منطق تروريسم انتحاري :
مشکل اشغال و
نه بنيادگرايي
- واقعيت اين است که انگيزه حملات
انتحاري بطور کلي مذهب نيست بلکه يک هدف کاملا استراتژيکي پشت آن نهفته است و
آن وادار کردن دمکراسي هاي مدرن به خارج کردن نيروهاي خود از سرزمين هايي است
که تروريستها سرزمين مادري خود به شمار مي آورند. از لبنان گرفته تا سريلانکا
، چچن ، کشمير و کرانه غربي رود اردن. دربيش از 95% از مواردي که حمله تروريستي
بوقوع پيوسته انگيزه اصلي آن را همين بيرون راندن نيروهاي کشورهاي دمکراتيک
بوده است.
- بی بی سی - رابرت پيپ در کتاب "مرگ براي پيروزي"
تلاش کرده است تا با مروري بر تاريخ حوادث حملات انتحاري در دنيا منطق
اينگونه اقدامات و رابطه آن با کشورهاي مختلف را پيدا کند. نشريه "ايژين
تريبيون" گفتگويي کرده است با آقاي پيپ که چکيده آن در ذيل مي آيد.
سوال: شما در کتابتان "مرگ براي پيروزي" عنوان ديگري را نيز
بکار برده ايد و آن "منطق تروريسم انتحاري است" مي توانيد بگوييد که
بطور کلي اين کتاب برا ساس چه تحقيقات و يافته هايي نوشته شده است و مضمون کلي آن
چيست؟
رابرت
پيپ: ظرف دوسال گذشته من از هرحمله تروريستي که از سا ل 1980 تا اوايل سال 2004 روي
داده بود اطلاعا ت جامعي جمع آوري کردم . براي تحقيقات دراين باره نه تنها از
منابع انگليسي زبان بلکه از منابعي به زبانهاي روسي، عربي، عبري و تاميل و ديگر
زبانهاي بومي نيز استفاده شده است تا بدين ترتيب بتوانيم نه تنها از روزنامه ها
بلکه از منابع تروريستها نيز اطلاعات بدست آوريم. تروريستها در جوامع محلي خود از
آن چه انجام مي دهند بخود مي بالند و از حملات تروريستي آلبوم و اطلاعاتي جمع آوري
مي کنند که به درک حملات تروريستي کمک مي کند.
اين
منابع سرشار اطلاعاتي تصوير تازه اي از انگيزه تروريستهايي که دست به حملات انتحاري
مي زنند رسم مي کند. از جمله برخلاف تصور بسياري بنياد گرايي اسلامي با تروريسم
انتحاري ارتباط نزديکي ندارد. گروهي که مي توان آن را باني و مبتکر تروريسم انتحاري
در جهان بشمار آورد گروه ببرهاي تاميل سريلانکاست.
ببرهاي
تاميل يک گروه غيرمذهبي مارکسيستي است که از خانواده هاي هندو در مناطق تاميل نشين
سريلانکا برخاسته است. اين گروه بود که نيم تنه هاي حاوي مواد منفجره را اختراع و
در حمله انتحاري سال 1991 به راجيو گاندي استفاده کرد، فلسطينيان نيز اين ابتکار
را در حملات انتحاري بکار بردند.
سوال: پس اگر بنياد گرايي اسلامي بعنوان يک عامل کليدي در اين گونه
حملات نقش ندارد چه چيز ديگري نقش اساسي را بازي مي کند؟
رابرت
پيپ: واقعيت اين است که انگيزه حملات انتحاري بطور کلي مذهب نيست بلکه يک هدف
کاملا استراتژيکي پشت آن نهفته است و آن وادار کردن دمکراسي هاي مدرن به خارج کردن
نيروهاي خود از سرزمين هايي است که تروريستها سرزمين مادري خود به شمار مي آورند.
از لبنان گرفته تا سريلانکا ، چچن ، کشمير و کرانه غربي رود اردن. دربيش از 95% از
مواردي که حمله تروريستي بوقوع پيوسته انگيزه اصلي آن را همين بيرون راندن نيروهاي
کشورهاي دمکراتيک بوده است.
سوال: اين درست با آن چه که در مبارزات انتخاباتي آمريکا از سوي
هواداران جورج بوش عنوان مي شد مبني براين که براي جلوگيري ازحمله تروريستها در
داخل کشور در خارج بايد با آنها جنگيد نيست؟
رابرت
پيپ: از آن جايي که تروريسم انتخاري عمدتا به منظور مقابله با اشغال نيروهاي خارجي
انجام مي گيرد و انگيزه آن بنيادگرايي اسلامي نيست استفاده از يک نيروي مسلح و
مجهز به جنگ افزارهاي سنگين به منظور تغييرجوامع اسلامي احتمال افرايش حملات
انتحاري بيشتري را در بر خواهد داشت.
