دردفاع از سیاستهای ضد ملی
نمی توان پشت نام دکترمصدق مخفی شد!
ناصر مستشار
مردم ایران از(جناح داور پناه،قاسمی از جبهه ملی) می پرسند،
با کدام نیرو می خواهید ج.ا. را سرنگون کنید؟
وقتی تیتر زیر را
در اینترنت فارسی زبان برای اولین بار مشاهده نمود م در پوست خود نمی توانستم
بگنجم و از خوشحا لی کم مانده بود بال در بیاورم .از اینکه بالاخره پس از سالیان
دراز تشکیلاتی جرات کرده وزمان سرنگونی رژیم اسلامی را اعلام می کند برایم بسیار جالب بنظر می رسید؟
" سال
۱۳۸۵ سال
سرنگونی
حاکمیت جمهوری اسلامی"(شعار از جبهه ملی ایران جناح داور پناه، ،قاسمی
بمناسبت آغاز نوروز)
اما وقتی تمام اعلامیه را خواندم وبا بقیه اعلامیه های همان
افراد مقایسه نمودم متوجه شدم باز هم با یک سراب مواجه شده ام که قبلا مشابه آنرا
چندین بار ازجانب تشکیلات های دیگر مشاهده کرده بودم.به سرعت حافظه ام به شعر بسیا
رحکمیانه زیرگریزی زد:
تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی!!
از این دوستان که خود را بخشی از جبهه ملی می دانند، باید
پرسید ؟ شما با کدامیک از زمینه های اولیه می خواهید سرنگونی رژیم اسلامی را
سازمان بدهید: نه اهل ائتلاف وسیع هستید، نه اهل ارتباط گیری وتماس گیری بین
االمللی می باشید ، نه اهل تغییر روش های دیرینه هستید ونه برنامه ائی ارائه می
دهید، نه راهکار اصولی وعقلانی در برابرتان است. اما ناگهان بدون آمادگی به مردم
ایران، امید کاملا واهی سرنگونی را وعده
می دهید وحتی تاریخ آنرا تعیین می کنید وبه یکباره مقاله زیر را تحت عنوان:"
با این اپوزیسیون مفلوج چه کنیم" از همان نویسنده منتشر میشود:اینکه
اپوزیسیون هم اکنون مفلوج ومفلوک و پراکنده وبی برنامه وبی هویت است جای هیچ شکی
نیست و همه نیروهای سیاسی این موضوع را به خوبی می دانند.اما مهم این است که چگونه
می توانیم براین پراکندگی فائق آئیم؟هر اندیشمندی که به سئوال تاریخی یاد شده
بتواند پاسخ مناسب بدهد هنر کرده است ،وگرنه روضه سید الشهداء خواندن بدرد مردم
ایران نمی خورد.در حال حاضر میهنمان در یک جهنم به نام ج.ا. گرفتار آماده است
وبرای نجات خویش همچون با آن انسان درحال غرق که در دریای متلاطم به هر تخته چوبی
چنگ می اندازد می توان مقایسه کرد!شما به این انسان گرفتاردر طوفان دریا چه کمکی
می توانید بکنید؟ واگر افرادی هم در کنار شما برای نجات او به یاری شما بشتابند ،
ابتدا از آنها استنتاق می کنید که، به کدام مسلک ومرامی تعلق دارید ویا بلافاصله
بدون سئوال پیچ کردن واتلاف وقت به سرعت به کمک آن انسان در حال غرق شدن می شتابید.
آقای داور پناه می گویند:
"سرنگونی حکومت دینی و برداشتن دین از مسند حکومت برای
برقراری دموکراسی و مردم سالاری به زمان و برنامه نیازمند است". شما که به
مردم زمان تغییر رژیم را داده بودید ، به یکباره برای جملات بالا را به مردم ایران
تحویل می دهید!!
"هر کس هر آرمانی دارد برای آرمانش بکوشد. اما مبارزه
برای سرنگونی رژیم استبدادی دینی را ، مبارزه مرام و آرمان خاصی ندانیم ، بلکه آن
را مبارزه همگانی دموکراسی و آزادیخواهی بشناسیم". از جانب دیگر بطور عقلانی
به مسئله سرنگونی رژیم می نگرید و ای کاش بر همین مواضع اتکاء داشته باشید واز
تفرقه افکنی دست بردارید!!
"نشریه اینترنتی روشنگری می نویسد که رضا پهلوی و عده
ای از اعضای سازمان اکثریت ، گروهی از جمهوری خواهان ملی ، نمایندگان حزب دمکرات
ایران ، کومله مهتدی ، جبهه متحد بلوچستان و طرفداران رفراندوم و....
که در جلسات
پالتاکی " همه با هم" شرکت دارند ، ظاهرا" اعلام کرده اند که هدف
این جلسات آن است که روی یک
"میثاق" یا "منشور"
توافق کنند و در جلسه ای یک "کنگره ملی" اعلام کرده و منشور را منتشر
نمایند". ولی شما بلا فاصله تمام وعده های داده شده خود را فراموش می نمائید
و به ایجاد تردید ، یاس ، تفرقه را آغاز می کنید که در مجموع هیچ گونه خطوط اصولی
در رفتارهای سیاسی شما رد یابی نمی توان کرد!!
راه و روش سیاسی د
کتر محمد مصد ق را براستی کد امیک از ملی گرایان تاکنون پیموده اند؟شرکت در انقلاب
اسلامی به رهبری روح الله خمینی که میهنمان را به این روز سیاه افکنده است ،
مطمئنا راه وروش دکتر مصدق نبوده است.تنها دکتر بختیار راه درست را برگزید وبه
خمینی لبیک نگفت.
