تجمع ۲۲ خرداد و سخنی با فمینیست‎های اسلامی

 

 

نوشین احمدی خراسانی

زنستان

 

27 سال از تعیین ”روز زن“ توسط دولت می‎گذرد. در طول این مدت و هم زمان با استقرار دولت اسلامی در ایران، هویتی به‎نام زنان فمینیست اسلامی در میان بخشی از زنان جامعه سربرون آورده و نیز اتفاقات بسیاری در كل جامعه‎ی زنان رخ داده است. اما هم‎چنان روز رسمی زن در محدوده‎ی بازار گرم كادو دادن به مادران، باقی مانده است و با وجود فمینیسمی با پسوند اسلامی، تحرك چندانی حتا در میان متولیان آن برنیانگیخته است. شاهدیم كه هنوز حتا افرادی كه خود را با نام فمینیسم اسلامی می‎نامند، این روز را مانند سال‎های گذشته بدون هیچ نوع اعتراض و حركتی در راه احقاق حقوق مادری می‎گذرانند.


این گروه در شرایطی هم‎چنان منفعل عمل می کنند كه بخش‎های مستقل جنبش زنان در جهت تابوشكنی در روش‎های اعتراضی و حق‎خواهانه زنانه (به‎خصوص در 5-6 سال اخیر) گام‎های جدی و موثری برداشته و هزینه‎هایش را نیز متحمل شده‎اند، از خودم می‎پرسم واقعا چه می‎شد اگر زنان فعال فمینیست اسلامی كه طبعا از موقعیت و جایگاه بسیار مطمئن‎تری نسبت به دیگر فمینیست‎های مستقل برخوردارند، روز رسمی زن را به روز احقاق حق، به روز اعتراض به قوانین تبعیض‎آمیز و ستم جنسی موجود تبدیل می‎كردند؟ چرا كه هزینه‎هایی كه جامعه‎ی زنان بابت تداوم این قوانین بر دوش می‎كشد چنان گسترده است كه به‎نظرم دیگر دارد این دمل چركین می‎شود. آیا به‎نظر آنان این روز و دیگر مناسبت‎های مذهبی مشابه، ظرفیت چنین حركت‎ها و طرح اعتراض‎ها را ندارد؟ آیا همان‎طور كه این گروه در مقالات‎شان سعی در تفسیرهایی غیرمنفعل و افسون‎زدایی از چهره‎ی حضرت فاطمه داشته‎اند، هیچ سعی كرده‎اند حركت‎های خود را نیز از انفعال و ستم‎پذیری و دنباله‎روی خارج كنند؟ آیا ”كار فرهنگی“ كه این گروه‎ بر آن پای می‎فشارند و ما را به آن توصیه می‎كنند و از حركت‎های ”انقلابی“ پرهیز می‎دهند، تبلورش در آن پارچه‎نوشته‎های تبلیغاتی است كه در خیابان‎ها در این چند روز (هفته زن) برافراشته بودند و بر روی آن‎ها برای نمونه نوشته شده بود: ”فروش خودروی سایپا با تخفیف ویژه به مناسبت روز زن“؟!؟

 

