فرقه در انقلاب مشروطه نقش عمده‌ای داشت، درباره حق اعتصاب سخن رفته؛ بدین معنا، چنانچه کارگران مایل باشند برای سازماندهی امور خودشان می توانند تصمیم به قطع کار (اعتصاب) بگیرند؛ این اعتصاب می تواند کوچک یا بزرگ و همگانی باشد. دولت نباید آنها را وادار به بازگشت به کار نماید. بند ۱۲ همین ماده درباره ساعت کار که باید ۸ ساعت در شبانه‌روز باشد، اظهار نظر می کند.

در اینجا نیز راحع به حق تشکیل سندیکا‌ها نظری ایراد نمی شود.[xi]

مرامنامه جنگلی‌ها

    در هشتمین ماده مرامنامه جنگل که تحت سرفصل " کار " آمده، به محدودیت سنی کارگران، مبارزه با بیکاری و ایجاد و توسعه مؤسسات و تولید شغل و کار و رعایت شرائط بهداشتی در کارخانه‌ها و به هشت ساعت کار روزانه و استراحت هفتگی اشاره شده است. عین این ماده را از قول آقای «ابراهیم فخرائی» نقل می کنیم:

- ماده هشتم، کار:

- ممنوع بودن کار مزدوری برای اطفالی که سن‌شان به ۱۴ سال نرسیده است.

- برانداختن اصول بیکاری و مفت‌خواری بوسیله ایجاد مؤسسات و تشکیلاتی که تولید کار و شغل می نماید.

- ایجاد و تکثیر کارخانجات با رعایت حفظ‌الصحه کارگران.

- تجدید ساعات کار در شبانه‌روز منتها به هشت ساعت، استراحت اجباری در هفته یک روز.[xii]

همت: سازمان سوسیال دموکرات مسلمان

    در ماده ششم از اساسنامه این سازمان حق اعتصاب آزاد شناخته می شود و ذکر می گردد: کارگران می توانند دست به سازماندهی اعتصابات اقتصادی و سیاسی بزنند و دولت یا کارفرما حق ندارد در مقابل این حق کارگران سدی ایجاد کند.

در ماده هفتم گفته می شود که ساعت کار روزانه ۸ ساعت است و کارگران نباید بیش از ۸ ساعت در شبانه‌روز کار کنند.[xiii]

حزب عدالت

    لازم به تذکر است که در بیانیه‌نامه فرقه اشتراکیون – اکثریون ایران (کمونیست – بلشویک ) عدالت، تنظیم شده در ژوئیه ۱۹۲۱ (اول ذیقعده ۱۳۳۹ قمری) که در مجله دنیا سال سوم شماره ۱ به چاپ رسیده،[xiv] نه در مورد سندیکاها و نه در مورد اعتصابات، سخنی گفته نمی شود. بعلاوه طبق گزارشی که از نخستین کنگره کمونیست‌های ایرانی حزب عدالت در دست می باشد (مجله دنیا و مجله انترناسیونال کمونیست شماره ۱۴، ۱۹۲۰)[xv] در این کنگره نیز نه درباره اعتصاب و نه درباره سندیکا‌ها حرفی در میان نیست. در این دوره اسنادی وجود ندارد تا رسماً موضع حزب عدالت را درباره سندیکاها و حقوق کارگران نشان دهد. اما نقش حزب عدالت در تشکیلات کارگری حائز اهمیت است. ما علل عدم توجه به مسائل کارگری در کنگره نخست حزب عدالت را در فصل بعدی تشریح می کنیم. (میتواند حذف شود)

 

نخستین سندیکا و اعتصاب‌های پی در پی

    سندیکاها در اروپا و در کشورهای صنعتی در شکم تعاونی‌ها رشد پیدا کردند و بعداز انقلاب صنعتی سازمان‌های خود را گاهی بطور آشکار و زمانی بطور مخفی بوجود آوردند. در ایران علیرغم شرائط اجتماعی و اقتصادی متفاوت با این کشورها، تعاونی‌ها و سازمان‌های صنفی بستر اصلی جریانات سندیکائی بودند. تعاونی‌های حرفه‌ای و اصناف در اغلب شهرهای بزرگ ایران از قبل وجود داشتند و فعالیت می نمودند؛ سندیکاها در بطن یا در کنار این تعاونی‌ها و اصناف متشکل گردیدند.

اما نخستین سندیکای کارگری ایران بوسیله کارگران چاپخانه در سال ۱۹۰۶ در زمان نخستین انقلاب همگانی که کارگران چاپخانه‌های تهران تحت نفوذ نیرومند حزب دموکرات نخستین اتحادیه خود را ایجاد کردند، انجام گرفت.[xvi]

در همین سال اعتصاب کارگران چاپخانه برای کاهش ساعات کار روزانه تحقق پذیرفت. در نتیجه آن ساعات کار از ۱۴ ساعت به ۹ ساعت در شبانه‌روز کاهش یافت.

مطالبات کارگران مطبعه تهران به نقل از نخستین روزنامه کارگران ایران در عصر مشروطیت بنام " اتفاق کارگران " بقرار زیر است:

اول – کارگران نباید در هیچ مطبعه‌ای بیش از ۹ ساعت کار کنند.

دوم – حداقل اجرت و مواجب کارگران مطبعه‌ها در ماه کمتر از ۳ تومان نخواهد بود. کارگرانی که از ۳ الی ۵ تومان مواجب دارند باید صدی پانزده بر حقوق آنها افزوده شود. کارگرانی که از پنچ الی ده تومان مواجب دارند، صدی دوازده بر حقوق آنها افزوده خواهد شد. کارگرانی که از ده الی پانزده تومان مواجب دارند، صدی ده. کسانی که از پانزده الی بیست تومان درآمد دارند، صدی هشت. آنهائی که از بیست الی بیست و پنج تومان درآمد دارند، صدی پنج بر حقوق آنها افزوده خواهد شد. حقوق و مواجب کارگران سر موعد باید پرداخت شود.

سوم – کارگری که بدون تقصیر از کار و شغل خود خارج می شود هر گاه شش ماه یا بیشتر در خدمت بوده است، صاحب مطبعه باید مواجب پانزده روز علاوه به آن کارگر بپردازد. هرگاه بیش از یکسال سر خدمت بوده باشد باید مواجب یکماه علاوه دریافت نماید. کارگری که بیش از دو سال خدمت کرده باشد، مواجب یک ماه و نیم علاوه دریافت نماید. کارگری که بیش از ۳ سال خدمت کرده باشد باید مواجب دو ماه دریافت نماید. به این طریق بر هر یک سال خدمت مواجب پانزده روز علاوه شود.

چهارم – صاحب مطبعه در صورتی میتواند کارگری را بدون تقصیر از شغل خود اخراج نماید که اقلاً پانزده روز قبل به کارگر اطلاع داده باشد. در صورت فروش مطبعه کارگران به ترتیب سابق بر سر شغل خود باقی خواهند ماند. فروشنده مطبعه باید مواجب علاوه کارگران را مطابق سنواتی که کارگران خدمت کرده‌اند، بپردازد.

پنجم – سلوک و رفتار مدیران و رؤسای مطبعه با کارگران باید به هیچ‌وجه از نزاکت و ادب خارج نباشد.

ششم – هرگاه مطبعه شب‌کاری مداوم داشته باشد، صاحب مطبعه باید یک دسته کارگر جدید برای شب‌کاری اجیر نماید. حقوق و اجرت کارگرانی که شب‌کاری می نمایند باید از حقوق معمولی خود یک و نیم علاوه دریافت دارند. کارگرانی که مشغول شب‌کاری فوق‌العاده می شوند، غیر از حقوق روزانه خود باید یک و نیم علاوه دریافت نمایند و به نوبت شب‌کاری کنند.

هفتم – غیر از اعیاد عمومی هفته‌ای یک روز تعطیل و آسایش اجباری مخصوص هر ملت است.

