وفاق ملي براي
جمهوري ايران
- به باور من ما هنوز
نتوانسته ايم از اصول سازي فاصله بگيريم و مشي مان را از دل عاجل ترين وظايف سياسي مان اخذ کنيم . هنگامي که ما
به معضلات سياسي - فرهنگي و اجتماعي جامعه و منطقه مي نگريم ، بيش از
گذشته به ضرورت دمکراسي،لائيسيته و استقلال و تماميت
ارضي ايران بمثابه وجوه اصلي جنبش جمهوري خواهي يقين مي آوريم.
اقبال اقبالي
بيانيه
"گروه کار برگزاري نشست مشورتي" جمهوري خواهان دمکرات و لائيک 17 اوت
2005 بدرستي " پرسش قديمي اما همچنان تازه يعني تعريف پروژه سياسي" ما
را در دستور کار قرار داده است. اين اقدام بلحاظ تعيين مسير حرکت سياسي
جمهوري خواهان دمکرات و لائيک از اهمييت کليدي برخوردار است.
گردهمايي
5 تا 7 سپتامبر 2004 ، جمهوري خواهان را به سمت ايجاد قطب راديکال جمهوري خواهي
هدايت کرد که تاثيرات مثبتي بعنوان طيف جمهوري خواهان بدون توهم
به جمهوري اسلامي و سلطنت بجا گذاشت و نقطه اميدي براي مخالفين شيخ و شاه
گرديد ولي لغزش بسوي ساخت تشکيلات جمهوري
خواهان راديکال ، عملا راه پيشروي بسوي انديشه و ساختار جنبشي را مسدود کرد و با گنجاندن مباحثات خاص نظير تعيين
نوع جمهوري و مسئله اقوام ( که مي توانند مباحثات حزبي باشند ) به راهي کشيده شديم که با انديشه جنبش فراگير سياسي
نيروهاي دمکرات آزاديخواه،ملي و سوسياليست همخواني نداشت.
اين سمتگيري
سياسي پيشاپيش محکوم به شکست بود و تجربه راههاي به بن بست رسيده گذشته را تداعي ميکرد
و در بهترين حالت تجمع بخشي از جمهوريخواهان راديکال ميگشت ، در حاليکه موضوع اصلي
جامعه ايران برکناري رژيم اسلامي و تجمعي
براي تحقق اين هدف بلاواسطه است.
برچيدن
رژيم اسلامي تنها در قدرت جنبش ملي نهفته است و ستونهاي جنبش ترقيخواهانه ملي
اساسآ بر دوش جنبش هاي زنان ،
جوانان و کارفروشان است. آنها که مشي مبارزه براي برکناري رژيم را نه به اتکا نيروي خارجي ، بلکه بقدرت مردم و
جنبش ملي پيگيري مي کنند نمي توانند در دايره تجمع جمهوري خواهان راديکال خود را
حبس کنند. ما ناچاريم اتحاد ملي بر مبناي
مردم شمول ترين مطالبات سياسي را در صدر
برنامه مبارزاتي خود قرار دهيم .
اگر اتحاد
ما ناظر بر پيوند با جنبش هاي اجتماعي و
وفاق ملي براي جمهوري ايران باشد آنگاه بايستي مباني اصلي آلترناتيو سياسي مان (
جمهوري ايران ) را مبناي وفاق ملي قرار دهيم و اين را از هم اکنون بپذيريم که آراء مردم ايران نوع حکومت ( و احيانا جمهوري ) را که در باره آن تنوع نظري وجود دارد، تعيين خواهند کرد. به باور من ما هنوز نتوانسته
ايم از اصول سازي فاصله بگيريم و مشي مان را از دل عاجل ترين وظايف سياسي مان اخذ کنيم . هنگامي که ما
به معضلات سياسي - فرهنگي و اجتماعي جامعه و منطقه مي نگريم ، بيش از گذشته به ضرورت دمکراسي،لائيسيته
و استقلال و تماميت ارضي ايران بمثابه وجوه اصلي جنبش جمهوري خواهي يقين مي
آوريم.
زندگي
و مناسبات شايسته و در خور شهروند ايراني ، در بستر روند دمکراتيزاسيون ملي و
منطقه اي شکوفا ميگردد و پيکار درازمدت سياسي،فرهنگي
و اجتماعي را مي طلبد . آنچه اهمييت کليدي دارد اصل دمکراسي است که بعنوان يکي از
اصول جمهوريت مطرح است . اجزاء جنبش دمکراسي را نبايد بعنوان اصول جنبش جمهورخواهان در
دستور بحث قرار داد . ما با اين سياست مي توانيم ظرفيت مبارزه فراگير و ملي را در جنبش جمهوري خواهي
ارتقاء دهيم و اشتباه
است اگر ما خود را اسير ملاحظات احزاب و عناصر از ريشه گسسته
کنيم و در دام مسايل غيرمطرح مردم
گرفتار شويم .اگر جنبش جمهوري خواهان دمکرات و لائيک خودش را با اهداف مشترک سياسي
جنبش هاي اجتماعي تعريف کند ، ديگر نيازي به علامت گذاري افراد و تقسيم
بندي هاي مصنوعي دين باوران و ... وجود
ندارد .
لائيسيته
در ايران يعني به نتيجه رساندن مقاومت و مبارزه تاريخي اقشار پيشرو جامعه ايراني براي قطع کردن دست ارتجاع اسلامي از حکومت و گشايش فضاي آزاد و دمکراتيک در جامعه است.
شکوفايي سياسي، فرهنگي و اجتماعي در گرو آزادي انديشه و خلاصي از دين محوري است.
در ايران ما لائيسيته بستر دموکراتيزاتسيون جامعه است و بعنوان دومين اصل جمهوريت ميتواند از اصول جمهوري
خواهان تلقي گردد.
موضوع
جنبش ما ايران است استقلال و تماميت ارضي ايران سومين اصلي است که اگر کساني در
مورد آن ترديد دارند ويا اهداف ديگري را پي مي گيرند بهترست پشت شعارهاي کلي سنگر
نگيرند.مردم ما که ثمره مبارزه عليه استبداد سلطتنتي را در قدرت گيري ارتجاع اسلامي
يافتند ، امروز هوشيارتر از آنند که جاده صاف کن ارتجاعي ديگر شوند .
اگر مي
خواهيم کاري کارستان بکنيم نياز به دورانديشي و جسارت بيشتري داريم. بايد شعار وفاق
ملي براي جمهوري ايران را بدون ملاحظات حقيرانه طرح کنيم و اتحاد بزرگ ملي
جمهوريخواهان ايران را بر مبناي انديشه دمکراسي
، لائيسيته ، و استقلال و تماميت ارضي ايران در دستور کار قرار دهيم و پلاتفرم
اقدام مشترک مان ميتواند بر سه محور زير استوار گردد : 1- پيکار
براي برکناري جمهوري اسلامي
2-
مبارزه براي فضاي آزاد سياسي و دمکراتيک
درجامعه 3- تشکيل مجلس موسسان نظام نوين و انتقال قدرت به منتخبين مردم .
اقبال
اقبالي 14،09،2005