درد دلی با شهلا شركت

در سرمقاله‎ی مجله وزین ”زنان“، خانم شهلا شركت عزیز، به تجمع 22 خرداد سال 1385 پرداخته‎ است. همین كه بعد از مدت‎های مدید مطلبی از شهلا شركت به‎چاپ رسیده جای خوشحالی دارد و نشان‎ از تكانه‎ای است كه تجمع 22 خرداد در همه‎ی سطوح جامعه‎ ایجاد كرده و خوشبختانه همه را به ابراز نظر واداشته است: از آقای كریمی راد، وزیر دادگستری كه طی مقاله‎ای در روزنامه‎ی شرق (شنبه 24 تیرماه 85)، 100 سال تلاش زنان برای گرفتن حقوق خود را باطل و كذب خوانده و تجمع قانونی 22 خرداد را هجمه فمینیست‎ها به دولت اسلامی تعبیر كرده است، تا وزیر اطلاعات كه آن را ”تور بیگانگان“ و توطئه‎ غربی‎ها قلمداد كرده، تا برخی مدیران قوه قضائیه كه در مورد برخوردهای خشن نیروی انتظامی در آن روز، وادار به پاسخگویی شده‎اند، هم‎چنین شخصیت‎ها و گروه‎های مختلف زنان نیز كه یك‎صدا به مخالفت با خشونت نیروی انتظامی پرداختند و در این مدت كوتاه بیش از 50 مقاله در روزنامه‎ها و سایت‎ها در تحلیل و اخبار رخدادهای 22 خرداد منتشر شده است. و بالاخره خانم شركت را داریم كه بعد از مدت‎ها ننوشتن، به قلم روی آورده و شاید اعلام یك روز در تاریخ زنان كشور از سوی ”گروهی كوچك“دل‎اش را به‎درد آورده و ایشان را وادار به نوشتن كرده است. اما چه خوب بود دل مدیر مسئول مجله‎ای زنانه برای تعیین انواع روزهایی كه اقلیتی به‎نام ”دولت“ در تقویم رسمی اعلام می‎كند هم به‎درد می‎آمد. ای كاش شهلا شركت از این همه سخنان زن‎ستیزی كه زنان مجلسی مطرح می‎كنند و هر روز ما را با شوك از خواب بیدار می‎كنند به‎درد می‎آمد و دست به قلم می‎شد.

به‎هرحال همه‎ی این‎ اظهارنظرها با هر انگیزه‎ای كه باشد مبارك است، هرچند در این میانه، عده‎ای از زنان مستقل شركت‎كننده در آن تجمع كه هیچ پشتوانه‎‎ای در هرم قدرت ندارند، در میانه‎ی این اظهارنظرها و بعضا زمینه‎سازی‎ها برای سركوب‎، له شوند و خورد و خراب، نتوانند در آینده سربلند كنند. آری، قصه‎ی بی‎پایان خطاكار بودن سركوب‎شدگان و در نتیجه منزوی شدن نیروهای مستقل در این مملكت، قصه‎ی كهنی است، قصه‎ای به درازای تلاش‎ها و مبارزات مردم. اما در میان اظهارنظرهای بسیار متفاوت در مورد تجمع 22 خرداد، فكر كردم با شهلا شركت كه بیش از یك دهه تداوم و پایداری‎اش را در انتشار مجله‎ای زنانه می‎ستایم، درد دلی خواهرانه داشته باشم.

خانم شركت عزیز، قبل از هر چیز می‎دانم كه من و شما با هم فرق داریم اما همین فرق‎ها به‎نظرم زیباست، آری زیباست این تفاوت‎ها به شرط آن‎كه از تفاوت‎ و گوناگونی‎ها، چوب تكفیر نسازیم. ولی به‎نظر می‎رسد شما در مقاله‎تان از تفاوت‎های‎مان سه اتهام بزرگ برساخته اید (یعنی همان اتهاماتی كه مقامات رسمی و امنیتی كشور مطرح كرده‎اند: دنباله‎روی از غربی‎ها، انقلابی‎گری و انگیزه‎ی غیراصلاح‎طلبانه، و بالاخره گسترش خشونت) ‎ و آن را به تجمع‎كنندگان نسبت داده‎اید، اتهاماتی كه احتمالا من و دوستانم باید در حین بازجویی با كارشناس پرونده پاسخ آن را پس بدهیم! شاید برای همین است كه چنین دل‎مان می‎شكند و با خود می‎گوییم:

”شهلا شركت دیگر چرا نمك بر زخم ما می‎پاشد؟“

وقتی خانم شركت تفسیری از تجمع 22 خرداد به دست می‎دهد و تجمع‎كنندگان را به انقلابی‎گری متهم می‎كند، آن هم در شرایطی كه مقامات امنیتی در مورد تجمع هفت تیر از ”براندازی نرم“ و ”تور بیگانگان“ می‎گویند، این برداشت ممكن است به ذهن خواننده متبادر شود كه چرا چنین تفسیری در مجله‎ی زنان، شكل می‎گیرد و چطور به این سرعت در اینترنت پخش می‎شود؟