هشتم – در صورتی که کارگری ناخوش شود باید حقوق یک ماهه به او داده شود. وقتی که کارگر ناخوش معالجه می شود، مجدّداً بر سر شغل خود باز گردد.

نهم – هر مطبعه باید دارای طبیب مخصوص خود بوده باشد.

دهم – در صورتی که کارگری در موقع کار مجروح یا معیوب شود، تا مدتی که معالجه شود، باید حقوق خود را دریافت دارد. (بیشتر از سه ماه نخواهد بود.)

یازدهم – درصورتی که عضوی از اعضای کارگری در موقع کار معیوب شود، به تصدیق اطباء میزان خسارت وارده تعیین شده حق‌الخسارة به او داده خواهد شد. میزان و مبلغ خسارتی که به کارگر داده می شود، از طرف مطبعه و نمایندگان اجتماع کارگران تعیین خواهد شد.

دوازدهم – در صورت فوت کارگر در موقع کار باید مبلغی برای امرار معاش عیال و اطفال کارگر متوفی به تصدیق و تصویب اطباء و نمایندگان کارگران و صاحب مطبعه تعیین گردیده و پرداخته شود.

سیزدهم – هر مطبعه باید دارای یک رئیس بوده باشد.

چهاردهم – با رضایت و تصویب صاحبان مطبعه و نمایندگان اجتماع کارگران نظامنامه برای کلیه مطبعه‌ها وضع خواهد شد.

به نقل از " اتفاق کارگران "، اولین روزنامه کارگری ایران. (شماره ۱، جمادی‌الثانی ۱۳۲۸ قمری) [xvii]

در این درخواست‌ها تقریباً کارگران اصول و مبانی قانون کار و رفاه اجتماعی را بیان می کنند و اینها مطالباتی بودند که در آن زمان مورد توجه قرار نمی گرفتند و اصولاً مرجع یا نهادی نیز برای رسیدگی به آن وجود نداشته؛ مطالباتی که بعدها طبق قانون کار بعهده دولت گذارده شد و دولت موظف به اجراء آن گردید اگرچه بدانها عمل نکرد.

در سال ۱۲۸۶ شمسی (۱۹۰۷ میلادی) اعتصابات کارگری و کارمندی دیگری در ایران روی می دهد که مهمترین آنها اعتصابی است که در مارس ۱۹۰۷ میلادی بوقوع پیوست و تبدیل به یک اعتصاب عمومی شد. در این اعتصابات تلگراف‌چی‌ها درخواست اضافه دستمزد و مطالبات دیگری داشتند.[xviii]

این اعتصاب پس از سه روز با گرفتن اضافه دستمزد و تعهد عدم اخراج اعتصابیون از کار، پایان می یابد؛ درست است که این کارگران نمی توانند به همه خواستهای خود برسند، اما طرح همین مطالبات نشان میدهد که سطح نیازهای کارگران در رابطه با مسائل اجتماعی و شغلی افزایش پیدا کرده است. عنوان نمودن این نیازها و مطالبات زمینه را برای مبارزات کارگری جهت تعالی و ترقی شرائط کار و کارگری و مطالبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فراهم می سازد و از طرف دیگر نشان می دهد که چگونه کارگران پس از افزایش دستمزد حاضر می شوند از دیگر خواست‌های خود صرفنظر نمایند.

«ایوانف» می گوید:" در طی سالهای (۱۲۸۷ – ۱۲۸۹ شمسی) برابر با (۱۹۰۸ – ۱۹۱۰ میلادی) در بندر انزلی باربران و قایقرانان اعتصاب کردند؛ در تهران درشکه‌چی‌ها و کارگران و کارمندان وزارتخانه‌ها در اعتصاب شرکت جستند.[xix]

در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۹۱۰ میلادی) کارگران چاپخانه‌های تهران برای افزایش دستمزد خود دست به اعتصاب دسته‌جمعی ۱۴ روزه‌ای می زنند. این اعتصاب را اتحادیه کارگران چاپخانه‌های تهران رهبری می نمایند. مأموران دولتی برای سرکوبی اعتصابیون اقدام نموده و عده‌ای از کارگران را دستگیر می نمایند. نمایندگان کارگران برای دستیابی به خواسته‌های خود در مجلس متحصن می شوند تا اینکه موفق می گردند اضافه دستمزد تقاضاشده را دریافت دارند و رفقای کارگر خود را که دستگیر شده بودند، آزاد سازند. در این ایام سازمانهای کارگران بطور غیرقابل پیش‌بینی رشد می نمایند. و صنف‌های مختلف کارگری به تبعیت از یکدیگر در بدست آوردن حقوق خود که سالها بوسیله کارفرمایان و دولت مستبد از بین رفته بود، قیام می کنند. این اعتصابات خود مقدمه‌ای می شوند برای اعتصابات کارگری بعدی و همزمان با این جریانات در بعضی دیگر از شهرها، اتحادیه‌های کارگری دیگری به وجود می آیند و فعالیت‌های خود را در رفع نیازهای کارگران صنوف مختلف گسترش می دهند.

در سال ۱۲۹۶ شمسی (آوریل ۱۹۱۷) دو نفر ایرانی از تبریز و جلفا در انجمن کارگران راه‌آهن روسیه شرکت نموده و طبق قطع‌نامه‌ای از حقوق برادران کارگر روسی خود در راه‌آهن روسیه دفاع می نمایند.

در روز اول ماه مه ۱۹۱۷ میلادی (اردیبهشت ۱۲۹۶ شمسی) ابتداء کارگران چاپخانه‌های تهران با ۲۰۰۰ عضو برای بهترکردن وضع اقتصادی خود اعتصاب می کنند. سپس دیگر صنعت‌گران که دارای سازمانهای کارگری بودند، به آنها می پیوندند و اعتصاب عمومی فوق‌العاده‌ای روی می دهد. اعتصاب‌کنندگان از جمله تقاضا دارند که ساعات کار از ۹ ساعت به ۸ ساعت در شبانه‌روز تقلیل یابد و در مقابل اضافه کار دستمزد اضافه دریافت دارند. اعتصابات باشکوه کارگران در سال ۱۲۹۶ شمسی، شور و جنبش فوق‌العاده‌ای در تمام گروههای مختلف کارگری بوجود می آورد و از طریق سازمانهای کارگری موجود به کارگران آگاهی‌هائی داده می شود. کیفیت این فعالیت‌ها باعث می شود در تمام شهرهای ایران کارگران فعالیت خود را گسترش دهند و برای بدست آوردن شرائط بهتر کار و زندگی با کارفرمایان مبارزه نمایند. در اواسط سال ۱۲۹۶ شمسی (۱۹۱۷ میلادی) کارگران شرکت نفت جنوب (شرکت سابق انگلیس و ایران) دست به اعتصاب گسترده‌ای می زنند؛ امپریالیسم استثمارگر انگلیس که هرگز انتظار چنین واقعه‌ای را نداشت و بعلل سیاسی و آگاهی‌ائی که در مورد تشکیلات کارگری و سندیکائی داشت، از دادن هرگونه امتیاز اضافی نسبت به کارگران اباء می کند. ابتداء با تهدیدهای شدید و وقتی که از تهدیدهای خود نتیجه‌ای عایدش نمی شود، گروهان سواره نظام خود را همراه با گروههائی از ایلات جنوب برای مقابله با کارگران می فرستد و کارگران نفت جنوب را برای مدتی سرکوب نموده و آنها را به سر کار بر میگرداند. شرح این اعتصاب را در بخش سندیکاهای نفت جنوب می خوانید.

 

جنبش سندیکائی آذربایجان، شمال و خراسان

    در سالهای انقلاب مشروطیت، اعتصابات مهمی در ایران بوقوع پیوست که ما برخی از آنها را در صفحات قبل شرح دادیم. از آنجا که اعتصابات آذربایجان، شمال و خراسان از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، در حد اطلاعات بدست‌آمده اعتصابات این مناطق را بطور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم. مسلماً علاوه بر آنچه که در اینجا ملاحظه خواهید کرد، اعتصابات دیگری نیز در شهرهای نامبرده بوقوع پیوسته که فعلاً اسناد و مدارکی از آنها در دست نیست.

