چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۴ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۵

سند سياسي مصوب کنگره دهم " راه کارگر "

اوضاع سياسي و وظايف ما !

 

1- از هر سو که به زندگي سياسي و اقتصادي مردم و کنش و نظر آنها نگاه کنيم، ظرفيت مخالفت باحکومت اسلامي  و اوضاع کشور را در اکثريت بزرگ جمعيت مي يابيم. مسئله اي که باعث سر آسيمگي حاکميت شده است . چگونگي عمل حکومت و کانديداهاي آن در دوره تبليغات آخرين نمايش انتخاباتي آن نيز تائيدي بر اين دريافت است . همه اين بر گزيدگان حکومت براي کشاندن مردم به اين نمايش و براي جلب آراي آنها ماسک " مخالف خوان" زده و رياکارانه بلند گوي افکار عمومي ايرانيان شده بودند . هر يک به نوعي از فقر و فلاکت عمومي، از فساد و تباهي حکومت، از نبود آزادي ودمکراسي و خيانتها و نا کارآئي حکومت مي گفتند . همه آنها جز رفسنجاني که چنين امکاني نداشت تلاش کردند خود را از آنچه در اين 26 سال گذشته ، جدا کرده و هيچ کاره نمايش دهند . اين اوج ورشکستگي حکومت بود .

 

2- در متن اين پيش روي تا کنوني مردم براي رهائي مي توان جنبه هاي گوناگون را ديد. بخش وسيعي از جمعيت کشور که در ميان تحريم کنندگان آخرين نمايش انتخاباتي جاي دارند، به سطح بالاتري از مبارزه با حکومت روي اورده اند .در کنار اينها اما به نظر مي رسد که بخش ديگر عليرغم مخالفت ، هنوز آمادگي و توان کافي براي پرداخت هزينه مبارزه قطعي را پيدا نکرده است . اين در حالي است که بر خلاف تبليغات اصلاح طلبان درون و بيرون حکومت ، رهائي از استبداد مذهبي حاکم و سرنگون کردن اين حکومت که  گام نخست رهائي است نياز به تلاش و مبارزه بزرگ و مستقل و" بر روي پاي خود" مردم دارد .

 

3- نيروي کار و جنبش اجتماعي زحمتکشان که ما خود را در آن مي بينيم عليرغم همه ضعفها  ظرفيت بزرگ خود را براي تاثير در صحنه سياسي کشور نشان مي دهد. برنامه توسعه نئو ليبرالي حکومت که تمام جناحها پي گير آنند، بر محور خصوصي سازي و جلب سرمايه گذاري خارجي، بر دو پايه انرژي ارزان و نيروي کار ارزان و بي حق و بدون دفاع قرار دارد. فشار اين برنامه نيروي کار را به مقاومت ومبارزه هر چه بيشتر کشانده است .

در سطح مطالبات اقتصادي، دوره کنوني از فعال ترين دوره هاي مبارزه مزد و حقوق بگيران رسمي بوده است . در بخش خدمات به ويژه در آموزش و پرورش ( معلمان ) و در بخش خدمات تندرستي( پرستاران ) مبارزه براي افزايش حقوق و عليه خصوصي سازي فعال بوده. در بخشهاي صنعتي که برنامه بيکار سازي و لغو مقررات حمايتي قانون کار و به کار گيري قرار دادهاي موقت تا حدي پيش برده شده، مبارزه براي حفظ موجوديت و مطالبات معوقه و هم چنين عليه خصوصي سازي جريان داشته است . امّا مبارزه مزد و حقوق بگيران موسسه هاي بزرگ صنعتي در حد سالهاي گذشته نبود.

با اينهمه آنچه که در مبارزه بخش رسمي طبقه کار گر نشان از نقطه عطفي است ، حرکت مبارزاتي براي ايجاد تشکل هاي مستقل کارگري است . اين حرکت بدليل "فرا بنگاهي " بودن مبارزه ، در بر گيرندگي بخشهاي مختلف مزد و حقوق بگيران و رو در رو شدن مستقيم با ارگانهاي حکومتي کارگري، در دو دهه اخير بي سابقه است . تشکل مستقل کارگري با ايجاد ارگان دفاع از منافع جمعي به قلب برنامه اقتصادي حکومت مي زند و امکان مبارزه عليه برنامه نئو ليبرالي " کارگر ارزان و مطيع" را به وجود مي آورد . از اين نظر مي تواند از سطح يک مبارزه صنفي فراتر رود .