اما در این‎جا از چنین دیدگاه بدبینانه‎ای درمی‎گذرم و سعی می‎كنم دلایل این نگرش را در مجله زنان بیابم و آن را به گفتگویی متقابل و صمیمانه تبدیل كنم. گفتگویی كه می‎شد قبل از برگزاری تجمع شكل بگیرد ولی خانم شركت عزیز، متاسفانه شما و دیگر دوستان‎تان با وجود خواهش‎های من و دیگران، در جلسه‎‏ای كه به همین منظور برگزار می‎شد‎ حاضر به شركت نشدید، با وجود این‎كه گفتیم حتا اگر مخالفید، بیایید و دلایل‎تان را بگویید و حرف بزنیم‌. چون فكر می‎كردیم در همین پروسه و فضاهاست كه می‎توانیم منطق و انگیزه و پایه‎ی تحلیلی روش‎های یكدیگر را بهتر درك كنیم تا بعد، چنین به تخطئه‎ی روش‎های متفاوت یكدیگر نپردازیم.
به‎هرحال می‎خواهم صمیمانه از شما بپرسم كه آیا واقعا به مطلبی كه نوشته‎اید اعتقاد دارید؟ یعنی به‎راستی معتقدید كه برگزاركنندگان تجمع 22 خرداد از زنان غرب دنباله‎روی كرده‎اند؟ و آیا واقعا معتقدید كه برگزاری یك تجمع مدنی و مسالمت‎آمیز، ”حركتی انقلابی“ و شورشی است؟ یعنی اگر دانشجویان تجمعی مستقل از دولت برای احقاق حق‎شان برگزار می‎كنند یا فعالان سندیكایی برای كسب حقوق صنفی‎شان تجمع مسالمت‎آمیز راه می‎اندازند دست به عملی شورشی و انقلابی زده‎اند؟ اگر این‎طور است نمی‎دانم چرا سال گذشته وقتی دوستان و همفكران شما برای رئیس جمهور شدن زنان، جلوی ساختمان ریاست جمهوری تجمع گذاشتند، چنین تفسیری نداشتید؟

من و برخی دیگر از دوستانم در آن تجمع نیز شركت كردیم، هرچند برگزاری تجمعی صرفا برای آن خواسته را قبول نداشتیم ولی تحلیل‎مان این بود كه زنان باید یاور هم باشند و به‎رغم عقاید مختلف، از خواسته‎های متفاوت یكدیگر ـ عملا ـ حمایت كنند و نیز فكر می‎كردیم صرف حضور اعتراضی زنان در ”خیابان“ مهم است (برای شكستن فضای مردانه)، حتا اگر برای خواسته‎ای باشد كه در میان زنان طبقات متوسط و پایین جامعه خریداری ندارد زیرا با وجود نداشتن حق اولیه حیات و با وجود قانون تمكین و هزار قانون تحقیرآمیز، رئیس جمهور شدن زنان،به‎خصوص با وجود قانون اساسی پدرسالار نمی‎تواند چندان راهگشا باشد.

وقتی به تجمع 22 خرداد اتهام ”انقلابی“ و شورشی بودن می‎زنید، آیا نمی‎دانید كه قانون اساسی كشورتان را زیر سئوال می‎برید؟ چون طبق اصل 27 همین قانون اساسی، تجمع‎های مسالمت‎آمیز آزاد اعلام شده است. اصلا هیچ در خلوت فكر كرده‎اید كه بر اساس چه معیاری می‎گویید بعضی از تجمع‎ها ”انقلابی“اند و برخی ”اصلاحی“؟ به‎راستی نمی‎دانم حركت اصلاحی در ذهن شما و هم‎فكران‎تان چه مشخصاتی دارد!!

