شكست رمان در وطن !

 

سارا ارمنی

Asar@noavar.com

  

 

ــ رمان در اینجا، داستان در آنجا- تاتر در اینجا ، شعر در آنجا!. رمان غرب گویا دركنارفیلم،محبوب ترین رسانه ادبی و هنری میباشد،وگرچه آن ژانری ادبی-استتیك است، ولی دربازار كالاهای فرهنگی سرمایه داری ،آن نیز مشمول قانون عرضه وتقاضا و سودرسانی گردیده. موفقیت یا شكست رمان نویس دریك جامعه، ممكن است بدلایل : فرهنگی ، اقتصادی، تاریخی، سیاسی و حتا جغرافیایی پیش آید؛ مثلا ادعا شده كه درنقاط سرد و مرطوب،مردم بیشتر به تاتر میروند تادركشورهای گرم و آفتابی. باید پرسید كه آیا بارانی بودن، سردی هوا، تاریكی و مه آلودگی بخشی ازاوقات سال، باعث میشود كه بیشتر مردم درخانه بمانند وخودرا مثلا بامطالعه رمان مشغول نمایند؟.برای دلایل ناموفق بودن رمان میتوان به طرح موانعو پرسش های زیر پرداخت: آیا رمان اصولا ژانر و محصولی بیگانه،غربی و بورژوایی است؟، آیا 200 سال تاخیر درآشنایی، عرضه و تقاضای این ژانر دریك جامعه، نقشی درشكست و رونق آن داشته است؟، چه عواملی موجب شدند كه مادرخلق رمان درجا بزنیم و نتوانیم در سطح جهانی با دیگران رقابت نماییم؟ : رقم بالای بیسوادان، نبود رابطه سالم و لازم میان رسانه ها برای معرفی آثار جدید،فقدان منتقدین توانای ادبی، فشار دولت، كمبود كاغذ!، تابوهای سنتی واجتمایی، نبود امنیت جانی و مالی برای نویسنده، فقر عمومی برای خرید كتاب و مجله، نداشتن یك زبان جهانی ردیف بالا برای ارتباط با خوانندگان خارجی؟ و دهها پرسش و عامل دیگر؟.

به شواهد تاریخ، در غرب حداقل دوبار بخاطراختلال یا قطع رمان، مردم به تظاهرات پرداختند: در پائیز سال 1845 تعداد بیشماری انسان در گرنوبل فرانسه گردآمده و در انتظار رسیدن درشكه پستچی حامل باری از پاریس بسر میبرند و زمانیكه متوجه شدند كه پستچی مسئول، بخشی از داستان دنباله دار الكساندر دوما را فراموش نموده، شروع به ضرب و شتم وی نمودند، چون همه میخواستند بدانند كه قهرمان رمان دوما توانسته است از زندان فرار كند یا خیر؟. و 5 سال پیش از آن، قرار بود كه یك بسته پستی حامل ادامه رمانی در بندر نیویورك برسد. درشهر، كمیته استقبال، درانتظار بصف ایستاده بود. حاضرین همه فریاد میزدند كه آیا “ نلی كوچولو مرده؟“، مسافران كشتی غمگینانه سرتكان میدادند و مردم منتظر، گریه میكردند. همه به چارلز دیكنز التماس مینمودند كه او نگذارد در رمان، نلی كوچولو، بمیرد!.ازجانب دیگر درسال 1775، در رابطه با رمان تام جونس،ساموئل جانس، مشهورترین منتقد ادبی قرن 28،تحقیرانه رمان را داستانی سطحی و بی ادعا دانست كه عموما درباره عشق سخن میگوید. و تئودور فونتان، نویسنده آلمانی در سال 1875 نوشت كه رمان باید داستانی را تعریف كند كه برای خواننده باوركردنی باشد . این تعریف تاكنون در اكثر محافل ادبی اعتبار خودرا حفظ نموده است.

