حمله احتما لی آمریکا و متحدان اش به ایران ؟!

(بخش اول )

دکتر کاظم رنجبر

Kazem.randjbar@wanadoo.fr

 

 

نگاه اجمالی ، به سناریو ، تجاوز امریکا وانگلیس ، به عراق در 20 مارس 2003

«مورخین میگویند : تاریخ گذشته را ،برای درک زمان حال ، مطا لعه میکنیم .»

.

 

تحلیل زمانبندی شده سیاست امریکا نسبت به رژیم صدام ،قبل از حمله ارتشهای نظامی امریکا و وانگلستان   

 

در 15 بهمن امسال ، شورای بین اللملی انرژی اتمی ، گزارش پرونده فعا لیت اتمی ایران را ، با اکثریت قاطع ،(27 راًی موافق ، 3 راًی مخالف ،5 راًی ممتنع ) ، به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد.این اقدام ، یک موفقیت بزرگ ، برای جناح جنگ طلب  حاکم ،در امریکا بود.درست از فردای آنروز، جنگ روانی ،و تبلیغاتی ،در سطح جهانی ، از طریق رسانه های امریکائی ,واسرائیلی،و سایر کشورهای غربی ، علیه ایران ، در راستای فراهم آوردن ،و جلب افکار عمومی دنیا ، خصوصآ افکار عمومی ملت امریکا، علیه ایران ، شروع شد.و« برحسب تصادف !» در ست همان موقع نیز ، ماجرای کاریکاتور پیامبر اسلام ، رخ داد ،و بیش از پیش ، تئوری بر خورد تمدنهای  آقای سامئول هنتینگتون رادر دنیای غرب  به بحٍث داغ تبد یل کرد ! اگر بطور زمانبندی شده ، به دخا لت نظامی امریکا  در عراق نظر بیافکنیم ، می بینیم ،. ، یک مرحله بسیار مهم ، یعنی آماده کردن افکار جهان ، خصوصآ ملت امریکا برای دخالت نظامی  لازم بود،که تا  در نهایت ملت آمریکا  موافق چنین دخالت نظامی باشد. یاد مان نرود ، که در همان زمان نیز « برحسب تصادف !» تروریستهای القاعده ، به رهبری آقای اسامه بن لادن ، دوست خانوادگی«  بوشها ی پدر و پسر »،و شریک در کمپانی های نفتی این خانواده ، برجهای نیوریوک  را بنام« دفاع  ازا سلام نوع  وهابیت »  با شرکت 19 جوان با ملیت عربستان سعودی منفجر کردند ، تا راه برای مداخلهً نظامی ، گشوده شود .   .مشاور دونالد رامسفلد مایکل –کا دوآور،میگوید :استراتژی نظامی از این به بعد ،باید بر مبنای پوشش تلویزیونی طرح شود.برای اینکه اگر افکار عمومی ، از شما پشتیبانی بکند،هیچ چیز در مقابل شما نمیتواند مقابله بکند. بدون پشتیبانی افکار عمومی ، شما کاملأ از دست رفته اید.

 اگرچه در طول این چند سال ، دولتهای غربی ، خصوصأ امریکا ،و هم پیمان او در منطقه ، یعنی اسرائیل ، علنأ با دستیابی ایران به تکنولوژی اتمی شدیدآ مخا لفت میکردند ،و بطور روشن و آشکار ایران را تهدید  نظامی مینمودند ،باو جود این ،از روزیکه آقای احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری ، رسیده اند ،و ایشان بدون کوچکترین آگاهی از علوم سیاسی و دیپلماسی ،با تهدید ها وشعار دادن هایشان  کاملأ آب در آسیاب ، دشمنان استقلال و تمامیت ارضی ایران میریختند و هنوز هم میریزند، امٌا لازم است ،در این مرحله حساس نظری ، به سیاست امریکا ، نسبت به خاورمیانه ،از دید محافظه کاران نو آمریکا بیاندازیم ، تا هموطنان متوجه بشوند ، که ، قدرتهای استعماری ، چه نقشه ای برای آینده ایران دارند . بعلاوه نظام حا کم در ایران ، که در طول 27 سال حاکمیت استبدای ،و بیعدالتی خود ،بنیان همبستگی ملی را ، در ایده ایده ئولوژی  توتالیتاریسم مذهبی (totalitarisme idéologique- religieux  ) کاملأ تضعیف کرده است، چگونه نا آگاهانه راه را برای متجاوزین به به جان و وطن 70 ملیون ایرانی ، فراهم میسازد.