خانم شركت، در سرمقاله‎تان گروه‎های مستقل جنبش زنان كشورتان را نه تنها شورشی و انقلابی قلمداد كرده‎اید بلكه آن‎ها را به دنباله‎روی از جنبش فمینیستی غرب متهم كرده‎اید. اگر حركت مدنی و مسالمت‎آمیز گروه‎های مستقل جنبش زنان تا این حد مطرح می‎شود و خدایی ناكرده شماها را به واكنش و موضع‎گیری و احیانا اتهام‎زنی واداشته، پس چرا شما به مدل و روش خودتان هم وفادار نیستید؟ در تعجب‎ام از زنانی كه برگزاری تجمع‎های مستقل از دولت را محكوم می‎كنند چون به لابی‎كردن معتقدند و حالا كه بهترین فرصت برای آن‎ها به‎وجود آمده (حساسیت ایجاد شده در جامعه در مورد حقوق زنان) و بیش از گذشته می‎توانند به دولت ـ مردان فشار بیاورند و از قدرت لابی‎‎شان، كمال استفاده را ببرند اما با كمال تعجب و ناباوری می‎بینیم كه خواهران هم‎وطن‎شان را به خاطر برگزاری تجمعی مسالمت‎آمیز زیر سئوال می‎برند. نمی‎فهمم مگر هدف همگی‎مان تغییر و اصلاح قوانین زن‎ستیز و نابرابری جنسیتی نیست؟ مگر فمینیست‎های اسلامی خواهان رفع ستم جنسی نیستند؟ پس چرا نوك پیكان حمله را به طرف ما نشانه رفته‎اند؟ ما كه به اندازه كافی به‎خاطر مرتكب شدن برگزاری یك تجمع قانونی زیر فشار كتك، پرونده‎سازی، اتهام براندازی نرم، بازجویی و نوبت دادگاه قرار داریم شما دیگر چرا نمك بر زخم می‎پاشید؟ باور كنید كه با این روشی كه شماها در پیش گرفته‎اید همه‎ی سطوح و لایه‎های مختلف جنبش زنان ضرر خواهند كرد. چون راز ماندگاری‎ ما در حمایت و پشتیبانی از همدیگر است نه تخطئه و بی‎حیثیت كردن یكدیگر!

 

متاسفانه زنان ”گل‎زن“ ندارند

گروه‎های مستقل جنبش زنان با تحمل هزینه‎های سنگین و ناعادلانه، در حد توان و بضاعت‎ ناچیزشان، توپ را به نزدیك دروازه‎ی حریف رسانده‎اند، حالا كه فمینیست‎های اسلامی در مناسبات قدرت و در مجلس قانونگذاری و میان دولت ـ مردان، نفوذ و اعتبار دارند پس چرا به جای شوت كردن به دروازه حریف، توپ را به طرف دروازه خودمان نشانه رفته‎اند؟ از این‎رو از خانم شركت صمیمانه می‎پرسم چرا در این موقعیت استثنایی و بسیار مناسب كه همه‎ی مسئولان بعد از تجمع 22 خرداد به جوابگویی و اظهار نظر مجبور شده‎اند فمینیست‎های اسلامی از قدرت لابی‎شان برای تغییر این قوانین خانواده بهره نمی‎برند؟ گروه‎هایی از زنان با تحمل هزینه، این توپ را آماده كرده‎اند تا افتخار گل زدن را به كسانی كه معتقد به لابی‎ كردن و مذاكره هستند (یعنی لایه‎های نزدیك به دولت‎ها) بدهند. زیرا برای گروه‎های مستقل زنان مهم این است كه این قوانین عوض شود هرچند شوت آخر را لابی‎گران بزنند و بعد هم تغییرات ایجاد شده، ”دولت‎داده“ و اعطایی حكومت قلمداد شود.
اما متاسفم كه در طول این 27 سال، در جنبش زنان ”گل‎زن“ نداشته‎ایم و همه‎ی ما برای از دست ندادن ”هیچ چیز“ همیشه فقط در وسط میدان بازی كرده‎ایم شاید برای همین هم هست كه 100 سال است قوانین ما چنین تبعیض‎آمیز و ضدزن باقی مانده است. آری خانم شركت ما با هم تفاوت داریم ولی از هر گروهی انتظار می‎رود كار خودش را خوب انجام دهد تا در مجموع بتوانیم به هدفی برسیم كه همگی‎مان به‎دنبال‎اش هستیم. اما به‎نظرم شما این کار را نمی کنید، شما می توانستید در این موقعیت فراهم شده از بركت سر كتك‎هایی كه تجمع‎كنندگان نوش جان كردند، به مناسبت ”روز رسمی زن“، بحث اصلاح ”قوانین خانواده“ را جان تازه‎ای ببخشید، اما به جای این كار حرف‎های مسئولان را تكرار کرده و فعالان مستقل جنبش زنان را متهم به الگوبرداری از زنان غربی می کنید و این حركت را انقلابی و شورشی (و خشونت‎زا) می‎خوانید.
خانم شركت عزیز، اگر آقای كریمی‎راد، وزیر محترم دادگستری، جنبش زنان ایران را نشناسد و در نتیجه در مقاله‎ی خود (شرق، 24 تیرماه 1385) بنویسند: ”... تفكر طرفداری از زن (فمینیستی) با توجه به تمسك به باورهای ناصحیح، هجمه عظیمی علیه تفكر دینی مبتنی بر اسلام آغاز كرده و بعضا با شعارهای فریبنده و نوشتار مغرضانه با تیترهای مختلف از جمله یك‎صد سال تلاش برای كسب حقوق شهروندی...“ به ایشان نمی‎توان خرده‎ای گرفت، اما شما كه لابد باید تاریخ جنبش زنان كشورتان را خوانده‎ باشید. مگر یادتان رفته كه ”انجمن مخدران وطن“ 100 سال پیش (1329 قمری) چه تجمع عظیمی را جلوی مجلس شورای ملی به‎راه انداخت؟ مگر نخوانده‎اید كه بیش از 100 سال پیش (در سال 1325 ق.) پانصدتن از زنان در میدان بهارستان تجمعی اعتراضی بپا كرده بودند؟ مگر در سال 1329 ش. (یعنی 57 سال پیش) زنان پرستار كه در محوطه میدان بهارستان اجتماع كرده بودند مورد ضرب و شتم قرار نگرفتند؟ (ده‎ها كتاب در مورد تاریخ مشروطه این‎ تجمعات اعتراضی زنان را ثبت كرده است). به‎هرحال مگر تجمع كردن همیشه در تاریخ ما وجود نداشته و اكنون نیز گروه‎های مختلف صنفی و سیاسی و دانشجویی و زنان این‎كار را نمی‎كنند؟

