بیانیه
تحلیلی جبهه مشاركت
درباره انتخابات ریاست جمهوری نهم
امروز - بیانیه
تحلیلی جبهه مشاركت دربارهی انتخابات ریاستجمهوری پس از برگزاری كنگره هشتم این
جبهه به عنوان یكی از اسناد این كنگره منتشر شد.
در این بیانیه
انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری یكی از مهمترین وقایع سیاسی سالهای اخیر كشور و
به نوعی نقطهعطفی در تاریخ تحولات سیاسی كشور عنوان و مطرح شده است: از این رو
تحلیل این انتخابات برای روشن شدن هر چه بیشتر ابعاد كنونی و تأثیر آن در آینده سیاسی
كشور ضرورتی غیر قابل چشمپوشی است. در عین حال تحلیل همهجانبه این انتخابات نیازمند
همهجانبهنگری و كنكاشهای به دور از شتاب است و این ضرورت را به وجود میآورد كه
با بررسی همه عوامل و مؤلفههای تأثیرگذار و با بهرهگیری از دیدگاههای مختلف در
تحلیل شرایط پیشینی و پسینی انتخابات بدان پرداخته شود.
جبهه مشاركت
ایران اسلامی با این نگاه كوشیده است كه طی این مدت به مسأله انتخابات از جوانب
گوناگون بپردازد و از این واقعه سیاسی مهم تصویری دقیق به دست آورد و آن را برای
تجربهآموزی و طراحی مسیر آینده فعالیتهای خود به كار بندد.
اكنون با
گذشت بیش از سه ماه از انتخابات و استقرار دولت جدید بسیاری از گرد و غبارهای نخستین
فرونشسته و زمان مناسبتری برای ارائه تحلیل به جامعه فراهم شده است؛ از این رو
جبهه مشاركت ایران اسلامی تحلیل جمعی خود را به صورتی متفاوت از گذشته تقدیم میكند
و امید دارد چونان همیشه به محك نقد و ارزیابی صاحبنظران از دیدگاههای مخالف و
موافق درآید و به عنوان سندی در تاریخ فعالیت جبهه مشاركت به جای ماند.
در ادامه این
نوشتار با بیان اینكه انتخابات نهم ریاستجمهوری را باید به عنوان پروژهای خاص
در روند رقابتهای سیاسی سالهای اخیر به ویژه پس از انتخابات مجلس هفتم دانست،
آمده است كه پس از انتخابات مجلس هفتم با طی مقدمات پرتنش و پرفراز و نشیب آن كه
در عرصه سیاسی كشور آثار عمیقی بر جای گذاشت عزم جزم جریان سیاسی كه اقتدارگرا نامیده
شده، برای یكدستسازی حكومت روشن شد. این جریان پر نفوذ در برخی از بخشها تمام هزینههای
این یكدستسازی را به هر بهایی حتی مشاركت پایین و پر مسأله مردم در انتخابات مجلس
هفتم پرداخت و به كاهش اعتبار ملی و بینالمللی اركان انتخابی كشور نیز كمتر اعتنا
كرد و پیوسته در این اندیشه بود كه آرزوی یكدستسازی حكومت را به انجام رساند.
در این شرایط
، پیش روی اصلاحطلبان دو راه باقی مانده بود؛ ترك صحنه سیاسی كشور و سپردن تمامی
مجاری امور به طور اختیاری به جریان اقتداگرا و یا حضور در صحنه سیاسی با هدف پیشبرد
اصلاحات ، اصرار بر منافع و مصالح ملی و مقابله با تسلط بیرقیب جریان اقتدار گرا
در جامعه و عرصه سیاسی كشور.
