در سوگ رفتگان آن سال که عاشق ترين زندگان بودند
فرح طاهري
چقدر
فاصله بود از دانشگاه تورنتو تا خاوران در تهران. ولي ما در خاوران بوديم وقتي که
فيلم کوتاهي از گردهمايي خانواده هاي جانباختگان تابستان 67 در "خاوران"
به نمايش درآمد، مادران، پدران، همسران، فرزندان و همراهان با عکس هاي عزيزانشان
در دست راه ميرفتند و ميخواندند:
ميگذرد
در شب آئينه ي رود
خفته
هزاران گل در سينه ي رود
گلبن
لبخند فردائي موج
سر
زده از اشک سيمينه ي رود
فراز
رود نغمه خوان
شکفته
باغ کهکشان
ميسوزد
شب در اين ميان
رود
و سرودش
اوج
و فرودش
ميرود
تا درياي دور
باغ
آئينه
دارد
در سينه
ميرود
تا ژرفاي دور
موجي
در موجي ميبندد
بر
افسون شب ميخندد
با
آبي ها ميپيوندد...
روز
شنبه دهم سپتامبر به همت کانون خاوران بيش از يکصد تن از ايرانيان که تعدادي
غيرايراني نيز در ميان آنها به چشم ميخوردند، در اديتوريوم دانشگاه تورنتو جمع
شدند تا ياد آنان که همه عشق بودند و شور و اميد زنده دارند. وروديه يک شاخه گل
بود. کاش ميشد گل ها را روي خاک خاوران بپاشيم. کاش ميشد از ميان تصوير پر از خشي
که بر پرده افتاده، دست مادر لطفي را بفشاريم، کاش ميشد به او بگوييم فرزندان
ديگرت در اين سوي کره خاک پيام اميدي را که خواندي شنيدند، بگوييم که صداي تو نياز
به آن بلندگوي ابتدايي هم نداشت، حتي اگر زمزمه کني پيامت را خواهيم شنيد.
نميخواهم
مثل هميشه تنها گزارشگر روايتي باشم. من در خاوران بودم و نميتوانستم وظايفم را به
خاطر بياورم. من آنقدر منقلب بودم که چشمانم دريچه دوربين را نميديد. من
نميتوانستم چيزي بنويسم که دستانم ميلرزيد. چون من در خاوران بودم.
چند
هفته پيش که توفان کاترينا نيواورلئان را زير و رو کرد، در همان روزهاي اوليه، زن
خبرنگاري از سي ان ان، از مردي که سراسيمه و وحشتزده دست دو فرزندش را گرفته بود
از ماجرايي که بر او و خانواده اش رفته بود پرسيد و مرد گريه کنان از غرق شدن
همسرش گفت، و زن خبرنگار گريه اش گرفت، بغض کرد و نميتوانست سئوال کند و اين شد
پيراهن عثمان و يک برنامه چند ساعته را با آن پر کردند که آيا خبرنگاران مجازند که
احساساتي شوند و نتوانند در موارد ناراحت کننده بر خودشان مسلط شوند يا نه؟ و حالا
حکايت ماست.
آيا
من مجازم که احساساتم را کنترل نکنم؟ جواب هرچه ميخواهد باشد فقط ميدانم که من
مجاز نيستم که انسان نباشم.
وقتي
مادري، ميفهمي که عکسي که در دست آن مادر است چه معنايي دارد. وقتي پدري، ميفهمي
که چه سوزي در دلت خانه دارد. وقتي همسري، خواهري، برادري، فرزندي و ... وقتي فقط
يک انساني و ميداني که "آنان به خورشيد شيفته بودند" ميفهمي که آن خاک
چه هرمي دارد حتي از اين راه دور.
گرداننده
بخش انگليسي مراسم هفدهمين سال قتل عام زندانيان سياسي در تابستان 67، سيما(سحر) زرهي،
دبير بخش انگليسي شهروند، بود.
در
آغاز فيلم کوتاهي از مراسمي که روز جمعه 9 سپتامبر در خاوران تهران برگزار شده
بود، نمايش داده شد و سپس نوبت به هنرنمايي شيرين مهربد رسيد.