شما در شانه خالی کردن از خطائی که در سا ل 1357 خورشیدی
توسط بخشی از نیروهای جبهه ملی ایران صورت گرفت همه حقیقت را عنوان نمیکنید، نمی
دا نم این کردار شما عمدی است یا غیرعمد ؟ اما بهتر است در بررسی هر رخدادی که در
گذشته رخ داده است، به هر اندازه که در بوجود آمدنش سهیم بوده ایم چه در نقاط
پیروزمند آن ویاشکست خورده اش مسئو لیت به گردن بگیریم
!!این باعث میشود در شکل گیری مسائل سیاسی پیش روی ما، مردم اعتماد خود را از دست
ند هند.شما اصرار وافر دارید که در سال 1357 خورشیدی در میهن ما یک انقلاب تمام
عیار برای بدست آوردن استقلال وآزادی وعدالت اجتماعی هر چند خونین به وقوع پیوسته
است که سئوال اول و اساسی این است که دستاوردهای انقلاب میهن ما در کجا قرار گرفته
است؟ دوم اینکه شما در بازگوئی تاریخ تحریف می کنید و شعار محوری سه گانه به جای
جمهوری اسلامی ، عدالت اجتماعی را جایگزین می کنید.نسلی که در خیابانها تحت رهبری
خمینی شعار برقراری جمهوری اسلامی را فریاد می کرد، هنوز زنده است ونمی توان کلیدی
ترین شعار انقلاب ارتجاعی اسلامی یعنی جمهوری اسلامی را باشعار دیگری عوض کرد.
هسته مرکزی وچشم اسفندیار که باعث شکست وروی کار آمدن رژیم حکومت اسلامی گردید را
شما به راحتی جابجا می کنید تا از شرکت خود در انقلاب دفاع نمائید ؟شاید مدعی شوید
لااقل شاه را سرنگون کر د ه ایم، بنا بر گفته آقای دوارپناه""این ملت
ایران بود که با شعار " استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی " رژیم ضدبشری
ساواک آریامهری را واژگون کرد و محمدرضاشاه را نیز به زبالهدان تاریخ فرستاد.
و این ما مردم هستیم که برای دستیابی به آیندهای بهتر،
نظام ضدایرانی و ضدانسانی و فاسد و دزد و جاهل آخوندی را سرنگون خواهیم کرد و برای
خود و نسلهای آینده ایرانی، کشوری آزاد و آباد خواهیم ساخت که در آن قانون و
انسانیت و آزادی و امنیت و رفاه و آسایش حکمفرما خواهد بود.
اگر شرائط امروز حاکم بر کشور ما در مقایسه با دوران
ناصرالدین شاهی تفاوت چندانی نکرده است، اما این مردم امروز ایران دیگر مرد و زن
دوران مشروطیت و حتی سال ۱۳۵۷ نیستندپایان""
شما هنوز با گشاده روئی از شرکت خود در انقلاب ارتجاعی
واسلامی سخن برزبان می آورید!!
ایران اسلامی پس از انقلاب ارتجاعی واسلامی سال 1357
خورشیدی به قلمرو سوق الجیشی اروپائیان و پایگاه مبارزه علیه اسرائیل وامریکا تبدیل شده است!! آقای داور پناه، بنظر
شما محمد رضا شاه پهلوی به ذباله دانی تاریخ فرستاده شده است اما واقعیت این است
که ایران هم به قهقراه رانده شده است و از روند تاریخ تکامل خود دست کم صد سال عقب
مانده است، همانطور که شما بدرستی عنوان می کنید که شرائط امروز حاکم بر کشور ما
در مقایسه با دوران ناصرالدین شاهی تفاوت چندانی نکرده است وبنظر اینجانب تنها
اروپائیها بهره بسیاری از انقلاب ارتجاعی ایران برده اند.در دوره هلموت اشمیت
تصمیم سرنگونی شاه در کنفراس گودالپ گرفته شد واظهار نظر کنونی ایشان در راه اتمی
شدن ملایان بسیار تکان دهنده است!! هيچ چارهاي نداريم،
بايد ايران جديد را بپذيريم، گفتوگوي هلوت اشميت، صدراعظم اسبق آلمان درخصوص
ايران با آبندبلات، ايرانيوز" برگرفته از گویا نیوز"
* برنامههاي اتمي ايران،
تهديدي فراگير براي صلح محسوب نميشود
* صحبتهاي آقاي احمدينژاد تهديدآميز است، اما اين مساله ارتباط خاصي با
مسائل اتمي اين كشور ندارد
* ما بايد با ديده اغماض به ايران نگاه كنيم
* نمي دانم چطور ميتوان از برنامههاي ايران جلوگيري كرد
بیست وهشت سال از انتقال ایران از حوزه نفوذ سیاسی واقتصادی
ونظامی امریکا به حوزه نفوذ اقتصادی وسیاسی سنتی اروپا می گذرد.در بیست وهشت سال
گذشته ؛امریکا بی امان در پی باز پس گیری حوزه بدست آمده اش در سال 1332 در پی
کودتای ضد ملی خود می باشد.این تلاشها گاهی با ارعاب وبعضی رابطه های محرمانه صورت
گرفته است.اگر امریکا در پی کسب یکجا و دو باره حوزه سیاسی واقتصادی در ایران
میباشد؛ اما برای اروپائیها حوزه اقتصادی کافی می باشد؛وآشکاراحاضر شده ا ند تا
قدرت سیاسی را دراختیار ملایان بگذارند تا منافع اقتصادی بیکران خود راتضمین
نمایند.در بیست وهشت سال گذشته اروپائیها بیشترین سود را از طریق انقلاب ارتجاعی
واسلامی 1357 عاید خود کرده اند.انقلاب اسلامی سه چهره بارز ومشخص را به همراه
داشت .تضاد باامریکا!!تضاد باکمونیست!!تضاد بااسرائیل!! برای اروپائیان ؛کنار آمدن
وتوافق ضمنی با این سه وجوه بسیار آسان بود.اینک یکایک آن بررسی می شود!
