کتاب
"بذرهاي ماندگار" اثر رفيق اشرف دهقاني منتشر شد. اين کتاب که به
کارگران رزمنده ايران تقديم شده است، بخشي از خاطرات رفيق از مبارزات چريکهاي فدائي
خلق را در بر دارد.در اين کتاب، رفيق
اشرف همچنين برخي ايده هاي مطرح در شرايط کنوني را به نقد کشيده است.
در پيشگفتار
فصل دوم اين کتاب مي خوانيم:
پس از گذشت بيش از دو دهه از حاکميت رژيم جمهوري اسلامي و در شرايطي
که مبارزه ي مردم ما برعليه اين رژيم- از همان بدو استقرارش تا کنون- هرگز خاموش
نگشته و به اشکال مختلف جريان داشته است، امروز ما با نسلي در ايران روبرو هستيم-
نسلي از جوانان مبارز- که با اعتراضات و مبارزات جوشان خويش، رژيم را با معضل بزرگي
مواجه ساخته اند. اين معضل همانا چگونگي کنترل و جلوگيري از رشد مبارزات آنان از
طرف سردمداران رژيم جمهوري اسلامي مي باشد. از مشخصات برجسته ي جوانان مبارز امروز
ما، توجه و برخورد پويا و جستجوگر آنان به مبارزه ي انقلابي جاري در جامعه در دهه ي
50 مي باشد. آنها
جهت رهائي از شرايط ظالـمانه و
نکبت بار کنوني، وسيعاً و با اشتياق فراوان به گذشته و مبارزات پُرافتخار دهه ي 50 روي آورده و مي کوشند تا با دستيابي
به تجارب انقلابي و درس آموزي از آنان، هرچه بيشتر وظايف انقلابي خود را دريافته و
به آن عمل نمايند. چنين نيازي ايجاب مي کند که جوانان مبارز ما سعي در مطالعه ي
کتاب ها و آثار به جا مانده از آن دوره ي انقلابي نموده و خود، مقالات و مطالبي را
در پرتو تجربيات گذشته به رشته تحرير درآورند و آن ها را به صورتي- علني و يا غيرعلني-
منتشر نمايند. در چنين شرايطي، و درست با مشاهده اشتياق و خواست شديد جوانان مبارز
براي دانستن در مورد گذشته ي مبارزاتي نه چندان دور، است که امروز بخش فرهنگيوزارت اطلاعات و امنيت
به طور فعال دست بکار شده تا به هرصورت که مي تواند مانع از دستيابي آنها به تجارب
واقعاً انقلابي، گردد. در چنين اوضاعي است که ما شاهد انتشار مقالات و کتاب هائي
در ايران هستيم که چاپ آنها در رژيم جمهوري اسلامي، با توجه به سابقه ي عملکردهاي
اين رژيم، ظاهراً منطقي به نظر نمي رسد. در توجيه امر فوق، اين ادعاي سرشار از تزوير
عنوان مي شود که اگر جلوي سخن گفتن را بگيرند، جوانان به اسلحه روي خواهند آورد.