شيرين
از زندانيان سابق در دهه 60 است و خوانندگي را از دوران کودکي و نوجواني شروع کرده
است. و نخستين آلبوم او به نام "اوج غريب يک صدا" به زودي در دسترس
هنردوستان قرار خواهد گرفت.
با
شيرين گفت وگوي کوتاهي داشتم که در پايان اين گزارش خواهيد خواند و ضمن آن با او و
کارهايش بيشتر آشنا خواهيد شد.
نخستين
ترانه شيرين به نام يگانگي بود:
با
من از خوشه گندم / با من از اميد مردم / با من از جنگل و دريا / با من از خورشيد
فردا / با من از يگانگي حرف بزن
بگو
از اوج غريب يک صدا / که رها ميشود از گلوي ما/ با من از يگانگي حرف بزن
پس
از شيرين اسلايدشويي به نمايش درآمد کار شهره کيا . او نيز از زندانيان سابق است
که از سال 60 تا 66 در زندان هاي جمهوري اسلامي بوده. اسلايد شوي او به نام "فراتر
از بند" اگرچه از دوران سياهي و نااميدي ميگويد ولي در عين حال بسيار اميدبخش
است. اينها را سحر در تعريف از کار شهره گفت.
اين
اسلايد شو در "سمينار سراسري درباره کشتار سراسري زندانيان سياسي" که در
جولاي در کلن برگزار شد به نمايش درآمده است.
صداي
خسته فرهاد روي نقاشي هاي شهره طنين انداز سالن شد:
يه
شب مهتاب/ ماه ميآد تو خواب/ منو ميبره/ از توي زندون/مث شبپره/ با خودش بيرون،/ميبره
اونجا/ که شب سيا/ تا دم سحر/ شهيداي شهر/ با فانوس خون/ جار ميکشن/ تو خيابونا/
سر ميدونا:
عمو
يادگار!/ مرد کينهدار!/ مستي يا هشيار/ خوابي يا بيدار؟
سحر،
جان کلارک يکي از فعالان اجتماعي شهر تورنتو و سازمانده "ائتلاف عليه فقر"(Coalition Against Poverty) را به عنوان اولين سخنران
مراسم دعوت کرد.
جان
کلارک گفت، اين دومين بار است که براي چنين مراسمي يعني يادمان قتل عام سال 1988،
دعوت شده ام.
من
داشتم فيلم خاوران را ميديدم و جنبشي را که شاهد بودم برايم اميدبخش بود. آنها
براي چيزي مردند که هرگز نخواهد مرد.
ما
اين سيستم را نابود ميکنيم و دنياي بهتري ميسازيم.
کلارک
با اشاره به کودتاي شيلي و نظامي که بعد از آن در آنجا مستقر شد گفت، اين سيستم ها
براي زندگي انسانها ارزشي قائل نيستند ولي بايد بدانيم که در پايان اين سيستم ها
هستند که محکوم به نابودي اند.
او
همچنين اشاره گذرايي به وضعيت آمريکا کرد و گفت، در حالي که نيروهاي خود را به
عراق فرستاده اما قادر به دفاع و حمايت از مردمان خودش در نيواورلئان نبوده است.
جان
کلارک در پايان سخنان کوتاهش گفت، طبقه کارگر و مردم براي ساختن جهاني بهتر، جهاني
که در آن تساوي زن و مرد برقرار باشد مبارزه ميکنند تا دنياي بهتري بسازند.
در
پايان سخنراني کلارک، سحر گفت، سخنان جان کلارک يادآور شعري ست از نرودا به نام “We will win” .
ايرج
مصداقي سخنران بعدي بود که خاطرات زندانش را به زبان انگليسي بيان کرد. او از
بازماندگان کشتار 67 در زندان هاي ايران است. او گفت:
زندانبانان
به ما ميگفتند: آنقدر اينجا خواهيد ماند تا موهايتان مثل دندانهايتان سفيد شود. ما
هيچکدام از شما را باقي نخواهيم گذاشت تا شاهدي عليه ما باشيد. ما در پايان پيروز
خواهيم بود.
مصداقي
اشاره کرد، اينها در خاطرات بسياري از زندانيان به گونه هاي مختلف نوشته شده ولي
چيزي که بايد توجه داشت اين است که همه آنها در يک چيز مشترک هستند و آن اميد به
بازگشت به خانه و بقاء است.