ضعف بزرگ مبارزه نيرو کار و زحمتکشان در سطح سياسي  است . پيگيري مطالبات سياسي و آزاديخواهانه در جنبش عمومي نيروي کار در حد انتظار نيست و توجه به پيوند دو جانبه باجنبش جهاني عليه سرمايه ضعيف است . آنچه به وضوح ديده مي شود فاصله افتادن بين نان و آزادي در درون جنبش نيروي کار است .

فشار نان و مبارزه با فلاکت زياد شده و بيشتر هم خواهد شد و اين پتانسيل بزرگ مبارزه بانئو ليبراليسم را نشان مي دهد. پتانسيلي که در همين نمايش انتخاباتي اخير همه اصلاح طلبان و بخشهاي مختلف بورژوازي را حيران کرد . آنها که هميشه تلاش مي کردند مبارزه با فلاکت عمومي را به عقب صحنه برانند و مانند همه تبليغات چي هاي نئو ليبرال در جهان، اين نوع توسعه را پاسخ گوي مسائل از جمله فلاکت قلمداد کنند، راه را هموار نيافتند . امّا اگر مبارزه براي نان با مبارزه براي آزادي در هم تنيده و يکي نشود، سر انجامي نداشته بلکه فاجعه بار خواهد شد . مرتجعان و جريانهاي سياسي عوام فريب هميشه آماده بهره برداري از اين فاصله اند تا نظام سرمايه را نجات داده و برنامه نئو ليبرالي را به شيوه ديگري پيش برند . چنان که سمبل تازه ارتجاع يعني احمدي نژاد ودستگاه ولايت کرده و در اين خيال اند.

در شرايطي که پتانسيل مبارزه با نئو ليبراليسم در نيرو و جنبش اجتماعي ما بالاست و در عين حال ميزان مبارزه براي آزادي مطلوب نيست، نقش و وظيفه هواداران سوسياليسم واقعي برجسته مي شود . آنانکه به خود حکومتي و دمکراسي مشارکتي در همه جنبه هاي زندگي سياسي واقتصادي باور دارند و آزاديهاي بي قيد و شرط سياسي و برابر حقوقي را بستر حرکت و زندگي جمعي بشر در هر لحظه مي دانند و رهائي راجز " بر پاي خود و با دست خود" ممکن نمي دانند، کوشندگان پر تلاش به هم آوردن شکاف و فاصله بين نان و آزادي در جنبش اجتماعي ما هستند . در اين دوره که مبارزه براي نان و عليه فلاکت با صراحت هر چه بيشتر عليه نئو ليبراليسم گسترده مي شود و مرتجعان حاکم درصدد سوءاستفاده از آنند، نقش مبارزه براي آزادي در جنبش اجتماعي ما هر چه برجسته تر مي شود .

نيروي     اجتماعي ما يعني نيروي کار و زحمتکشان در همه ابعاد آن ( از مزد و حقوق بگيران رسمي تا غير رسمي و کارگران و زحمتکشان بازار سياه و بيکاران و تا آنانکه کار  بي مزد مي کنند مانند اکثر زنان خانه دار) که اکثريت بزرگ جمعيت راتشکيل مي دهند اگر پرچمدار مبارزه براي آزادي و دمکراسي عميق نشود نه تنها آزادي متحقق نخواهد شد بلکه سرنگوني همين استبداد حاکم هم آسان نخواهد بود. و اگر بر پاي خود نايستد و براي رهائي بر خود متکي نشود از نان هم خبري نخواهد بود .

 

4- جنبش زنان به حدي از تاثير گذاري در جامعه رسيده که از پرتوان ترين جنبشهاي اجتماعي است . تلاش زنان براي برابري که در حال حاضر بر برابري حقوقي با مردان متمرکز است، آرامش فقها و همه مرتجعان را حتي در درون خانه هايشان بهم زده است . ديگر هيچ نيرويي نمي تواند آنرا ناديده بگيرد. فراتر رفتن از مرحله کنوني و روي آوردن به سازمان يابي هاي مناسب به ويژه در ميان  زنان زحمتکش و در اعماق جامعه دور از دسترس نيست .

