محمود کویر

 

با من به لبنان بیا

 

آهای اولاد ماه و زیتون و سیب!

من که تورات را با مشک گیسوی دختران ناصره نوشته بودم

من که با نرگس شارون و سوسن وادی ها

گیسوی سلیمانم را بافته بودم!

من که تور را به شور

 به سور

 به رقص  آورده بودم!

من که غار حرا را به بوی بوسه

  خوشبو کرده بودم

اینک چگونه

بر این کوه و بر این کلمه

تنها رنج می بارد.

آه کدام نانجیب پیامبری

اینگونه آنش زد به جان عشق!

 

باغ کبوتر و آهو در آتش  
و من
و بال بال سیاوش
و اين پرنده ی آتش گرفته ی گم گم گم

گم باد نام تو
ای جنگ!

که چراغ!چشمه ی تاریکی
که چشمه، چشم اشک

که اشک های دربدر

زیتون های گریه؛

پیراهن کودکان

 در شیون باد.

آی دختران اورشلیم

شمار ابه غزال ها و اهوان صحرا سوگند

دوشیزگان سنبل و زعفران و نی

یبایید با من به لبنان

از قله های امانه

از قله های حرمون

ای خواهر و عروس من

بیایید

باید برای کشتگان ترانه ای بسراییم

باید برای کودکان

 لالایی لیالی بی لیل و لا را بخوانم.

 

 

 

محمود کویر

بخشی از منظومه ی اولاد ماه منم