به
عنوان يک شاهد و بازمانده از قتل عام سال 67 از زماني که بيرون آمدم هميشه به
مکتوب کردن تمام آن مسائل فکر کرده ام. آن تابستان سياه که دادگاه هاي اسلامي ظرف
چند دقيقه حکم هاي اعدام را صادر کردند.
مصداقي
از خاطراتش در زمان اعدام ها گفت و آنهايي را که براي اعدام ميبردند و لحظات آخر:
کاوه
نساري را ميخواستند ببرند براي اعدام، او که سياتيک داشت نميتوانست بايستد و به
دوستش ظفر تکيه کرد که بتواند به ميدان اعدام برود.
او
در پايان سخنانش گفت، اميدوارم دنيا چشمان خود را روي اين قتل عام نبندد و اجازه
ندهد چنين رژيمي بر قدرت باقي بماند تا قتل عامش را ادامه دهد. تا آن روز ما به
مبارزه خود ادامه خواهيم داد.
در
بخش پرسش و پاسخ، يکي از حاضران از برنامه ريزي خوب برگزارکنندگان تعريف و تشکر
کرد. و يکي ديگر هم گفت، يکي از شعارهاي اينجا آزاد کردن زندانيان سياسي است اين
بايد به همه جهان تعميم داده شود. الان دادگاه محرمانه براي 5 کوبايي بدون هيچگونه
اتهامي در آمريکا برقرار است. بايد براي آزادي آنها هم مبارزه کرد.
گفتني
ست به گفته انجمن دوستي کوبايي کانادايي، اين پنج تن به جرم حمايت از مردم کوبا در
قبال حمله هاي تروريستي که پايگاهش در ميامي است در آمريکا دستگير و محکوم به حبس
ابد به اضافه 68 سال شده اند. روز دوشنبه 19 سپتامبر در کالج جرج براون مستند Mission Against Terror ساخته برني دوير (ايرلندي) و
روبرتو روئيز ربو از کوبا در مورد وضعيت اين پنج زنداني کوبايي در آمريکا نمايش
داده شد.
مانوئل
مورنو از مرکز حقوق بشر و تحقيق شيلي اجازه خواست تا پيامي را به حاضران برساند.
مانوئل
که خود از زندانيان سياسي دوران پينوشه در شيلي ست گفت، فردا 11 سپتامبر سالروز
حمله تروريستي به آمريکاست ولي براي ما 11 سپتامبر سالگرد کودتا در شيلي است. من
فقط ميخواستم بگويم اين تروريسم دولتي بود که کودتا کرد و پينوشه را بر شيلي گمارد.
11 سپتامبر براي مردم شيلي جنايت عليه انسانيت است.
او
همچنين افزود، از شما خواهش ميکنم همانطور که امروز من براي نشان دادن همبستگي ام
با شما در اينجا حضور يافتم، شما هم فردا در سالروز کودتاي آمريکا و پينوشه در
شيلي در دانشگاه تورنتو حضور پيدا کنيد و همبستگي خود را با مردم شيلي نشان دهيد.
نوبت
به هنرنمايي آرام بيات طراح رقص و رقصنده که از مونتريال ميهمان تورنتو بود، رسيد.
او
در سخنان کوتاهي گفت، کشتار رژيم اسلامي از سال 57 آغاز شد و يکي از آخرين هاي آن
قتل زهرا کاظمي است.
او
سپس به حضور مردي در جمع حاضران اشاره کرد که با شجاعت و با به خطر انداختن جان
خود و خانواده اش جزئيات قتل زهرا کاظمي را فاش ساخت. او از حاضران خواست که دکتر
شهرام اعظم را تشويق کنند.
آرام
بيات با ترانه "شب خانه روشن ميشود/ چون ياد نامت ميکنم" کار اردشير
کامکار و با صداي همايون شجريان رقصيد.
برنامه
هنري بعدي به عهده يحيي خزائينه (سنتور) و فريدون قاسمي (ضرب) بود که قطعاتي در دستگاههاي
ايراني اجرا کردند.
پس
از تنفسي کوتاه، بخش فارسي مراسم آغاز شد.