به‎نظر می‎رسد كه تجمع مدنی اصولا یك حركت طبیعی شهروندی در فضاهای شهری است و از وقتی شهر به‎وجود آمده، خیابان و میادین، محل‎ جمع شدن برای تبادل افكار و گپ و گفت مردمان بوده است و این ربطی به ایرانی بودن یا بنگلادشی بودن یا غربی بودن ندارد. باور كنید شهر مناسباتی برای خود دارد كه حاكمیت‎های فراگیری چون حاكمیت ما هم نمی‎تواند خصایص‎اش را نادیده بگیرد.

تجمع برگزار كردن نه در ایران چیز جدیدی است و نه ربطی به غرب و شرق دارد. در همان غرب هم مثلا برای كمپین كسب حق رای‎ای كه زنان به‎راه انداخته‎ بودند، عده‎ای مثل شماها در همان جنبش زنان آمریكا حضور داشتند كه مخالف برگزاری تجمع و اعتراض خیابانی بودند و معتقد به كار ”فرهنگی“ و لابی كردن با حاكمان و دولت‎ها بودند یعنی همین مباحث و عقاید و روش‎های متفاوت هم آن‎جا بوده و هنوز هم هست. اما آن‎جا یاد گرفته‎اند كه همدیگر را (تفاوت‎ها را ) تحمل كنند.

 

ما زنان ایرانی، تافته جدا بافته نیستیم

مطالعه تاریخ جنبش‎های زنان به ما كمك می‎كند كه این چنین ”ایرانی بودن“ را به‎رخ همدیگر نكشیم و فكر نكنیم ما تافته‎ی جدا بافته هستیم. من كشورهای مختلف و فرهنگ‎های مختلف را ندیده‎ام، اما تجربه‎ كشورهای مختلف را با ولع می‎خوانم و می‎دانم حركت‎های مدنی و تجمع‎های اعتراضی نه در كشور ما تازگی دارد و نه این‎كه هر كشوری یك نوع روش تغییر منحصر به‎فرد برای خود دارد، بلكه در كشورهای گوناگون (از جمله در ایران) انواع روش‎های مختلف برای تغییر وجود داشته و دارد.

