سه شنبه ۲۸ تير ۱۳۸۴ - ۱۹ ژوئيه ۲۰۰۵

 

 

ريشه شگفتي هاي مشترک

در

انتخابات  فرانسه، هلند و ايران

 

 

کيانوش تو کلي

 

تا کنون باندازه کافي تحليل ها و گزارش هايي در ارتباط با" انتخابات " منتشر شده است که در آن ها بر واژه هايي چون شرکت، تحريم ،مشکوک، شگفتي، تقلب، غير دمکراتيک بودن، عدالت اجتماعي و ...  تاکيد داشته اند. اما تا کنون کسي و يا جرياني اين انتخابات را در ارتباط با جهاني شدن  مورد بررسي قرار نداده است.  و اين در شرايطي است که چالش بزرگ  اصلي قرن 21 در جهان  و ايران بر سر اين موضع مي باشد.

 اکنون پس از روشن شدن نتيجه انتخابات، مخالفين حکومت ديني صحبت از فاشيسم اسلامي و سونامي احمدي نژاد مي کنند. اکثر مخالفين پيش از انتخابات از تحريم گسترده و عدم استقبال مردم از انتخابات سخن مي گفتند وبطورمشخص هاشمي رفسنجاني را خطر عمده تلقي  مي کردند. پس از انتخابات روشن شد که تقريبا کليه پيش بيني  تحليل گران داخلي و خارجي در اين زمينه،  نادرست بود ه است .(1)

در اين نوشته کوتاه تلاش مي کنم نکات مشترکي را که ميان رفراندم در فرانسه و هلند و نيز انتخابات ايران وجود  دارد,  به لحاظ ارتباط هر سه کشور با جهاني شدن و نقش دولت  و روند هاي گلوبال  در اروپا و ايران, اشاره اي داشته باشم. 

در آغازشعارها و راي مردم را به شکلي فشرده کالبد شکافي مي کنم, سپس در باره نقش دولت در يک جامعه فراصنعتي خواهم گفت, آن گاه چگونگي موقيعت مشخص ايران را در اين خصوص بيان خواهم کرد  وسر انجام  به بررسي ريشه هاي  شگفتي  اين سه انتخابات خواهم پرداخت. 

 

کالبد شکافي شعارهاي انتخاباتي و آراي مردم

_ بخش اعظم راي 8 درصدي قاليباف را، رأي بچه هاي رپ در تهران و شهرهاي بزرگ ميدانند.  اين راي دهندگان بدنبال عدم دخالت حکومت در زندگي و شئون فردي اشخاص مي گردند. (2)

_ مهم ترين بخش 5 ميليون رأي کروبي را بايد راي پابرهنه ها و بيکاران و فقرا دانست. کروبي شعار 50 هزار تومان در ماه به هر نفر بالاي 18 سال را سر داد، اين در حا لي است که نرخ بيکاري رسمي 15% و غير رسمي 21% مي باشد و ما در ايران 3 تا 5 ميليون نفر بيکار رسمي داريم!

_رأي احمدي نژاد در دور اول (12%) تحت تاثيرشعار : "مبارزه، با فقر و تبعيض و فساد" بود. طرح اين شعار, آن هم به شکل مکانيکي و در يک اقتصاد حکومت سالار  که در آن همه چيز در خدمت سيستم بسيار عجيب و غريب تعاوني است, عملاً هيچ تشويقي براي سرمايه گذاري ايجاد نمي کند.

رأي هاشمي رفسنجاني در دور اول(12%):

بخشي از آراء متعلق به  طرفداران آزادي هاي اجتماعي (يعني بخشي ازآراء به قاليباف و معين) بود. بخش ديگري از آراء هاشمي رفسنجاني؛ رأي تکنوکرات هاي داخلي حکومت و رده هاي مديريتي آن بود که از ضعف عملکرد سيد محمد خاتمي و کابينه ي او در دوره 8 سال گذشته به جان آمده بودند.

همچنين بخشي از آراء  داده شده به هاشمي را بايد از سوي  صنعتگران و طبقات بالاي اجتماعي دانست که به وعده هاي او براي حل مشکل با دنيا، بخصوص آمريکا؛ و حرکت به سمت نظام جهاني دل خوش کرده بودند. اينان باور کرده بودند که هاشمي رفسنجاني احتمالاً کسي است که مي تواند مملکت را پس از سالها، از "شرايط حساس کنوني" بيرون بياورد و سرش را به بالين آسايش بگذارد

 

دور دوم

بخشي از آراء داده شده به احمدي نژاد را بايد ناشي از گروههايي از مردم بدانيم که عاقلانه تصميم گرفتند که مسئوليتها را در کشور به کسي بدهند که همه ي قدرت را دارد. بنابر اين به کانديداي رهبري رأي دادند تا بعداً بتوانند از همان رهبري حساب بکشند.