آذربایجان

در سالهای انقلاب مشروطیت که مرتباً بین قوای ضد انقلاب مشروطه و قوای مشروطه‌خواه درگیری بوجود می آمد و «محمدعلی میرزا» رهبر ضد انقلاب مشروطه با همدستی ارتجاع از یک سو و کلنیالیسم روس و انگلیس از سوی دیگر، مشروطه‌خواهان را با استفاده از هر فرصت، سرکوب و غارت و شکنجه و کشتار می کرد؛ مردم بویژه کارگران نیز آرام ننشسته بودند و از جبهه‌های مختلف ارتجاع و استبداد را مورد حمله قرار میدادند. یکی از پایگاه‌های مبارزه، سندیکاهای کارگری بود که علیرغم جوانی و کم‌تجربگی مبارزه خود علیه ارتجاع را به خوبی سازمان میداد. در آذربایجان بیش از سایر مناطق ایران مبارزات کارگری و اعتصاب انجام گرفت. این مبارزات پاره‌ای دستآورد مهم ملی بهمراه داشت.

 

اعتصاب کارکنان گمرکات و پست و تلگراف تبریز

وقتی اعتصاب عمومی تلگراف‌چی‌ها از تهران شروع شد (ما شرح آنرا قبلاً دادیم) در تبریز کارگران پست و تلگراف و کارکنان گمرکات به آنها پیوستند و اعلام همبستگی کردند. گمرکات تبریز بعلت مجاورت با مرز اروپائی همیشه از ارزش بزرگی برخوردار بوده، اعتصاب کارکنان گمرکات همیشه باعث فلج‌شدن فعالیت تجاری می شود. از این جهت باید به اهمیت آن آگاه بود. یکی از خواست‌های کارکنان اعتصابی که مورد حمایت مردم شهر نیز بود، خروج و خلع ید هیئت مسئولین بلژیکی گمرکات بود – در آن زمان گمرکات ایران را بلژیکی‌ها در دست داشتند. – قوای قزاق روسی دشمنان درجه اول انقلاب مشروطه بودند و رئیس گمرکات تبریز با قوای قزاق همکاری می کرد. به همین سبب اعتصابیون خواهان برکناری او شده بودند. این اعتصاب تا موقعی که بدستور شاه رئیس گمرکات تعویض گردید، ادامه پیدا کرد.

 

اعتصاب سندیکای چرم‌سازان (دباغ‌های تبریز)

اعتصاب کارگران دبّاغی تبریز از اعتصابات بزرگ این دوره محسوب می شود. در این اعتصاب کارگران نسبت به وضع اقتصادی و شرائط کار خود اعتراض می کنند. تاریخ وقوع این اعتصاب ۱۲۸۶ شمسی (۱۹۰۷ میلادی) می باشد. رهبری اعتصاب در دست سوسیال دمکرات‌ها – بخش تبریز – است. سه محفل ده نفری از سوسیال دموکرات‌ها در جنب کارخانه چرم‌سازی تبریز فعالیت می کردند و در این کارخانه نیز نفوذ داشتند؛ اعضای این سه محفل غالباً گرجی یا ارمنی ایرانی، قفقازی بودند. این‌ها با «پلخانف» و «کائوتسکی» در رابطه با مسائل تئوریک و شرائط ایران در ارتباط بودند.

مطالبات کارگران اعتصابی دبّاغ به شکل زیر بیان شده است:

۱- افزایش سطح دستمزد.

۲- پذیرش (استخدام) و اخراج کارگران باید با توافق سندیکا انجام پذیرد.

۳- پرداخت دو برابر دستمزد برای ساعات کار اضافی (اضافه‌کاری)

۴- پرداخت نصف حقوق در ایام بیماری.[xx]

بعداز سه روز اعتصاب، بالاخره کارفرما، مواد اول و دوم مطالبات را می پذیرد و کارگران کار خود را از سر می گیرند.

آنچه در بالا تحت عنوان مطالبات کارگران اعتصابی دبّاغ آورده شد به نقل از منبع زیر است که خود مأخذ اصلی را ارائه نمی دهد. چند سال بعد سند دیگری در همین زمینه انتشار یافت به شرح زیر:

" در نامه‌ای که یکی از سوسیال دموکرات‌های قفقازی که سالهای انقلاب مشروطیت برای شرکت در انقلاب به ایران آمده بود برای «پلخانف» می نویسد:

کارگران سه کارگاه دباغی تبریز برای تحقق خواست‌های صنفی خود وارد اعتصاب شده‌اند؛ این کارگران که تعدادشان ۱۶۵ نفر بود مورد حمایت سوسیال دموکرات‌ها قرار گرفتند.

خواست‌های کارگران بقرار زیر بود:

۱- اضافه دستمزد به مبلغ یک شاهی و نیم، بابت دباغی هر قطعه پوست.

۲- استخدام و اخراج کارگران و شاگردان کارگاه با موافقت کارگران.

۳- تأمین شرائط بهداشتی.

۴- پرداخت مخارج بیماری توسط کارفرما.

۵- پرداخت ۵۰% از دستمزد به هنگام بیماری.

۶- تقلیل اضافه‌کار.

۷- پرداخت دو برابر دستمزد بابت اضافه کار.

۸- عدم استفاده از اعتصاب‌شکنان به هنگام اعتصاب کارگران.

۹- پرداخت دستمزد به هنگام اعتصاب.

۱۰- عدم اخراج کارگران به علت شرکت در اعتصاب.

    این اعتصاب مدت سه روز ادامه پیدا می کند و خواست‌های ۱ و ۸ و ۱۰ کارگران برآورده میشود.[xxi]

    از تطبیق این دو سند میتوان نتیجه گرفت که سند دوم از اعتبار بیشتری برخوردار است. اما متأسفانه ناشر سند مأخذ اصلی را ارائه نمی دهد. همانطور که در سند ملاحظه میکنید، تعداد کارگران دبّاغ را ۱۶۵ نفر می نامد، تقاضاهای کارگران در سند دوم از ۴ مورد به ۱۰ مورد افزایش پیدا میکند و موارد ۱ و ۲ و ۵ و ۷ چهار موردی هستند که در سند نخست آمده است. این سند نیز حاکی از اعتصاب سه روزه می باشد ولی می گوید خواست‌های موارد ۱ و ۸ و ۱۰ برآورده می شود، حال آنکه در سند نخست خواست‌های ۱ و ۲ برآورده شده است. به نظر ما سند دوم مورد اطمینان بیشتری است.

در هرصورت، اگرچه کارگران در این اعتصاب نتوانستند همه مطالبات خود را به دست آورند، اما دست‌آوردهای این مبارزه به نوبه خود از اهمیت فراوانی برخوردار بود. ایکاش دست‌آوردهای مبارزات کارگری قانونیت هم پیدا می کردند و قانون از طرف همه محترم شمرده میشد و بدین گونه حاصل هر مبارزه بعداز مدتی از کف کارگران و " شهروندان " بیرون نمی رفت و آنها مجبور نمی شدند همیشه از ابتدا شروع کنند. این موردی است که همیشه در تاریخ مبارزات کارگران می توان ملاحظه کرد.

ضد انقلاب مشروطه به رهبری «صمدخان»، فرد مورد حمایت «محمدعلی شاه» با حمایت قوای روس وارد آذربایجان می شود. عده زیادی از مبارزین را می گیرد و در دادگاه‌های فرمایشی ترتیب‌داده‌شده توسط دربار روسیه تزاری و «محمدعلی میرزا» محاکمه می کند و بسیاری را حتی بدون محاکمه می کشد. برای مدتی مبارزه اجتماعی را در برخی از مناطق آذربایجان خفه می سازد، از آنجمله هستند مبارزین آزادی‌ خواهی که نامشان در تاریخ ایران مانده و مایه افتخار زنان و مردان با شرافت و انسان‌دوست و عدالت‌خواه است، کسانی که علیه استبداد بپا خاستند و برای آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و منافع توده مردم جان خود را از دست دادند. اینان اکثراً از پیشه‌وران و اصناف و کارگران بازار تبریز بودند.