1-اگر انقلاب اسلامی آشکارا مورد حمایت تبلیغاتی ولجستگی
اروپائیان قرارگرفت به آن جهت بود که خروج ایران از حیطه قدرت امریکاوبازگشتش به
قلمرو تاریخی اش یعنی اروپا تضمین می شد .آنها همواره به امریکا وانمود می کردند
که ؛این مردم ایران هستند که در پی یک انقلاب توده ائی وفراگیرخواستار خروج امریکا
از میهنشان هستند.در همین راستا می توانستند تضادهای دیرینه شان را با امریکا
مستور سازند
2-انقلاب اسلامی همواره براساس باورهای دینی والهی با
کمونیست و ماتریالیست عناد تاریخی داشته است .از این بابت هم خدمت شایانی به
اروپائیها ی ضد کمونیست به عمل می آورد .همسایگی ایران با اتحاد شوروی این استقبال
را دو چندان می نمود .از طرفی اروپائیها به امریکائیها راهنمائی می کردند که
روحانیون اسلامی وظیفه مبارزه با کمونیست را که شاه به عهده گرفته است را بهتر به
اجرا خواهند گذاشت.در همین راستا امریکا گام به گام متقاعد میشد ؛که باانتقال شاه
به خارج ؛مبارزه وقلع وقمع کمونیستها را به عهده ملایان واگذار نماید .اما پر واضح
بود ؛ که اروپا کلاه گشادی برسر امریکا گذاشت.اروپا حتی در جریان گروگان گیری
سفارت امریکا در تهران در سال 1358 خورشیدی حمایت چندانی از امریکا ننمود و حکومت
گران ایران را به خاطر آن حرکت غیر متعارف بین المللی بطور جدی محکوم وتهدید به قطع رابطه ننمودند!! در بیست وهشت سال
گذشته ارو پائی ها هیچگاه خواستار محاصره اقتصادی ایران نبوده اند.منافع بیکران
اروپا در ایران همواره مانع تصویب نامه
های سخت گیرانه علیه ایران اسلامی شده است.
3-اروپائی ها به لحاظ تاریخی همواره یهود ستیز بوده اند.این
اختلاف حتی در مذهب شان هم دیده می شود. آنان معتقدند کسی که مخفیگاه حضرت عیسی را
به سربازان امپراتوری رم شرقی لو داد یک نفر یهودی بوده است.در همین رهگذر در
کشتار یهو دیان در جنگ دوم جهانی به دست
فاشیست ها کلیسای کاتولیک رم در واتیکان عملا سکوت مرموزانه ائی اختیار کرده
بود!!وگرنه ایران به لحاظ تاریخی هیچگاه مر کز کشتار گاه یهودیان نبوده است .ایران
حتی همواره در طول تاریخ سرزمین امنی برای یهودیان بوده است.اینکه حکومت اسلامی در
منطقه بدون آنکه با اسرائیل مرز مشترکی داشته باشد، اینگونه بایهودیان می جنگد جای
بسی تعجب است .این همه انرژی از کجا بر می خیزد ؟ مطمئا از جانب اروپائی ها هدایت
و مواد فکری مسموم از آنها برمی خیزد.
اروپا ئی ها عملا نقطه ثقل یهود ستیزی خویش را در بیست وهشت
سال گذشته حیله گرایانه به ایران انتقال داده اند.از بیست وهشت سال پیش با بودجه
ملت ایران آنچنان آتش توپخا نه ائی به سوی مرزهای اسرائیل هدایت می شود که گویا
انتهائی ندارد. در همین راستاسالیانه بودجه هنگفتی ازجانب اسرا ئیل صرف مقابله با
این دشمنی می گردد که بسیار کمر شکن می باشد ؛همین هم باعث خرسندی اروپائی ها یهود
ستیزمی شود!فراموش ننمائیم جمهوری اسلامی از کجا می تواند اینچنین کسب اطمینان
نماید تا اسرائیل را تهدید نماید؟ سخنان فاشیستی
احمدی نژاداز کجا حمایت می شود ؟(( هر چند که سخنان احمدی نژاد از جز ئیات
مانیفست حکومت اسلامی است که خمینی آنرا پی ریزی نموده است وهمه رهبران جمهوری
اسلامی در ادوار گونان باید مطیع آن وصیت نامه بمانند .اگر احمدی نژاد پیش دستی
کرده است وامسال سریع تر از دیگران دشنام علیه اسرائیل نثار کرده است؛ فقط جهت
بالا کشیدن خویش در عرصه سیاست گذاری کلان وپیشبرد پروژه های اتمی شدن حاکمیت می
باشد وعملا خواسته است تا یهود ستیزی
سنتی واسلامی را با جنبش فاشیستی اروپا پیوند دهد)) تحت عناوین مختلف همه غرش های
گوش خراش جمهوری اسلامی علیه اسرائیل مطمئنا از اروپا وبخصوص ازآلمان حمایت می
شود! بیچاره ملت ایران که باید همه جریمه های این بدنامی ها را به دنیا بپردازد ؟
شاید اروپائی ها ظاهرا مخالف تهدیدات جمهوری اسلامی علیه اسرائیل باشند ولی همه
اینها زود گذر است.مطمئنا جمهوری اسلامی به تنهائی وبدون تکیه به بخشی از جهان نمی
تواند سیاست های ضد اسرائیلی خویش را پیش ببرد .محققین باید در جستجوی کشف تکیه
گاههای حکومت اسلامی باشند ؟ تقربیا مدت کوتاهی بعد از استقرار حکومت اسرائیل ،
اروپائی ها به مرور شروع به جلب سکونت مهاجرین از کشورهای عربی نمودند تا مرکز
لجستیکی ومالی و فرماندهی مبارزه علیه اسرائیل در اروپا وبه ویژه در آلمان مستقر گردد.