"رهبري" پس از انتخابات

 اکنون" رهبري" مي تواند به آرزوي چندين ساله اش برسد و بخواهد که جلسات شوراي اقتصاد در حضور او تشکيل شود و در جزيي ترين کارهاي اجرايي دخالت نمايد.

کشمکش از تعيين کابينه آغاز خواهد شد. ماه عسل انتخاب احمدي نژاد، با شروع انتخاب وزراء و سپس کشمکش با مجلس تمام خواهد شد. وزارت اطلاعات اولين جايي است که رهبري در کنترل مطلق خود مي خواهد.

مديريت جديد اجرايي کشور با سياست هاي جمهوري اول امکان حل هيچ مشکلي از آن ها را نخواهد داشت. به خصوص آن که احمدي نژاد، حتي به اندازه مهندس موسوي هم توان اجرايي ندارد.

 

 تجزيه تحليل  آراء ريخته  شده نشان مي دهد :

1_ صرف نظر از تقلب ، تعداد شرکت کنندگان نسبت به نارضايتي  عميق و عمومي مردم از حکومت، بسيار بالا بوده است و يکي از شگفتي هاي اين انتخابات محسوب مي شود .

 

2-اکثريت راي دهند گان  يعني  مردم از دولت کم اختيار  خاتمي ناراضي اند. 

3_ راي مردم به احمدي نژاد و کروبي  نشان مي دهد که مردم ارزوي  دولت رفاه با اقتصاد ملي را در سر دارند  که بتواند مشکلات اقتصادي ، بيکاري و فقر را حل کند.  انتظاري که در دوران صنعتي امري پذيرفتني بود .

4_  بخش از مردمي که آگاهانه به رفسنجاني راي  داده اند خواهان  رابطه  با آمريکا و جامعه جهاني اند ، يعني به عبارتي طرفدار جهاني شدن  و ادامه خصوصي سازي و در يک کلام طرفدار  نئوليبراليسم مي باشند.

5_ بخشي از مردمي که به قالي باف ، معين ، عليزاده و رفسنجاني راي داده اند,  بر جامعه ي  باز و آزادي هاي اجتماعي تاکيد داشته اند.

6_ اگر دوم خرداد نخستين تلنگر جهاني شدن به حساب مي آمد, نهمين دور انتخاب رياست جمهوري  برعکس آن شد و در واقع واکنشي ضد جهاني شدن بود.  براي درک اين موضوع  لازم است کمي درباره جامعه فراصنعتي و نقش دولت خاتمي و مخالفين جهاني شدن  در ان را توضيح دهم.

 

جامعه فراصنعتي و نقش دولت:

_ جامعه فراصنعتي (3)، شکافي را در جهان ايجاد کرد و سالهاست که روند  جايگزيني جامعه فراصنعتي به جاي جامعه صنعتي و ماقبل صنعتي درجهان, جريان دارد. ايران هم در حال گذار از اين مرحله است. يکي از مختصات اين جامعه, سقوط دولت ملي و کم رنگ شدن مرز هاي اقتصاد ملي و اقتدار وفروکش تمرکز دولت  است.

 _بيش از 150 کشور دنيا عضو wto  است و ايران هم پس از سالها مخالفت امريکا بعنوان ناظر در اين سازمان پذيرفته شده است و ناگزيز است تا چند سال آينده خود راکاملا با شرايط سازمان تجارت جهاني هم ساز کند که در آن حذف کامل سوسبيد انرژي  و پائين آوردن تعرفه گمرگي در حدود 5%  از جمله شرايط  است.

_"اقتصاد ايران تا 70 درصد با ضوابط WTO منطبق شده است ، چگونه ممكن است اين امر بر ساخت سياسي و ساخت اجتماعي ايران تأثير نكرده باشد?" (4)

 

_ دولتي که عضو WTO   است ديگر اقتدار گذشته را ندارد و تنها در 5 حوزه : بهداشت درمان ، آموزش ، دفاع ، امنيت، تامين اجتماعي و محيط زيست مي باشد و در خارج از اين حوزه ها بايستي سياست زدايي کرد  و با درک  دولت مقتدر در اذهان توده ها مقابله نمود نه اينکه به اين توهم دامن زد.