از نخستین کسان، «میرزا محمدحسن مقدس» بود در مراغه که شرحش را اینگونه در تاریخ مشروطیت می خوانیم:" چون او را گرفته به نزد «صمدخان» آوردند، دشنامهای بسیاری گفت؛ سپس دستور داد دستار از سرش برداشتند و ریش و سبیلش را کندند و در آن سرمای یخ‌بندان زمستان توی حوض انداختند؛ فراشان با چوبها چندان زدند که پیرمرد پارسا به یکباره از توان افتاد و در حال جان‌کندن بیرونش آوردند و ریسمان بپایش بسته، کشان‌کشان تا میدان ملارستم برده و در آنجا از درخت نارون آویزان کردند. بدینسان پیرمرد پارسا را با شکنجه جان‌گدازی از زندگی بی‌بهره گردانیدند." [xxii]

" همین عمل را با «میرزا عبدالحسین انصاری» کردند. گناه او رواج کتابهای «ابراهیم بیک» و «طالبوف» و گفتار و نوشتن در روزنامه " حبل‌المتین " بود." [xxiii]

در تبریز، «حسن» و «قادر» - قادر بیش از ۱۳ سال نداشت - فرزندان «علی مسیو»؛ «ثقه‌الاسلام» که در مقابل دادگاه ارتجاع گفت: من به وظیفه خود عمل کرده و از استقلال کشورم دفاع نمودم؛ «ضیاء‌العلما»؛ «حاجی علی دوافروش»، مشروطه‌خواه فعالی که در جریان انقلاب مشروطه نقش بزرگی ایفا کرد؛ «میرزا محمد سلماسی» رئیس دادگاه عالی تبریز؛ «صدیق‌الملک» عضو شورای تبریز، فارغ‌التحصیل مدرسه آمریکائی‌ها، عضو کمیسیون ایران و ترک و صدها نفر دیگر که در محله‌های مختلف تبریز از جمله حکم‌آباد و محله امیرخیز تیرباران شدند.[xxiv]

 

سندیکای تبریز

در دوران انقلاب مشروطیت مردم تبریز بزرگترین جانفشانی‌ها را برای به ثمر رساندن انقلاب کردند. طبقات زحمتکش، کارگران شهری یعنی آندسته که در کارخانه‌های تبریز کار میکردند، در این مبارزه فعالانه نقش داشتند. در آن زمان از نظر جنبش کارگری و تشکیلات صنفی و سندیکائی، تبریز یکی از شهرهای مهم محسوب می شد؛ بعلت وجود چند کارخانه نسبتاً قابل اهمیت که با واردات روسی در حال رقابت بودند، کارگران نیمه‌صنعتی بمرور افزایش پیدا می کردند.[xxv] از سوی دیگر کارگران بازار و پیشه‌وران در تبریز همیشه یک مجموعه قوی را تشکیل می دادند.

سندیکای تبریز با همه خصوصیات ویژه شرقی خود و با توجه به شرائط خاص تبریز تشکیل شد که بعداز مدتی تغییر نام داده و به حزب کارگر تبریز تبدیل شد. (۱۹۲۰ میلادی) ظاهراً این تغییر نام باید در اثر نفوذ افراد سیاسی انجام گرفته باشد. بر اساس اساسنامه سندیکای تبریز هرکس که فردی را مورد استثمار و مورد بهره‌کشی قرار نمی داد و متکی به نیروی کار خود بود، می توانست عضو سندیکا باشد.

در اواخر سال ۱۹۲۱ این سازمان حدود سه هزار نفر عضو داشت. اعضای آنرا علاوه بر کارگران، پیشه‌وران و بازرگانان کوچک نیز تشکیل می دادند.

در آن زمان اوضاع مؤسسات و کارخانه‌های تبریز از نقطه نظر فعالیت تولیدی و تعداد کارگران به شکل زیر یاد شده است:

تعداد کارگران

۲۶۲۵

۱۵۰

۲۰۰

۱۰۰

۱۰۰

۱۸۰

۵۰

۱۲۰

۳۵

۳۰۰

۵۰

۵۰

۳۰

۱۰۰

۲۰۰

۶۰

۵۰

تعداد کارگاه یا مؤسسه

۱۷۵

۱

۲

۱۰

۲۰

۳۰

۱۰

۸

۷

۳۰

۵

۵

۳

۲۰

۴۰

۱۰

۵

نوع تولید

فرش‌باقی

نخ‌ریسی

بافندگی فاستونی

بافندگی (عبا)

بافندگی (نوع بافندگی مشخص نیست)

بافندگی (شال)

ظروف چینی

چاپخانه

باسمه

دخانیات

پاپیروس(دخانیات)

آجرپزی

باروت‌سازی

دوشاب

رنگرزی

صابون‌پزی

آهن‌گدازی و گچ‌پزی

۴۴۰۰

۳۸۱

جمع

 

به این فهرست باید کارگاه‌های زیر را افزود:

۴۶۸۰

 

۱۹۴۲

۳۸۶۵

۵۵۲۵

۵۳۰

۲۰۰۰

۱۰۹۰

 

۴۷۰

۱۸۶۵

---

---

---

۱- کارگاه‌های کوچک صنعت‌گری نظیر آهنگری، ریخته‌گری، چلنگری، جوراب‌بافی، نانوائی، کفاشی و غیره

۲- سایر کارگاه‌های پیشه‌وری: دباغی، سرآجی، سلمانی و مواد غذائی

۳- مؤسسات بازرگانی و بنگاه‌های معاملاتی

۴- تعداد مقنی‌ها، سقاها، سنگ‌تراش‌ها، باربرها و ...

۵- کارکنان ادارات و مؤسسات دولتی

۶- کارگران سایر حرف، دلال‌ها، ارابه‌چی‌ها، باغبان‌ها و ...

۹۴۲,۲۲

۳۸۰۶

جمع کل

 

بدین‌ترتیب تعداد افراد مزدبگیر در تبریز برابر ۹۴۲,۲۲ نفر است و اگر خدمتکاران منازل و بیکاران را که تعدادشان در ایام اخیر به علت بحران اقتصادی افزایش یافته، به این رقم علاوه کنیم آنوقت رقم کل به حدود ۳۰ هزار نفر خواهد رسید.[xxvi]     

از آنجا که گفته شد تعداد افرادی که در همین سال ۱۹۲۰ میلادی به عضویت سندیکای تبریز در آمده بودند، به ۰۰۰,۳ نفر بالغ می شدند. بنابر این درصد کارگران عضو سندیکای تبریز را میتوان ۱۰% کل کارگران شهر تبریز تخمین زد.

بخش اعظم کارگران یعنی کسانیکه از دیگران بهره‌کشی نمی کردند و کسانی که با اتکاء به کار و ابتکار شخصی خود زندگی خود را اداره می کردند، در بازار تبریز متمرکز بودند. افتراق این دو، یعنی کسانی که از دیگران بهره‌کشی نمی کردند و کسانی که با اتکاء به کار و ابتکار شخصی خود زندگی‌شان را اداره می کردند، را باید در نظر داشت. کسانی که بهره‌کشی نمی کردند، خود می توانستند استثمار شوند ولی در بخش دوم، افراد کسی را استثمار نمی کردند و خود نیز استثمار نمی شدند. یعنی در حقیقت باید گفت، با اتکاء به نیروی کار خود و برای خود کار میکردند و نه ضرورتاً اما شاید بتوان گفت، خود را استثمار می کردند. در آن زمان، بازار تبریز دارای ۰۰۰,۱۷ مغازه و کارگاه کوچک بود که حدود ۰۰۰,۱۳ واحد از این مغازه‌ها و کارگاه‌ها متعلق به کسانی بود که فرد دیگری را مورد بهره‌کشی قرار نمی دادند.[xxvii] و کم و بیش به نیروی کار خود متکی بودند و اغلب از طریق تجارت امرار معاش می کردند. این بخش در تمام جریانات انقلابی و مبارزات اجتماعی شرکت داشتند و چنانکه در تاریخ انقلاب تبریز مشاهده می شود، بسیاری از این افراد در جنگ با ارتجاع سلطنتی و مذهبی شهید می شوند. ما چند تن از آنها را در همین بخش نام بردیم.