حسن
پويا از کانون خاوران گرداننده اين بخش بود. فيلم مراسم خاوران مجددا پخش شد و
شيرين بار ديگر بر صحنه آمد و ترانه دوم خود را به نام لالايي خواند. او قبل از
اجراي اين ترانه گفت، اين ترانه را به تمام مادران، تمام بچه هايي که در زندان
بودند، محسن شانه چي، روجا، ياور و ... به همه آنها تقديم ميکنم که حالا ديگر خانم
و آقاهاي بزرگي شده اند. و به دختر کوچولوي خودم ليليان.
ندا
از زندانيان سابق و بازماندگان کشتار 67 سخنان خود را با درود به جانباختگان و
خانواده هاي آنان آغاز کرد.
ندا
گفت، زماني که اسامي افراد را براي اعدام ميخواندند هيچگاه فکر نميکردند که 17 سال
بعد بزرگداشت آنها برگزار شود و خانواده ها در خاوران جمع شوند و سرود بخوانند.
14سال پيش که از
زندان آزاد شدم براي يافتن محل دفن شوهرم که زير شکنجه کشته شده بود به خاوران
رفتم و مادران سياهپوش را با عکس عزيزانشان آنجا ديدم. مادر رضايي ها را با چهار
پسرش ديدم. آنها همه خاوران را گور فرزند خود ميدانند. ميگويند مرام آنها اشتراکي
بود و گورشان هم اشتراکي ست.
ندا
در پايان گفت؛ خاوران سند جنايت جمهوري اسلامي ست. اگر هيتلر توانست آشوييتس را
نابود کند، اگر پينوشه توانست جناياتش را سرپوش بگذارد، جمهوري اسلامي هم ميتواند.
ايرج
مصداقي يک بار ديگر به روي صحنه آمد تا اين بار به زبان خودش، فارسي با حاضران سخن
بگويد. مجموعه چهار جلدي "نه زيستن نه مرگ" از ايرج مصداقي خاطرات او از
دوران زندان است که در اين مراسم به فروش گذاشته شده بود.
در
اين بخش مصداقي ديگر از خاطرات نگفت بلکه شعرهايي را که در دوران زندان از هم
بندان خود شنيده و حفظ کرده بود، خواند. به گفته خودش او حدود چهارصد شعر بلند و
کوتاه حفظ کرده و به زودي آنها را در کتابي ارائه خواهد کرد.
در
بخش پرسش و پاسخ به زبان فارسي، يکي از حاضران خود را هم بند آقاي مصداقي خواند و
گفت از آنجا که ايرج در بند مجاهدان بوده و او در بند مارکسيست ها لازم است برخي
تفاوت ها و اشتباهاتي که در کتاب او وجود دارد، گوشزد کند.
پس
از پرسش و پاسخ موسيقي ايراني توسط يحيي خزائيه (قانون) و فريدون قاسمي(ضرب) اجرا
شد.
سپس
آرام بيات يک بار ديگر هنرنمايي کرد و شيرين مهربد نيز سه ترانه ديگر از آلبوم
جديدش را خواند که يکي از آنها با ريتم رگه تنظيم شده بود و جمعيت را به وجد آورد.
اين
مراسم 4 ساعته، ساعت 11 شب به پايان رسيد.
در
حاشيه ذکر يک نکته ضروري ست. انتظار ميرفت سالن محل برگزاري پر باشد ولي چنين نبود.
درست است که در هر مراسمي که گروهي يا سازماني برگزاري آن را برعهده ميگيرد،
تعلقات حزبي ــ سازماني آن گروه ممکن است مانع از حضور افراد مخالف آن ديدگاه شود
ولي در مورد کشتار 67 موضوع فرق ميکند. اين يک فاجعه ملي ست. در اين فاجعه، 70
ميليون ايراني به دور از هرگونه عقيده و تعلق سازماني شريک اند. همانگونه که آخرين
ليست اسامي و گروه هاي سازماني افراد اعدام شده در تابستان 67 که در سايت عصرنو
قرار دارد، نشان ميدهد 4481 نفر زن و مرد که اکثرا مجاهد بودند ولي از ساير سازمانهاي
سياسي چپ از همه گروه ها و سازمانها هم در اين ليست وجود دارند، پس چگونه ميتوان
حتي کشتگان آن سال را به خاطر اعتقاداتشان حذف کنيم، خانواده هايشان را ناديده
بگيريم و چون با آنها موافق نبوديم سانسورشان کنيم. اين گله هم برميگردد به آنها
که با درنظر گرفتن اختلاف عقيده با برگزارکنندگان در مراسم شرکت نکرده بودند و هم
به برگزارکنندگان که در زحمتي که در برگزاري مراسم ميکشند فراموش نکنند که تمام
کشتگان آن سال عاشق ترين زندگان بودند.