_ حکومت اسلامي ايران علاوه بر موارد بالا به دليل ماهيت ديني خود در امر جدايي زن و مرد ، حجاب اجباري ، موسيقي و قوانين اسلامي دخالت آشکارا عليه حقوق انساني شهروندان  مي کند و در اين سه حوزه است که اپوزيسيون  قواي  تبليغاتي خود را متمرکزنموده  است .

_ مافياي افتصادي _ نظامي حامي احمدي نژاد  مخالف سر سخت WTO و  جهاني شدن است. اين مافيا,  طرفدار اقتصادي دولتي و يا شبه دولتي مي باشد.

_  بخش هايي از در هر دوجناح  اقتدار گرايان و اصلاح طلبان طرفدار جهاني شدن هستند  و خواهان گذار ايران به يک جامعه فراصنعتي و اطلاعاتي مي باشند و بطور مشخص طرح  "الگوي چيني" در جناح اقتدارگرا داراي طرفداراني است  .(5)

_ بخش بزرگي ازروحانيون مدافع احمدي نژاد, درون جناح اقتدار گرا,  بشدت با جهاني شدن مخالف است.

_ دولت خاتمي در فضاي نئوليبراليسم مشاورين اش تنفس مي کند و در راستاي جهاني شدن حرکت کرده است ،اما  اصطلاح طلبان حکومتي زماني که مجلس را در اختيار داشتند، درک درستي از مقوله  جهاني شدن نداشتند و در فضاي صنعتي کردن ايران مشغول تصويب لوايحي بودند. آنان  پس از آن که از قدرت کنار گذاشته شدند بتدريج با اين مقوله آشنا مي شوند و بخش بزرگي از اصلاح طلبان با همان پارادايم گذشته به صحنه سياسي ايران مي نگرند.

_ اپوزيتسيون داخل و خارج درک روشني از روند جهاني شدن ندارد وپارادايم هاي يک جامعه فراصنعتي را در محاسبات سياسي خود وارد نمي کند و در عمل مانند اصلاح طلبان حکومتي با اين مقوله اشنا مي شود.

_ احمدي نژاد در بين اين دو قطب  جناح اقتدار گرا يعني  ميان موافقين و مخالفين جهاني شدن  قرار گرفته است. در گيري برسر کابينه,  نشان از اين حقيقت دارد. 

_  8 سال  تعديل اقتصادي  دولت هاشمي وسپس 8 سال دولت  خاتمي در جهت گذار از يک اقتصاد دولتي به اقتصادي نئو ليبرال بوده است تا جايي که به گفته ي محمد حسين اديب:  

 

_ " دولت روستاها، كشاورزي، صنعت و بخش خدمات را به حال خود رها كرده است. دولت هيچ كنترلي روي مرزها از نظر ورود و خروج كالا ندارد. حقوقي که دولت به كارمندان خود مي دهد ده روز زندگي آنها را در ماه نيز تأمين نمي كند"

 

_  عملکرد دولت در اين 8 سال  موجب  فاصله گيري اقشار ميانه و توده هاي محروم از خاتمي و اصلاح طلبان جامعه شد.

 

_ تعدد کانديداها  نشان داد که  حاکميت  پرا کنده تر از گذشته است و  شعار هاي انتخاباتي  نشان از تنوع قدرت دارد. کارناوال هاي تبليغاتي جوانان که از سوي ستاد هاي انتخاباتي براه افتاد ، نشان مي دهد  که طرز زندگي اجتماعي زنان و جوانان بخشي از قدرت اجتماعي و سياسي آنان است  و در واقع دمکراسي ديجتالي امکان انتقال قدرت از دولت به مردم را فراهم کرده است، امروز نفش وبلاگ ها، سايت ها و ماهواره در فضاي سياسي ايران غير قابل چشم پوشي است.

  _ اصلاح طلبان حکومتي از معين تا رفسنجاني بر جامعه باز, خصوصي سازي  و ارتباط با آمريکا و دنياي آزاد  و بطور پوشيد ه, بر دولت حداقلي  تاکيد مي کردند.

 

_ در حالي که تاکيد احمدي نژاد خود را يادآور دولت رجايي مي دانست و از عدالت اجتماعي  بر پايه استقلال  و دولت حداکثري تاکيد  داشت. 