در مقالات قبلی‎ام نوشته‎ام و در این‎جا باز هم تكرار می‎كنم كه تجمعات خیابانی، اتفاقا عملی كاملا فرهنگی است. فضای شهرمان محیطی است برای جنبش‎های اجتماعی كه حرف‎‎شان را به گوش گروه‎هایی از مردم كه به آن‎ها دسترسی ندارند برسانند. خیابان جایی است كه ما در آن جمع می‎شویم تا به عرف و سنت تلنگری بزنیم (عرف و سنت‎هایی كه زنان را متعلق به چهاردیواری خانه می‎داند). سیاست خیابانی مفهومی مدرن و متعلق به شهر است كه اتفاقا شهروندان ایرانی اگر روزی با تغییر قوانین عقب‎مانده و تصویب قوانین انسانی‎تر به تدریج ”شهروندی“ خود باور كنند، از آن استفاده‎های بسیاری خواهند كرد (شاید هنوز ما احساس شهروندی و شهرنشینی نداریم و فكر می‎كنیم در ”روستای بزرگی به‎نام تهران“ زندگی می‎كنیم).

خیابان محلی است كه ما با مردمی سروكار پیدا می‎كنیم كه در سمینارها، ورك‎شاپ‎ها و جلسات‎مان نمی‎آیند (مگر خودتان ننوشته‎اید كه باید از دایره نخبه‎ها خارج شود، بسیار خوب، یكی از راه‎هایش همین است)، یعنی در خیابان است كه مردم ”غیرنخبه“ را پیدا می‎كنیم و آنان را توجه می‎دهیم كه به حرف‎ها و مشكلات ما گوش فرادهند و به آن فكر كنند. در خیابان است كه رهگذران بی‎تفاوت، طی چند سال آینده (البته با گسترش چنین تجمعات مدنی) بالاخره وادار خواهند شد كه از بی‎تفاوتی دربیایند و در مورد حرف‎ها و خواسته‎های خواهران هموطن‎شان اظهارنظر كنند كه همین اظهارنظرهاست كه خودشان و اطرافیان‎شان را تغییر می‎دهد و چنین است كه به عرف و سنت تلنگر می‎خورد. شما و دیگر فمینیست های اسلامی مطمئن باشید با لابی كردن نمی‎توانید عرف و سنت را تغییر دهید، اتفاقا با لابی كردن فقط می‎شود قانون را عوض كرد، اما با تداوم برگزاری تجمع‎های صلح‎آمیز و مدنی می‎توان هم در بلند مدت عرف و سنت را نشانه گرفت و هم قانون را عوض كرد.
خانم شركت شاید شما و هم‎فكران‎تان به ”خیابان“ نیاز نداشته باشید، اما گروه‎های مستقل جنبش زنان كشورتان كه نه می‎خواهند و نه می‎توانند نماینده‎ی مجلس شوند و یا دست‎شان از ابزار لابی كردن تهی است به‎شدت به آن نیازمندند، بنابراین بهتر است هر گروهی كار خودش را صادقانه و به‎ نحو صحیح انجام دهد تا در مجموع بتوان حاصلی برای میلیون‎ها زن تحقیرشده‎ی ایرانی به‎دست آورد. برای همین بهتر است به‎جای تخطئه‎ی یكدیگر، به حركت‎ها و تلاش‎های همدیگر احترام بگذاریم، همان‎طور كه ما تاكنون حركت‎های شما و همفكران‎تان را صادقانه ارج گذاشته‎ایم.

 

برای هر كار كوچك فرهنگی، اجازه دولت لازم است

خانم شركت عزیز، شعار ”كار فرهنگی“ كه با آن بر سر ما می‎كوبید، مانند تجمع برگزار كردن احتیاج به مجوز دارد. متاسفانه ما از این مجوزها بهره‎ای نداریم و اگر به‎زور و بدبختی كار می‎كنیم معمولا بدون مجوز است، چون اصولا ما مشروعیت و مجوز زندگی كردن ”به‎عنوان فمینیست“ هم نداریم. مثال خیلی ساده و پیش پاافتاده‎ای می‎زنم و آن این‎كه به من و امثال من مجوز انتشار نشریه نمی‎دهند (بیش از 7 سال است تقاضای مجوز مجله كرده‎ام اما هنوز هیچ خبری از دادن مجوز نشده است، این درحالی است كه همان‎طور كه شما هم می‎دانید مجوز نشریاتی كه در جیب زنان همسو با ایدئولوژی سیاسی دولت است دارد خاك می‎خورد). بنابراین نمی‎توانیم مثل شما ”كار فرهنگی“ بكنیم، یعنی نمی‎گذارند. هربار كه سایت یا وبلاگ راه می‎اندازیم فیلتر می‎شود، كتاب‎های‎مان یكی دوسال طول می‎كشد تا مجوز بگیرد و بعد هم نمی‎گذارند تجدید چاپ شود. وقتی می‎رویم در مجلاتی غیرزنانه نیز بخش‎ مربوط به مسائل زنان راه بیاندازیم با هزار ترفند (از روش تهدید سردبیران مجلات گرفته تا غیبت و تهمت‎زنی) بیرون‎مان می‎اندازند. یا مثلا با هزار بدبختی و هر دفعه با 6 ماه تاخیر (به‎خاطر معطل ماندن در نوبت بررسی كتاب) سعی می‎كنیم مجله‎ كه نه، گاهنامه‎ای در تیراژ محدود منتشر كنیم.

 

به مدعیانی كه می‎گویند ما كار ”فرنگی“ می‎كنیم و خودشان كار ”فرهنگی“

به‎هرحال از همه‎ی كسانی كه از كار فرهنگی دم می‎زنند می‎پرسم كه چرا منصفانه نگاه نمی‎كنید مگر شماها چه كارهای ”فرهنگی“ كرده‎اید كه ما زنانی كه فراخوان تجمع 22 خرداد را امضاء كرده‎ایم انجام نداده‎ایم؟
شهادت می‎دهم كه خانم ”شهلا لاهیجی“ به‎اندازه‎ی خیل ناشران ایرانی در مورد مسائل زنان و برای ارتقاء آگاهی آنان كتاب چاپ كرده است. همین ایشان كه در پای فراخوان تجمع هم امضاء كرده‎ است چندین برابر زنانی كه امضاء نكرده‎اند مطلب نوشته‎ و كار فرهنگی و آگاه‎گرانه در میان زنان انجام داده است.
شهادت می‎دهم كه خانم ”شیرین عبادی“ كه پای فراخوان را امضاء كرده و امروز وكالت ما را نیز برعهده دارد، بیش از همه‎ی زنانی كه پای این فراخوان را امضاء نكرده‎اند، وكالت زنان و كودكان ستمدیده را برعهده‎ گرفته و طی بیست سال گذشته مشاوره‎های مجانی به زنان آسیب دیده و بی‎پناه داده است. آری شیرین عبادی بیش از همه‎ی آن‎هایی كه ”مدعی“ كار فرهنگی هستند، واقعا كار فرهنگی كرده است. ایشان برای تغییر قوانین به مجلس لایحه داده، فشار آورده و بیش از آنان به منظور كار فرهنگی، كتاب به نگارش درآورده است و به اندازه‎ی تمام سن من تازه به‎دوران رسیده
‎‎، برای زنان ایران تلاش كرده است.

شهادت می‎دهم كه خانم ”مهرانگیز كار“ به‎‎اندازه‎ی همه‎ی سن ما تازه به‎دوران‎ رسیده‎های جنبش زنان، تلاش‎ عظیم فرهنگی كرده تا میان زنان جامعه، آگاهی و خودباوری ایجاد كند و همین كتاب‎ها و مقالات و آثار ارزشمند ایشان است كه ما خوانده‎ایم و نگاه حق‎طلبانه پیدا كرده‎ایم.

شهادت می‎دهم كه خانم ”نیره‎ توحیدی“ و اندیشمندان همطراز ایشان كه پای فراخوان تجمع 22 خرداد زنان را امضاء كرده‎اند قبل از این‎كه ما تازه‎ به دوران رسیده‎های جنبش زنان كلمه‎ی فمینیسم را شنیده باشیم، از فمینیسم و حقوق زنان نوشته و گفته و پژوهش كرده و آثار ماندگاری را (به‎ زبان فارسی و انگلیسی) از خود به‎جا گذارده است.

شهادت می‎دهم كه خانم ”سیمین بهبهانی“ دو برابر سن من و امثال من، سمبل پایداری و نماد زن مستقل و آزاده‎ بوده كه در جامعه‎ی مردسالار قد برافراشته و تمام عمرش را كار فرهنگی كرده است. شما كافی است به كتاب‎ها و آثار ایشان رجوع كنید.

