حق را نمی توان سرکوب کرد!

 

فرزانه عظیمی

 

دیروز حوالی ساعت چهار طبق قرار قبلی جمعی از فعالان جنبش زنان کشورمان در میدان هفت تیر جمع شدند. آنها جمع شدند تا خواست های خود را این بار بلندتر فریاد کنند، تا شاید گوش شنوائی بیابند. اما قبل از اینکه آنها بتوانند تجمع کنند و حتی قبل از حضور آنان، میدان هفت تیر و اطراف توسط نیروی انتظامی قرق شده بود. آمده بودند تا با پلیس های زن و مرد، با باتوم و مشت و لگد، اراده اعتراض را در هم بکوبند و حق زنان را «کف دستشان بگذارند». آمده بودند تا خواست آنان را برای حقوق برابر با شوهرانشان در حضانت از کودکان، حق طلاق، مزد برابر و ... در نطفه خفه کنند. با فحش و بد و بیراه شروع کردند، بعد با مشت و لگد، و حتی چنگ بر موهایشان افکندند و روی زمین کشیدند. در پیاده روهای اطراف میدان هفت تیر، آثار خون نیز دیده می شد. خیلی ها آمده بودند تماشا، آنها هم از کتک بی نصیب نماندند. اوضاع آنقدر شلوغ شده بود که دیگر نمی شد بین تظاهر کننده و مردم فرق قائل شد. هر که برای تماشا آمده بود و طاقت دیدن سرکوب را نداشت و صدایش درآمد، خود مورد هجوم واقع شد. نیروهای انتظامی پس از حمله و دستگیری، بسیاری از تظاهرکنندگان و فعالین شناخته شده زنان را بازداشت نموده و به زندانهای مختلف یا مکانهای نامعلوم بردند.

زنان آمده بودن که دسته جمعی فریاد بزنند ":" ما زنیم،انسانیم، اما حقی نداریم. قوانین ضد زن منسوخ باید گردد." و آنان که دستور این سرکوب حشن و ضد انسانی را داده بودند  زن را حتی اگر مادر یا دختر شان باشد،  «انسان کامل» نمی دانند و گوشی برا شنیدن این صدا ندارند که هیچ، دستور خاموش کردذن آن را نیز داده بودند. اما این صدا، صدای فقط چند صد زن در میدان ۷ تیر نبود و نیست، این صدا صدای همه زنان ایران است...

همزمان با شکار زنان و دختران جوان در میدان هفت تیر توسط نیروهای انتظامی ، دهها وبلاگ نویس و عکاس و گزارشگر، از طریق کافه نت های اطراف میدان گرفته، تا موبایل های خود، عکس و خبر از این تظاهرات را به دنیای اینترنت منتقل  می کردند و به کسانی که در سرتاسر دنیا از این تظاهرات حمایت کرده و بی تاب منتظر دریافت اخبار موفقیت آن بودند، خبر تلخ سرکوب آن را می دادند، اما در عین حال حقارت کسانی را که ابهت خود را در حمله به تجمع آرام و مسالمت آمیز زنان جست و جو می کنند. اخبار و گزارشات گوناگون بود. بعضی ها که تازه از تظاهرات خود را به کافه نت های دور و بر و به کامپیوتر رسانده بودند و هنوز از آثار کتک، درد در تنشان بود، گزارش می دادند که " سرم درد می کند و پایم که لگد خورده است و پشتم که باتوم خورده است و دستم که کشانده اند . اما دلم درد نمی کند. در دلم غوغایی است که غم را پس می زند. " دیگری نوشته بود: "پلیس از پس مردم بر نمی آمد. این طرف بودیم آن طرف شلوغ می شد. آن ها را می گرفتند این طرف شلوغ می شد.به نطرم مهمتر از همه این بود که مردم با پلیس درگیر شدند و به حمایت زنان بلند شدند. هر چند عده ای کوتاه نظر حتی زنان از مردم عادی با ما درگیر شدند و می گفتند بس است دیگر. تمام اش کنید. اما امروز ما توانستیم در میان  مردم مطرح شویم و خودمان را به گوش همه برسانیم."

همراه این نوشته  قبل از همه، ترس و نکبت سرکوبگران از صدای حق طلبی زنان در تمام دنیا پخش می گردید و این روز و این لحظه را در این نقطه از جهان، برای همیشه در تاریخ به عنوان لحظه بزرگ پافشاری اسان بر انسانیت خود و برای رسیدن به حقوق خود ثبت کند. برای رسیدن به روزی که نسلهای آینده تجمع شان دیگر سرکوب نشود، و به یاد آورند که اگر آزادند، آزادیشان ماحصل تلاش های نسل های باتوم خورده وتحقیر شده، اما سربلند امروز است و بیاموزند که حق گرفتنی است و هیچ حقی پایدار نخواهد ماند، مگر آنکه کسی برای حفظ و پایداری آن بایستد و با تمام وجود بایستد مثل کسانی که دیروز  از ورای ماشین های پلیس و صدها دهان یاوه گوی و عربده کش و باتوم به دست، راه خود را به میدان می گشودند، تا بگویند که هستند...  و با قامتی که هستند عرض وجود کنند و کردند.

آن ها که دستور سرکوب می دهند و نیروهای سرکوب خود را با گاز اشک آور و دست بند به میدان هفت تیر می فرستند فکر می کنند که درد باتوم آنها برای یک زن بالاتر از درد نداشتن حق حضانت فرزندش است؟! مگر نمی دانند که زنان این کشور رنجی که از نداشتن حقوق اولیه انسانی هر روز و هر ساعت می برند کمتر از این باتوم و فحش خوردن ها نیست. مگر نمی دانند که این زنان دیگر کارد به استخوانشان رسیده است

براستی کسانی که با صدور فرمان سرکوب زنان، کارگران، دانشجویان این کشور قدرت نمائی می کنند، فکر می کنند تا کی می توانند با اتکا بر این قبیل وسائل بر مقدرات این ملت حکومت کنند؟ آیا فکر می کنند سرنوشت بهتری از همپالکی های خویش در انتظارشان هست؟ 

زنان ایران این روز را از یاد نخواهند برد و نیز کسانی را که دستور سرکوب تجمع آن ها در میدان هفت تیر تهران را صادر کردند! اما برای همیشه اراده و عزم شیرزنانی را که از حق خود دفاع کردند، خواهند ستود و از عزم آن ها در مقابله با مشکلات خود نیرو خواهند گرفت.

 ۲۲ خرداد سال  ۱۳۸۵ نیز تاریخی شد، مثل روز ملی زنان در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۴.