_ حذف سوبيسد ها و تعطيل کارخانجات و بيکاري چند ميليوني جوانان و فقر طبقات محروم موجب موفقيت  احمدي نژاد شد. بويژه آن که رفسنجاني نماد ثروت ومفاسد اقتصادي  و جنايت شناخته شده بود . کم نبودند تودهاي مخالف نظام که از ترس رفسنجاني به  احمدي نژاد  راي دادند.

_ تنها  تقلب سازمان يافته و حمايت برخي مراجع از احمدي نژاد موجب  پيروزي او نشد,  بلکه سادگي و تاکيد بر عدالت اجتماعي  آراء او را به ميزان زيادي افزايش داد.

_  بنظر مي رسد که بنياد گرايان  طرفدار احمدي نژاد دو الگو را مد نظر دارند :  يکي الگوي چيني توسعه  و ديگري راه کره شمالي را.   درکي  که عدالت اجتماعي را  با تقسيم  فقر يکسان مي پندارد . گفته مي شود  در نظر دارند با تقسيم پول نفت, به غني سازي اورانيوم  و در گيري با امريکا، کشور را به بحران بزرگي بکشانند.  در گيري کنوني  برسر کابينه احمدي نژاد در واقع نبرد الگوي چيني با الگوي کره شمالي است.

_ با استناد به مطالب بالا  بنظر مي رسد طبقات محروم جامعه که از دولت خاتمي سرخورده شده بودند و انتظار يک دولت قوي حداکثري را در ذهن داشتند به همين دليل جذب  شعاري هاي پوپوليستي احمدي نژاد شدند . در واقع زحمت کشان  بدون اينکه بدانند جهاني شدن چيست و چه نقشي در زندگي آنان بازي مي کند با انتخاب احمدي نژاد در واقع  به ضد جهاني شد ن راي دادند.

_همچنين بنظر مي رسد که  بخش بزرگي تحريم کنندگاني که از سر آگاهي در انتخابات شرکت نکردند ويا به نمايند گان اصلاح طلبان راي دادند, بدون آن که بدانند در واقع به روند جهاني شدن و دولت حداقلي خصوي سازي و رابطه با امريکا راي داده اند.

با تو جه به مطالب بالا  نقطه مشترکي ميان رفراندم در هلند، فرانسه و انتخابات ايران وجود دارد.  يعني مردم اين سه کشور که در واقع مخالف کم رنگ شدن مرزهاي اقتصاد ملي هستند, به نوعي مخالفت خودرا با گلوباليسم  اعلام کردند. چرا که فرانسوي ها و هلندي ها آگاهند که کالاي ارزان چيني و نيروي کارارزان لهستاني بسود مناقع ملي اونيست  و در واقع اگاهانه با قانون اساسي اروپا ( با آراء بالا) مخالفت ورزيدند.

دولت در ذهن ايرانيان با تو جه به درآمد سر شارنفت بصورت دولت مادر خرج و مستبد عمل مي کند. در ايران عليرغم تفکر ليبرالي در عرصه سياسي و اجتماعي يک ديد راديکال و چپ نسبت به مقوله دولت وجود دارد که  براي حل مشکلات اقتصادي  خواهان يک دولت مقتدر به لحاظ اقتصادي مي باشند.

مخالفت با گلوباليسم و دفاع از دولت ملي يک حرکت ارتجاعي به لحاظ تاريخي است، بايست راهي پيدا کرد که همراه با روند گلوبال _ ديجتال  به مسايل اقشار محروم وفقير جامعه توجه جدي شود (کمک  به خانواده هاي پر اولاد  و حقوق بيکاري از جمله اينگونه کمک هاست)

امروز اگر رسالتي براي روشنفکران مترقي جهان باقي باشد همانا کمک به آگاه سازي خود و مردم در جهت پيوستن  درست به روند جهاني شدن مي باشد که  لازمه  اش اين است که خود  با پارادايم هاي جديد کنار بيائيم، وگرنه ماندن در ناسيوناليسم آنهم در بعد اقتصاد ملي ،خواستي ارتجاعي است و ناسيوناليسم البته در حد احساس ملي _ فرهنگي هنوز نياز مردمان جهان است .