تا کنون آلمان ایمنگاه همه عملیات تروریستی
از جمله عملیات المپیک مونیخ و11سپتامبر بوده است.هر ساله تظاهرات بی شماری
علیه اسرائیل در پوشش دمکراسی غربی در
آلمان صورت می گیرد.آخرین جمعه ماه رمضان از جانب خمینی روز قدس نامیده شده
است.این روز را نمی توان به عنوان یک روز رسمی ازقوانین اسلام به رسمیت شناخت ؛
اما اروپائی ها مدت هاست آن را به عنوان یک روز از شرعیات اسلام پذیرفته اند که
این خود جای سئوال است؟برد باری اروپائیها در زمینه اسرائیل ستیزی مهاجرین مسلمان
ساکن اروپا بی گمان مشکوک به نظر می رسد. اروپائیان آنقدر به یهودیان ظلم نموده
اند که قرنها به آنها مدیون خواهند ماند. اما چگونه است که همواره زمینه ساز یهود
ستیزی باقی مانده اند. این موضوعاتی است که باید به طور ریشه ائی تحقیق وتفحص
نمود.
؟اگر شا ه
میتوانست مانع به قدرت رسید ن این فاجعه آ فرینان تاریخ بشری در میهنمان بشود.؟
آیا بهترنبودازاو بعنوان « حتا«
دیواربزرگ چین در برابرتهاجم مغولان تمدن ستیزبهره میجستیم؟_صادقانه
باید اقرار نمائیم که بعد از28 سا ل شرایط میهن خودرا هزار برابر پیچیده ترنمود ه
ایم ومعلوم نیست که این گره مستئا صل ومعضل در چه زمانی وچگونه به چه بهائی گشوده
خواهد شد؟اگر بیست وهشت سال است که مردم ایران در انتخاب بد وبدتر به دام افتاده
اند واز انتخاب خاتمی سپس به سراغ هاشمی میروند،چه کسی نمی داند که همه پایوران
رژیم اسلامی به یک اندازه در تحکیم نظام اسلامی مقصرند.همین انتخاب از میان بد وبدترین
می توانست بین شاه وخمینی به وقوع بپیوندد!! ایراد بعضی از پژ وهش گران، همچون
آقای علی میر فطروس در اینجاست که در
انتخاب بین بد وبدترین به منزه گرائی شاه دچار می شوند که خطائی است جبران ناپذیر
و خلاف واقعیات تاریخ ملت ایران می باشد.واقعیت این است که شاه از دیکتاتوران
کوتله تاریخ کلاسیک این جهان بود
امااکثریت مردم ایران در رفاه نسبی زندگی می کردند. شاه با همه شقاوتش علیه آزادای
وترویج سانسور، از آنجائی که لااقل به عصر حاضر تعلق داشت واساسا استبداش زمینی
بود با استبداد خمینی ورژیم اسلامی کاملا تفاوت داشت.آنهائی که علیه ج.ا. مبارزه
می کنند و به دفاع از رژیم شاه برمی خیزند در اشتباه بزرگی گرفتار می آیند، اگر
انتقادی به حکومت شاه نداشته باشند.در برهان خلف انتخاب بد وبدتر هیچگونه نیازی به
منزه طلبی بد وجود ندارد ، بلکه یک نوع انتخاب ازروی ناچاری می باشد وموقتی می
باشد.در اینکه رژیم شاه دیگر پاسخگوی جامعه ایران در همه عرصه نبود ودیگر هیچ گونه
همخوانی با سطح رشد سیاسی مردم ایران را نداشت ، هیچکس نمی تواند کتمان کند. اما
جایگزینی خمینی به جای شاه یک فاجعه تاریخی بود که هنوز راه برون رفت از آن روشن
نشده است.
1-انقلاب ضد سلطنتی اسلامیون تحت رهبری خمینی مرتجع تنها
دردوران حیات محمد رضا پهلوی می توانست به واقعیت بپیوندد امپریالیسم انگلیس از
بیماری او اطلاع داشت ((مطلع بودن دولت انگیس از جریان بیماری سرطان در آن دوره
وعدم اطلاع دهی این موضوع به دولت کارتر جای تامل است ))1.. کناره گیری داوطلبانه
شاه در سا ل 1359 خورشیدی می توانست از پی گیری جنبش ارتجاعی واسلامی جلوگیری
نماید، چراکه آن حرکت فقط در ضدیت با شاه ودرود بر خمینی طرح ریزی شده بود وگرنه
در دوران آغاز سلطنت پسرش در عهد جوانی هیچگاه نمی توانستند آن نفرت را در میان
مردم ایجاد کنند؟ چون شاه مستبد جلوه گرتمام استبداد دستگاه حاکم بود.با کناره
گیری زودرس اوشدت نفرت مردم به حا کمیت کاسته میشد ودراین فاصله سیاستمداران ملی و ورزیده میتوانستند معضل حکومت استبدادی را تعدیل بخشند. چه بسا میتوانستند اصلاحات سیاسی واجتماعی
راآغاز گر باشند وفضای باز دمکراتیک
راممکن سازند !
2- امپریالیسم انگلیس مطمئن بودند که به محض ورود خمینی
مرتجع به ایران او خواهان الحاق کشور عراق به حوزه قلمروجهان شیعه زیر کنترل
خویش خواهدشد وهمین میتوانست آغاز گر
جنگی پر منفعت برای آنها بشود .
3- انقلاب اسلامی فقط علیه شاه نبود بلکه چهره دوم آن ضد
ملی ومخالف راه مصدق هم بود یک هفته بعداز پیروزی ملایان از نصب پلاکارد جبهه ملی
در بازار جلوگیری بعمل آمد .ابتدا خیابان پهلوی به نام مصدق تغیر یافت اما به سرعت
جایش را به ولی عصر داد . از خصایص دیگر آن ضدیت با تمام دستاوردهای عصر پیشرفته
کنونی ومدرنیته ودمکراسی غربی وسکولاریته بود . همه اینها از انگلیس به ملایان
دیکته می شد.
4- جنگ ایران وعراق باعث شد تاجبهه متحد اعراب علیه
اسرائیل جایش را به«جبهه متحد اعراب علیه
ایران تغییر بدهد .درهمین راستا اسرائیلیها همواره بطور« غیر مستقیم «
به ایران سلاح می رساندند تا موازنه جنگ متعادل بماند تا عراق واعراب علیه
ایران پیروز نگردند. اعراب مخالف برتری شاه در منطقه بودند اما جرات بیان آنرا
نداشتند چون امریکا به آنها تکلیف کرده بود تا از شاه حرف شنوئی داشته باشند.اعراب
مترصد آن بودند تا روزی شاه سرنگون گردد وبه خمینی یاری می رساندند ، اما خمینی به
محض رسیدن به قدرت ، در اندیشه تشکیل خلافت شیعه برآمد و خواستار برکناری صدام
وقدرت گیری شیعیان عراق شد که همین باعث آغاز جنگ ایران وعراق گردید.امپریالیسم
امریکا که در اواخر سقوط شاه به خمینی نزدیک شده بود تا انقلاب بدست کمونیستها
نیافتد به سرعت از چموش بودن خمینی مطلع شد.گروگان گیری سفارت امریکا در 13 آبان
1358 پایان توهمات امریکا نسبت به خمینی بود.در این دوره سیادت ونفوذروسها در ایران آغاز می گردد.
5- بقول بعضی از هواداران پرنفوذ جبهه ملی اظهار می کنند که
«نیروهای سیاسی طرفدار انقلاب از جمله مصدقی
هاعلم غیب نداشتند که آقای خمینی رهبر انقلاب، که از لحاظ مذهبی نیز مجتهد
وآیت العظمی بود ،پس از کسب قدرت به گفته هاوقولها ئی که به ملت ایران داده بودتوجه نکند . بعضی از
رهبران جبهه ملی برای اولین بار در عرصه دانش سیاسی از علمی نام میبرند که «علم
غیب«نام دارد.؟ولی قضیه چیز دیگریست. چرا که در جای دیگر رهبران جبهه ملی میگو
یند«تا آنموقع ما از جدائی دین از حکومت هیچ اطلاعی نداشتیم « حالا نظری به حقایق
بی افکنیم ؟
واقعیت این است که از شهریور 1320تا کودتای 1332 در میان
نخست وزیرانی که در ایران برسرکارآمد ه بودند،
تنهادکتر مصدق بود که در مقابل اسلام سیاسی بنیاد گرا
وجریان «فدائیان اسلام ایستادگی کرد..تاکید «فدائیان اسلام «
درنامه مورخه 13خرداد1330 خود خطاب به مصدق (حدود یک ماه
بعد از مسئولیت اودرمقام نخست وزیری)
وتا کید بر اینکه ،خواستار همان آزادی عملی هستندکه
در« دولتهای سابق داشتند«ومقاومت دکتر
مصدق در برابر آنها،نشان از درستی مواضع مصدق و بازتاب دهنده اندیشه وموضع گیری
شایسته این شخصیت سیاسی برجسته تاریخ معاصر ایران است .2- دکتر مصدق اینگونه در مقابل
«فقط «آزادی عمل « اسلام گرایان موضع میگرفت حالا شما در سال 1357با طرفداران برقراری حکومت اسلامی وارد ائتلاف سیاسی میشوید«نقل قول دیگری در
زیر آورده می شود« آقای سنجابی در مصاحبه خود چنین اظهار داشت«این نهضت اساسش
درعدم رضایت ،عصیان،وطغیان ملت است که رهبرآن آیت الله خمینی است.98 درصد ملت
ایران مسلمانند والزامان حکومت آن نیز باید اسلامی باشدوخیال میکنم در این مورد
آنچه که من میگویم وآنچه امام خمینی اظهار می دارنداختلاف زیادی وجود ندارد«نگاه
کنید به..روزنامه اطلا عات مورخ29 دیماه 1357..تمام تلاش آقای سنجابی جهت جلب
رضایت خمینی صرف میشد تاپست نخست وزیری
را از خمینی به چنگ آورد.. امافقط 27 روز مقام وزارت امور خارجه نصیبش شد،که
بعدهابه علت اعتراض به قانون قصاص مرتد شناخته شد وبطور مخفیانه سرزمین پدری خود
راترک کرد ومتاسفانه در غربت جان سپرد«نمیدانم چرا به یاد شعر حافظ می افتم«عشق
بازان چنین مستحق هجرانند«؟شاه در روز26 دیماه 1357از اایران خارج شدو نگاه کنیدبه
تاریخ مصا حبه آقای سنجابی که دو روز فاصله دارد،یعنی روز اظهارات آقای سنجابی در
29دیماه 1357بود.
ارزیابی شما برتجربه انقلاب مشروطیت استواربود،انقلاب مشروطیت
راروحانیون رهبری کردنداما دولت رابه غیر روحانی سپردند، اما در انقلاب ارتجاعی
واسلامی 57ازآنجائی که خمینی بطور شفاهی در سخنرانیها تضمین میداد که درقدرت شرکت نخواهدکرد،شمابه او ایمان
آوردید ولی او به پیروان خویش در چند ین کتاب به قلم خودوعده حکومت اسلامی داده
بود که نمیتوانست آنرا تقیه کندواواهل کتابت بود نه اهل شفاهت؟مع الوصف آقای
سنجابی هم حکومت اسلامی راچون98درصد ملت مسلمانند پیش تر پذیرفته بود.
یک نقل قول دیگر از بنی صدر برای جناح جبهه ملی شرکت کننده در انقلاب اسلامی می آورم تا برای همگان ثابت شودبخشی از جبهه ملی ایران
همواره در تلاش
ائتلاف با روحانیون اسلامی بوده است « آن روز در جبهه ملی، در یک امر اتفاق نظر یا
نزدیک به آن وجود داشت
وآن کهنه گرائی آقای «خمینی« بود.اما در امر دیگری دو خط
وجود داشت که ضدیکدیگر بودند..یک خط میگفت
«ده سال دیرتر منهای مذهب وروحانیت«ما این خط راضد گسترش می
خواند یم .یک خط دیگر میگفت «ده سال
زودتر با مذهب، خط اول با آنکه بررهبری جبهه ملی غالب بود
به جائی نرسید-2.
پس متوجه میشویم که عیب کار در داشتن علم غیب یا عدم اطلاع از موضوع جدائی دین از حکومت آنهم
زندگی وتحصیل در غرب ودر کنار مکتب
فرانکفورت آمیزه ئی ندارد، بلکه قصور کار در خط فکری میباشد.؟
اگرنیروهای چپ،ملی سکولار ولائیک به جنبش ارتجاعی خمینی نمی
پیوستند او هرگز نمی توانست شرکت و
همکاری اکثریت مردم را به خود جلب
نماید، شاید می توانست جنبشی در سطح 15خرداد سا ل1342 بر پا کند که درآن حق رای
برای زنان راحرام دانسته ،ابتدابه ساکن نصف جامعه که زنان باشند ،در جنبش تحت
رهبری او شرکت نمی جستند .؟
آقای بنی صدر در
جای دیگر می گوید:نقل قول دیگر نظر مرا ثابت مینماید« آقای خمینی ودیگر روحانیان
قدرت گرا یک در هزارم هم احتمال نمی دادند،
که رژیم شاه
سرنگون و رهبری سیاسی کشور از آن آنهاشود .در پاریس هرروز احمد آقا فرزند خمینی
نزد من میآمد ومیگفت «آیاتحلیل شما ،،شمارا واقعا به این نتیجه رسانده است که شاه
میرود ؟«نکنه در پاریس زمین گیر بشویم.3
زیرنویسها از کتاب
دو جلدی بنی صدردرگفتگو با حمید احمدی در س تجربه
صفحات 86..664 ..408 ..418
"این روزنامه فرانسوی
یعنی فیگارو در پایان نوشت در هر حال، ایده آل ترین حالت این است که از داخل کاری
صورت پذیرد، یعنی تغییر رژیم در ایران است". همانطور که روزنامه فیگارو به
نتیجه مطلوب رسیده است بنظر اینجانب درخواست توقف غنی سازی اورانیوم از جانب جامعه
بین المللی باید با شعار سرنگونی ج.ا از
جانب مردم ایران همزمان گردد!چراکه به
اندازه کافی مستنداتی در دست ملت ایران وجود دارد که این رژیم از اریکه قدرت در
ایران باید حذف شود. در حال حاضر سه گزینه
در برابر نیروهای سیاسی ومردم ایران قرار گرفته است:اول-حمایت از اتمی شدن رژیم
اسلامی و مخالفت با حمله نظامی وحمایت از صلحی که رژیم در پی آن است تا پروژه های
اتمی خود را پیش ببرد .دوم -مخالفت بااتمی شدن رژیم اسلامی ومخالفت با حمله نظامی
وطرفداری از سازماندهی مردم وتشکیل آلترناتیو مناسب وجلب حمایت بین المللی از
مبارزات مردم ایران.سوم- حمایت از حمله نظامی امریکا وحرکت پیاده نظام و بخشی از
اپسیوزیون ایرانی در زیر آتش ارتش امریکا برای سرنگونی رژیم آخوندی!