گفته میشود كه رمان نویس همیشه دماسنج شرایط اجتمایی نیز بوده است. گرچه امروزه قابل تصور نیست  كه رمان نویسان قرن 19 چه تعثیری روی خوانندگان خود میگذاشتند. درنیمه اول قرن 19 رمان غرب دراوج شكوفایی خود بود.درنظر تاریخ ادبیات، این ژانر از آنزمان باسرعت عجیبی به پیش رفته است.نخستین بار درسال 1719 كتاب روبینسون كروزه نوشته دانیل دفو، كتاب پرفروش سال شد، از آنزمان بتدریج رمان مد روز فضای فرهنگی شد.این رمان جنجال برانگیز ژورنالیستی، نخستین كتاب پرخواننده تاریخ ادبیات غرب گردید.داستان رمانها معمولا شرایط اجتمایی و روح زمان خودرا منعكس میكنند.آنها منعكس كننده تحولات تاریخی نیز بودند؛و از بحران میگفتند. و در برابر شرایط سیاسی موضعگیری مینمودند.دركنار نمایشنامه و روزنامه، رمان مشهورترین رسانه عمومی شد كه سر به هر كنج جامعه شهری میكشید.

در آغاز،خلاف نمایشنامه و شعر ، رمان را ادبیات عامیانه مبتذل و از نظر اخلاقی مضر میدانستند.درقرن 18 غیر از اشراف و روحانیون مسیحی،غالب مردم نه تنها سواد خواندن نداشتن بلكه توانایی خرید كتاب را كه گاهی به 100 دلار میرسید،نیز نداشتند.مكتب ادبی حاكم آنزمان رمان ،رئالیسم بود. نویسنده میباسیت به زبان معمولی درباره مسایل معمولی و از سرنوشت انسانهایی معمولی صحبت میكرد. زبان رمان درمقابل زبان رسمی شعر ونمایشنامه نویسی بود.اولین كتابخانه سیار درانگلیس درسال 1740 برای مقابله با گرانی كتاب براه افتاد. واز این طریق كتاب به میان مردم رفت. پیشه وران، كسبه، كارآموزان و غیره به صف می ایستادند برای امانت گرفتن كتاب كه در میدان مركزی روستاها براه می افتاد. این اقدام باتمرین سوادآموزی عمومی نیزهمراه شد یعنی با مطالعه و تمرین خواندن درخانه. بیش ازآن ،قرنها مطالعه یك مزیت روحانیون مسیحی باسواد بود.درآغاز مجلات به چاپ داستانهای دنباله دار رمانها میپرداختند و مقدمات رشد رمان را آماده میكردند. بخش “نلی كوچولو“ رمان چارلز دیكنز در مدت یك ماه 100000 بار بفروش رفت.و بدلیل نشر رمان بصورت داستان دنباله دار درمجلات، سالها یك رمان طول میكشید و قطور میشد، و نویسنده میخواست از درآمد آن زندگی  كند ویا باخواننده رابطه برقرار نماید. شاید به این دلیل غالب رمانهای قرن 19 قطورهستند.نویسنده گاهی دربرابر عكس العمل خواننده ،موضع داستان را ناگهان عوض میكرد. گرچه چارلز دیكنز در مقابل مرگ “نلی كوچولو“ یك دنده گی بخرج دا و خوانندگان را غمگین نمود.زنی در رابطه با رمانهای ساموئل ریچاردسن گفته بود كه از نویسنده آنهامتنفر است ولی آثار وی را با علاقه قورت میدهد.

افلاتون 5 قرن پیش از میلاد گفته بود كه ادیبان دروغ گویند. ولی برای انسانها فرق نمیكند، از زمانیكه آدم بوجود آمد، به داستان نیز علاقمند شد و از زمانیكه كاغذ و قلم یافت شد، رمان بوجود آمد.ازنظر تاریخ ادبیات، رمان به ریشه شعری در داستانهای قهرمانی و خدایان برمیگردد. قرنها حماسه سرایی، محبوبترین فرم ادبی بود. امروزه آنها بندرت بیاد مردم می افتند. غیر از الیاس و ادیسه هومر كه در حافظه اروپاییها بجا مانده است. 3000 سال بعد از ادیسه هومر، یك انگلیسی دیگر بنام جویس كوشید تا كتاب ادیسه دیگری یعنی رمان مدرن ادبیات جهانی را بنویسد. گاهواره رمان اروپایی را جزیره انگلیس میدانند؛ البته همراه با روسها و فرانسویان. انگلیسیها تعریف عملی از رمان سرگرم كننده نمودند كه تا امروزه تعریف رمان را مشخص كرده. در طول رشد ادبیات، بعضی از رمان نویسان به مشهوریت سیاستمداران و چهرههای تاریخ رسیدند؛ ولتر و ویكتورهوگو، تولستوی، از آن جمله اند.و بعضی دردوران حیات ناشناس ماندند مانند: آلن پو، و هرمان مالوی. گاهی خواننده نیاز به كتاب تاریخ برای آشنایی با قرون قبل ندار،كافیست پاره ای از رمان ها را بخواند.رمانهاا با اعتماد به نفس از واقعیات زمان خود حرف میزنند. گرچه غالبا داستانی را تعریف میكند كه حقیقت ندارد، یا قهرمان وجود خارجی ندارد، یا شرایط آنگون بوجود نیامده و یا داستانها خیالی هستند. گاهی هم از موضوعاتی باخبر میشویم كه تاكنون ناشناخته بودند، و گاهی هم از آن طریق خواننده بهتر خودرا میشناسد.