بر این اساس
بود كه پس از انتخابات مجلس هفتم موضوع چگونگی تداوم فعالیتهای سیاسی در شرایط جدید
در دستور كار جبهه مشاركت قرار گرفت و پس از بحثهای فراوان و پردامنه با تكیه بر
اصل راهبردی «سیاستورزی اصلاحطلبانه» موضوع انتخابات ریاستجمهوری دور نهم در
دستور كار جبهه مشاركت قرار گرفت. رویكرد جبهه مشاركت به حضور فعال در انتخابات ریاستجمهوری
از ابتدا تكیه بر ضرورت پیشبرد دموكراسی و گسترش و تعمیق دستاوردهای اصلاحات بود. در
این رویكرد هم امكان برای برقراری ارتباط هر چه بیشتر با جامعه و تجمیع نیروهای سیاسی
و اجتماعی اصلاحطلب فراهم میشد و هم یكهتازی برخی برای قبضه قوه مجریه و یكدستسازی
حكومت با چالش مواجه میگردید و با تدبیر در انتخاب نامزدی واجد ویژگیهای قابل
اجماع، پیروزی در انتخابات نیز چندان دور از انتظار به نظر نمیرسید. از این رو
كنگره هفتم حزب در تیرماه سال 1383 با اجماع كلی بر اصل حضور در انتخابات، تصویب
كرد كه به منظور ورود به عرصهای وسیعتر از حزب و برداشتن گامهای ائتلافی از شخصیتهای
مبرز برای ورود به انتخابات مجدانه دعوت به عمل آورد. بر این اساس جبهه مشاركت
تلاش كرد كه آقای مهندس میر حسین موسوی را متقاعد كند كه به عنوان شخصیت مورد قبول
مجموعه اصلاحطلبان در انتخابات شركت كند و در صورت عدم پذیرش این امر از سوی ایشان
از آقای دكتر مصطفی معین كه از پیشینه مقبول و ظرفیتهای مناسب برای ائتلاف در میان
اصلاحطلبان برخوردار بود، برای حضور در انتخابات دعوت به عمل آورد و در نهایت اگر
امكان هیچ اجماعی فراهم نشد جبهه مشاركت، راهبرد كاندیدای تمامعیار حزبی را در
انتخابات برمیگزید.
به هر حال
تلاش جمعی جبهه مشاركت و بسیاری از اصلاحطلبان برای حضور آقای مهندس موسوی در
انتخابات به فرجام نرسید و البته پرسشها و ابهامات فراوانی را در جهت عدم حضور ایشان
بر جای نهاد، اما بالاخره ایشان كاندیداتوری انتخابات دوره نهم را نپذیرفت.
پس از روشن
شدن این مسأله جبهه مشاركت ایران اسلامی به همراه چند گروه دیگر از میان اصلاحطلبان
پیشرو دعوت از آقای دكتر معین را در دستور كار خود قرار داد و رفتهرفته با اعلام
حمایت گروههای اصلاحطلب از دكتر معین، ایشان كاندیداتوری در انتخابات ریاست
جمهوری را پذیرفت و در دیماه سال 1383 رسماً اعلام حضور نمود.
عدم حضور
مهندس موسوی در انتخابات عملاً جبهه اصلاحات را دچار چندپارگی كرد و اصلاحطلبان
در نهایت با چند {نامزد} در انتخابات ریاست جمهوری حضور یافتند. البته تلاش های
فراوانی صورت گرفت كه این چندگانگی موجب فرسایش نیروها نشود ولی مكانیزمهای مختلف
پیشنهادی برای ایجاد اتفاق و اجماع در درون جبهه اصلاحات مورد پذیرش برخی گروهها
و شخصیتها قرار نگرفت. با این وجود بیشترین گروههای جبهه اصلاحات و تشكلهای پر
نفوذ اصلاحطلب از كاندیداتوری دكتر معین اعلام حمایت كردند و بسیاری از شخصیتهای
مؤثر جریان خط امام(ره) نیز برغم عدم ابراز نظر صریح در حمایت از آقای دكتر معین
در جهت پشتیبانی از این حركت قرار گرفتند.
رد صلاحیت
اولیه نامزد اصلاحطلبان پیشرو و تأیید مجدد صلاحیت ایشان تردیدهای جدی را در
ادامه حضور در صحنه انتخابات برای آقای دكتر معین و بخشهایی از حامیان وی ایجاد
كرد كه پس از بحثهای طولانی و نظرخواهی از صاحب نظران سیاسی و اعضای فعال ستادهای
انتخاباتی با دستور رهبری و تأكید بر اصل سیاستورزی اصلاحطلبانه در یك تصمیمگیری
جمعی تداوم حضور در صحنه انتخابات مورد تأكید قرار گرفت.
در ادامه این
بیانیه آمده است : در جبهه رقیب نیز علیرغم تعدد كاندیداها روشن بود كه جریان خاصی
به جای پذیرش قاعده دموكراتیك رقابت سیاسی، در اقدامهای غیررسمی است.
این جریان
با نفوذی كه در برخی سازمانها داشت و با سازماندهی نیروهای وابسته در قالب طرحهایی
نیروهای خود را برای حضور در انتخابات بسیج كرد و در كنار آن با استفاده از
امكاناتی كه برخی از نهادها فراهم ساخته بودند، توان خود را دو چندان نمود.