شهادت می‎دهم كه خانم ”فیروزه مهاجر“، خانم‎ ”فرزانه طاهری“ و دیگر مترجمان باسابقه و آزاداندیشی كه پای این فراخوان را امضاء كرده‎اند بیش از من و دیگر تازه به دوران‎ رسیده‎های جنبش زنان در ترجمه‎ی متون فمینیستی برای ارتقاء آگاهی زنان كشور تلاش كرده‎اند و خون دل خورده‎اند.

خانم شركت عزیز، تصور نمی‎كنم ضرورت داشته باشد تا كسانی كه پای فراخوان تجمع را امضاء كرده‎اند تك به تك بیایند و بیلان كار فرهنگی‎شان را به شما و دیگرانی كه از کار فرهنگی سخن می گویید، اعلام كنند چون شما خود بهتر از من آنان را می‎شناسید و بعضا مقالات‎شان را در مجله‎ زنان منتشر كرده‎اید.

 

آبروی ”خانواده“ رفت

خانم شركت عزیز، با عرض معذرت می‎خواهم از شما صمیمانه گله كنم كه چرا به‎جای آن‎كه واقعا دلتان از این همه خشونت اعمال شده به زنان و مردان مسالمت‎جو در میدان هفت‎تیر به‎درد بیاید و از تحقیر و متلاشی شدن زندگی صدها هزار زن هم‎وطن‎تان تحت قوانین موجود خانواده آشفته شوید مانند زنان سنتی كه همیشه به‎دنبال ”حفظ آبروی خانواده“ هستند، ناراحتی‎تان برای آن است كه آبروی زن پلیس رفته خدشه‎دار شده است. با این قوانین تحقیرآمیزی كه برای زنان وجود دارد مگر آبرویی وجود دارد كه برود یا نرود. این ”حفظ آبرو“ را رها كنید كه قرن‎هاست مشكل ما زنان همین گرفتاری حفظ آبروست كه باعث شده زنان در طول قرون و اعصار، همه‎ی خشونت‎ها و ذلت‎ها و تحقیرها را برای حفظ آبروی مردان و دولت ـ مردان تحمل كنند و دم بر نیاورند. پیامدهای همین‎ تفكر است كه خشونت را در جامعه و خانواده، بر هستی زنان گسترش داده است.

 

سخن آخر

با همه‎ی این گله‎گزاری‎ها، اما هر كس حق دارد هرطور مایل است و صلاح می‎داند در مورد افراد و حركت‎های اجتماعی به قضاوت بنشیند. ولی به‎یاد داشته باشیم كه ما زنان حاشیه‎، با توجه به تجربه‎ زنان مستقل و پیشكسوت می‎دانیم كه زنان مستقل و حاشیه را نه قهرمانانه‎ كه اتفاقا با همین شایعات و تهمت‎ها و با خشونت‎های غیررسانه‎پسند از میدان به‎در می‎كنند و به سكوت و انزوا می‎كشند. همان‎طور كه از یك ماه قبل از تجمع 22 خرداد یعنی از هنگامی كه تلاش‎مان را برای برگزاری تجمع آغاز كردیم، شایعات و تهمت‎ها بالا گرفت و اختلاف‎اندازی بین فعالان زن شروع شد و متاسفانه هم‎چنان نیز ادامه دارد. ما منتظر بیش از این‎ها هم هستیم ولی یاد گرفته‎ایم در برابر چنین هجمه‎هایی نیز مقاومت كنیم، كار خودمان را صادقانه انجام دهیم، و تا زمانی كه امكان فعالیت وجود دارد برای اصلاح وضعیت‎مان تلاش كنیم و اگر نگذاشتند، رویاها و خواب‎های شبانه‎مان را با رایحه امید به چنین تغییراتی بیاراییم و زندگی‎مان را با تمنای زندگی و دنیایی بهتر، پر كنیم و شاید گاهی هم پیش بیاید كه در آرزوی تحقق‎ دنیایی كه می‎خواهیم داشته باشیم در خلوت‎مان اشك بریزیم.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ سرمقاله خانم شهلا شركت (امر سیاسی، شخصی است) كه در این مقاله مورد نقد قرار گرفته است را می توانید در آدرس زیر بخوانید:

http://www.zanan.co.ir/sarkhan/000596.html