اما از نظر وسعت و ثروت و درآمد، باید گفت بخش بزرگی از بازار تبریز را چند مالک بزرگ در اختیار داشتند. این مالکین اغلب صاحبان مغازه‌هایی بودند که در دست گروه نخست قرار داشتند و مرتباً اجاره مغازه‌ها را افزایش می دادند. گاهی افزایش اجاره بهاء به میزان مسخره‌ای بود که کسبه عادی را در فشار قرار می داد، بویژه اگر شرائط اقتصادی در حالت متعادل و عادی نبود کسبه از عهده پرداخت آن بر نمی آمدند. دوران بعداز جنگ یعنی همان سال‌هایی که سندیکای تبریز تشکیل یافته و فعال بود، از دوره‌های بحرانی به شمار می رفت.

در جریان این مقاومت و مبارزه که توسط سندیکای تبریز انجام شد، نباید نقش «خیابانی» را فراموش کرد. در این زمان «شیخ محمد خیابانی» مجاهد فداکار، از شرکت‌کنندگان سرشناس جنبش مشروطیت و وکیل مجلس دوم و مدیر روزنامه تجدد رهبری فرقه دموکرات را بعهده داشت. او در میان مردم تبریز از شهرت آزادی‌خواهی بزرگی برخوردار بود. در حقیقت سندیکای تبریز بخشی از قیام «شیخ محمد خیابانی» محسوب می شود، قیامی که در سال ۱۹۲۰ میلادی – همان سال تأسیس و فعالیت سندیکای تبریز – علیه کابینه «وثوق‌الدوله» گردید.

قیام «شیخ محمد خیابانی» با اقدام‌های حیله‌گرانه «مخبرالسلطنه» و بدستور مستقیم «رضاخان» بدست «اسماعیل خان فضلی» فرمانده قوای قزاق اعزام شده به آذربایجان شکست خورد. برای از بین بردن «خیابانی» و اقدامات مترقی او که به رشد افکار آزادی‌خواهانه دموکراتیک می انجامید، بیش از سیصد خانه متعلق به دموکرات‌ها که اغلب آنان در سندیکای تبریز فعال بودند، غارت گردید. روز چهاردهم سپتامبر ۱۹۲۰ پیشوای فداکار و آشتی‌ناپذیر قیام طی یک درگیری مسلحانه در منزل شخصی بنام «حسن میانه‌چی» به چنگ دشمن افتاد و به شهادت رسید.

جنبش «خیابانی» نیاز به یک کاوش دقیق و عمیق و علمی دارد. کاوشی که بتواند با استناد به اسناد و مدارک و شرائط عینی و ذهنی جامعه آنروز کالبد این مبارزه ضد استبدادی و ضد استعماری و ضد استثماری را از ژرفا و پهنا بشکافد و ویژگی‌ها و دست‌آوردهای آنرا بدرستی عرضه کند.

ما به خود اجازه نمی دهیم در این کوتاه که در ارتباط با سندیکاها و سازمان‌های شغلی و حرفه‌ای کارگران، اصناف و پیشه‌وران آنروز تبریز است به قضاوت و اظهارنظر درباره جنبش «خیابانی» بپردازیم.

در سالهای ۱۹۲۳ – ۱۹۲۶ میلادی اعتصاباتی در تبریز واقع می شود، از آنجمله است اعتصابات معلمین در سال ۱۹۲۳ که شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران را تأئید می نماید. همینطور تا سال ۱۹۴۱ – که پایان جلد اول سندیکالیسم در ایران می باشد – بوِیژه در ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ و ۱۹۳۱ درگیری‌هایی سیاسی در رابطه با حزب عدالت و سندیکاهای کارگری با دولت روی می دهد که از جزئیات آن اطلاعی در دست نیست.

 

مبارزات سندیکائی در شمال

مبارزات سندیکائی در شمال ایران بعلت هم‌مرزی با مناطق کارگری جنوب روسیه و رفت و آمد کارگران به این مناطق از یکسو و دخالت عوامل روسیه تزاری و بهره‌برداری شرکت‌های وابسته به آن از منابع طبیعی ایران و فشاری که کارفرمایان روسی بمنظور استثمار کارگران می آوردند از سوی دیگر، از ابعاد قابل توجهی برخوردار است. یکی از مؤسساتی که مرتباً با کارگران در کشمکش بود، ماهیگیری لیانازوف ( Lianazov ) بود که امتیاز آن توسط «ناصرالدین شاه» به شخص نامبرده داده شده بود. کارگران مؤسسه ماهیگیری لیانازوف تحت شرائط سختی کار می کردند. کارفرما که تحت حمایت امپراطوری روسیه تزاری قرار داشت، هرگونه اعتراض و مقاومت و مبارزه را به شدیدترین نحوی سرکوب می کرد و کوچکترین صدای مخالف را با گلوله پاسخ می گفت. کشتارهای پی در پی کارگران ماهیگیری لیانازوف در تاریخ گیلان ثبت است.[xxviii]

با بلندشدن آوای آزادی‌خواهی، استقلال و دموکراسی و افکار مترقی و تجمع افراد مبارز و روشنفکر در مناطق شمال ایران وقتی مبارزات اجتماعی علیه استبداد بالا می گیرد، کارگران ماهیگیری لیانازوف، باراندازان و قایق‌رانان به اقدامات گسترده‌ای برای بدست‌آوردن حقوق حقه خود می پردازند. «رابینو» در یادداشت‌های خود درباره اعتصابات کارگران ماهیگیر لیانازوف می نویسد:" ۲۱ نوامبر ۱۹۰۶ ماهی‌گیران انزلی در تلگراف‌خانه متحصن شدند و گفتند، هرچه ما صید می کنیم بایستی مال خودمان باشد. تاکنون «لیانازوف» هر ماهی صوف را یکشاهی به آنها می داده است. در ۳۰ نوامبر میان صیادان انزلی و اجزای حکومتی نزاع شد و یک صیاد کشته شد.[xxix] در اثر کشته شدن صیاد بی‌گناه مردم به پشتیبانی صیادان آمدند و انجمن شهر انزلی از مردم دفاع کرد."

اهالی انزلی عزل «عمید همایون» را خواستند که از طرف «سردار منصور» نایب‌الحکومت بود. ۱۵ دسامبر حکومت و شریعتمدار بدون آنکه بتوانند قراری به کار صیادان بدهند، از انزلی معاودت کردند.[xxx]

اعتصاب مردم بالا گرفت و حکومت وقت نتوانست و نخواست به خواست و مطالبات کارگران ترتیب‌اثر بدهد؛ کارفرمای روسی هم حاضر نمی شد دستمزد کارگران ماهی‌گیر را بالا ببرد تا اینکه مردم در ۳۱ دسامبر ۱۹۰۶ امتیاز ماهی‌گیری لیانازوف را زیر علامت سوال قرار دادند. «رابینو» چنین می نویسد:" اهل انزلی در باب امتیاز لیانازوف در باب صید ماهی و خرید ماهی صوف با اهل رشت بصدا درآمدند و میخواستند بایکوتی به امتعه روس بکنند." [xxxi]

این اقدام باعث عقب‌نشینی کارفرما می شود و دستمزد کارگران را افزایش میدهد. در این اعتصاب ۵۰۰۰ نفر از ۹۰۰۰ نفر کارگران ماهی‌گیر در سندیکای کارگران ماهی‌گیر متشکل شده بودند. اما مبارزات ماهی‌گیران با این شرکت به پایان نمی رسد. در دیماه ۱۲۸۷ شمسی (۱۹۰۸ میلادی) چندین بار در مؤسسات ماهی‌گیری لیانازوف در بحر خزر اعتصابات کارگری واقع می گردد که کارفرمایان برای سرکوبی آنها از مقامات نظامی تزاری و نیروهای قزاق استفاده می کنند. قزاقان، با شدت‌عمل این اعتصاب را سرکوب می نمایند. اما مجدداً در فروردین ماه سال بعد اعتصاب دیگری صورت میگیرد. «ایوانف» درباره اعتصابات شمال می نویسد:" طی سالهای ۱۲۸۷ – ۱۲۸۹ شمسی (۱۹۰۸ – ۱۹۱۰ میلادی) در بندر انزلی باربران و قایق‌رانان اعتصاب کردند." [xxxii] بیشتر اعتصابات با بسته‌شدن بازار و دکان‌ها به اعتصاب عمومی تبدیل می شدند. درباره این اعتصابات اسناد زیادی در دست نیست.