اگر چه جریانی
با علنی نمودن كاندیدای اصلی خود در روزهای آخر مانده به انتخابات تحلیلگران
انتخابات را دچار شگفتی كرد اما از پیش روشن بود كه تلاش این جریان برای یكدست
كردن حكومت به هر حال به عمل در خواهد آمد.
تداركی كه
در این جریان برای پیروزی در انتخابات دیده شده بود چنان صریح بود كه ماشین تخریبش
در سراسر كشور هیچ حد و حریمی را در برابر هیچ یك از كاندیداهای رقیب باقی نگذاشت.
در این فضا
انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری برگزار شد.اما در عین حال نتیجه دور اول
انتخابات نشان داد كه با همه اما و اگرها و همه زمینهسازیهایی كه صورت گرفته
است و با همه تبعیضها و نابرابریها در برخورداری از امكانات تبلیغی و سازماندهی
آرا، توزیع پراكنده و نزدیك به هم آرا حاكی از تغییر فضای عمومی كشور بود و امكان
تحقق نتایجی متفاوت با امروز نیز وجود داشت.
دور دوم
انتخابات نیز مصافی بود كه به دلیل دو وجهی شدن آن اگر چه نتیجه قابل پیشبینی
داشت، اما خطر یكدست شدن حكومت ایجاب میكرد كه فراتر از چند و چونها و اعتراضهایی
كه به تخلفات سازمانیافته در دور اول انتخابات از ناحیه كاندیداهای اصلاحطلب
وجود داشت و علیرغم نقدها و تفاوت دیدگاههایی كه میان برخی از گروههای اصلاحطلب
با آقای هاشمی رفسنجانی وجود داشت، جبههای فراگیر شكل و دستاوردهای آن و مقدمهچینی
برای حفظ این ائتلاف فراگیر پس از انتخابات مورد توجه قرار بگیرد. جبهه مشاركت ایران
اسلامی نیز مانند بسیاری از گروهها و شخصیتهای روشنفكر و اصلاحطلب با چنین موضعی
وارد دور دوم انتخابات شد.
جبهه مشاركت
افزوده است: نتیجه نهایی انتخابات در روز سوم تیرماه 1384 در جهتی خارج از خواست و
تلاش اصلاحطلبان رقم خورد و بررسی تخلفات مد نظر همه كاندیداهای اصلاحطلب به
فرجام نرسید. به رغم این مسائل جبهه مشاركت كاندیدا و جریان پیروز انتخابات را به
رسمیت شناخت و اعلام كرد كه با یكدست شدن حاكمیت مانعی برای تحقق شعارهای آنان
وجود ندارد.
برگزاری
انتخابات دوره نهم در كنار همه تجربهها و دستاوردهایی كه برای اصلاحطلبان به
همراه داشت حضور و همراهی گروههای جوان فعال و مؤثری را به ارمغان آورد كه اگر چه
فضای تنگ سیاسی و كمبودهای تداركاتی ستادهای انتخاباتی اصلاحطلبان پیشرو امكان
ظهور و بروز همه استعدادها و توان آنان را نداد، اما تأثیر فعالیت چندماهه آنان در
بازگرداندن نشاط و پویایی در عرصه سیاسی مثالزدنی بود.
همچنین این
انتخابات فرصت مغتنمی را فراهم آورد كه نیروهای دموكراسیخواه و مدافع حقوق بشر كه
به تأثیرگذاری خود در عرصه سیاسی كشور باور داشتند، در حمایت از نامزد اصلاحطلبان
پیشرو مجتمع شوند و بنیان حركتی فراگیر را در قالب جبهه دفاع از دموكراسی و حقوق
بشر بگذارند كه امید است این حركت مبارك با پیگیری همه این گروهها و با لحاظ شرایط
و مقتضیات مورد نظر هر چه زودتر فعالیت خود را آغاز كند و منشاء اثر شود.
پس از
برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، تحلیل و تبیین چرایی حصول این نتیجه و عملكرد حزب
به عنوان یكی از گروههای فعال سیاسی شركت كننده در انتخابات در دستور كار شورای مركزی
و دفتر سیاسی قرار گرفت.