 جهاني شدن يك پديده ي كاملا جديد است كه روي رفتارو مصرف انسان قرن 21اثر مي گذارد. اساس آن بر مصرف ، فرهنگ فراغت ، لذت جويي و رسانه هاي ارتباطي بنا شده است.شالوده اين تئوري بدين گونه است كه وقتي انسانها به لحاظ مصرفي (عليرغم تنوع بيسار روزافزون آن) يكي مي شوند. تفاوتهاي فرهنگي با بالا رفتن مصرف ، كم مي گردد و در نتيجه در آينده فرهنگها شبيه هم خواهند شد.

 

 

با تو جه به مطالب بالا بنظر مي رسد، مردمي که به احمدي نژاد  راي داده اند،  بدون اينکه چيزي در باره جهاني شدن بدانند عليه اين روند به سود  رئيس جمهوربا اختيار و مقتدرو غير گلوبال راي داده اند. 

فرانسوي ها و هلندي ها که به دلايل زيادي به قانون اساسي  اتحاديه اروپا پاسخ منفي(6) دادند زيرا که اين قوانين  دولت حداقلي مي طلبيد و مرزهاي اقتصاد ملي را حداقل در 25 کشور اروپايي  بي رنگ مي کرد.   غافل از اينکه wto   نيازمند قانون اساسي حداقلي و نفي قدرت دولت درعرصه اقتصادي مي باشد واز اين لحاظ  عمر دولت هاي  ملي بسر رسيده است . بناباين تمايلات غير گلوبال و کثرت شرکت کنندگان هلندي ، فرانسوي  و ايراني در انتخابات, ريشه ي  شگفتي آرايي بود که دو ر از انتظار تحليل گران به صندوق ريخته شده بود.

 

زير نويس

 

 

(1)_ دكترحسين باقرزاده مي نويسد :  "همه از رفسنجاني و معين و كروبي و قاليباف و احيانا لاريجاني ‌سخن مي‌گفتند. اگر خوش‌خيال بودند به معين دل بسته بودند و اگر واقع‌بين پيروزي ‌رفسنجاني را قطعي گرفته بودند" 

راقم اين سطور ، در اخرين روزها به اين نتيجه ر سيدم که عليرغم تحريم انتخابات مي بايستي روي آراء مردم تاثير گذاشت در دور اول به مردم گفته مي شد که خطر رفسنجاني است و دو ر دوم بايستي خطر سونامي احمدي نژاد را به مردم گوش زد مي کرديم.

وسايل ارتباط جمعي عمده يعني  سايت ها و ماهواره هاي مخالفين ، نيمي از برنامه هاي خود راصرف  تحريم و نيم ديگر آن را به دو زنداني سياسي عزيز متمرکزکرده بودند، بنظرمن، اين سياست تبليغي  ناردست بود، در حالي که مي بايست از دو زنداني خواسته مي شد که اعتصاب غذاي خود را به بعد از انتخابات انتقال دهند و تمام حجم تبليغي خود را روي انتخابات  و تاثير گذاري روي آراء مردم مي گذاشتيم .

 (2) _ اطلاعات آماري  در اين قسمت از مقاله " انتخابات نهم و ما" محسن سازگارا کسب شده است

 

(3)_ نگاه کنيد به مقاله : "اقتصاد ديجتالي افسانه نيست "

http://www.iranglobal.dk/Eghtesad%20Diggitali%20afsaneh%20nist.htm

(4)_ محمد حسين اديب در مقاله:" گلوباليزه شدن ساخت سياسي ايران"

 (5)_ برخي از تحليل گران فکر مي کنند که با کنار رفتن رفسنجاني " طرح الگوي چيني" در ايران به پايان رسيده است در  حالي که چينن نيست البته مي توان ادعا کرد که اين طرح قابل اجرا درايران نيست .نگاه کنيد به مقاله حسين باقرزاده که الگوي چيني را تنها  به رفسنجاني نسبت مي دهد.

http://www.iranglobal.dk/moghiat%20taktiki%20va%20esteratejikbaghezadeh.htm

 

(6) _ پاسخ منفي  فرانسوي ها و هلندي ها به قانون اساسي اروپا دلايل زيادي داشت :ازجمله بالا  رفتن قيمت ها پس از اجراي اورو (تورم اورو). وحشت از دست دادن هويت ملي واينکه ، رفاه کشورهاي اروپايي با هم ادغام شده  به يک حد متوسط خواهد رسيد و عدم مطالعه قانون اساسي اروپا (450 صحفه )توسط  شهروندان  ذکر شده است.