از
سال 1990 تاکنون آمريکا دهها هزارنيروي زميني در شبه جزيره عربستان مستقرکرده است
که عامل اصلي فراخوان نيرو از جانب اسامه بن لادن و شبکه القاعده و جذب افراد به
سوي اين شبکه شده است. کساني که چنين استدلال مي کنند که جنگيدن با تروريستها در اين
مناطق روش خوبي است به نکته توجه ندارند که تروريسم انتحاري پديده اي نيست که فقط
به چند صد تن داوطلب حملات انتحاري و تندروي مذهبي محدود شود. بلکه پديده اي است
که از بطن خواسته مردم به بيرون راندن نيروهاي خارجي از سرزمين هاي مادريشان
سرچشمه مي گيرد. جنگ عراق انگيزه تازه اي براي اين گونه حملات بوجود آورده است .
سوال: بنظر شما کداميک از اين دو عامل رد فرهنگ غرب يا حضور نيروهاي
آمريکايي در سرزمين مسلمانان بيشتردر بوجود آمدن تروريسم انتحاري نقش داشته است؟
رابرت
پيپ: شواهد به خوبي نشان مي دهد که حضور نيروهاي آمريکايي عامل اصلي است زيرا اگر
بنيادگرايي اسلامي نقش اصلي را بعهده داشت ما مي بايست شاهد فعاليت گروه عظيمي از
تروريستهاي انتحاري از بزرگترين کشورهاي بنياد گراي اسلامي نظير ايران باشيم چرا
که اين کشور 70 ميليون جمعيت دارد که سه برابر جمعيت عراق و عربستان سعودي است اما
تاکنون هيچ کس از ايران در حملات انتحاري القاعده شرکت نداشته است و درمورد
حضورتروريستهاي انتحاري ايراني در عراق نيز مدرکي در دست نيست.
سودان
کشوري است با 21 ميليون جمعيت و دولتي شديدا بنيادگرا دارد بطوري که اسامه بن لادن
در دهه 1990 مدت سه سال در اين کشور زندگي کرد چون مجذوب ايدئولوژي سودان شده بود
با وجود اين تاکنون هيچ سوداني جزو تروريستهاي القاعده نبوده است.
من
داراي اولين اطلاعات بدست آمده و تکميل شده ازتمام عمليات تروريستي انتحاري شبکه
القاعده از سال 1995 تا 2004 هستم و هيج يک از تروريستهايي که مرتکب آن شده اند از
کشورهاي بزرگ بنياد گراي مسلمان نيستند. سه چهارم از آنها عمدتا اهل کشورهايي
هستند که در آن ها از سال 1990 تاکنون آمريکا نيروهاي مسلح مجهز و رزمنده مستقر
کرده است.
در
اين رابطه بايد به خود عراق اشاره کرد. قبل از اشغال آن هرگز حتي يک حمله انتحاري
در طول تاريخ اين کشور روي نداده بود. اما از زمان حمله به عراق حملات انتحاري به
سرعت چشمگيري افرايش پيدا کرده است. درسال 2003 ما شاهد 20 حمله انتحاري بوديم در
سال 2004تعداد آن به 48 و فقط در نيمه اول سال 2005 به بيش از 50 حمله افرايش يافت.
از زمان استقرار بيش از 150 هزار نيروي آمريکايي هرساله حملات انتحاري به دو برابر
افزايش يافته است.
سوال: بنابراين بر اساس برآوردهاي شما امروزه تعداد ترويست هاي انتحاري
يا حملات با القوه انتحاري از تعدادي که در ماه مارس 2003 وجود داشت به مراتب بيشتر
است.
رابرت
پيپ: اطلاعاتي که من از گوشه و کنار جهان دراين مورد جمع آوري کرده ام نشان مي دهد
که در 462 مورد از حملات انتحاري تروريستي از سال 1980 تاکنون تروريست ها موفق به
انجام ماموريت خود و انتحارشدند. اکثر آنها داوطلبانه به اين حملات دست زده اند و
تعداد کمي از آنها را مجرمين يا اعضاي پر سابقه گروه هاي تروريستي تشکيل ميدادند.
اکثرا براي اولين بار خشونت را با حمله انتحاري خود تجربه مي کردند.
سوال: چه عاملي باعث پيروزي درجنگ با تروريسم يا حداقل بهبود موقعيت
کنوني آمريکا خواهد شد؟
رابرت
پيپ: براي آمريکا پيروزي درصورتي تحقق پيدا مي کند که بتواند هيچ يک از منافع خود
را بخطر نياندازد اما آمريکائيها را نيز درمعرض حملات انتحاري قرارندهد. درمورد خليج
فارس اين بدين معناست که ما (آمريکائيها ) بتوانيم از استراتژيي پيروي کنيم که درعين
تضمين منافع نفتي ما موجب ترغيب و بروز نسل تازه اي از تروريستهاي انتحاري نشود.
در
دهه 1970 و 1980 آمريکا توانست منافع نفتي خود را بدون حضور حتي يک سرباز در
عربستان حفظ کند و به جاي استقرار نيرو اتحاديه اي با عراق و عربستان سعودي تشکيل
داد. اين امر در حال حاضرنيز امکان پذير است. درآن زمان آمريکا به تعداد زيادي از
ناوهاي هواپيما بر خود تکيه مي کرد و درحال حاضرنيروي دريايي آمريکا کار آيي بيشتري
دارد و نه کمتر. آمريکا هم چنين تعداد زيادي پايگاه نظامي دراين منطقه داشت تا در
موارد بحراني بتواند شمارزيادي از نيروهاي نظامي خود را در منطقه مستقر سازد.