ابعاد
گسترده این تحلیل طبیعتاً اجازه نمی داد كه حزب بتواند در كوتاه زمان ارزیابی همهجانبه
و واقعنگرانهای از انتخابات ارائه نماید و لازم بود كه علاوه بر دیدگاههای درون
حزبی از نوع نگاه و تحلیل صاحب نظران و كارشناسان خارج از حزب نیز در این ارزیابی
بهرهگیری شود.
از هفته دوم
تیرماه تا پایان مرداد ماه 84 بیش از بیست جلسه دفتر سیاسی و شورای مركزی و جلسات
فوقالعاده متعددی كه با حضور فعالان سیاسی، روشنفكران و نویسندگان و روزنامهنگاران
اصلاحطلب، استادان و محققان حوزه جامعهشناسی، علوم سیاسی، فرهنگ و اقتصاد در
دفتر مركزی حزب برگزار شد،. مجموعه مباحث این جلسات پیرامون نقاط قوت و ضعف چند
مؤلفه اصلی انتخابات یعنی «راهبرد سیاستورزی»، «ائتلاف یا عدم ائتلاف» در
انتخابات، « كاندیدای حزب در انتخابات»، «شعارها و برنامه و تبلیغات حزب در
انتخابات»، «تشكیلات حزب و ستاد انتخابات» و نیز عوامل محیطی مؤثر بر عملكرد
انتخاباتی حزب مانند «دستاوردها و ناكامیهای دوران اصلاحات» و «نقش روشنفكران و
نخبگان در انتخابات» و نهایتاً «نتایج و چشماندازهای پس از انتخابات» دستهبندی
شد و مورد ارزیابی در اركان مختلف حزب قرار گرفت.
با عنایت به
جمعبندی نظرات اعضای حزب درباره این مباحث و مؤلفهها جبهه مشاركت بر امور زیر
تأكید دارد و تحلیل ابعاد مختلف انتخابات را بر این مبنا ارائه میدهد:
1. راهبرد اصلی حزب یعنی سیاست
ورزی اصلاحطلبانه
جبهه مشاركت
ایران اسلامی معتقد است:
1- مجموع فرآیندهای منتهی به
انتخابات نشان داد كه راهبرد «سیاست ورزی» در شرایط كنونی ایران راهبرد درستی است.
2- یكی از دستاوردهای این
انتخابات افزایش قابل توجه امر تحزب و سازماندهی سیاسی در روند تصمیمگیریهای
كلان سیاسی جامعه بود.
3- حضور فعال حزب در
انتخابات اقبال مجدد به حزب از سوی مردم و رونق كار تشكیلاتی را به دنبال داشت و این
برای توسعه فعالیت حزب در آینده ایجاد فرصت نموده است.
4- بخش قابل توجهی از جامعه
به ویژه نخبگان از محوریت اشخاص عبور كردهاند لذا راه تحزب هموارتر و راهبرد «سیاستورزی
جمعی» مورد پذیرش پیشتری قرار گرفته است.
5- علیرغم انتخاب راهبرد سیاستورزی
و تأكید بر آن در انتخابات عزم تشكیلاتی مناسب در همه اركان و سطوح حزبی محقق نشد.
6- راهبرد سیاستورزی نیازمند
حضور عناصر و كارگزارن مؤثر و پیشبرنده در حكومت است لذا باید در این جهت از فرصتهای
پیش آمده بیشترین استفاده را برد.
بر این اساس
از منظرجبهه مشاركت راهبرد سیاستورزی حتی علیرغم نتیجه ناخوشایند انتخابات نه
تنها راهبرد درستی بوده است بلكه بركات و محسناتی برای آینده حزب به همراه داشته
است. در عین حال از نظر تشكیلاتی در جهت جدی گرفتن این راهبرد در درون حزب دارای
ضعفهایی بودهایم كه با توجه به كنار گذاشته شدن نیروهای حزب از حكومت، پیشبردن
این راهبرد در آینده با دشواریهای بیشتری مواجه خواهد بود.
2. موضوع ائتلاف در انتخابات
جبهه مشاركت
ایران اسلامی اعتقاد دارد:
1- عدم ائتلاف باعث توزیع
آرای اصلاحطلبان شد.
2- عدم ائتلاف در میان بخشهایی
از هواداران اصلاحات ایجاد تلقی سردرگمی و تشتت احزاب اصلاحطلب را نمود و عدهای
را اساساً از رأی دادن منصرف ساخت.
3- ائتلاف اصلاحطلبان در
دور دوم ناگزیر و ضروری بود.