در این سلسله مقالات ، که در این مرحله حساس خاورمیانه ، در رابطه با وطن ما ایرانیان و تهدید علنی غرب و در رآس ان امریکا واسرائیل  به دخالت نظامی روبرو هستیم ، به ترتیب ، نکات زیر را مورد برسی م مطالعه قرار خواهیم داد.

1-آماده کردن افکار عموی جهان ، خصوصآ ملت امریکا ، برای حمله به کشور عراق .

2-محاظه کاران نو امرکا چه کسانی هستند.؟

3- فیلسوف و پیامبر آنان کیست ؟

4- ایالات متحده امریکا ،و سیاست اتهام ، ودروغ، این کشور .

                                 

پیش گفتار . خوانندگان بخاطر دارند ، که در شب 20 مارس 2003، نیروهای نظامی امریکا وانگلستان ،و متحدان آنها ، به عراق حمله کردند ، و اتهام اصلی  این کشور های مهاجم ، این بود، که صدام دارای سلاحای کشتار دسته جمعی است ،و چون آینده و امنیت آمریکا را بخطر میاندازد ، باید قبل از اینکه دیر شود ، این رژیم را ساقط کرد ،با طرح «خاورمیانه بزرگ » دموکراسی را نه تنها در عراق ، بلکه در خاورمیانه و کشورهای مسلمان و عرب ، از پاکستان تا مراکش ، مستقر کرد .امروز از آن تاریخ ، یعنی حمله  به عراق و اشغال نظامی آن کشوردو سال وچند ماه   میگذرد ، بخشهای مهمی از سیاست پشت پرده امریکا ، حتی به ملت آمریکا ، روشن و آشکار شده است ، که هدف این کشورها ، استقرار دموکراسی نبوده ،و هرگز هم نخواهد بود. در طول تاریخ، استعمارگران ، همیشه از نظامهای دیکتاتوری حاکم  ، در کشور های توسعه نییافته پشتیبانی کرده اند، و حتی با طرح واجرای کودتا های خونین علیه دولتهای ملی و قانونی ، مستبدان ونوکران حلقه بگوش را بر اریکه قدرت و سلطنت نشاند ه اند  . حضور نظامی آمریکا وانگلستان در خاورمیانه ، در درجه اول ، بخاطر تحکیم منافع خود ، خصوصأ غارت ثروتهای این منطقه است .

در منشور سازمان ملل متحد ، که امریکا و انگلستان از بنیانگذاران آن در 26ژئون 1945 در شهر سانفرانسیسکو بودند ، چنین آمده است : ما مردم ملل متحد ، برای حفظ نسلهای آینده آز بلیای جنگ ، مصصم در سازمان دهیاصولی هستیم ، که مانع استفاده از نیروهای مسلح ، خواهد بود، مگر در جهت نفع عمومی .ما تصمصم داریم ، برای عملی کردن این هدف ، ارادهً خود را جمع بکنیم ، و حفظ صلح وامنیت جهانی ،و سر کوب هر تجاوزی ، که صلح را به خطر میاندازد ، هدف ما است .

با حمله نظامی 20 مارس 2003 ، امریکا و انگلستان ، علیه عراق ، زیر عنوان « جنگ پیشگیرانه »در واقع این دولتها ،با این عمل خود ، برابری ملتها را ، در برابر قوانین بین الملی زیر پا گذاشتند . از تشکیل سازمان ملل متحد تا امروز ، هرگز هیچ دولتی ، خصوصأ بنیانگذاران این سازمان ، این چنین ، قوانین بین الملی را خدشه دار نکرده بودند.

ما ملت ایران ، که قرنهاست زیر حکومت استبدادی رنگارنگ زنگی میکنیم ، سقوط دیکتاتور جانی ، چون صدام حسین ، که هزاران ایرانی را ، با سلاحهای شیمیائی و غیر شیمیائی  اهدائی دولتهای چون امریکا ،فرانسه انگلستان ، آلمان، به خاک وخون کشید، وبزرگترین جنایات را در حق ملت ایران و ملت خود کرد ، سقوط صدام ، یک خبر مسرٌت بخش بود. امٌا نباید این اصل را فراموش کرد ، حضور نظامی امریکا، انگلستان و همپیمانان آنها در مرزهای غربی و شرقی ایران ،یعنی ، عراق و افغانستان ،یک تهدید علنی ، علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران است. خصوصأ اینکه ،دولت حاکم در ایران ، به خاطر عدم مشروعیت قانونی خود ، و با سیاستهای ما جراجویانه اش ، زمینه را برای حمله بیگانگان  و چه بسا ، تجزیه ایران، برای اهداف آنان  ، فراهم میسازد.

بعد از گذشت دو سال از اشغال نظامی عراق ، نه تنها ، این کشور هرگز ثبات و آرامش خود را بدست نیاورده است ،حتی   ساختار، وزیر بنای اقتصادی اش ، کاملأ نابود شده ست .  وانگهی  معلوم گردید ، عراق ، فاقد سلا حهای کشتار همگانی بود ، در صورتیکه ، بظاهر به خاطر  همین بهانه بود ،که امریکاو انگلستان این کشور  راعلنأ ، مخالف با موازین قوانین بین الملی شغال کردند. به دنبال نیافتن سلاحای کشتار همگانی ، دونالد رامسفلد ، وزیر دفاع امریکا ، یکی از طرفداران سر سخت جنگ واشغال عراق ، چنین گفته بود :ممکن است ،که صدام در ابتدای شروع جنگ ، این سلاحهای کشتار جمعی را نابود کرده است.(نقل از روزنامه لومو ند 30مه2003).باید از این آقا پرسید ، اگر هدف شما ،نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی و سر نگونی صدام بود ، امروز که به این دو هدف رسیده اید ، چرا عراق یک کشور مستقل را هنوز در اشغال خود دارید، و نیروهای نظامی شما ، تمام مناطق نفت خیز خلیج فارس را با قدرت نیروی دریائی ، ناو های هواپیما بر کاملأ در اختیار دارد ؟

 رابین کوک (Rabin cook) وزیر امور خارجه  وقت  انگستان ، در زمان حمله به عراق ، به خاطر مخالفت با جنگ از مقام خود استعفا داد ،آ نروزها ، تقاضای بازرسی از پارلمان انگلستان کرد ، تا برای افکار عمومی انگلستان معلوم شود ، که وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق ، فقط دروغ و بهانه ای برای اشغال این کشور بود .

در مقابل  این دروغهای سیاسی در بارهً ماهیت و ایده ئولوژی  گروهی بنام گروه محافظه کاران نو  امریکا ، که امروز کاملأ دستگاه حکومتی امریکا را در کنار ژرژ بوش در اختیار دارند،،مقاله ای را از روزنامه لوموند 11آوریل 2003 ، صفحه 14، یعنی درست 21 روز بعدا از حمله به عراق ترجمه کرده ، در اختیار خوانندگان میگذارم. این مقا له نشان میدهد ، سیاست توسعه طلبانه ، تجاوز به حقوق ملتها ، یک برنامه کاملأ تنظیم شده ، ناشی از یک ایده ئولوژی معین و مشخص مایه میگیرد. قبل از آنکه ژرژ بوش پسر ، به ریاست جمهوری برسد ، قبل از آنکه تروریستها در 11 سپتامبر 2001 ، به برجهای نیوریوک ،و پنتاگون حمله بکنند ، برنامه ً حمله به خاک عراق ، وسرنگونی صدام حسین ، طراحی شده بود.

تهدید های نظامی امروز امریکا  ،و همپیمانانش  علیه ایران ، درست در راستای این سیاست است.  برای درک این سیاست قلدوری ،و زورگوئی امریکا و اسرائیل ، علیه ایران ، که امروز بیش از پیش کاملأ علنی شده است ، لازم دانستم ،که خوانندگان ، به عنوان آ گاهی از  تاریخ ، ودرک واقعیت های امروز سیاست امریکا و همپیمانانش ، این بخش از  زمینه سازی سیاسی ، و آماده کردن افکار بین المللی را قبل از حمله به عراق مورد توجه قرار بدهند . در این بازنگری ، به خطوطی برخورد خواهیم کرد ، که دولت امریکا ،از  هم اکنون ، در باره زمینه سازی برای حمله به ایران ، این خطوط سیاسی و استراتژیک را بکار میگیرد.

                                                 «هدف صدام »

قبل از اینکه جورج دبلیو بوش ، به ریاست جمهوری انتخاب شود ، در بین اطرافیانش ، سر نگونی صدام حسین ، موضوع بحث بود. بعد از 11 سپتامبر 2001 ، جهت مشروعیت دادن به جنگ ، علیه صدام، سه دلیل : خلع سلاح صدام ، روابط صدام با تروریسم ، از بین بردن نظام حکومتی صدام ، پیش کشیده شد .( خوانندگان دقت بکنند ، همین دلایل را امروز دولت امریکا ، علیه ایران نیز بکار میبرد )

I-                   اعلامیه جناح محافظه کاران نو (نئو کنسرواتور )، قبل از انتخاب جورج دبلیو بوش .

-اول سپتامبر 1997، مقاله پل ولفویچ .(Paul Wolfowitz)

این مقا له ، در نشریه ، The weekly standardتوسط ظالمای خلیل زاد ، استراتژیست در Rond Corporation ، که امروز مشاور جورج دبلیو بوش ،برای افغانستان و آسیای مرکزی است و پل ولوفویچ رئیس بخش مطالعات بین الملی دانشگاه جان هوپکینز بود و امروزمقام  شخصیت دوم پنتاگون   دارد نوشته شده بود .(خوانندگان ، به تاریخ مقاله توجه بکنند ،  سمت ها ی این شخصیت ها مربوط به آن تاریخ است.)

«....»محاصره کردن عراق ممکن است ،که در نهایت ایالات متحده را با آن  همسو خواهد کرد«..» اگر در خلع سلاح کشتار جمعی صدام حسین جدی هستیم ،و میخواهیم مانع دستیابی و ساختن این سلا حها از طرف او بشویم ، ما  در آینده با صدام در گیرخواهیم شد. این در گیری هر قدر زودتر باشد ، به نفع ما خواهد بود. هدف نباید از بین بردن نیروی نظامی  ،محدود شود، بلکه از بین بردن نیروی نظامی خود ، دریک مجموعه استراتژی همگانی ، که هدف آن نه تنها محاصرهً صدام حسین ، بلکه آزادی عراق از یوغ ظلم نظام خود کامه اوست ، گنجانیده شود.امٌا آنچه که مربوط به عملیات نظامی است ، چنین عملیات کوچک نظامی ، بمانند فروبردن سوزن به بدنه نظام صدام ، کافی نیست ، بلکه حملات پشتیبانی شده ، ومکرر ، علیه واحد های نخبه ،و با تجربه ،و همچنین واحد های امنیتی ، که در واقع پایه های اساسی نظام ترور و وحشت صدام اند ، لازم است.ما ، با قدرت نمائی مان نشان میدهیم ، که در کار های مان جدی هستیم ،و راههای تازه ای در سیاست آمریکا (در خاورمیانه )باز میشوند.کشور های دیگر و خیلی از عراقی ها که میخواهند خود را از جور وستم صدام آزاد بکنند ، مجبور میشوند ، که با استراتژی جدید ما ،که هدف اش سرنگونی صدام است ، به نحو دیگر (در جهت اهداف ما ) جواب بدهند .

-27ژانویه 1998

نامهً محافظه کاران نو ، به بیل کلینتون (رئیس جمهور وقت آمریکا )

 

- شخصیت های طراز اول گروه اند یشمندان محافظه کاران نو ، در مرکز مطالعاتی برای امریکای نو ( Project for  the new American centry ) ، نامه ای را که به رئیس جمهور ، بیل کلینتون فرستاده بودند ، در اختیار افکار عمومی میگذارند .

«ما این نامه را به شما می نویسیم ، برای اینکه ، به این نتیجه رسیده ایم ، که سیاست امروز امریکا نسبت به عراق ، با موفقیت همراه نبوده است. ما در آینده در خاورمیانه ، در مقابل  تهدید های به مراتب جدی تر ، بمانند تهدید های دوران جنگ سرد روبرو خواهیم شد. ما شما را تشویق میکنیم (...) که استراتژی جدیدی ،که امنیت و منافع امریکا و دوستان و متحدان ما را تامین خواهد کرد ، ارائه بدهید . این استراتژی ، قبل از همه ، باید صدام حسین را از اریکه قدرت ساقط بکند.(..)امکانات ما که بتواند صدام حسین را ازدست یافتن ، به سلاح های کشتار همگانی مانع شود ، بطور چشکم گیر کاهش یافته است. حتی اگر داستان بازرسی ، از سر گرفته شوند ، آن چیزیکه کاملأ مشهود و مهم است، اینست ، که تجربه نشان داده است ، مشکل ،و حتی غیر ممکن است ، که تولید سلاحهای شیمیائی ، و بیولوژیکی عراق را ، بتوان کنترل کرد .(...)با مشاهدهً بعد تهدید ، سیاست فعلی امریکا ، بطور خطرناک دور از واقعیت است. تنها استراتژی قابل قبول ، آن است ، که امکان استفاده عراق ، و یا تهدید این کشور ، که میتواند ، سلاحای کشتار جمعی را بکار ببرد، باید حذف شود. اگر بطور روشن از طریق دیپلماسی موفق نشویم ، لازم است ، تصمیم بکار بردن عملیات نظامی گرفته شود ، ودر دراز مدت ، باید صدام حسین ،از قدرت کنار گذاشته شود .این تصمیمات باید هدف سیاست خارجی امریکا باشد

 این نامه را شخصیت های مختلف ، از جمله رئیس گروه ، ویلیام کریستول William Kristol دونالد رامسفلد Donald Ruumsfeld،وزیرفعلی  دفاع ،و معاون او پل ولفویچ Paul Wolfowitz، جمس وسلی James  Woosleyرئیس سابق سیا ، که امروز عضو مشاور سیاست دفاعی پنتا گون فعالیت دارد،و همچنین ریشارد پرل Richard  Perl،که بوسیله آقای جورج بوش ، به این سازمان بر گزیده شده بود .(واین اواخر استعفا داد ) و بعضی روشنفکران ، چون روبرت کا گان Robert  Kagan، ویلیام بنت William  Bennett و فرانسیس فوکی یاما Francis Fukuyama امضا کرده بودند.

-         اکتبر 2000

در مد نظر قرار دادن یک عملیات نظامی .

     .....................................................

دیک شنی Dick Cheny، کاندیدای مقام جانشین رئیس جمهوری اعلام میکند :« اگر صدام حسین ،به امکان دست یافتن به سلاح های اتمی و تخریب کشتار همگانی اقدام بکند ، ما باید طرح یک عمل نظامی علیه آنکشور را بکار گیریم »

-         12ژانئیه 2000

« بوش  راه دیگری ندارد»

.....................................

انتخاب رئیس جمهور جدید مسلٌم شد.یکی از نزدیکان رئیس جمهور ، ریشارد پرل ،اعلام میکند، «...تمام سیاست هائیکه تا امروز علیه عراق بکار گرفته شده اند  ، نا کار آمد بودند.امروز صدام ، از سال 1991، قوی تر شده است.ما به سیاست دیگری احتیاج داریم .من ترجیح میدهم ، که اور را ازکار برکنار بکنیم، بوش ، راه دیگری ندارد ، او باید سیاست اش را ، نسبت به عراق عوض بکند.»

II-اعلامیه های ژرژ دبلیو بوش ، بعد از آنکه مسئولیت و مقام ریاست جمهوری را بعهده گرفت.

-         29 ژانویه

تشدید قدرت مجازات و تحریم ها (علیه صدام )

..........................................................

بعد از آنکه کولون پاول ، به مقام وزیر امورخارجه منصوب شد ، در معرفی خود ، به مطبوعات ، چنین گفت :تغیراتی خواهد شد. انتخابات برای این نوع تغیرات است (...)ما به دنیا نشان خواهیم داد ، که  دید ما به  سیستم ارزشها ی امریکائی  چیست و دموکراسی ماچیست . دموکراسی ما کار کرد دارد، در صورتیکه سیستم های( حکومتی) دیگران کار کرد ندارد . ما نمیخواهیم ، سیستم خود را در حلقوم آنها فرو بکنیم ، امٌا مثلأ به عنوان نمونه برای نشان دادن اقدام خود ، مجازات علیه عراق باید به هرشکلی ادامه داشته باشد، تا اینکه بغداد مجبور بشود ، صورت  ولیست وجود سلاحهای کشتار همگانی  و سایر تکنولوژی های مخرب را که روی آنها کار میکند ، در اختیار ما بگذارد . ما به کمک سایر متحدان خود ، تلاش خواهیم کرد ، به این مجازات ها علیه عراق ، جان تازه ای بدهیم .(خوانندگان توجه بکنند آقای کولون پاولژنرال  اممریکائی ، به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا  از طرف محافظه کاران نو منصوب شده است ، و از ارزشها   و دموکراسی آمریکائی در 29 ژانویه 2000  صحبت میکند ! دنیادر طول 5 سال گذشته ، آن ارزشها و دموکراسی های آمریکائی را بچشم خود در زندان ابو غریب دیدند ،و هروز هم می بینند. همین امریکا ،بخاطر بی لیاقتی و استبداد حاکم  در ایران ، همین برنامه  را برای ملت  ما  تهیه و آماده میکند  )

-         17 فوریه

تصمیمات ایکه سنگینی میکنند

.....................................

 اول فوریه رئیس جمهور جدید (جورج بوش ) برای اولین بار از سال 1995 ، اجازه میدهد پایگاههای عراق در نزدیکی بغداد ، که خارج از محدودهً هوائی است ،که از سال 1991 به عراق تحمیل شده بود ، بمباران بشوند. رئیس جمهور بوش ، این عمل را چنین توجیه میکند: این عملیات تکراری هستند. ما عراق را از نزدیک زیر نظر داریم ، که سلاحای کشتار همگانی را توسعه ندهد .اگر مشاهده بکنیم ، که عراق چنین کاری را ادامه میدهد، ما تصمیمات جدی ، علیه آن کشور خواهیم گرفت .همان روز کولن پاول ، قبل از یک مسافرت به منطقه خاورمیانه اعلام میکند : پیام ایکه من تصمیم دارم ، به رهبران و افکار عمومی منطقه (خاورمیانه بیان بکنم اینست : مسئله ایکه ما داریم ، این مسئله در بغداد است  (منظور رژیم صدام حسین هدف ما  است، با سایر کشورها ما کاری نداریم . )

  -   III    بعد از  عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001.

این قسمت در بخش دوم ، این مقا له خواهد آمد . امٌا وقتیکه به سیاست و بینش ، محافظه کاران  نو امریکا وترکیب گروهی آنها ، چه قبل از انتخاب آقای جورج دبلیو بوش  به عنوان رئیس جمهور امریکا ، وچه بعد از آن دقیق میشویم ، گوئی یک سناریو از قبل نوشته شده ، به ترتیب ، کارگردانی میشود ، و بازیگران ، هر کدام نقش از پیش تعین شدهً خود رابا تمام بلوغ هنری خوب بازی میکنند  ، گوئی ، حمله 11 سپتامبر 2001 نیز بخشی از این سناریو بوده است ..همین امر باعث شدهاست ، که تا امروز ، یکعده از تحلیلگران ،و حتی شخصیت های مهم نظامی واطلا عاتی ، چون  آندره آس فن بیلیو Andreas Von Bulow - ، وزیر سابق دفاع آلمان در کابینه ً هلموت اشمیت  ، کتابی با عنوان  :سیا و 11 سپتامبر ، Die CIA ,Und  Der 11  Septembre ، نوشته ومنتشر کرده است ، در عین حال که این کتاب ، یکی از پرفروشترین کتاب ، در سال 2003، بود ، آقای آندرآس فن بیلیو میگوید:این شبه و شک وجود دارد ، که سازمان سیا و موساد ، در عملیات 11 سپتامبر ، دخا لت داشتند ..(ماًخذ روزنامه لوموند اول اکتبر 2003 ، صفحه 6)

(ادامه دارد )

 

به قلم کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی

اقتباس  بطور کامل ،و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، وسایت عصر نو ، بلا مانع است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

r