واژه رمان ریشه فرانسوی دارد ، در قرن 12  زبان عامیانه را رمانس میگفتند، نه لاتین، زبان تخصیلكردهها ، بلكه زبان خلق بود. رمان گاهی هم داستانی است برای انسانهای ساده ، داستانهای عشقی یا ماجرایی .. رمان درقرن 18درمقایسه با شعر و نمایشنامه ژانری بدنام و بی ارزش بود، و دشمنی خارج از ادبیات داشت، یعنی كلیسا كه نمی خواست گوسفندهایش  بجای انجیل وعبادت، رمان بخوانند.باتكیه بركلام افلاتون یك روحانی مسیحی درسال 1689 گفته بود كسیكه رمان میخواند، دروغ میخواند، چون بجای دعا، خواننده: با جنگ و عشق و مستی آشنا میشود.ولی رمان بتدریج اعتماد به نفس یافت و داستانهای دیگری شرح داد و به موضوعات تاریخی، اجتمایی، سیاسی و غیره پرداخت.متفكرینی مانند ولتر و گوته نیز به ارزش رمان پی بردند. كتاب“ رنجهای ورتر جوان“ در سال 1774 یك كتاب جنجال برانگیز شد و مشهوریت آن تا به دربار چین رسید. در قرن 19 رمان به اوج خود رسید و آن آینه عصر شهری اجتماع شد و رمان آموزشی نام گرفت. نویسنده رمان سراغ تحولات اجتمایی عصر خودرفت.و بجای كتاب تاریخ، مردم رمان میخواندند كه بدانند در: فرانسه، انگلیس، آلمان، و روسیه آنزمان چه گذشته است. خواننده میبایست آثار: بالزاك، فلوبر، زولا، دیكنز ، فونتان، تولستوی، و داستایوسكی را میخواند چون آنان غولهای ادبیات جهانی شدند.

درنظرخواننده بعضی قهرمانان رمان بیگانه و بعضی خطرناك بودند. فرانس بابر در رمانی از دوبلین، یك آدم جنایتكاری است كه از زندان آزاد شده. بیگانه كامو مثل آب خوردن آدمكشی میكند. قهرمان رمان كوری جناب كانتی كاملا دیوان شده . قهرمان مارسل پروست با جملات چنان طویلی به شرح یك كودك خواب آلود میپردازد كه خواننده را زودتر خواب میگیرد.قهرمان رمان هنری میلر آمریكایی، فقط به فكر رابطه عشقی با زنان است.سئوال میشود كه آیا همه اینها ادبیات والا هستند؟. قهرمان روبرت موزیل از پایان عمر رمان میگوید، ولی موسیل با رمان بعدی ثابت نمود كه عمل خیلی قویتر از تئوری میباشد.رمانهای امروزی خودرا با شرایط زمان و بازار و سلیقه خواننده تطبیق داده اند؛ غالبا فردگرایانه، متضاد، و پر از هرج و مرج هستند.ویرجینیا وولف و جیمز جویس هم بجای واقعیات خارجی كوشیدند از حوادث پرشی درون مغزی به شرح قهرمان و شرایط بپردازند.غالب نظرات آمده  پیرامون رمان، وضعیت آن در غرب است و وضعیت رمان در : آفریقا، آسیا، آمریكای لاتین، هند و استرالیا در نظر گرفته نمیشود.