گزارههای
فوق نشاندهنده آن است كه از نگاه جبهه مشاركت یكی از نقاط ضعف اصلاحطلبان عموماً
این بوده است كه نتوانستند در میان كاندیداهای خود ایجاد اجماع نمایند و با پذیرش
تعدد كاندیدا عملاً تفرق آرا و تشتت در میان اصلاحطلبان به وجود آمد. در عین حال
ضرورتهای حاكم بر فضای سیاسی كشور در دور دوم انتخابات مجدداً اصلاحطلبان را به
ضرورت حركت ائتلافی متقاعد كرد و این خود روشنگر آن است كه پس از انتخابات در
ادامه مسیر نیز باید به ضرورت حركتهای ائتلافی توجه بیشتری نمود. درباره علل و
عوامل شكل نگرفتن ائتلاف در فرصتی مناسب باید موضوع را مطرح نمود.
3. كاندیدای مورد حمایت حزب
در انتخابات
به اعتقاد
جبهه مشاركت:
1- علیرغم اینكه كاندیدای
حزب كمترین تمایل را به حضور در این عرصه داشت اما پس از قبول كاندیداتوری از سوی
حزب بیشترین وقت و تلاش را در این عرصه به انجام رسانید.
2- كاندیدا بیش از ظرفیتهای
مورد انتظار از خود قابلیت و ایستادگی بر مواضع را نشان داد.
3- كاندیدای ما ظرفیتهای زیادی
داشت كه ما میتوانستیم در تبلیغات از آن بیشتر بهره ببریم. نظیر ساده زیستی، خط
امامی بودن، پیشینه موفق اجرایی و مراتب برجسته علمی.
4- مسیر انتخاب كاندیدای حزب
درست بر اساس مصوبه كنگره هفتم بود.
5- كاندیدای حزب بر عناصر
كاریزماتیك تأكید نداشت، لذا و در فرآیند پوپولیستی انتخابات این وجه توجه توده
مردم را كمتر به خود جلب كرد.
این گزارهها
نشاندهنده آن است كه انتخاب كاندیدا بر اساس شناختی كه از شخصیت آقای دكتر معین
در میان اعضا بوده است انتخابی موجه بوده است و به تناسب تصمیم جمعی كنگره هفتم در
این زمینه مسیری صحیح طی شده است. عملكرد و حضور فعال دكتر معین در عرصه انتخابات
و تكیه بر چهره علمی وسیاسی و قابلیتها و توانمندیهای ایشان شاهد این واقعیت است
كه در عین حال به دلیل آنكه اساساً موضوع رفتار پوپولیستی در تبلیغات انتخاباتی مورد
نقد برنامهریزان حزبی بوده و از آن دوری میشده، دكتر معین در قالب چهرهای كاریزماتیك
كه برانگیزاننده حركتهای پوپولیستی باشد در انتخابات انعكاس نیافته است.
4. شعارها و برنامهها و تبلیغات
در ایام انتخابات
جبهه مشاركت
در بررسیهای خود نكات زیر را مورد توجه قرار داده:
1- نوع و رنگ و بوی تبلیغات
ما بیشتر برای جلب نظر طبقات متوسط به بالای شهرنشین طراحی شده بود و در تبلیغات
برای طبقات محروم و روستائیان كار درخوری نكردیم.
2- جنبههای اقتصادی برنامهها
و شعارهای ما اساساً شنیده نشد.
3- بیشترین تمركز تبلیغاتی
بر جذب بخشهای تحریمی جامعه بود و از گروههای دیگر غفلت شد.
4- ربط میان دموكراسی و
شعارهای اصلی انتخابات با مسائل مطرح در میان مردم به درستی تبیین نشد.
5- در تبلیغات روی ظرفیتهای
كاندیدای اصلاحطلبان پیشرو نظیر سادهزیستی، تدین، عدالت طلبی و خط امامی بودن
سرمایهگذاری نشد.
6- هدف ما جلب گروههای مرجع
بود تا آنها بر جامعه تأثیر بگذارند، اما در این مرحله آنان به صورت جدی و به موقع
وارد كار نشدند.
7- دموكراسی و حقوق بشر از
سوی ما بیشتر ایدئولوژیك و سیاسی مطرح شد در صورتی كه جامعه بیش از هر چیز به كسب
منافع آنی و قابل لمس گرایش دارد.
8- تمركز بر تبلیغات رو در
رو و به ویژه برگزاری هزار سخنرانی و نیز برنامه حضور در میادین از نقاط قوت آشكار
تبلیغاتی بوده است.