اين را ظاهراً بخشي از هيأت حاکمه گويا براي بستن دهان مخالفيني از خود رژيم مطرح
ميکند. اما با درنظرگرفتن اين واقعيت که اين، همه ي جناح هاي رژيم هستند که با
قاطعيت، جلوي سخن گفتن نيروهاي مردمي را گرفته اند، بايد توجه کنيم که چنان ادعائي،
رياکارانه بوده و مسأله بر سر پيشبرد سياست خاصي مي باشد که بخش فرهنگي وزارت
اطلاعات و امنيت رژيم، با توجه به فاکتور مهم فوق الذکر، جهت مقابله با مردم مبارز
و بخصوص جوانان انقلابي در حوزه نظر و سرکوب ايدئولوژيک آنان، تعقيب مي کند. در اين
رابطه است که بايد متوجه سياستي شد که مي توان از آن به عنوان"سياست خفه کردن با عسل"، نام برد. يعني
سياستي که از طريق آن، دشمنان مردم مي کوشند با سوءاستفاده از حُسن نظر مردم و
جوانان انقلابي ما نسبت به مبارزين انقلابي ي دهه 50 ، در هر شکلي که امکان پذير است به اشاعه ي ايده هاي
انحرافي و درست مغاير و متضاد با ايده ها و نظرات آن انقلابيون بپردازند. آنچه
مسلم است اين است که دست اندرکاران جمهوري اسلامي که قادر به از بين بردن فضاي جديد
ايجاد شده نمي باشند، به اتخاذ تاکتيک هاي جديدي مبادرت ورزيده اند. آنها در جهت
ايجاد سردرگمي در بين جوانان و نفوذ انديشه هاي انحرافي براي بازداشتن آنها از کسب
تجربيات مثبت گذشته، به طور فعال مشوق نشر کتاب و مقالات و غيره در جهت تحقق هدف
کلـي خود شده اند. (شنيدم که حتي مأموران وزارت اطلاعات به درِ خانه ي بعضي از
فعالين سياسي در دوره رژيم شاه، رفته و از آنها خواسته اند که به نوشتن خاطره يا
هر مطلب ديگري در رابطه با سال هاي دهه ي 50
بپردازند و در مقابلِ بعضي ابراز امتناع هاگفته اند که شما دست بکار شويد و ما به شما خواهيم گفت که چگونه بنويسيد و
مطالب را چگونه ساخت و پرداختکنيد!) واضح
است که با توجه به الزامي که دست اندرکاران رژيم جهت نشر کتاب و مقاله و غيره در
رابطه با پيشبرد سياست فوق الذکر خود مي بينند، امروز امکاني براي انتشار بعضي از
نوشته جاتي به وجود آمده است که پيش از اين، وجود نداشت. از اين روست که توهم
"وجود آزادي بيان" در رژيم جمهوري اسلامي هم، به شکلـي دامن زده شده و
تبليغ مي گردد. اما نگاهي هشيارانه بههدف رژيم، و شرايطي که تشريح شد، و همچنين دقت در
مطالبي که در خيلي از آن نوشته جات طرح و اشاعه داده مي شوند، مي تواند ديد ما را
هرچه بيشتر نسبت به اين پديده، واقعي سازد. نوشته هائي که در يکي دو سال اخير در
رابطه با چريکهاي فدائي خلق و ديگر مبارزين مسلح انقلابي و مترقي سال هاي دهه ي ۵۰ در ايران منتشر شدهاند، گوناگون
مي باشند. بعضي از آنها را وزارت اطلاعات و امنيت، علناً و رسماً با نام خود به
چاپ رسانده است. بعضي ديگر، با کوشش عناصر خائن و رسواي شناخته شده در ميان مردم-
نظير "توده اي"هائي چون عموئي، مهدي پرتوي و... يا
"ناکسان" ديگري که "نان آلوده"ي "طاعون" را پذيرفتهاند-
انتشار يافته اند. بعضي ها نيز، صرف نظر از اينکه ماهيت نويسنده و مولفش چيست، به
اين دليل که آن نوشته ها با سياست کنوني رژيم در جهت مقابله با نظرات کمونيستي و
مترقي در جامعه انطباق دارند، اجازه ي نشر يافته اند. واضح است که در چنين فضائي،
ضمن رواج نظرات انحرافي در جامعه، بالاجبار حقايقي نيز در مورد مبارزين انقلابي ي
دهه ي ۵۰ مطرح شوند؛
در اين ميان، حتي ممکن است نوشته هائي امکان چاپ يابند که نويسندگان آنها، افراد
مستقل و مترقي باشند که در اين رابطه، بخصوص بايد از افراد متعهد و دلسوزي در ايران