بیانیه
اضطراری جبهه ملی ایران- اروپا درباره جلسه نوزده آوریل
مجلس سنای آمریکاوبيانيه در محکوميتِ کمکِ دولت آمريکا
در راستای وظيفه جبهه ملی ايران در دفاع از منافع ملی کشور،
ما بدين وسيله نگرانی عميق خود را از اتلاف
سرمايه های ملی ايران که به امانت در ايالات متحده آمريکا نگاه
داری می شوند اعلام می کنيم و به سناتورهای محترم ايالات متحده آمريکا توصيه می
کنيم از تصميماتی که ممکن است به تشويش احساسات ملی ايرانيان بيانجامد، پرهيز کنند. تنها با برخورد عقلانی و حکيمانه
می توان از تيديل اختلافات سياسی دولتها به عداوت ملتها جلوگیری کرد.
تنزه
طلبی یا خطر* سیاسی؟
دكتر
حسين باقرزاده
سه
شنبه ٢٩ فروردین ١٣٨٥ – ١٨ آوریل ٢٠٠٦
""متاسفانه
تنزهطلبی سیاسی در این شرایط كاری از پیش نمیبرد. بیانیه سه هفته پیش عدهای
از روشنفكران و شخصیتهای سیاسی كه با قاطعیت پذیرفتن هر گونه كمك مالی یا غیر
مالی از ایالات متحده را منع نموده اند.
امضاكنندگان بیانیه به درستی به سابقه كمك آمریكا در سرنگونی حكومت ملی دكتر مصدق
و استقرار دیكتاتوری محمدرضا شاه اشاره میكنند. ولی آیا در برهه دیگری خود آقای
دكتر مصدق از حمایت آمریكا در مبارزه برای ملی كردن صنعت نفت بهره نگرفت؟ همچنین
آیا میتوان گفت كه كمكگیری مشروطهخواهان از امپراتوری انگلیس در برابر استبداد
قاجار «شرمآور و ضد اخلاقی» بوده است؟ این نمونهها نشان میدهد كه آن چه كه
تعیینكننده است شفافیت عمل و استقلال كمكگیرنده و كاربرد كمك است و نه نفس كمك و
این كه از چه منبعی گرفته میشود. علاوه بر این، میتوان گفت كه این سیاسیان اگر
در آن هنگام از كمك خارجی بهره نمیگرفتند و در هدف خود ناموفق میشدند وظیفه
سیاسی خود را به انجام نرسانده بودند. یك سیاستمدار مسئول در درجه اول منافع مردم
كشور خود را در نظر میگیرد و به خاطر آن اگر لازم باشد حتا با دشمن خود نیز به
تعامل بر میخیزد، و این مسئولیت را با توجیه تنزهطلبی به زمین نمیگذارد"".
بنظر نگارنده این
سطور، امریکا در جستجوی جایگزین مناسب در میان گروههای سیاسی ایرانی در حال رایزنی
ومطالعه بسر می برد. اما ایرانیها هنوز به آن درجه از اتحاد نرسیده اند.جرج بوش در
سخنانش رسما مردم ایران را مخاطب قرارداده است. امریکا بودجه 75 میلیون دلاری را
که اساسا مبلغ قابل توجهی هم نیست برای حمایت از سرنگونی رژیم تخصیص داده است.
پیشنهاد جدید امریکا بسیار حائز اهمیت است .امریکا از سپرده های مسدود شده ایران
می خواهد به ایرانیان کمک مالی برساند که در تقبل آن نمی توان درنگ ورزید!! بین
گروه های سیاسی بحث های داغی جهت دریافت ویا عدم دریافت بودجه مذبور آغاز شده است.
اپسیوزیون خارج کشور در راه دریافت کمک ها ی مالی یاد شده به دودسته تقسیم شده است
!! دسته اول ازگروههای تشکیل یافته است که بعد ازسالیان دراز زندگی در غرب وکسب
تابعیت غربی هنوز از ایرانی بودن خود با رشادت دفاع می کنند وآن تبعیت را فقط به
منزله اوراق وتسهیلات زندگی در غرب می پندارند و دریافت کمک مالی را به مثابه خیانت به میهن می دانند.
البته ناگفته نماند آنها ابتدا در کسب تابعیت غربی از خود واکنش مشابه ای نشان می
دادند! که رفته رفته از خر شیطان پائین آمدند وبرای بدست آوردن آن متوسل به وکیل
ودست به هر کاری سدند تا پاسپورت های غربی را دریافت بکنند!امادسته دیگر دریافت
کمک های مالی را برای سرعت بخشیدن به مرحله سرنگونی جمهوری اسلامی کاملا موجه می
دانند ودر همین راستا دریافت کمک مالی حماس وحزب الله لبنان را از رژیم حاکم
برایران را مثال می آورند ودر دریافت کمک مالی از امریکا هیچ اشکالی نمی
بینند.اساسا دسته دوم امریکا را متحد استراژیکی و دراز مدت ایران می دانند وبه
همین خاطر اتحادها وپیمان ها را از هم اکنون اجتناب ناپذیر ارزیابی می کنند.هرچقدر
دسته اول از استقلال سیاسی خود به شیوه
بومی گرایانه به دفاع برمی خیزند ، دسته دوم هم دلایل قانع کننده خود را مطرح می
سازند ، که از جمله حمایت های بی دریغ غرب از خمینی در انقلاب ارتجاعی واسلامی 57
را مثا ل می آورند.برای این دسته هنوز غیر قابل باور است که چگونه رهبریک انقلاب
می تواند با هواپیمای اختصاصی ایرفرانس با همراهی مهماندار غربی از پلکان هواپیما
بر روی زمین ایران بنشیند؟ در ضمن دسته دوم استد لال می ورزند که ، ما ایرانیان
همواره خواهان عدم حمایت دول غربی از دولت اسلامی ایران بوده ایم وبه جای آن
خواستار حمایت آنها از اپسیوزیون شده ایم ، در همین راستا دسته دوم متذ کر می شوند
، حالا که دول غربی به منطق خواسته ما رسیده اند ، چرا نباید از کمک های آنها بهره ببریم!! تنها در مورد دریافت کمک های مالی امریکا گروه ها وشخصیت های سیاسی
ایرانی نیستند که به بحث نشسته اند، بلکه نماینده تبلیغاتی خارج کشور رژِیم یعنی
سایت اینترنتی "بازتاب" به سازمان های مشتاق دریافت کمک مالی از هم
اکنون صفت وابسته وغیر ملی داده است وغیر مستقیم به گروه های مخالف عدم دریافت کمک
مالی را مورد تحسین وتسویق قرار می دهد! اما رژیم تنها سیاست برپائی اختلاف
ومشاجره را بین نیروهای مخالف خودش پیگیری می کند!وگرنه مرزهای ملی وغیر ملی از
مدتها پیش تغییر کرده است.رژیم خود در اوج شعارسر دادن مرگ برامریکا فرستاده ویژه
امریکا را با قرآن در سال 1988 در دوران حیات خمینی به گرمی پذیرفت وبه هیچ وجه هم
امریکائی از آب در نیامد!تمام امید براین است که درراه کسب کمک مالی ودر مخالفت بدست
آوردن آن از جانب نیروهای سیاسی بی پرنسیبی واغتشاش بوجود نیاید ، چرا که نخستین
ضربات را جنبش مردم در راه کسب آزادی متحمل خواهند شد. کمک مالی تنها وسیله ای است
برای یاری رساندن به هدف!!برای مثال دریادار مدنی هم از امریکا کمک ما لی دریافت
کرد اما در ملی بودن خود همچنان پافشاری می ورزید وبه یک مزدور تبدیل نگردید! پول
تنها وسیله است ، اگر به مرام وتفکر
وابسته تبدیل نشود ، امکان استفاده از آن هیچ اشکالی ندارد.حتی لنین با کمک مالی
دولت پروس آلمان به پیروزی رسید!امید این است که همه تلاش های ملی ومیهنی در راه آزادی
ودمکراسی برای مردم ایران صورت بگیرد!اگر کسب کمک مالی بدرستی در راه کسب آزادی
ملت باشد ، می توان با شروطی معین و علنی وهم پیمان با رای مردم ایران در آن
اندیشه کرد!اما اگر درراه مزدوری به کار آید نمی توان به آن اند یشید! اگر کمک
مالی به مخالفین رژیم اسلامی بتواند سرنگونی ملایان را سرعت بخشد ، در دریافت آن
نمی توان درنگ کرد! چراکه ملتی که در انتظار آزادی بی صبری می کند ، هرروز به امید
آزادی خود از چنگال ملایان می اند یشد!
جناح
راسخ وبیات زاده از جبهه ملی میگویند:
"اگر خبر مندرج در « سايت بازتاب»، در باره « ريش سفيد رفراندوم »، « دروغ
پراکنی» است، ولی شرکت آقايان علی افشاری و اکبر عطری ـ « جوانان رفراندوم» ـ ، در
جلسه سخنرانی در ساختمان « کنگره آمريکا» بدعوت بنياد اف دی دی ، يک واقعيت
انکار ناپذير است!!
آيا لازم نبود تا در کنار تکذيب آن خبر و
افشای کارگزاران «سايت بازتاب» ، همچنين چند جمله نيز در رابطه با کردار « جوانان
رفراندوم» ـ آقايان علی افشاری و اکبر عطری ـ نوشته می شد و از عملکرد آن
جنابان فاصله گرفته می شد؟!"
اما سئوال اساسی ناصر مستشار از جناح راسخ وداور پناه
وقاسمی وبیات زاده از جبهه ملی ایران در اینجاست؟ چرا شما از کسانی که در داخل
وخارج کشور بنام اپسیوزیون مدتهاست به رژیم اسلامی رهنمود می دهند تا با امریکا
مذاکره کند تا اختلافاتشان حل شود تا برعمر رژیم ملایان افزوده گردد هیچگاه
انتقادی نداشته اید!اگر رژیم حکومت اسلامی برای ماندن براریکه قدرت نیاز به مذاکره
را احساس کرده است، به همان اندازه نیروهای مخالف ج.ا. اسلامی برای سرنگونی حاکمان
عقب افتاده از تاریخ بشریت نیاز جدی به رسمیت بخشیدن و شناساندن مبازره خود در سطح
جهان ملزم به مذاکره با امریکا می باشند.بخش وسیعی از نیروهای سیاسی هنوز به سیاق رهبران
ج.ا. به اصطلاح ضد امپریالیستی می اندیشند وبسیاری از خصوصیات مبارزه جویانه منفی
ضد متمدانه حاکمان ایران در اپسیوزیون ایرانی دیده می شود.مادامیکه در اندیشه های
خود پالایش زیر بنائی انجام ندهیم : بقول مولوی "هنوز اندر خم یک کوچه ایم!!