9- ابتكارهای تبلیغاتی نظیر
معرفی معاون اول و سخنگو و تشكیل كمیسیونهای تدوین برنامه از نقاط قوت محسوب میشود.
همان گونه
كه مشاهده میشود بیشترین تأكید حزب بر روی نقاط ضعف برنامهریزیها و هدف گذاریهای
تبلیغاتی در انتخابات بوده است. توجه صرف به طبقات متوسط و در عینحال عدم توجه
كافی به مسائل اقتصادی و معیشتی طبقات محروم در برنامهها و تبلیغات از جمله نقاط
ضعف مورد اتفاق اعضای حزب بوده است. با توجه به اتفاق نظر در درستی راهبرد كلان
حزب در انتخابات میتوان گفت كه در مجموع ضعفهای تاكتیكی و تبلیغاتی ما در انتخابات
از عوامل عدم دستیابی به نتیجه مطلوب بوده است.
5. تشكیلات حزب و ستاد
انتخابات
حزب براین
باور است كه:
1- ستادهای ما در مناطق
محروم نشین به ویژه جنوب شهر تهران اصولاً حضور قابل توجهی نداشتند.
2- این انتخابات ضعفهای
حزب را در زمینه آموزش نیروها و رفتار حزبی و سازمانی مشخص نمود.
3- همه اعضای حزب بهویژه
مركزیت آن به اندازه ظرفیتهایی كه داشتند در انتخابات فعال نشدند.
4- حزب فاقد شبكههای فعال
ارتباطی و اجتماعی برای جلب آرای مردم بود.
5- مهمترین مشكل كار ستاد
عدم برخورداری از امكانات كافی مالی بود.
6- تأخیر در تشكیل ستادها و
فعالیت دیرهنگام چهرههای شناختهشده در مناطق از دلایل ناكامی انتخاباتی ما بود.
7- جبهه از قدرت امكانات
دولتی و رسمی خود در هیچ جا استفاده نكرد و این یك پیروزی اخلاقی بود.
گزاره های
فوق نشاندهنده آن است كه در كنار ضعف های تبلیغاتی، ضعف های تشكیلاتی ما نیز خود
عاملی در جهت عدم توفیق در انتخابات بوده است؛ اگر چه دلایل مختلف از جمله تنزّه
حزب در بهرهگیری از امكانات عمومی و نیز تبعیضهای موجود در زمینه فعالیت احزاب و
گروههای سیاسی در مجموعه حكومت عملاً بخشهایی از این ضعفها را اجتنابناپذیر مینماید،
اما این مسأله روشنگر آن است كه در آینده برای حضور در این چنین صحنههای بزرگی
حزب ناگزیر است كه مقدمات تشكیلاتی و نیز تداركات لازم در این زمینه را فراهم آورد.
در عین حال توجه به گسترش و تعمیق فعالیت های تشكیلاتی در سطوح طبقاتی مختلف نیاز
مورد اتفاق اعضای شورای مركزی است.
6. تأثیرات دوران اصلاحات بر
انتخابات دوره نهم
از موضوعاتی
كه در تحلیل انتخابات ریاستجمهوری باید بدان پرداخت عوامل محیطی است كه در آن میان
تأثیرات دوران اصلاحات بر انتخابات دوره نهم جایگاه مهمی دارد. برخی از این عوامل
چنانكه باید در زمان انتخابات مد نظر قرار نگرفتند و برخی دیگر موجب بروز آسیبپذیری
اصلاحطلبان در انتخابات شد. در این باره جبهه مشاركت معتقد است:
1- اعتبار بینالمللی كسب
شده در دوران خاتمی كشور را نه تنها از خطر و تهدید مصون نمود بلكه زمینه رشد و
توسعه اقتصادی و پیوستن هر چه بیشتر به اقتصاد جهانی و حفظ منافع ملی را نیر فراهم
كرد.
2- اصلاحات به یك گفتمان
عمومی تبدیل شده است تا جایی كه مخالفان سرسخت آن نیز مجبور به تمكین در برابر آن
و استفاده از ادبیات و شعارهای اصلاحات شدهاند.
3- تضعیف نگاه براندازانه به
نظام از سوی مخالفان و تقویت امر سیاستورزی نشاندهنده موفقیت سیاست تبدیل معاند
به مخالف و مخالف به منتقد اصلاحات است.
4- رشد شاخصهای كلان اقتصادی
و افزایش پشتوانههای اعتباری و ارزی اقتصاد كشور نشانه جهتگیری درست برنامه
اقتصادی دوران اصلاحات بوده است.
5- نمی توان رشد توان اقتصادی
كشور را بیتأثیر از برنامه سیاسی دولت اصلاحات قلمداد كرد.
6- سازمانهای اصلاحطلب به
وظیفه خود در سازماندهی هواداران اصلاحات عمل نكردند و عملاً تبدیل به حلقههای
بستهای شدند كه نیروهای مردمی به آنها راه نداشتند.
7- رقابتها و مشاجرات میان
اصلاحطلبان نظیر آنچه در شورای شهر دور اول تهران رخ داد اصلیترین عامل بدبینی
مردم به اصلاحطلبان شد.
8- بسیاری از امكاناتی كه رقیب
از آنان برای به شكست كشانیدن اصلاحات استفاده كرد، توسط دولت و مجلس اصلاحات در
اختیار آنان قرار گرفت.
9- ترویج ناتوانی و ناكارآمدی
اصلاحات از سوی خود اصلاحطلبان به گونهای بود كه گویا شكست حق ماست.
10- اصلاحات رهبری واحدی
نداشت و یك جنبش بیسر بود.
11- مماشات و تمكین اصلاحطلبان
خصوصاً دولت اصلاحات به خواست اقتدارگرایان سبب دوری مردم از آنان شد.
12- عدهای از اصلاحطلبان
خواهان مطالبات انقلابی بودند اما آن را در قالب اصلاحات بیان میكردند و این خود
اصلاحات را با مشكل مواجه نمود.
13- اصلاحطلبی بدون پذیرفتن
اصل مذاكره و تعامل بیمعنی است و اصلاحطلبان اساساً هنر مذاكره كردن و ایجاد
تفاهم و اعتماد را نداشتند.
این گزارهها
حاكی از آن است كه از نظر حزب، اصلاحطلبان در عملكرد اجرایی خود در دولت و سایر
اركان حكومت در زمینههای مختلف به نتایج قابل قبول و ارزندهای دستیافتهاند اما
در رفتار سیاسی خود به عنوان جریانی كه می خواهد تداوم یابد و با رقیبی جدی و
سرسخت مواجه است نه تنها منسجم عمل نكردهاند بلكه با این انتقاد مواجهند كه در
درون خود به اختلاف و و مجادله روی آوردهاند و در عین حال با رقیب با مماشات و
عقبنشینی از مواضع عمل كردهاند. در عین حال نتوانستهاند با رقیب به تفاهم و
تعاملی دو جانبه و پیشبرنده دست یابند و این خود سبب دلسرد شدن سطوحی از مردم از
اصلاحطلبان - فارغ از تفاوتهای آنان- بوده است.
7. عملكرد نخبگان و
روشنفكران در انتخابات
حزب در مورد
عملكرد نخبگان و روشنفكران در انتخابات به عنوان دومین عامل محیطی معتقد است:
1- حاملان اصلی اندیشه اصلاحطلبی
در ایران روشنفكران و نخبگان جامعهاند كه اصلیترین گروه مرجع را تشكیل میدهند.
2- همراهی و همدلی ایجاد شده
میان روشنفكران و نخبگان در انتخابات در مرحله اول در حمایت از دكتر معین و خصوصاً
به طور گستردهتر در مرحله دوم در معارضه با به وجود آمدن جو اخنتاق دستاورد بزرگی
برای جنبش روشنفكری در ایران است.
3- نخبگان و روشنفكران در این
انتخابات بسیار دیر وارد صحنه شدند و در درك خطر پیشرو بسیار كند عمل كردند.
4- سوء ظن داشتن نسبت به
احزاب و گریز از كار جمعی و تشكیلاتی نقطه ضعف روشنفكران ماست.
5- به رغم اینكه كاندیدای ما
دانشگاهی بوده، نهاد دانشگاه تحرك مناسبی در انتخابات نشان نداد.
6- نخبگان و روشنفكران دچار
ناهمزبانی با توده مردم هستند و در درك مطالبات مردم واقعنگرانه عمل نكردند لذا
مرجعیت اجتماعی خود را از دست دادهاند.
گزارههای
فوق نشاندهنده آن است كه از نظر جبهه مشاركت در این انتخابات روشنفكران برغم جایگاه
مؤثری كه در ساخت دادن به ذهن و فكر جامعه می توانند داشته باشند، به دلیل دیر به
صحنه آمدن و ناهمزبانی هایی كه با جامعه پیدا كرده بودند، نتوانستند جامعه را به
حركت درآورند و عملاً مرجعیت اجتماعی خود را در انتخابات تا حد زیادی از دست دادند.
8. وضعیت عمومی جامعه
در ارتباط
با وضعیت عمومی جامعه به عنوان عامل سوم محیطی جبهه مشاركت اعتقاد دارد:
1- جامعه نشان داد كه همچنان
به دنبال تحول و تغییرات است.
2- جامعه مدنی در ایران بسیار
ضعیف است.
3- در این انتخابات در برابر
اسلام روشنفكری و اسلام سنتی قرائتی خاص از اسلام عرض اندام كرد. این قرائت از
اسلام سطحینگر است و در تودههای پاییندستی جامعه ترویج میشود. در این باره
گفته میشود كه در این انتخابات اسلام برخی مداحان به اسلام روحانیت فائق آمد.
4- جامعه دچار نوعی بحران
اعتماد به حكومت و بخشهای دیگر خود شده است.
5- جامعه ایران كماكان ویژگیهای
مذهبی خود را حفظ كرده است و دین نقش مهم در شكل دادن جهتگیریهای اصلی مردم دارد.
6- جمعیت ناراضی كشور افزایش
یافته است. حتی بخش زیادی از رأی مرحله دوم آقای احمدینژاد را مخالفان وضع موجود
و ناراضیان تشكیل میدهند.
7- رفتار مردم ایران در
انتخابات كمتر ایدئولوژیك بوده و قرابتی با گفتمان انقلابی نداشت.
گزارههای
بالا بیانگر آن است كه از نگاه حزب جامعه ایران جامعهای تحولخواه با حفظ بنیانهای
مذهبی خود است اما ناراضی و بیاعتماد و ضعیف شده است. این جامعه در حالی كه نسبت
به سكولاریسم واكنش منفی نشان می دهد، در برابر قرائتهای متحجرانه از دین نیز آسیبپذیر
است و خطر نهادینه شده تحجر در باورهای مذهبی جامعه تهدیدی جدی است.
9. آینده سیاسی كشور و تداوم
حركت اصلاحطلبان
در باره آینده
سیاسی كشور و تداوم حركت اصلاحطلبان گزارههای زیر مورد توجه حزب بوده است:
1- اصلاحطلبان در وضعیت جدید
ناگزیرند كه بر سر مواضع حداقلی به تشكیل ائتلافهای حداكثری اقدام نمایند.
2-در حقیقت اداره كشور از این
پس یكپارچه و یكدست است.
3- شعارهای مطرح شده از سوی
جریان پیروز انتخابات كلی بود، لذا در آینده علیه خود آنان هم عمل خواهد كرد.
5- در میان گروههای محافظهكار
و اقتدارگرا شكاف ایجاد خواهد شد.
6- وعدههای اقتصادی دولت
جدید در صورت تحقق تنها به افزایش نقدینگی و تورم در جامعه یا افزایش واردات منجر
خواهد شد.
7- خطری كه جامعه را در وضعیت
جدید تهدید میكند حاكمیت یافتن و نهادینه شدن تحجر است.
8- اداره كشور عملاً در اختیار
برخی از قدرتها از جمله نظارتی قرار گرفته است.
9- فضای سیاسی كشور در داخل
بستهتر و امنیتیتر میشود.
10- ائتلافهای جدید سیاسی
باید در دستور كار حزب قرار گیرد.
گزارههای
فوق نشاندهنده ان است كه از نظر حزب با توجه به نتایج انتخابات حكومت یكدست شده
است و از این پس با رویكردی پوپولیستی متناسب با شعارها و وعدههای داده شده توسط
جریان پیروز اداره خواهد شد.
بدیهی است
كه در چرایی و علل و عوامل وقوع هر یك از گزارههای فوق انبوهی از مطالب و تحلیلها
وجود دارد كه در جای خود قابل بحث است.
جبهه مشاركت
ایران اسلامی در راستای تعمیق دانش سیاسی جامعه ایران و گسترش مبانی و پایههای
دموكراسی در كشور تلاش خواهد كرد تا از طریق امكانات در اختیار خود در آینده به
تفصیل این علل و عوامل را به بحث عالمانه كارشناسان و عالمان علوم سیاسی، اجتماعی
و اقتصادی بگذارد.