اين
استراتژي در مورد صدام حسين در سال 1991 بسيارموفقيت آميز بود و هنوز مي تواند
بهترين استراتژي در حفظ منافع نقتي آمريکا بدون برانگيختن حملات انتحاري باشد.
سوال: اسامه بن لادن و ديگر رهبران شبکه القاعده از "اتحاد صليبيون
و صهيونيستها" صحبت مي کنند آيا حتي اگر ما درعراق حضور نداشتيم همين موضوع
نمي توانست به تنهايي زمينه رشد تروريسم انتحاري را فراهم آورد؟ زيرا حتي اگر يک
کشور مستقل فلسطيني تشکيل شود اين براي تندروهاي مخالف اسراييل راضي کننده نخواهد
بود.
رابرت
پيپ: من نه تنها الگوي حملات تروريستي در کشورهايي که اين گونه حملات درآنها روي مي
دهد مطالعه کرده ام بلکه کشورهايي را نيز که اين گونه حملات در آن روي نمي دهند را
نيز مورد بررسي قرارداده ام. تمام کشورهايي که تحت اشغال در آمده اند الزاما موجب
بروز تروريسم انتحاري نشده اند. تنها کشورهايي که بين اشغال گران و مردم کشورهاي
اشغالي تفاوت مذهب وجود دارد از تروريسم انتحاري بعنوان يک راه مبارزه استفاده مي
شود. اين مورد را مي توان در لبنان و عراق مشاهده کرد همين طور در سريلانکا. زيرا
که رهبران تروريستها مي توانند از آن بصورت وسيله اي براي اهريمن ساختن از کشور
اشغالگر استفاده کنند.
اگر
نيروهاي آمريکا در عربستان حضور نداشتند شايد استدلالهاي اسامه بن لادن ازيک
پشتوانه واقعي برخوردارنبود اما واقعيت اين است که دهها هزار نيروي آمريکايي اکنون
در شبه جزيره عربستان حضور دارند.
سوال: حتي اگر فرضيات شما درست باشد و ما (آمريکا) از عراق خارج بشويم
آيا براي جلوگيري از موج حملات تروريستي عليه آمريکا دير شده است و نسل تازه اي از
تروريستهاي انتحاري نضج گرفته است؟
رابرت
پبپ: بسياري از مردم از اين بابت نگرانند که با آغاز موج اين گونه حملات ديگر نمي
توان جلوي آن را گرفت اما تاريخ 20سال گذشته نشان مي دهد که به محض خارج شدن نيروهاي
اشغالگر از سرزمين مادري تروريستها اين حملات نيز متوقف مي شود و اغلب هم به سرعت.
در
لبنان ازسال 1982 تا 1986 41 مورد حمله انتحاري روي داد اما پس از عقب نشستن نيروهاي
آمريکايي، فرانسوي ازاين کشور و عقب نشيني نيروهاي اسرائيلي به حدود هشت کيلومتري
منطقه ممنوعه اين حملات متوقف شد و پس از بيرون رفتن نيروهاي اسرائيلي از بخش عظمي
از اين کشور تروريستها ي انتحاري به تعقيب اسرائيل تا تل آويو نرفتند.
سوال: بسياري از تروريستها ي انتحاري از گروه هاي غير اسلامي بوده اند
آيا دربين آنها تروريستهاي مسيحي نيز وجود داشت؟
رابرت
پيپ: نه از گروههاي مسيحي تروريستي، اما درلبنان در دهه 1980 از مجموع تمام حملات
تروريستي فقط هشت تروريست از گروه هاي بنياد گراي اسلامي بودند. 27 تن تروريستهاي
سوسياليست و کمونيست و سه تن مسيحي بودند.
سوال: آيا ارتش آزادي بخش ايرلند نيز داراي تروريستها انتحاري بود؟
رابرت
پيپ: نه اين سازمان تروريست انتحاري نداشت اما بعضي از اعضاي به چنين کاري تمايل
داشتند. مشکل نبودن ميل به اين کار يعني خودکشي نبود بلکه نبودن حملات تروريستي که
در آن بتوانند سايرين را به قتل برسانند.
درواقع
اغلب ديده مي شود که گروه هاي تروريست انتحاري نيروهاي نظامي و مردم عا دي هردو را
هدف حملات خود قرار مي دهند. تروريستها هدفهاي خود را بيشتر بر اين اساس انتخاب مي
کنند که بتوانند بيشترين تلفات را وارد بياورند.
هدف
از حملات انتحاري کشتن خود نيست بلکه وارد آوردن بيشترين شمار تلفات در کشورهاي
مورد نظرشان است تا مردم دولت ها را براي تغيير در سياست خود تحت فشار قرار دهند.