علاوه بر آنچه گفته شد، سندی بدست آمده از «تقی‌زاده» که در آن دوره از رهبران سوسیال دموکرات‌ها بود. این سند نامه‌ای است که «تقی‌زاده» به پاریس و برای «کاظم‌زاده» فرستاده و «کاظم‌زاده» آنرا برای «C.Huysmans» ارسال می دارد. تاریخ تحریر نامه ۱۰ مارس ۱۹۱۲ و مأخذ آن آرشیو «C.Huysmans» است. این نامه درباره اعتصابات شمال اطلاعاتی بدست می دهد؛ ما خلاصه نامه را در زیر ذکر می کنیم.

در انزلی وقتی متعاقب اولتیماتوم قوای تزاری اعتصاب عمومی اعلام می شود، بازار و مغازه‌ها می بندند. همین هنگام قزاق‌های روسی از بازاری‌ها می خواهند مغازه‌های خود را بگشایند و به باربران می گویند، بارهای کشتی‌های روسی را تخلیه کنند. در این اثناء یک افسر روس بنام «عزیز بیک» با قوای نظامی خود و همراه با دو عضو کنسولگری در محل اعتصاب حاضر شده یک باربر اعتصابی را وادار به تخلیه بارها می کند؛ چون فرمان نمی برد، او را کتک می زند و به او میگوید: فرمان امپراطور است باید اطاعت کنی. باربر پاسخ می دهد: تحت فرمان امپراطور نیستم. «عزیز بیک» بر اثر همین حرف باربر بی‌چاره را می کشد و می گوید: به امپراطور دشنام داده است. بدنبال آن، دیگر مأموران قزاق به روی باربران اعتصابی بی‌سلاح آتش می گشایند.

در همین روز در شهر رشت، وقتی که انجمن منطقه‌ای تشکیل جلسه داده بود، سرکنسول روسیه تزاری سوار بر اسب به همراه قزاقان خود به چاپخانه " عروةالوثقی " وارد شده دستور میدهد وسائل چاپ را بشکنند، ماشین‌آلات را از بین ببرند، اوراق و نشریات و کتب را آتش بزنند. انجمن پس از شنیدن خبر این تهاجم اهالی شهر را به آرامش دعوت می کند و می گوید، کاری نکنید که بهانه و مستمسکی بدست آنها بیفتد. اما قزاق‌ها بر روی مردم بی‌گناه و عابرین آتش می گشایند، مأموران ژاندارمری و کلانتری را خلع‌سلاح کرده به محل استقرار گروهان نظامی که ظاهراً آماده حرکت به سوی تهران بود، حمله‌ور می شوند. در آنجا غیراز دو سرباز فرد دیگری را پیدا نمی کنند. آنها را می کشند و اسلحه و اسب‌هایشان را بر میدارند. از فردای همان روز به خانه‌ها می ریزند به بهانه جستجو اسلحه، تعداد زیادی از اهالی شهر را که مرکب از کسبه و کارگران مغازه‌ها بودند، دستگیر می نمایند. یک چنین اقدامی تا آنروز بی‌سابقه بود. همان روز، «نکروسف» (Nekrosseff) سرکنسول بیانیه‌ای انتشار داده و آنرا به در و دیوار شهر نصب کرده طی آن مردم را به گشودن مغازه‌ها فرا خوانده و می گوید، بنام امپراطور روسیه از آنها حمایت خواهد کرد. مردم طی یک اعلامیه اظهار می دارند که به حمایت امپراطور روسیه نیازی ندارند و از کسی غیراز پادشاه مشروطه خود «احمدشاه» اطاعت نمی کنند. فردای آنروز سرکنسول روس دستور تخریب چاپخانه " خیرالکلام " را صادر می کند. این چاپخانه محل چاپ اعلامیه اخیر بود. بدنبال این ماجرا قوای روس به پست‌خانه حمله کرده شخصی بنام «سید عبدالوهاب» را که گزارش این حمله را به تهران تلگراف کرده بود، دستگیر و بهمراه رئیس کلانتری و دوازده نفر دیگر به زندان می اندازند. روز بعد زندانیان را در انبار یک قایق انداخته به باکو اعزام می دارند. در باکو آنها را در زندانهای انفرادی محبوس می کنند. در موقع اعزام، قزاق‌های روسی، زندانیان را با قنداق تفنگ کتک می زنند و آنها را وادار به دویدن می کنند. بعداز دو هفته زندانی‌کشیدن در باکو زندانیان را به رشت باز می گردانند. فردای آنروز چهارتن از آنها را به دار می آویزند. در میان به دار‌آویخته‌گان رئیس کلانتری رشت «شیخ‌الاسلام لنگرودی» به چشم می خورد. اما «سید عبدالوهاب» با پادرمیانی دولت پس از دادن تعهد مبنی بر اینکه سیاست دولت تزاری را قبول می کند، از رشت تبعید می کنند.[xxxiii]

در شمال ایران مبارزات کارگری چه در دوران انقلاب مشروطه و چه در زمان انقلاب گیلان و چه بعداز آن تا سال ۱۹۴۱ هرگز تعطیل نبوده است. مبارزات کارگران هم جنبه‌های اعتصابی و غیر مسلحانه داشته و هم کارگران در مراحلی در مبارزات مسلحانه شرکت می جستند. در نهضتی که «سردار محی» و دو برادرش و با همکاری «سرکو» در گیلان به راه انداختند و به کمک انقلاب مشروطه شتافتند، کارگران تمام مناطق شمال شرکت داشتند. در جریان انقلاب گیلان، مبتنی بر دموکراسی شورائی نیز کارگران فعال بودند. «احسان‌اله‌خان» در خاطرات خود می نویسد:" من از کارگران انزلی در آنجا یک عده ۳۰۰ نفری مسلح کارگری تشکیل داده بودم." علاوه بر این وقتی مردم گیلان همراه با سایر مخالفین نواحی مختلف ایران بویژه تهران، علیه قرارداد ۱۹۱۹ (بین انگلیس و ایران) اعتراض می کنند، کارگران نقش عمده‌ای در تظاهرات مربوط به الغاء این قرارداد بعهده می گیرند.

تا سال ۱۹۲۱ میلادی قوی‌ترین و متشکل‌ترین سندیکاهای کارگری شمال سندیکاهای باربران، کرجی‌بانان و ماهی‌گیران انزلی بودند. در این سندیکاها بیش از هزار نفر عضویت داشتند.