در
سوگ غروب ستاره ها، تولد يک ستاره
گفت
وگو با شيرين مهربد
مشابه
اين مراسم روز يکشنبه 11 سپتامبر در اتاوا و دوشنبه 12 سپتامبر در مونتريال برگزار
شد و شيرين که خود ساکن مونتريال است پس از آخرين برنامه در خانه ماند. از آنجا که
از هنرنمايي شيرين بسيار استقبال شد، براي آشنايي بيشتر خوانندگان شهروند، گفت
وگوي تلفني کوتاهي با او داشتم.
شيرين
از دوران کودکي و نوجواني به خواندن علاقه داشته. او از 14 سالگي در گروه کر راديو
ميخواند و در نوجواني در بخش سوپرانو آموزش آواز ديد. در سال 59، دانش آموز 17
ساله اي بود که در دانشگاه صنعتي پلي تکنيک سرود "صداي گام هاي انقلاب هنوز
مي آيد" را اجرا کرد.
در
سال 60 دستگير شد و در سال 65 از زندان آزاد شد و دو سال بعد مهاجرت کرد و به
کانادا آمد و در مونتريال ساکن شد. در آنجا در رشته بهداشت دهان و دندان درس خواند
و فارغ التحصيل شد و مدتي هم در همين زمينه کار کرد ولي از آنجا که گرايش قلبي او
به هنر بيشتر بود اين کار را رها کرد و به موسيقي بيشتر پرداخت. نزد استاد جواد
داوري آموزش موسيقي اصيل ايراني ديد و رديف هاي موسيقي را ياد گرفت. از سال 91
شروع به اجراي کنسرت در شهرهاي مختلف کانادا کرد که بيشتر آنها کنسرت هايي فرهنگي
بوده و جنبه انتفاعي نداشته و درآمد حاصل از آنها صرف امور خيريه ميشده است.
سال
2001 آخرين کنسرت موسيقي اصيل خود را داد و بعد از آن بود که به نوع ديگري از
موسيقي روي آورد. شيرين ميگويد:
احتياج
به شعر معاصر و نو داشتم و موسيقي سنتي جوابگو نبود.
شيرين
در سال 2001 در فيلم مستند "درختي که به ياد مي آورد" ساخته مسعود رئوف
حضور يافت. از خاطراتش از زندان گفت و ترانه "پائيز آمد" را در آن فيلم
خواند و اين نخستين تجربه او در موسيقي پاپ بود.
شيرين
گفت: با وقوع جنگ در افغانستان، با گروه فرانسوي "ماهاپوران" همکاري
کردم و حاصل کار مجموعه اي بود با تلفيق شعر فارسي، رقص کاتاکالي و ريتم هاي مدرن
که احساسات ضد جنگ اين گروه را به شکلي نو در کنسرت هاي متعدد نشان ميداد. به
احتمال زياد کنسرت بعدي با اين گروه در فرانسه خواهد بود.
شيرين
همچنين با گروه ديگري همکاري ميکند که هر ساله تحت "مقابله با کشتار بزرگ در
جهان" کنسرت برگزار ميکنند و هنرمندان بسياري از کشورها در اين کنسرت بزرگ
هنرنمايي ميکنند و شيرين هم نماينده هنرمند ايراني در کنسرت است.
شيرين
با شرکت در يادمان هاي کشتار زندانيان سياسي در نقاط مختلف دين خود را به عنوان يک
زنداني سياسي سابق ادا کرده است. قبل از مراسم خاوران در تورنتو، شيرين در سمينار
سراسري درباره کشتار سراسري زندانيان سياسي که از 15 تا 17 جولاي 2005 در کلن
آلمان برگزار شد، شرکت و هنرنمايي کرد.
اولين
آلبوم شيرين که حاصل کارهاي پاپ اوست به نام "اوج غريب يک صدا" به زودي
وارد بازار خواهد شد. از او درباره اين آلبوم ميپرسم:
"شعرهايش را
شهريار دادور و بابک صحرايي سروده اند و بابک بيات و بامداد بيات سازنده آهنگ ها و
تنظيم کننده هستند و و يکي از آهنگها هم تنظيمش به عهده بابک اميني است. در اين
آلبوم ارکستر سمفونيک تورنتو همکاري داشته است"
از
او ميپرسم: به آنچه که ميخواني چقدر حساسيت داري؟
ميگويد:"من
با حساسيت بسيار شعرهامو انتخاب ميکنم. با شاعران صحبت ميکنم. نکته نظرات خودم رو
ميگم. در "يگانگي" از بدترين شرايط صحبت ميشه ولي مهمترين چيز اينه که
يک روشنايي و يک نور در پايان حرفهاي من باشه. به شاعر ميگم اون نور کو. من بايد
باور داشته باشم به اون شعر، حتي به تک تک واژه ها تا بتونم با تمام احساسم بخونم."
ميپرسم:
بهت نگفته اند صدايت شبيه کيست؟
"چرا، ميگن شبيه
گوگوشه. خوب چه اشکالي داره. صداها ميتونه شبيه باشه. حنجره ها ميتونه شبيه باشه. من
صداي گوگوش رو دوست دارم. نسلي از ما با صداي گوگوش بزرگ شده و زندگي کرده."
از
زندگي شخصي اش ميپرسم آيا راضي هست، ميگويد: همسرم دوست من است و همواره مشوق و
پشتوانه کار هنري من. يک دختر هشت سال و نيمه دارم و يک پسر 6 ساله. وقتي آدم
دوران سختي را گذرانده باشد، به چنين جايي که ميرسد انگار دوباره به زندگي برگشته
آنوقت قدر زندگي را بيشتر ميداند. من زندگي خوبي دارم.
ميپرسم
خواننده هاي مورد علاقه ات چه کساني هستند؟ ميگويد: بنان، داريوش، ابي، صداي گوگوش
را هم دوست دارم ولي راستش من زياد ديگر گوش نميکنم. الان موسيقي جهان را بيشتر
گوش ميکنم و اومارا خواننده کوبايي را دوست دارم.
صداي
شيرين مرا هم ياد صداي گوگوش انداخت ولي نوع حرکتي که شيرين با موسيقي، صدا و هنرش
انجام ميدهد، چيزي ست که آن را متفاوت ميکند با هرنوع موسيقي پاپ ديگري؛ حتي اگر شباهت
صدا باشد و يا آهنگ.
او
ميگويد "ميخواهم هنرم پيامي داشته باشد و صرفا خواندن نباشد." ميگويم چه
پيامي؟ "پيام من چيزي نيست که محدود شود به يک مسئله خاص و يک کشور خاص. من
صلح ميخواهم و الان ميخواهم و براي بچه هايم ميخواهم. مسئله زنان و مسئله کودکان
خياباني و اينها چيزي ست که در تمام جهان وجود دارد من براي اينها پيام دارم."
شيرين
در حال حاضر دانشجوي رشته هنر و علوم انساني در دانشگاه کنکورديا است.
کنسرت
بعدي شيرين پنجشنبه آينده 24 سپتامبر در پاريس ميباشد که همين آلبوم را اجرا خواهد
کرد، 25 سپتامبر در بلژيک و 15 اکتبر در زوريخ سوئيس کنسرت خواهد داشت.
او
همچنين در حال ضبط ترانه هاي آلبوم بعدي خود است که ترکيبي ست از شعرهاي فارسي،
فرانسوي و انگليسي.
در
پايان از او ميخواهم اگر حرف نگفته اي مانده بگويد. شيرين ميخواهد از يکي از
پشتيبانان معنوي اش تشکر کند. او ميگويد "از همان آغاز کار موسيقي و همينطور
در اين آلبوم اوج غريب ... داريوش (اقبالي) کمک فکري و معنوي بزرگي برايم بوده که
ميخواهم اينجا از او قدرداني کنم."
او
همچنين سايت در دست ساخت
www.olivetune.com را معرفي کرد که در آن
آلبوم هاي شيرين معرفي شده و از طريق آن به سايت شيرين نيز دسترسي خواهيد يافت.
نقل از:
http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?IS=1018&Content=NW&CD=PL&NID=62#BN1018