ياد نمود که سعي مي کنند با استفاده از فضاي موجود، به نگارش مطالبي بپردازند که
به ارتقاء آگاهي و کسب تجربه از گذشته کمک مي نمايند؛ هرچند که متأسفانه اين نوشته
ها هم به دليل شرايط ديکتاتوري، پيشاپيش مُهر محدوديت هاي "مميزي" و
خودسانسوري هاي اجباري را روي خود دارند. اما ضمن تصديق چنان کوشش هائي بايد دانست
که امروز، در شرايط فقدان مطلق آزادي بيان براي نيروهاي واقعاً مترقي و پيشرو
جامعه، در فضاي بگير و ببندي که تنها افراد محدود و معيني، امکان سخن گفتن دارند،
دور با کساني است که در حوزه ي ايدئولوژي به کمک بخش فرهنگي وزارت اطلاعات و امنيت
رژيم شتافته و در راستاي سياست هاي "فرهنگي" آن، به کار تبليغ و ترويج
مشغولند. کساني که با هر خاستگاه طبقاتي و با هر سابقه ي مبارزاتي، در حال حاضر از
منافع و مصالح مرتجع ترين طبقات استثمارگر دفاع نموده و مروج و مبلغ ايده هاي راست
مي باشند. بخشي از افراد فوق الذکر را کساني از ميان "اکثريتي"ها و
"توده اي"هاي سابق و کنوني تشکيل مي دهند. همانطور که مي دانيم در شرايط
مبارزاتي خاصي که در سال هاي دهه ي 60
در ايران حاکم بود، رژيم جمهوري اسلامي حتي وجود خدمتکاران سينه چاکي چون
"اکثريتي"ها و "توده اي"ها را نيز تحمل نکرد. ديديم که چگونه
پس از سرکوب نيروهاي مردمي با کمک آن خائنين، از سال 62 به بعد، به سراغ خود اين نيروهاي به اصطلاح
"اپوزيسيون" نيز رفت و عده اي از آنها را دستگير نمود و بقيه نيز مجبور
شدند که به شوروي سابق پناهنده شوند. طبيعتاً، عملکرد ضدخلقي توده اي- اکثريتي ها،
از ايده ها و تفکرات آنان ناشي مي شد که همانطور که مي دانيم در اواخر سال هاي دهه
ي 50 ضربات جبران
ناپذيري به جنبش انقلابي مردم ما وارد نمود. امروز در شرايط جديد، در راستاي سياست
بخش فرهنگي وزارت اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي که لازم ميبيند جوانان مبارز
جامعه را با رواج انديشه هاي ارتجاعي و نظرات منحط ضدانقلابي بمباران ايدئولوژيک
نموده و از رشد مبارزات ثمربخش آنان جلوگيري کند، فضائي براي خودنمائي مجدد چنان نيروهائي
به وجود آمده است. در اين رابطه، بخصوص بايد توجه داشت که براي رژيم بسيار مناسب
است که سياست هاي خود را از طريق کساني پيش ببرد که به هر حال در گذشته در مقطعي
به جنبش چپ تعلق داشتند.(1)
امروز، اين افراد به همراه ديگر نيروهاي راست، مجدداً به صحنه آمده اند تا با قلم
و زبان خود، نام و ياد انقلابيون گذشته را ملوث سازند و جوانان تشنه ي آگاهي و
تشنه ي فهم و درک واقعيت ها و تجارب گذشته را با ايدهها و انديشه هائي که از آن
طبقات استثمارگر و ارتجاعي ميباشد، به اصطلاح "سيراب" و خفه کنند. خدشه
دارکردن باورهاي مبارزاتي مردم و قلب حقايق مربوط به مبارزين و مبارزات پُرارج سال
هاي دهه ي۵۰ ، کوششي است که از طريق آنها در جهت در هم
شکستن روحيه ي مبارزاتي و غالب کردن روحيه ي يأس و دلسردي از مبارزه در ميان تودههاي
رنجديده ي ايران، دنبال مي شود.
به طور کلـي، بازداشتن
جوانان از مبارزه و "حفظ وضع موجود" (امري که اساس سياست هاي رژيم مرتجع
جمهوري اسلامي بر آن مبنا قرار گرفته است) هدف بلاواسطه ي همه ي نيروهاي راست در
جامعه ي کنوني ايران است. برخورد به اين واقعيت و نقد بعضي از ايده هاي انحرافي
راست، کوششِ اين فصل از کتابِ حاضر خواهد بود. عجالتاً، بايد دو موضوع را به طور
مشخص مطرح نمايم …….
براي
تهيه اين کتاب مي توانيد با آدرس زير تماس بگيريد: