تركمانچای
سید
مصطفی تاجزاده
http://tajzadeh.net/
1)نزدیك به دو قرن از
انعقاد دو قرارداد ننگین "گلستان" و "تركمانچای" میگذرد. در
این مدت هیچ دولتی در ایران (قاجار، مشروطهخواهان، پهلوی و جمهوری اسلامی) خواهان
پسگیری سرزمینهای از دست رفته طبق دو قرارداد مذكور از روسها (تزارها، كمونیستها
و رژیم كنونی) نشده است. علت روشن است، طرح چنین تقاضایی به معنای آغاز جنگی بوده
است كه نه تنها گرجستان و قفقاز و ... را به ایران برنمیگرداند، بلكه ممكن بوده
است قسمت دیگری از خاك ایران را از آن جدا كند. تصمیم عقلانی آن است هر ملت مطابق
با شرایط داخلی و واقعیات بینالمللی تصمیم بگیرد و رفتار كند. عقلانیتی كه شاه و
درباره قاجار پیش از جنگ دوم با روسیه كه به تركمانچای ختم شد از آن بهره نبردند.
آنان به ضعف مفرط و عقب ماندگی آشكار ایران از یك سو و قدرت نظامی برتر تزارها در
ابتدای قرن نوزدهم توجه نكردند و به جای تلاش برای پیشرفت ایران همپا با تحولات
منطقهای و جهانی، به رمل و اسطرلاب چشم دوختند و در دریای تملق و چاپلوسی اطرافیان
مدهوش شدند و غیرت ایمانی مردم را برای پیروزی بر خصم كافر و آزادسازی شهرهای
اسلام كافی دانستند.
2) اگر بعد از قرارداد
گلستان، شاه و دربار و تبلیغات رسمی قاجار به جای تحریك عواطف مردم برای آغاز
دوباره جنگ، به نوسازی كشور، از جمله ارتش و ایجاد صنایع نظامی میپرداختند، كاری
كه سه دهه بعد امیركبیر آغاز كرد، و سپس با اقتدار كافی از مرزهای خود حراست میكردند،
آیا تركمان چای به ایران تحمیل میشد؟ آیا ایرانیان نمیتوانستند با نوسازی و
بازسازی میهن خویش، خسارات عهدنامه گلستان را نیز جبران كنند؟ با كمال تاسف بیتوجهی
به واقعیات و روند تحولات، از جمله اوضاع ایران و موقعیت روسیه چنان ضربهای به
كشور وارد كرد كه امضا و پذیرش "تركمان چای" كه مظهر تحقیر و ضعف ملی
بود، ضروری محسوب شد و در زمان خود اعتراضی برنینگیخت. زیرا انتخاب دیگر آن بود كه
جنگ ادامه یابد و بسیاری از شهرهای دیگر ایران در آذربایجان، از جمله تبریز، در
دست روسها باقی بماند.
3) چه كسانی در تحمیل قرارداد
تركمانچای به ایران مقصرند؟ آیا اعضای هیأتی كه به سرپرستی عباس میرزا با روسها
مذاكره و نهایتاً قرارداد را امضا كردند باید محكوم شوند یا آن گروهی كه بیش از آن
با بیتدبیری و بیمسئولیتی بر طبل جنگ كوبیدند و علاوه بر خسارات انسانی و اقتصادی،
موجب شدند ارتش روس به تبریز وارد شود و با اشغال "ولیعهد نشین قاجار" ملت
ایران را تحقیر كند؟ آیا جنگطلبان اعم از درباریان، نظامیان و آن دسته از روحانیون
كه بیتوجه به شرایط ملی و بینالمللی فتوا و حكم جهاد صادر كردند و موجب شكست ننگین
و خفتباری شدند، مقصرند یا كسانی كه برای خروج روسها از تبریز و خاتمه جنگ آن
عهدنامه را امضا كردند؟
4) تفاوت تركمان چای با
قرارداد 1919 ،كاپیتولاسیون، تنباكو و ... این است كه قراردادهای اخیرالذكر به دلیل
دریافت رشوه یا به علت سرسپردگی امضاكنندگان به بیگانگان منعقد شدند ولی كشور در
موقعیتی قرار نداشت كه جز انعقاد آن موافقتنامهها انتخاب دیگری نباشد. در تركمانچای
وضع فرق میكرد. پیروزی نظامی در جنگ، روسیه را در جایگاه برتر قرار داده بود و میتوانست
اراده خود را بر دولت و ملت ایران تحمیل كند كه كرد. به علت همین تفاوت
امضاكنندگان عهدنامههایی مانند قرارداد 1919 میلادی در ایران بدنامند اما عباس میرزا،
كه در رأس مذاكرهكنندگان با روسها بود و در نهایت عهدنامه تركمان چای را امضا
كرد، یكی از خوشنام ترین رجل قاجار به شمار میرود.
5) پیش از آغاز جنگ عباس میرزا
تلاش كرد با دیپلماسی و تداوم مذاكرات مانع بروز فاجعه شود اما در تهران گوش شنوایی
نیافت. دربار را چاپلوسان و چپاولگران محاصره كرده بودند و پیشوایان بزرگ مذهبی،
همچون سیدمحمد طباطبایی اصفهانی (معروف به سید محمد مجاهد) و ملا احمد نراقی نیز
تحت تأثیر جوی كه جنگطلبان بیمسئولیت ایجاد كرده بودند و از جمله در "مجمع
بزرگ ملی ایران" كه قبل از جنگ تشكیل شد، تجلی كرد، به جای دعوت دربار به تدبیر
و تأمل و حمایت از عباس میرزا و قائم مقام، فتوا دادند "دولت ایران با دولت
روسیه ترك مصالحه و مدارا كند و لازم است و واجب شرعی كه عداوت و منازعت آشكار
سازد". به عبارت روشن دولت ایران به روسها اعلان جنگ كند، آن هم پس از آنكه
فرستاده ویژه آن كشور، بعد از مرگ الكساندر اول و به قدرت رسیدن نیكلای اول به
تهران آمده بود تا شاه ایران را قانع كند هیأتی برای "تهنیت جلوس امپراتور جدید"
و "تعزیت امپراتور متوفی" به سن پترزبورگ اعزام كند و مذاكرات را از سر
گیرند. علما در "مجمع بزرگ" خود، ضمن رد درخواست ملاقات نماینده اعزامی
دولت روسیه، اعلان كردند: "مهربانی با كفار بنابر نص كلام ایزد جبار حرام است".
6) تصمیمگیری براساس
احساسات و نه عقلانیت و همهجانبهنگری موجب شد نه تنها ایران ولایاتی را كه طبق پیمان
نامه گلستان در سال 1813 میلادی (1192 ه. ش.) از دست داده بود، از جمله گرجستان و
شیروان و باكو و قراباغ و گنجه و ... را پس نگیرد، بلكه به موجب معاهده "تركمانچای"
(1828 میلادی ، 1207 ه.ش.) تسلط روسها بر قفقاز كامل شد و ایروان و نخجوان نیز به
آنان واگذار گردید. طبق قرارداد تركمانچای حقوق ایران در دریای خزر سلب و حاكمیت
قضایی ایران نقض و كاپیتولاسیون روسها در ایران اعمال شد.
7) این روزها مكرراً درباره
تحمیل قراردادی همچون تركمان چای به ایران، در جریان دانش هستهای، هشدار داده میشود
بدون آنكه هشدار دهندگان تبیین كنند چه باید كرد تا كشور در موقعیتی قرار نگیرد كه
ایرن بین تحریمهای جهانی یا هجوم نظامی و امضای چنین قراردادی حق انتخاب نداشته
باشد. به نظر من، افرادی كه بیتوجه به واقعیات ملی و بینالمللی، كشور را در معرض
تحریم بینالمللی یا جنگ قرار میدهند، تحمیل كنندگان واقعی تركمانچای دیگری به ایران
خواهند بود. فریادهای این گروه به منظور سرپوش گذاردن بر بیتدبیری و ترس از
مواجهه با واقعیات است و آدرس غلط دادن درباره تحمیل كنندگان واقعی قرارداد ننگین
احتمالی به كشور. البته مشكل مدعیان، آگاهی ملت ایران است كه با توجه به تجربیات
تاریخی، به این نتیجه رسیده است ابتدا باید كشور تقویت و موقعیت اقتصادی، علمی، فنی
آن تثبیت شود، تا دستیابی به همه حقوق میهن میسر گردد.