مسئله ملي در ايران و جنبش مليتها براي حقوق برابر و حق تعيين سرنوشت به يکي از مهم ترين مسائل سياسي تبديل شده است . ودر دوره پيش رو هر چه برجسته تر مي شود . تداوم استبداد حاکم که بدليل ماهيت خود توان کنار آمدن با مليتهاي ساکن ايران را ندارد، اين مسله را حادتر  و هم چنين زمينه بهره برداري قدرتهاي بين المللي و در راس آن آمريکا را فراهم مي کند . در اين ميان نقش کارگران و زحمتکشان و همه دمکراتهاي واقعي فارس زبان حياتي است .انها که با هم رديف هاي خود در ميان مليت ها هم سرنوشت اند و برخلاف انواع و افسام بورژواها و 

و مستبدين منافعي در نقص حقوق مليت ها ندارند با دفاع پيگير از حق تعيين سرنوشت و برابر حقوقي مليت ها مي توانند به فراهم آمدن زمينه زندگي انساني ومشترک و پيشگيري از جدائي و جدالهاي فاجعه بار ياري دهند و هم چنين از بهره برداري ارتجاع جهاني و امپرياليسم جلو گيري کنند.

جنبش عمومي ضد استبدادي هر روز توانا تر شده است و ناتواني حکومت را بيشتر عيان مي کند . عليرغم  ضعف و پراکندگي، روحيه عمومي نشان از تمکين نکردن به استبداد دارد و هر گونه به گير و به بند با بلند شدن فرياد و عمل ديگران خنثي مي شود . ادامه سرکوب فکري و فرهنگي که از لوازم موجوديت جمهوري اسلامي است وگسترش فقر و نابرابري تحمل ناپذير طبقاتي آينده اکثريت قاطع جمعيت کشور به ويژه جوانان و نوجوانان را به نحوي فزاينده به مخاطره مي اندازد. نسل جوان با نيروي بيشتر به ميدان مي آيد و مجال را از حکومت مي گيرد . حرکتهاي دانشجويي در اين دوره که در گسترده کردن تحريم انتخابات نقش مهمي داشت  نشانه اين وضعيت است . رو گرداني از نيروهاي اصلاح طلب و سازشکار بيشتر از هر زمان است . رسوائي اين نيروها و همه بورژوازي در مانده که آزاديخواهي اش در پناه بردن به رفسنجاني بود، زمينه مبارزه پيگيرانه براي آزادي  و دمکراسي را تقويت مي کند. امکان هاي حکومت کمتر از آن است که بتواند با فشار بر مبارزه آزاديخواهانه مردم اين جنبش را مهار کند .

 

5- حاکميت وارد دوره تازه اي از مناسبات دروني نيروهايش شده است . دوره اي که شکاف را به راس و به صاحب امتيازان اصلي حکومت کشانده است . بخش مهمي از حکومت اخراج يا در تنگنا قرار گرفته و بخش ديگري از آنها که خواهان امتيازهاي تازه و تحکيم امتيازهاي قبلي است ، صحنه گردان شده است . نهمين انتخابات نمايشي رئيس جمهوري که خود رژيم از آن به شکل گيري " دولت اسلامي" نام مي برد، نشانه ورود به اين مرحله است که مترادف با افزايش اقتدار نهاد ولايت فقيه ، اداره جامعه توسط کار گزاران وي، افزايش تنشهاي دروني روحانيت و ا فزايش وزن نهادهاي نظامي امنيتي در ساختار قدرت است . ار سر گذراندن چنين  تکان شديدي در ساختار حکومت نه تنها به آساني ميسر نيست بلکه در زمانيکه فشار مردم از داخل و فشار خارجي افزايش مي يابد مي تواند تعادل آن را بهم زند . همه اميد دستگاه ولايت آنست که به ياري افزايش درآمد نفت بتواند با اقدامهاي رفاهي، پايگاهي براي خود فراهم کند . امري که به دليل برنامه کلان اقتصادي و فساد دروني دستگاه حکومت، ناپايداري اين امکان و مجموعه بحران سياسي چشم انداز روشني ندارد . اگر چه برنامه نئو ليبرالي حکومت براي توسعه بدليل مقاومت اجتماعي با سرعت و رواني مورد نظر سرمايه داري پيش نخواهد رفت ، امّا  بخشهاي مختلف سرمايه داري عليرغم همه کش مکش ها در پيگيري آن از طريق ارگانهاي حکومت متحدند .

 

6- نيروهاي سياسي اپوزيسيون نيز آرايش تازه اي پيدا مي کنند . با اخراج اصلاح طلبان حکومتي ، رفسنجاني ضعيف شده در نقش حلقه واسط سازشکاران با حکومت قرار مي گيرد . بخشهاي از اپوزيسيون بورژوازي که قصد براندازي نداشته اند در داخل و خارج کشور به دور رفسنجاني واصلاح طلبان اخراجي گرد مي آيند . بخش ديگر از اين بورژواها که برانداز بوده اند هر چه بيشتر در پروژه هاي  آمريکائي جاي مي گيرند . به طور کلي مي توان گفت در دور آينده نفوذ آمريکا در بين نيروهاي راست و دموکرات هاي دروغين افزايش مي يابد . اين خطر که دمکراسي را از پايه نقض مي کند بايد بيش از هر زمان مورد توجه هر آنکه به طور واقعي به دمکراسي باور دارد قرار گيرد و با آن مقابله کند .  ضعف عمومي چپ موجب عدم تناسب بين پتانسيل موجود اجتماعي به ويژه در ميان نيروي کار و زحمتکشان ، و تاثير گذاري چپ ها و هواداران سوسياليسم در صحنه سياسي است . در هر صورت نيروهاي چپ  به نسبت دريافتِ مسائل و هم گرائي بر سر راه کارهاي اصلي براي بر طرف کردن ضعف جنبش اجتماعي ما، آرايش تازه اي خواهند يافت .

 

7- در عرصه جهاني فشار برحکومت اسلامي افزايش خواهد يافت . آمريکا در تعيين سياست جهاني در مورد ايران موقعيت خود را نسبت به اتحاديه اروپا تحکيم مي کند . برنامه دستگاه ولايت گرايش به سازش با آمريکاست اما بدليل شرايط دروني خود ، ژست فشار براي امتياز خواهي را هم به آن اضافه مي کند که همين ، اخلال در رابطه را بيشتر خواهد کرد و در نتيجه نزديکي اروپا به آمريکا براي اعمال فشار بيشتر مي شود . در چنين حالتي استبداد حاکم براي خريدن فرصت به باج و امتياز دهي به قدرتهاي دست دوم روي مي آورد که کار ساز نيست و به حمايت افکار عمومي ضد جنگ و ضد امپرياليسم در جهان اميد مي بندد. اين اميد را اگر چه زمينه چنداني ندارد مي توان و بايد خنثي کرد .

 

                                     *******************************  

                                               

بر اساس آنچه که آمد، نيروي اجتماعي ما يعني نيروي کار و زحمتکشان ظرفيت نيروي تعيين کننده صحنه سياسي و سرنوشت پيکار براي آزادي در کشور را دارد .، و براي ايفاي نقش چاره اي جز غلبه بر ضعف خود که همان پراکندگي و بي تشکلي و شکاف دروني ميان نان و آزادي است ندارد. تا با حرکت جمعي ، مبارزه براي خواست  در هم آميخته نان و آزادي گسترده شود . نيروي کار و زحمتکشان بايد پرچمدار آزادي و دمکراسي شود تا استبداد حاکم سرنگون و نان بر سفره ها ديده شود.

از نگاه ما جنبش نيروي اجتماعي ما در مبارزه براي آزادي و دمکراسي جز به خود به هيچ نيروي طبقاتي ديگر نمي تواند و نبايد مشروط شود . اين جنبش باجنبش هاي اجتماعي ديگر که در مبارزه عيني عليه نئو ليبراليسم با هم همراهند،براي آزادي و عليه استبداد و عليه امپرياليسم نيز به طور همه جانبه دست در دست مي شوند . و با ساير 

نيروهاي اجتماعي در مبارزه عمومي استبداد مي تواند براي گستراندن اين مبارزه بر مباني دمکراسي هم گام شود. هم گامي ما با ديگر نيروها در مبارزه عمومي عليه استبداد قفط با ضرورتهاي مبارزه عمومي دمکراتيک تعريف نمي شود . بلکه براي پيشبرد امر مبارزه نيروي اجتماعي ما در جهت آزادي و سوسياليسم است و در هيچ شرايطي نبايد مبارزه استراتژيک وصف مستقل نيروي اجتماعي ما را تحت الشعاع قرار دهد.

 

در اين دوره ما بيش از هر زمان بايد براي  غلبه بر ضعفهاي جنبش اجتماعي خودمان بکوشيم.  ما در جهت استراتژي" مبارزه از امروز براي سوسياليسم " هدفهاي زير را پي مي گيريم :         

 

1- راه کارهاي اصلي گرد آمدن بخشهاي مختلف طبقه کارگر و همه زحمتکشان از جمله محرومترين بخشهاي غير رسمي نيروي کار و آنها که از راه ها و تشکلهاي صنفي شناخته شده نمي توانند متشکل شوند مي بايد در کانون توجه باشد.

2- گرد آمدن جنبش هاي اجتماعي ضد نئو ليبرالي و براي آزادي: نيروي عظيم کار چه بخش رسمي و چه غير رسمي و همه زحمتکشان براي آنکه صدا و عمل هماهنگي بيابند نياز به يک فضاي عمومي ارتباطي و به ويژه در همراهي با جنبشهاي اجتماعي ديگر ماننذ گرايشات ضد نئو ليبرالي جنبش زنان  ، جنبش محيط زيست و جنبشهاي ملي و .... دارند . اين فضا که  جنبش جنبشهاي موجود است و با مرتبط شدن همين جنبشها به وجود مي آيد، مي تواند از طريق ارتباط وديالوگ و عليرغم تفاوتهاي برنامه اي با تاکيد بر مباني و جهت هاي عمومي  به نقشه هاي عمل مشترک و گوناگون عليه برنامه هاي نئو ليبرالي حکومت و به مبارزه براي وسيع ترين حقوق سياسي و اجتماعي و آزادي و دمکراسي برسد. صرف مبارزه براي چنين فضائي که مبارزه براي سازمانيابي وسيع و در اعماق  است هم، خود مبارزه براي شکستن سدهاي استبداد است . اين فضا مجالي فراهم مي کند تا محرومترين بخشهاي زحمتکشان که امکان تشکلهاي صنفي شناخته شده را ندارند هم بتوانند در عرصه عمومي فعال شوند . اين فضا هم چنين امکان گسترش فعاليت و دامنه جنبشهاي گرد هم آمده از جمله مزد و حقوق بگيران رسمي را هم بيشتر مي کند و به تحکيم تشکل هاي صنفي  طبقاتي کمک مي کند . اين فضا که دامنه آن به گستره نيرو هاي مخالف نئو ليبراليسم مي رسد و غير سوسياليست ها را هم شامل مي شود، در عين حال امکاني است تا همه هواداران سوسياليسم در جريان آن هر چه بيشتر يکديگر را دريابند و با مبارزه مشترک و درک و تفاهم متقابل زمينه مبارزه مشترک سوسياليستي را تقويت کنند.

اين روش بر گرفته از مدل فوروم اجتماعي است که در نقاط مختلف جهان به کار گرفته شده است . اين روش مي تواند زمينه پيوند ميان جنبشهاي ضد نئو ليبرالي و براي آزادي در کشور را با متحدان خود در سطح جهاني فراهم کند. مبارزه ضد سرمايه داري و عليه جهاني شدن نئو ليبرالي مبارزه اي است جهاني و نمي تواند با محدود شدن در يک کشور و يا منطقه، موفقيتي داشته باشد. بخشهاي مختلف سرمايه جهاني و امپرياليسم عليرغم رقابتها به طور هماهنگ براي پيش روي عمل مي کند. جنبش اجتماعي ما هم با دست در دست شدن در سطح جهاني راه پيروزي را مي يابد.

ما بيشترين نيرو و امکانات خود را براي پا گرفتن ارتباط ميان جنبشهاي موجود در کشور بر اساس ويژه گيهاي بر شمرده بکار مي گيريم .

 

3-حضورو مداخله فعال در صفوف مقدم پيکار براي آزادي هاي بنيادين و دموکراسي و کمک به گسترش جنبشي عمومي عليه استبداد که بر مباني دمکراسي سياسي و مخالفت قاطع با مداخله خارجي در تعيين سرنوشت سياسي کشور استوار بوده؛ و با رد  هر نوع حکومت ديني وموروثي و ايدئو لوژيک براي سرنگوني حکومت اسلامي مبارزه مي کند .

 

4- هموار کردن راه همگرايي و متحد شدن هواداران سوسياليسم؛ با همراه شدن با همه کمونيستها و سوسياليستهاي دمکرات و فعالين جنبش کارگري در داخل و خارج کشور.

 

الف: در تشديد مبارزه نظري عليه سرمايه داري و جوانب گوناگون آن از جمله بر نامه هاي نئو ليبرالي و توضيح مواضع سوسياليستي ، خود حکومتي و دمکراسي مشارکتي با بهره گيري از تجارب و دستاوردهاي همه سوسياليستها در جهان .

 

ب: حمايت از سازمانيابي مزد و حقوق بگيران .

 

5- تحکيم پيوند ارگانيک با جنبش ضد سرمايه داري جهاني و استفاده از امکان حضور در کشورهاي مختلف براي اين منظور. جنبش اجتماعي ما جز در پيوند با هم سرنوشتان جهاني اش پيروز نخواهد شد  و اين پيوند  نه يک طرفه که دو طرفه است . يعني ما موظف به شرکت در مبازه جهاني در هر کجا هستيم و آنرا فقط محدود به حمايت از مردم ايران نمي کنيم، بلکه روشنگري در مورد واقعيت جامعه ايران براي افکار عمومي مترقي را از اين طريق پي مي گيريم.

 

                          **************************************