از قرار معلوم کارگران بیکار انزلی در سال ۱۹۲۲ میلادی (اردیبهشت ۱۳۰۲ شمسی) اتحادیه کارگران بیکار را تشکیل داده بودند. از چگونگی و اساسنامه و اهداف و ساختار این سندیکا اطلاعاتی در دست نداریم. اما، در بین اسناد منتشر شده اعلامیه‌ای بدست آمده تحت عنوان:" اتحادیه کارگران بیکار انزلی (گیلان)" که عیناً نقل می شود:

۸ ثور (اردیبهشت ۱۳۰۲) مه ۱۹۲۳

اعلامیه اتحادیه کارگران بیکار انزلی (گیلان)

قابل توجه اولیای امور خصوصاً نمایندگان مجلس شورای ملی

    در موقعی که سرتاسر این کشور باستانی را فقر و فاقه فراگرفته و اوضاع اقتصادی آن بر تیرگی و وخامت خود افزوده و یک آتیه خیلی دشوار و سنگینی را برای طبقه سوم تهیه می نماید، در حین این که طبقه اول و دوم این مملکت مدهوش از باده نخوت برای توسعه دائره تجارت و ایجاد صنایع و کشف معادن و اصلاح وضعیات اسفناک امروزه و اتخاذ تصمیم فعلی در رفاهیت قسمت اعظم از توده ملت که همه وقت قربانی هوی و هوس و استفاده‌های نامشروع همان‌ها شده تا این که امروز خود را در پرتگاه عدم کشانده‌اند، فکری جز ادامه سلطه و حاکمیت و تحمیل فرمان‌های مظلوم‌کش خود نداشته و با جدیت هرچه تمامتر به ازدیاد تجمل و اساس فعال‌مایشائی و تحکیم بنیانی امارات خود که روی پای ظلم استوار شده می کوشند، در زمانی که فلاکت و پریشانی با طبقه سوم دست بگریبان شده و هرروزه صدی ده الی بیست آن طبقه را بیکار و به بیکاران ملحق می نماید و یا به عبارة‌الآخری، در هنگامی که فقارت چهره عبوس و منحوس خود را از افق این مملکت با یک منظره وحشتناکی جلوه می دهد، ما کارگران بیکار انزلی که هر یک به تدریج مبتلا به مرض مزمن بیکاری شده و به نوبه خود گرفتار آه و ناله عیالات گرسنه و برهنه خود هستیم، همگی به یک جا جمع و اتحادیه‌ای بنام اتحادیه کارگران بیکار گیلان در انزلی تشکیل و راجع به تهیه شغل و وسائل تأمین معاش با مقامات مربوطه داخل مذاکره شده و نیز بوسیله این لایحه از اولیای امور تقاضای همه گونه مساعدت را نموده و مخصوصاً از ساحت مقدس مجلس شورای ملی تمنا داریم راجع به تهیه شغل توصیه شود و خاتمه‌تاً خاطر تمام کارگران بیکار ایران را که مثل ما در گرداب بدبختی و فقارت سرگردان هستند تذکر می دهیم که یگانه راه رسیدن به ساحل نجات، همانا تشکیل اتحادیه و اتحادیه عمومی است و بس.

اتحادیه کارگران بیکار انزلی (گیلان)[xxxiv]

 

در سال ۱۹۲۳ میلادی یعنی دو تا سه سال بعداز اینکه حزب عدالت همه نیروهای خود را بالاجبار از گیلان بیرون کرده و به شهرهای مرکزی گسیل می دارد، کارگران و مردم انزلی در انتخابات مجلس چهارم همه کوشش خود را برای نماینده‌شدن «محمد آخوندزاده» بکار می گیرند. از سوی دیگر، نیروهای مترقی سیاسی و جمعیت‌های فرهنگی مثل " فرهخت " و سندیکاهای کارگری به او رأی میدهند. «سرتیپ محمد آیرم» نماینده «رضاخان» در شمال از این انتخابات جلوگیری کرده و شبانه «آخوندزاده» و عده‌ای از کارگران فعال مثل «داداش تقی‌زاده» رهبر سندیکای کارگران را توقیف کرده و آنها را به زندان شهر رشت می برد.

علیرغم همه این زورگویی‌ها و حق‌کشی‌ها کماکان حزب کمونیست (عدالت) از «رضاخان» بعنوان یک جمهوری‌خواه دفاع می کرد.

در سال ۱۳۲۸، قوی‌ترین سندیکاهای کارگران گیلان عبارت بودند از: سندیکای ماهی‌گیران، سندیکای باراندازان، سندیکای حلبی‌سازان، سندیکای کارگران انبار نفت، سندیکای کلاه‌دوزها. (در شهر رشت)

 

خراسان

خراسان نیز بنا به سابقه تاریخی خود این بار نیز نه تنها در جریان انقلاب مشروطیت، بلکه بعداز آن نیز، از مبارزات آزادی‌خواهانه و مترقی بدور نماند. اما از نظر مبارزات سندیکائی، سندیکای فرش‌بافان و کفاشان مشهد از اهمیت بزرگی برخوردار بودند. در اینجا فعالیت‌های سندیکائی کارگران مشهد را تنظیم کرده به رشته تحریر در می آوریم، تا بلکه هم گامی باشد برای دیگر پویندگان و مبارزین و هم در مراحل بعدی اگر اسنادی تازه بدست آمد به تکمیل این مبحث بپردازیم.[xxxv]

دموکرات‌ها و سوسیال دموکرات‌ها در دوران انقلاب مشروطه در مشهد فعال بودند. اینها هم علیه ضد انقلاب مشروطه در جنگ بودند و هم به سازماندهی سندیکاهای کارگری و آگاه‌سازی زحمتکشان می پرداختند. وانگهی در سال ۱۳۰۰ شمسی انجمن حزب عدالت در مشهد در میان کارگران فرش‌باف و کفاش فعال بود. صنعت فرش‌بافی در این سالها توسعه یافته بود و کارگران سندیکای این دو صنف را تشکیل داده بودند. در اطلاعیه‌ایکه حزب عدالت شعبه مشهد در همین زمینه صادر می کند، چنین آمده:

" رعایا و زارعین مظلوم ایران را که مرکب از چندین میلیون‌اند باید با یکدیگر متفق کرده تشکیل انجمن‌های محکم دهاتی‌ها را بدهیم... بایستی به آنها بفهمانیم که همچنان‌که یک دسته چوب وقتی بهم پیوسته باشند، آنرا نمی توان درهم شکست، مگر اینکه آنها را از هم جدا کرده و تک‌تک نمود. همینطور تمام ظلم‌هائی که به آنها می شود، بواسطه تنهائی و یکه‌بودن است. اما دسته‌جات متفقه، متشکله کارگران و رفقای متحده فقرا را که برای مبارزه با دشمنانشان تشکیل می شود، شکستن غیر ممکن است."[xxxvi]

در خراسان، در سالهای انقلاب مشروطیت تشکیلات سندیکائی فعال بودند. در انجمن‌های مشروطه‌خواه کارگران نقش عمده‌ای داشتند، روزنامه " نوبهار " به سردبیری «ملک‌الشعراء بهار» که ارگان دموکرات‌ها بود، در عین حال سخن‌گوی سندیکاهای کارگری نیز محسوب می شد.

تشکیلات سندیکائی دو صنف در مشهد عمده بودند؛ یکی کارگران فرش‌باف، که وضعیت بسیار بدی داشتند، شرائط کاری آنها فوق‌العاده غیر انسانی بود، از طلوع آفتاب تا غروب و پاسی از شب گذشته کار می کردند، حقوق بخور و نمیری می گرفتند؛ در میانشان کودکان خردسال بسیار به چشم می خورد، کارگران فرش‌باف همواره مواد غذائی کافی به بدنشان نمی رسید؛ بعلت شرائط کار اغلب بیمار بودند، کارفرما و رئیس کارگاه که آنرا خلیفه می گفتند اغلب کارگران را کتک می زد. و صنف دیگر کارگران کفاش بودند. آنها نیز تقریباً همان شرائط بالا را داشتند اما انگیزه فعالیت سندیکائی در میان آنها فراوان بود.

در آخر دهه ۱۹۲۰ میلادی وقتی فعالیت سندیکائی در تهران فروکش می کند و نمایندگان کارگران و فعالین سندیکائی به زندان‌های «رضاشاه» می افتند، فعالیت‌های سندیکائی به شهرستان‌ها انتقال پیدا میکند. جنوب، اصفهان، خراسان از آن جمله‌اند که هرکدام جداگانه در بخش مربوطه شرح داده می شود.

در سال ۱۹۲۸ اتحادیه کارگران فرش‌باف دارای هزارها عضو بود. آنها صندوق تعاونی تشکیل داده بودند، کلاس‌های سوادآموزی داشتند که در " بالاخیابان " به کارگران بی‌سواد خواندن و نوشتن می آموخت. در سال ۱۹۳۰ میلادی مشهد یکی از نادر شهرهائی بود که علیرغم اختناق توانست اول ماه مه را در کوه‌سنگی جشن بگیرد. در همین سال کارگران با انتشار بیانیه‌ای خواهان تقلیل ساعت روزانه کار از ۱۴ ساعت به ۸ ساعت شدند.

در انتخابات محلی دو تن از کارگران نامزد انتخابات شدند. «عبدالحسین دهزاده (حسابی)» و «علی‌اکبر فرهودی» که دومی کارگر قالی‌باف بود. این کار به ابتکار برخی از اعضای حزب کمونیست که در مشهد کار مخفی میکردند، صورت گرفت. پلیس از نفوذ حزب در آنجا مطلع شد. چند روز بعد تعداد زیادی از کارگران را دستگیر کرد و یک بار دیگر دخالت حزب در امور سندیکائی و آلت‌دست قرار دادن کارگران برای رسیدن به اهداف سیاسی و یا فقط برای راه‌انداختن سروصدا و تبلیغات حزبی باعث شد تا سندیکای کارگران مورد یورش قرار گیرد.

بعداز سالهای ۱۹۴۱ میلادی یعنی بعداز شهریور ۱۳۲۰ شمسی در خراسان سندیکاها به ویژه سندیکای کفاشان و فرش‌باف‌ها قوی می شوند. ما در جلد دوم این تحقیق به آن خواهیم پرداخت.

 

 

 

 

 

 



[i]  - « پائولویچ – تریا -  ایرانسکی »، " انقلاب مشروطیت ایران و ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی آن "، تهران، ۱۹۵۱ چاپخانه نقش جهان، صفحه: ۴۲ و ۵۰ ترجمه « م. هوشیار »

[ii]  - « فریدون آدمیت »، " فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران "، انتشارات پیام، تهران سال ۱۳۵۴

[iii]  - اثر پیشین

[iv]  - اثر پیشین، صفحه: ۴۳ و ۴۶

[v]  - اساسنامه فرقه دموکرات ایران، ماده چهارم، به نقل از «فریدون آدمیت» ، " فکر دموکراسی اجتماعی در انقلاب مشروطیت "، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۴، تهران، صفحه ۱۲۵ و ۱۲۶

[vi]  - همانجا

[vii]  - اثر پیشین.

[viii]  - نگاه کنید به اساسنامه حزب سوسیال دموکرات ایران به نقل از اسناد تاریخی...

Histoire du movement auvrier en Iran.

La Social démocratie en Iran

Ed. Maydak P.P. 129-132

[ix]  - اثر پیشین

[x]  - اثر پیشین

[xi]  - نگاه کنید به اساسنامه سازمان انقلابی مجاهد شعبه ایرانی ( متشکله در مشهد ) به نقل از اسناد صفحه ۴۴ تا ۴۶ که خود نقل می شود، از مجله دنیا شماره ۳ سال چهار.

[xii]  - « ابراهیم فخرائی »، " میرزا کوچک خان سردار جنگل "، صفحه ۴۶

[xiii]  - نگاه کنید به اسناد ... همانجا، صفحه: ۱۲۵

[xiv]  - نگاه کنید به اسناد ... جلد ۱، صفحه: ۶۴ تا ۶۹

[xv]  - نگاه کنید به اسناد ... جلد ۱ صفحه: ۷۰ تا ۷۳

[xvi]  - « سلطان‌زاده »، " انترناسیونال سندیکاهای سرخ، آوریل و مه ۱۹۲۲، به نقل از " اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران "، جلد چهارم، انتشارات مزدک، فلورانس، ۱۹۷۴، صفحه: ۱۰۸

[xvii]  - " اسناد تاریخی جنبش سندیکائی "، انتشارات پادزهر، جلد ۱۱ به کوشش « خسرو شاکری » صفحه: ۱۴۱ - ۱۳۸

[xviii]  - « ایوانف »، " تاریخ مشروطیت ایران "، صفحه: ۳۰

[xix]  - « ایوانف »، " تاریخ مشروطیت ایران "، صفحه ۳۰و ۳۱

[xx]  - نشریه کمونیست شماره ۴، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۵، ماه مه ۱۹۷۶

[xxi]  - « خسرو شاکری »، مقاله " تکوین و گسترش جنبش کارگری در ایران "، اسناد تاریخی ... جلد ۱۱، انتشارات پادزهر، ص ۱۱۵

[xxii]  - " تاریخ مشروطیت "، « احمد کسروی »، صفحه ۸۱۸

[xxiii]  - همان اثر، صفحه ۸۲۰

[xxiv]  - نگاه کنید به آرشیو « C.Huysmans »، " اسناد تاریخی ... " صفحه: ۲۱۹ و ۲۲۰

[xxv]  - در هنگام جنگ برای مشروطیت و مقاومت تبریز در برابر قوای « صمدخان »، روسها که با قوای دولتی همکاری می کردند چندین کارخانه تبریز را به توپ بستند تا بجای کالای داخلی واردات محصولات روسیه بهتر انجام پذیرد. از آنجمله می توان کارخانه کبریت‌سازی تبریز را نام برد.

[xxvi]  - " اسناد تاریخی ... " جلد چهارم، صفحه ۱۰۲، یادآوری می شود، جمع تعداد کارگاه‌های مندرج در " اسناد تاریخی ..." غلط است. رقم درست ۳۸۱ می باشد که ما در این جدول رقم صحیح را نوشتیم.

[xxvii]  - نگاه کنید به:

I. S. R. Avril – Mai, 1922, P.P. 58, 59

و همینطور به:

Mirovaje Profesional, on je d Dvizenije, T.VI, Moscou 1927

به نقل از:

La Situation de la classe laborieuse en Iran, P. 8, et 92 C. Chaqueri

[xxviii]  - نگاه کنید به یادداشت‌های « رابینو » به کوشش « محمد روشن »، کتاب‌فروشی طاعتی، رشت، بهمن ۱۳۵۲، صفحه ۱۰۰ و ۱۰۱

[xxix]  - یادداشت‌های « رابینو »، همانجا، صفحه ۱۰۰

[xxx]  - همانجا، صفحه ۱۰۱

[xxxi]  - همانجا، صفحه ۱۰۱

[xxxii]  - « ایوانف »، " تاریخ مشروطیت ایران "، ترجمه « م. هوشیار »، صفحه ۳۰

[xxxiii]  - نگاه کنید به:

Histore du movement ouvrier en Iran (1), La Social démocratie en Iran, edition Mazdak, Florence, 1979, p.p.223-225 C.Chaqueri

[xxxiv]  - " اسناد ... " شماره ۱۱، پادزهر، صفحه ۱۴۳. منبع اصلی ذکر نشده است.

[xxxv]  - جنبش دهقانی در خراسان بویژه در میان اکراد قوچان و بجنورد و درگز... از مرتبه بالائی برخوردار است. این جنبش‌ها اکثراً توسط دهقانان ساده علیه خوانین و قلچماق‌های آنها بوقوع پیوسته از آن میان میتوان قیام « خدو » و « زلفو » و « رشید خان » را در درگز و قوچان نام برد.

[xxxvi]  - « ایران‌دوست »، " ایران دیروز و امروز " به زبان روسی، مسکو ۱۹۲۸ میلادی، صفحه ۱۰۲، به نقل از « عون‌اللهی »